اعضای بدن داماد جوانی که در سانحه دلخراش تصادف مرگ مغزی شده بود به چند بیمار نیازمند اهدا شد تا باردیگر آفتاب زندگی این بیماران طلوع کند.

به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران،  اعضای بدن داماد جوانی که در سانحه دلخراش تصادف مرگ مغزی شده بود به چند بیمار نیازمند اهدا شد تا باردیگر آفتاب زندگی این بیماران طلوع کند.

افشین عباس رشید که 27 بهار را پشت سر گذاشته بود قصد داشت سال آینده با برپایی مراسم عروسی  زندگی مشترک شان را آغاز کنند اما سرنوشت او را در مسیری قرار داد تا با اهدای اعضای بدنش زندگی دوباره به چند بیمار ببخشد. ظهر یکشنبه در بخش پیوند بیمارستان مسیح دانشوری غوغایی به پا بود. همه برای آخرین وداع با افشین آمده بودند. شوک بزرگی بود.

 تازه عروس درحالی که ناله می‌زد می‌گفت همه برای آمدن به مراسم عروسی ما لحظه شماری می‌کردند، اما امروز برای وداع آخر آمده‌اند. نیلوفر که به چشمان بسته همسرش خیره شده بود ادامه داد: برای زندگی مان نقشه‌های زیادی داشــتم و احساس می‌کردم خوشبخت‌ترین دختر روی زمین هستم. افشین برای فراهم کردن مقدمات مراسم عروسی مان تلاش زیادی می‌کرد.



 او خیلی مهربان بود و می‌گفت بهترین زندگی را برای تو فراهم خواهم کرد. به تازگی خانه‌ای خریده‌بودیم و خود را برای برپایی جشن عروسی در سال‌آینده آماده می‌کردیم. 25 بهمن ماه نخستین سالگرد عقدمان بود و دوست داشتم افشین را غافلگیر کنم اما سرنوشت برای من این‌گونه رقم خورد که به جای لباس سفید عروسی رخت سیاه به تن کنم. دقایقی بعد با تشکیل جلسه پزشکی قانونی سخت‌ترین لحظه زندگی پدر پیر افشین فرا رسید. وقتی متخصص پزشکی قانونی با تشریح وضعیت افشین اعلام کرد او مرگ مغزی شده و دیگر به زندگی بازنخواهد گشت شانه‌های پدر لرزید. دلش نمی‌خواست این جمله را باور کند و بارها از پزشک پرسید آیا راه نجاتی برای پسرم وجود دارد؟

وقتی موضوع اهدای اعضای بدن افشین مطرح شد مرد به همسرش نگاه کرد. می‌دانست او برای بزرگ کردن افشین چقدر زحمت کشیده است.

 از او اجازه گرفت و برگه اهدای عضو بدن افشین را امضا کرد. لحظه‌ای بعد پدر آرام آرام به سوی اتاق انتهای بخش جایی که افشین انتظار او را می‌کشید، رفت. بغض مرد با دیدن پسرش ترکید. حسن عباس رشید  پدر افشین که مردی 78 ساله است، از روزهایی گفت که در بیمارستان بستری بود و افشین ساعت‌ها کنار تخت او می‌نشست و از او مراقبت می‌کرد. «افشین فرزند چهارم من است. سال قبل به یکی از همکلاسی‌های دانشگاه محل تحصیل خود دل بست و بعد از مدتی به عقد هم درآمدند. افشین فارغ‌التحصیل رشته معماری بود و با تلاش زیاد خانه‌ای خرید. وقتی به خاطر بیماری در بیمارستان بستری می‌شدم او همیشه کنارم بود و از من مراقبت می‌کرد. همیشه می‌گفت پدر یعنی تکیه گاه زندگی و باید سایه‌اش همیشه بالای سر ما باشد.

بهمن ماه سالگرد عقد آنها بود و همه ما در تکاپوی برگزاری مراسم عروسی شان در بهار سال آینده بودیم. مثل همه پدرها از اینکه پسرم را داماد می‌کردم در پوست خود نمی‌گنجیدم، اما روزگار بر وفق مراد ما نبود. محمدرضا عباس رشید برادر افشین نیز با بیان اینکه برادرش برای تأمین هزینه‌های خرید خانه مدتی بود در یک رستوران در منطقه دربند مشغول به کار شده بود، گفت: بیش از یک هفته بود با موتور سفارشات غذای رستوران را انجام می‌داد. شب شهادت امام رضا(ع) وقتی سوار بر موتور در خیابان دربند در حرکت بود با باز شدن در خودروی پژویی با آن برخورد کرد و نقش زمین شد و در همان لحظه نیز خودروی دیگر او را زیر گرفت.

برادرم را به بیمارستان منتقل کردند، اما پزشکان گفتند به خاطر ضربه‌ای که به سر او وارد شده مرگ مغزی شده است. شنیدن این خبر برای همسر او و پدرم بسیار سخت بود. افشین برای زندگی‌اش تلاش بسیاری می‌کرد و هیچ‌گاه نماز او قضا نمی‌شد. همیشه به من می‌گفت دوست دارم به هر طریق ممکن به دیگران کمک کنم. وقتی پیشنهاد اهدای اعضای او را مطرح کردند از پدر خواستم او را به‌ آرزویش برسانیم. امیدوارم کسانی که با گرفتن اعضای بدن برادرم به زندگی باز می‌گردند، برای او دعا کنند./ایران
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار