آیا حس نمی‌شود که امروز در هنگامه‌ی عملیات، ما در جبهه‌ی خودی‌مان دچار فساد ساختاری شده‌ایم و آیا با چنین وضعی می‌توان به پیروزی در عملیات پیش رو امیدی داشت؟

به گزارش خبرنگار سینما باشگاه خبرنگاران؛ رویداد سال 1357 پیروز شدن یک جناح سیاسی در رقابتی خشن و خیابانی نبود. قلب شدن نگره‌ی اجتماعی و فرهنگی این مملکت بود که بود و نمود سیاسی هم پیدا کرد.

صدور انقلاب که پس از پیروزی آن بلند ترین عمل و اصلی ترین امل و ضیغ ترین ماموریت فرزندان نهضت به حساب می‌آمد،‌ اساساً ماموریتی فرهنگی بود و با وجود توفیقاتی که تا به حال در این زمینه بدست آمده، می‌دانیم که تا رسیدن به قله‌ی نهایی راه بلند و پر شیبی در پیش است.

سال‌ها گذشته و دیگر همه فهمیده‌ایم که صدور انقلاب به معنای قرائت بیانیه در مجامع عمومی دنیا نیست.

صدور انقلاب با راه‌پیمایی‌ها و تجمعات داخلی هم اتفاق نمی‌افتد و این اقدامات صرفاً به کار همبستگی داخلی می‌آیند،‌ چرا که با توجه به گزینشی عمل کردن رسانه‌های بیگانه نمی‌توان توقع داشت آن‌ها تظاهرات نمادین ما را طوری که برایمان تبلیغ باشد، پوشش بدهند.

آن‌ها هیچگاه اینقدر ابلهانه بر علیه خودشان تبلیغ نمی‌کنند و تنها کسی که باید به فکر ما باشد،‌ خودمان هستیم.

می‌گویند استدلال در نهایت به درد اسکات می‌خورد. اسکات یعنی ساکت کردن. با استدلال شما در بهترین حالت خواهید توانست که طرف مقابل‌تان را به سکوت وادار کنید اما هنر قابلیت اقناع دارد، یعنی در قلب شخص نفوذ کرده و او را قانع می‌کند.

احساس از منطق قوی‌تر است و قوی ترین استدلالات همیشه سربازانی بوده‌اند که ما برای توجیه احساساتمان استخدام کرده‌ایم. راه صدور انقلاب باید از بیشه‌ی قلب‌ها عبور کند و آن‌گاه می‌بینیم که قوه‌ی استدلالی دیگران هم خود به خود به استخدام این ایدئولوژی درآمده.

بیانیه خواندن در بهترین حالت عملی استدلالی است اما برای اقناع دیگران احتیاج به اسلحه‌ی هنر داریم.

صدور انقلاب یعنی صدور فرهنگ ملی و مذهبی ایران، اما چطور؟

دو سال از انقلاب گذشت و در این کشور جنگی هشت ساله به راه افتاد. رویکرد ما در این نبرد دفاعی بود اما بهترین دفاع حمله است و ما برای تسلیم کردن دشمن متجاوز از همین حربه استفاده کردیم.

دفاع فرهنگی ما از کیان انقلاب هم باید به همین شکل باشد. اگر عزم ما این نباشد که همه‌ی دنیا را به رنگ فرهنگی خودمان بیامیزیم، قطّ یقین همانچه را هم ‌که داریم از دست خواهیم داد.

برای ما جنگ نظامی و کلاسیک در 25 سال پیش تمام شد و بالاخره هم پیروز شدیم اما نبرد فرهنگی ما همیشگی و دائمی است.

ما برای صدور انقلاب به اسلحه هنر نیاز داریم.

سینما دیگ هفت جوش همه‌ی هنرها و فرآورنده‌ی آن معجونی است که می‌تواند طعم پیروزی فرهنگی را به مذاق‌مان برساند.

سینمایی که قرار است حامل پیام‌های فرهنگی این ملت باشد، به هیچ ملاک و معیار دیگرپسندی باج نمی‌دهد.

انعطاف و استفاده از حیله‌های لطیف، برای ابلاغ پیام، با باج‌ دهی و ذوب در دیگران اساساً متفاوت است و ما برای صدور فرهنگ ملی و مذهبی‌مان به یک سینمای اصیل و خودی نیاز داریم.

جشنواره‌ی فیلم فجر که هر ساله در یک بازه‌ی زمانی ده روزه برگزار می‌شود، قرار است عصاره‌ی فضایل چنین سینمایی باشد.

به همین اعتبار فستیوال فجر را می‌شود عملیاتی دانست که هرسال در میدان فرهنگ به راه می‌افتد و سوای تمام بحث‌های معمول آن مثل اهدای جوایز و یا کم و کیف برگزاری، باید به نتایج و دستاورد‌های راهبردی‌اش نگاه کرد تا حکم پیروزی یا شکست برآن وارد شود.

آیا ما بعد از سی و اندی سال نسبت به روزهای اول انقلاب در زیر ساخت‌های سینمایی‌مان پیشرفت کرده‌ایم؟

با حدوث انقلاب اسلامی و واژگون شدن مافیای فیلم فارسی برای نسلی از نابغه‌ها که تا آن روز پشت درهای سینما مانده بودند، امکان ورود به عرصه‌‌ی فعالیت فراهم شد اما این آب روان در ادامه راکد ماند و حالا کم کم به مرده آبی شبیه شده که لملمه‌ی حشرات و جلبک‌ها در آن در حال تن کشیدن‌اند.

جشنواره‌ی فجر امسال را در باید عملیات والفجر سی و سوم فرهنگی اسم می‌دادیم اما واقعاً امروز در این بزرگترین فستیوال فیلم ایرانی چه می‌گذرد؟

مافیا گلوی سینمای ایران را گرفته و سعی می‌کند که قلاده‌اش را گردن آن بیاندازد، اما آیا چنین چیزی واقعاً در شأن مراسمی هست که قرار بوده یک عملیات بزرگ فرهنگی در خدمت انقلاب باشد؟

آیا حس نمی‌شود که امروز در هنگامه‌ی عملیات، ما در جبهه‌ی خودی‌مان دچار فساد ساختاری شده‌ایم و باز باید پرسید آیا با چنین وضعی می‌توان به پیروزی در عملیات پیش رو امیدی داشت؟

وقتی هیات انتخاب به دلایل باندی و مافیایی خودش، آثاری را حذف می‌کند که می‌توانستند تاثیر مثبتی در چشم انداز‌های راهبردی نظام ما ایفا کنند، وقتی بهترین فیلم‌های‌ ما باز به همان دلایل مافیایی موقع تقسیم جوایز ناکام می‌مانند و روحیه از سازندگان آن‌ها گرفته می‌شود و وقتی هزار و یک اتفاق دیگر در جبهه‌ی خودی به نفع بیگانگان می‌افتد، چه جای تعجب دارد که ببینیم مردم به جای تماشای آثار ایرانی در سالن‌های سینما، دی وی دی فیلم‌های هالیوودی را از کنار خیابان‌ها می‌‌خرند.

حالا باید صبر کنیم و ببینیم که عملیات والفجر سی و سوم چه دستاوردی خواهد داشت!


یاداشت از: میلاد جلیل زاده/

انتهای پیام/ اس
 

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.