به گزارش سرويس بينالملل باشگاه خبرنگاران، خبرگزاری "اسپوتنیک" روسیه در مقالهای به قلم "پپه اسکوبار" مینویسد: کمربندهای خود را محکم ببندید؛ سال 2015، گردبادی در راه است که چین، روسیه و ایران را علیه "امپراطوری هرج و مرج"، به مبارزه میطلبد.
درست است، ما در سال 2015 شاهد ادغام بیشتر در منطقه اوراسیا و در عین حال خروج تدریجی آمریکا از اوراسیا خواهیم بود. به علاوه، یک فعل و انفعال پیچیده جغرافیایی سیاسی در راه است که به تدریج، برتری دلار آمریکا را به عنوان ارز ذخیره جهانی و مهمتر از همه، دلار نفتی، تضعیف میکند.
*** رئیسجمهور چین همچنان به سرمایهگذاری در توسعه شهرنشینی و مبارزه با فساد، به خصوص در بالاترین سطوح حزب کمونیست چین، ادامه خواهد داد
با وجود تمام چالشهایی که چین با آنها مواجه است، میتوان نشانههای محرزی از اطمینان و اعتماد به نفس یک ابرقدرت تجاری را مشاهده کرد. «شی جینگ پینگ»، رئیسجمهور چین همچنان به سرمایهگذاری سنگین خود در توسعه شهرنشینی و مبارزه با فساد، به خصوص در بالاترین سطوح حزب کمونیست چین، ادامه خواهد داد. در عرصه بین الملل نیز، چین به تلاشهای خود در زمینه «جاده ابریشم» جدید ــ هم زمینی و هم دریایی ـــ که موجب تقویت استراتژی اصلی بلندمدت چین برای متحد کردن اوراسیا در تجارت و بازرگانی میشود، سرعت خواهد بخشید.
*** در صورت ادامه تحریمها، واکنش ایران بسیار قاطعانه خواهد بود
به نظر میرسد که قیمت جهانی نفت همچنان پایین خواهد ماند. به علاوه، حصول توافق هستهای بین ایران و گروه 1+5 تا تابستان امسال، کاملا نامعلوم است. به عقیده «اسکوبار»، اگر تحریمها (در واقع جنگ اقتصادی) علیه ایران بر سر جای خود باقی بماند و تا وارد کردن آسیب جدی به اقتصاد این کشور ادامه پیدا کند، باید منتظر واکنش بسیار قاطع تهران باشیم و این واکنش میتواند شامل حتی ادغام بیشتر با آسیا ـــ و نه غرب ـــ باشد.
*** سقوط قیمت نفت یعنی حمله مستقیم به ایران و روسیه
واشنگتن به خوبی میداند که رسیدن به یک توافق جامع با ایران، بدون کمک روسیه ممکن نخواهد بود. این توافق هستهای، تنها ـــتکرار میکنم تنها ــ موفقیت سیاست خارجی اوباما به شمار خواهد آمد. با این حال، غرب به طور کاملا تعمدی، ایران و روسیه را هدف تحریمهای خود قرار داده است. مهم نیست که این کار چگونه طرحریزی شده است؛ حقیقت امر این است که سقوط راهبردی کنونی قیمت نفت، به منزله حملهای مستقیم به ایران و روسیه است.
*** مجموع کسری بودجه آمریکا، 4 درصد تولید ناخالص داخلی آن است، در حالی که این رقم برای روسیه 0.5 درصد است
از هر چیزی ذکر این نکته حائز اهمیت است که مجموع بدهی دولت روسیه تنها 13.4 درصد تولید ناخالص داخلی این کشور است. کسری بودجه آن نیز نسبت به تولید ناخالص داخلی، فقط 0.5 درصد است. اگر ما تولید ناخالص داخلی آمریکا را 16.8 تریلیون دلار (طبق آمار 2013) در نظر بگیریم، مجموع کسری بودجه آمریکا، 4 درصد تولید ناخالص داخلی آن خواهد بود؛ در حالی که این رقم برای روسیه 0.5 درصد است و در مقایسه با بدهی 13.4 درصدی روسیه نسبت به تولید ناخالص این کشور، این رقم در سال مالی 2014 برای آمریکا 74 درصد می باشد.
*** اقتصاد روسیه بسیار باثباتتر از اقتصاد آمریکا است
اعلام آغاز جنگ اقتصادی آمریکا و اروپا علیه روسیه ـــ از طریق ادامه حمله به روبل و مشتقات نفتی ــــ در اصل یک فریب فرعی بود. متصدیان ابزارهای مشتقه، به منظور تخریب اقتصاد روسیه، به روبل و قیمت نفت حمله کردند. اما نکته این جا است که اقتصاد روسیه بسیار باثباتتر از اقتصاد آمریکا است.
با توجه به این که این حرکت سریع، به عنوان یک شکست کامل در نظر گرفته شده بود، استراتژی دفاعی مسکو آنقدرها هم بد نبود. در جبهه اصلی انرژی، این خود غرب است که با مشکل مواجه است نه روسیه؛ چرا که اگر اتحادیه اروپا نتواند هرآنچه که گازپروم ارائه میکند را خریداری کند، مطمئنا سقوط خواهد کرد.
*** مسکو میتواند با به کارگیری یک سیستم کنترل ارز، نرخ بهره پایه را به سرعت پایین آورد
اشتباه اصلی مسکو این بود که به صنعت داخلی روسیه اجازه داد تا سرمایه مورد نیاز خود را از طریق بدهیهای خارجی تامین کند. بدهیهای خارجی، تلهای بود که غرب برای به دام انداختن روسیه پهن کرده بود. نخستین گام مسکو برای رهایی از این دام، این است که از نزدیک بر بانکهای خود نظارت داشته باشد. شرکتهای روسی باید از وامهای داخلی استفاده کنند و داراییهای خارجی خود را به فروش برسانند. مسکو علاوه براین، میتواند با به کار گیری یک سیستم کنترل ارز، نرخ بهره پایه را به سرعت پایین آورد.
*** جایگزین کردن واردات با تولیدات داخلی روسیه، کار کاملا معقولانهای است
نویسنده در ادامه این مسئله را یادآوری میکند که روسیه به واردات هیچ گونه مواد خامی نیاز ندارد. این کشور میتواند در صورت نیاز، به راحتی تقریبا هرگونه فنآوری وارداتی را مهندسی معکوس کند. مهمتر از همه، روسیه ــ از محل فروش مواد خام ـــ قادر به تولید اعتبار کافی در دلار و یا یورو خواهد بود.
جایگزین کردن واردات با تولیدات داخلی روسیه، کار کاملا معقولانهای است. برای تحقق این امر، ناگزیر یک مرحله «تنظیم و تعدیل» وجود دارد که مدت زیادی طول نخواهد کشید. برای مثال، تولیدکنندگان آلمانی اتومبیل به خاطر سقوط روبل دیگر قادر نخواهند بود که ماشینهای خود را در روسیه به فروش برسانند. یعنی آنها مجبور میشوند که کارخانههای خود را به روسیه منتقل کنند. چرا که در غیر این صورت، تولیدکنندگان آسیایی ـــــ از کره جنوبی تا چین ـــ آنها را از بازار بیرون خواهند کرد.
*** روسیه به طور مستقیم و یا غیرمستقیم، بخش اعظمی از نفت و گاز طبیعی بین روسیه و چین را کنترل میکند که تقریبا 25 درصد از عرضه جهانی را شامل میشود
اعلام جنگ اقتصادی اتحادیه اروپا علیه روسیه اصلا معقولانه نیست. روسیه به طور مستقیم و یا غیرمستقیم، بخش اعظمی از نفت و گاز طبیعی بین روسیه و چین را کنترل میکند که تقریبا 25 درصد از عرضه جهانی را شامل میشود. اتحادیه اروپا تمام تلاش خود را میکند تا وابستگی خود را به پایدارترین منبع هیدروکربن جهان قطع کند و مسکو را وادار کند که جریان منبع انرژی خود را به چین و دیگر نقاط آسیا تغییر دهد. این مسئله ـــ با به حداقل رساندن خطر حاصل از محدودیت ایجاد شده توسط نیروی دریایی آمریکا در اقیانوسها ـــ امتیاز بزرگی برای پکن به شمار میرود.
*** پکن هرگز خود را در موقعیتی قرار نخواهد داد که آمریکا بتواند در واردات انرژی این کشور مداخله کند
با این حال، در مورد پکن یک اصل ناگفته وجود دارد و آن این است که چین به شدت در مورد امپراطوری هرج و مرج که بیش از پیش کنترل خود را از دست میدهد و شرایط طوفانی روابط بین اروپا و روسیه را دیکته میکند، نگران و گوش به زنگ خواهد ماند. حرف آخر این است که پکن هرگز خود را در موقعیتی قرار نخواهد داد که آمریکا بتواند در واردات انرژی این کشور مداخله کند ـــ همانطور که در جولای 1941 در رابطه با ژاپن اتفاق افتاد و آمریکا با تحمیل تحریم نفتی علیه این کشور و کاهش 92 درصدی واردات نفت ژاپن، با این کشور اعلان جنگ کرد.
همه ما میدانیم که مهمترین عامل افزایش تماشایی قدرت صنعتی در چین، الزام برای تولیدکنندگان برای تولید در داخل کشور بود. اگر روسیه نیز همین کار را میکرد، رشد اقتصادی آن، خیلی زود سالانه به بیش از 5 درصد میرسید. به علاوه، اگر اعتبار بانکی تنها به سرمایهگذاری مولد گره میخورد، حتی میتوانستیم شاهد رشد بیشتر این نرخ باشیم.
*** پس از روسیه، هدف بعدی واشنگتن و متحدانش، چین است
به اعتقاد نویسنده، واشنگتن و متحدانش از استراتژی خود برای تبدیل روسیه به کشوری طرد شده و محروم از تجارت، انتقال وجه، بانکداری، دسترسی به بازارهای اعتباری غربی و در نتیجه مستعد شدن برای تغییر رژیم، دست نخواهند کشید. اگر همه چیز طبق برنامه پیش برود، هدف بعدی آنها در آینده چین خواهد بود و پکن به خوبی از این موضوع آگاه است.
انتهای پیام/