اینان بر این باورند که یکی از دلایل مهم تلاش جدید آمریکا برای بازگشت نظامی به صحنه های عراق و سوریه در چارچوب فشار جمهوریخواهان در داخل آمریکا بر اوباماست. استدلال اساسی این فشارها این است که خروج نظامی نیروهای امریکایی از عراق در سال 2011 سبب تضعیف موقعیت آمریکا در منطقه شده است.
این که فرضیه مزبور با واقعیت می خواند و اگر می خواند آیا آمریکا دیگر آن توان سابق خود برای نظامی گری های یکجانبه را دارد یا خیر، موضوع این یادداشت نیست. معهذا، آن چه مبرز و واضح است این که:
برای این دو هدف راهبردی، راهکارهای ذیل در نظر گرفته شده است:
برای همین منظور، داعش با هدف گسترش تضادهای منطقه ای در بلندمدت مدیریت(نه نابود) خواهد شد؛ در مورد داعش به منزله یک ظرف آب کج برخورد کردهاند که نه اجازه میدهند آب بریزد و نه استقرار و صلابت کامل پیدا کند.
برخی جنبه های جدید دخالت نظامی در سوریه و عراق از قرار زیر است:
* هدف غایی غرب
در پس راهبردهای غرب برای شعله ور نگه داشتن ناامنی در منطقه، اولاً صدور و فرافکنی ناامنی های خود به خارج و ثانیاً منحرف کردن بیداری اسلامی به عنوان جریانی ماهیتاً ضد غرب به جریانی مستأصل و درگیر در تضاد هویتی حاصل از تروریسم شایع و وسیع و جنگهای مذهبی است. این اتفاق می تواند – به زعم برخی تحلیلگران غربی- خارومیانه را به سمت سکولاریسم سوق دهد. همان سان که در اروپا جنگ های مذهبی- حتی بر سر مسائلی مانند این که کودک باید در موقع تولد غسل تعمید داده شود یا هنگام بلوغ و به اختیار خود- مردم را متقاعد ساخت که به سمت غیردینی کردن سیاست پیش بروند. هدف اخیرالذکر را می توان غایت القصوا و هدف غایی غرب خواند. در صورت سکولاریزه شدن منطقه، به خودی خود غرب بدون زحمت فاتح منطقه خواهد بود.