شاید مصاحبه با فردی که دوستان و دشمنان زیادی دارد، آن هم در روزهای بیماری، کار ساده‌ای نباشد. حالا من بازی او را بپسندم یا نه، مهم نیست. مهم این است که مراقب باشم زیاد وقت آقای بازیگر بیمار را نگیرم.

به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران، رضا رویگری را نسل ما با ترانه «الله الله» می‌شناسد، همان که در روزهای انقلاب ساخته شد. وقتی می‌خواستم به سراغش بروم، روزهای اوج شکل‌گیری شایعه مرگ او بود. از طرفی این بازیگر در سال‌های اخیر حاشیه‌های دیگری هم داشته است. شاید مصاحبه با فردی که دوستان و دشمنان زیادی دارد، آن هم در روزهای بیماری، کار ساده‌ای نباشد. حالا من بازی او را بپسندم یا نه، مهم نیست. مهم این است که مراقب باشم زیاد وقت آقای بازیگر بیمار را نگیرم. در ادامه گفتگوی رضا رویگری را با چمدان می خوانیم.

تعریف؟

زندگی‌ام را با سختی به اینجا رسانده‌ام.

دقیقا کجا؟

امیدوارم به آن چیزی که حقم است، برسم.

اسم داستان زندگی شما چیست؟

«به حق نرسیده»

تلاش می‌کنید جوان‌تر به نظر برسید؟

بازیگر باید همیشه روی فرم باشد.

شایعه مرگ هنرمندان؟

متاسفم برایشان.

چرا؟

مگر ما جای چه کسی را تنگ کرده‌ایم؟

چرا این کار را می‌کنند؟

نمی‌دانم چرا.

اگر ببینید‌شان؟

می‌گویم فکر ما را نمی‌کنید فکر مردم را بکنید. فکر آشنایان ما که در شهرستان هستند.

شایعه دیگری هم درباره خودتان شنیده‌اید؟

تا دلتان بخواهد.

مثلا؟

گفتند معتاد است.

چرا چنین فکری کردند؟

شاید چون صدایم کلفت است.

دلیل بدی هم نیست.

من نه سیگار می‌کشم و نه حتی قلیان.

شما خواننده‌اید یا بازیگر؟

بازیگر.

دوست دارید نقش شما را چه کسی بازی کند؟

شهاب حسینی.

لازم است در زندگی نقش بازی کنی تا کار پیش برود؟

بله متاسفانه این طوری شده است. باید ریاکار باشی.

دانشگاه هم رفته‌اید؟

نه.

عصبانی هم می‌شوید؟

عصبی نیستم، ولی گاهی عصبانی می‌شوم.

چیزی هم می‌شکنید؟

موبایلم را شکستم.

چرا موبایل؟

مزاحم داشتم.

خنده عصبی هم دارید؟

موقع عصبانیت نه.

یعنی بعدش می‌خندید؟

بله، بعدش آرام می‌شوم به کارهای زمان عصبانیتم می‌خندم.

شده آنقدر فریاد بزنید که صدایتان در نیاید؟

بله.

اگر قرار بود ایرانی‌ها را به دیگران معرفی کنید؟

مهمان‌نواز، دوست‌داشتنی، صلح‌طلب.

یک بیت شعر بخوانید؟

گویاترم ز بلبل اما ز رشک عام‌/‌ مهر است بر دهانم و افغانم آرزوست

ناامیدی؟

بد نبود اگر شایعه مرگم واقعی بود.

یعنی در این حد؟

دیگر خسته شده‌ام.

چه چیز بیش از همه می‌خنداندتان؟

حرف‌های خودم.

شوخی می‌کنید؟

نه، گاهی حسابی به چیزهایی که گفته‌ام می‌خندم.

خانواده؟

عاشقشان هستم. بهترین جای دنیا کنار همسر و خانواده‌ام است.

خانه؟

امنیت و آسایش.

نوه هم دارید؟

یکی. آوا. از فرزندم بیشتر دوستش دارم.

خودروی لوکس دارید؟

داشتم. از دستم درآوردند.

حالا مدل خودرویتان چیست؟

سانتافه.

ماشین لوکس چرا از دستتان درآمد؟

هرکس سمت ما می‌آید یک چیزی می‌کند و می‌برد.

ثروت؟

با نداشتنش مشکل دارم.

قایق تفریحی؟

قبل از آن دلم می‌خواهد یک خانه برای خودم داشته باشم.

مدارا؟

دوست دارم.

مذاکره؟

اهل مذاکره‌ام. باعث پیشرفت است.

آدم‌هایی که شهر را کثیف می‌کنند؟

مملکتشان را دوست ندارند.

آنهایی که توی خیابان با خودشان حرف می‌زنند؟

لابد خل شده‌اند.

خجالتی‌ها؟

آدم‌های ناموفق.

آنهایی که علیه زنان خشونت به خرج می‌دهند؟

حیوان هستند.

دروغگوها؟

ترسو هستند.

بهترین حس انسانی؟

مهربانی.

شخصیت واقعی شما چه فرقی با شخصیت هنری شما دارد؟

توی فیلم نقش بازی می‌کنم. خودم به آن بدی نیستم. احساساتی هستم.

رابطه شما با وزیر ارشاد خوب است؟

بله. آمده بود سر برنامه ما. از او انرژی مثبت گرفتم.

با مدیران دولتی رابطه صمیمانه دارید؟

نه. با هیچ‌کدام رابطه خاصی نداریم.

حماسه؟

هشت سال دفاع.

آهنگ پیشواز موبایلتان از موزیک‌های خودتان است؟

بله. اگر بخواهید کدش را می‌دهم شما هم استفاده کنید.

همراه اول کدش را به شما داد؟

یکی از دوستانم برایم فرستاد. نمی‌دانم از کجا آمده است.

اس ام اس خنده‌دار هم می‌گیرید؟

چون خودم خیلی خنده‌دار هستم، پیامک‌ها نمی‌خنداندم.

گفته‌اید برایتان نفرستند؟

نه. گاهی چیزهایی می‌آید که بانمک است.

از خانه لیست خرید برایتان اس ام اس می‌کنند؟

نه. اس ام اس برداشت‌های بانکی‌شان برایم می‌آید.

خواب هم می‌بینید؟

گاهی.

چه خوابی بیشتر است؟

می‌بینم یک گونی پول به‌دست آورده‌ام.

خب؟

صبح بیدار می‌شوم می‌بینم تشک را بغل کرده‌ام.

بزرگ‌ترین کابوس زندگی‌تان؟

احتیاج.

یعنی چه؟

دست آدم جلوی کسی دراز باشد.

وقتی خودتان را در تلویزیون می‌بینید؟

اگر بد بازی کرده باشم، دلم نمی‌خواهد ببینم.

درباره صدا چطور؟

اگر بد خوانده باشم، یک بار بیشتر گوش نمی‌دهم.

وقتی بیست ساله بودید دوست داشتید چه کاره شوید؟

خلبان.

چرا نشدید؟

قبول نشدم.

بزرگ‌ترین آرزوی کودکی؟

یک سینما بود در تجریش. سینما بهار سقف هم نداشت.

خب؟

به دوستانم می‌گفتم می‌شود یک روز عکس من روی سردر این سینما بخورد؟

به گذشته برگردید؛ کاری هست که انجامش ندهید؟

بله. خیلی از فیلم‌ها را بازی نمی‌کردم.

بجز بازیگری چه؟

اصلا. شاید یک شغل دیگر انتخاب می‌کردم.

از بازی در کدام فیلم پشیمانید؟

بگویم کارگردانش ناراحت می‌شود.

قصد کارگردانی ندارید؟

هفته دیگر یک کار شروع می‌کنم.

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار