به گزارش
خبرنگار خیمه گاه باشگاه خبرنگاران؛ سطحی و ساده انگارانهترین نگاه به واقعه عاشورا اینست که بگویم روزی در گوشه ای از این کرهی خاک و در بیابانی غیر مسکونی، مردی که علیه حاکم زمانهاش شوریده بود، با سپاهی کمتر از صد نفر توسط سپاهی چندهزار نفره طی یک نیمه روز مغلوب شد.
آری! او پلکها را در خون بست و تمام یاورانش هم کشته شدند اما آیا این قصهی کوتاه، در قیاس با آن همه اتفاقات ریز و درشتی که در طول تاریخ رخ داده است، میتواند اهمیت چندانی داشته باشد؟
ما میدانیم که ماجرا فقط همین نیست.
14 قرن گذشته و آن خون دنبالهدار هنوز هرروز از روزنهی قلبهای پاک میجوشد و هنوز روز عاشورا به شب نرسیده است.
هنوز عکس ماه بنی هاشم در تمام چشمهها و جامها میدرخشد و هر کس که میل به جرعهای آب گوارا کند، یاد خورشید تفتیدهی آن لبها میافتد. شش ماههها هنوز به تیر سه شعبه لبخند میزنند، هنوز زلف علی اکبر همراه با نوای اذان صبحش در باد میپیچد، هنوز شهادت طلبی قاسم به مکتب آزادگی بشر طعم عسل میدهد و هنوز که هنوز است در گوش اقطار تاریخ صدای بیانیههای زینب میآید.
گذشت زمان چقدر توانسته از حرارت اولیهی این ماجرا بکاهد؟ آیا غبار دورانهای سپری شده، تا بحال توانسته است که منظرهی خون آلود عاشورا را کدر و نابینا کند؟ و آیا این همه شور و شین و شیون که هر سال و همیشه برای کشتگان کربلا به راه میافتد، همهاش صرفاً در عزای عدهای شورشی مقتول است یا اینکه قیام عاشورا فلسفهای بالاتر از محاسبات روزمرهی مادی و عادی دارد؟
عاشورا پیروزی آرمان بر آن چیزیست که واقعیت پنداشته میشده و یا به تعبیر بلند و شیوای امام راحل(ره) پیروزی خون بر شمشیر.
سالار شهیدان خودش چنین میگوید؛
الناسُ عبيدُ الدنيا و الدين لعق علي السنتهم يحوطونه مادرَّت معايشُهم فاذا مُحَّصوا بالبلاء قَلَّ الدَيّانون
مردم بندگان دنیایند و دین، چیزی جز لقلقهای بر سر زبانهایشان نیست و آنگاه که ابتلائات و امتحانهای زمانه پیش بیاید، دینداران کم شمار خواهند شد.
عاشورا لُـجّهی بلاست، آنجاست که انسان میفهمد کیست و تا چه حد به آرمانهایش وفادار است. عاشورا باید میآمد تا ایمانها غربال شوند و حر به سپاه نور بپیوندد و حرمله که دعوت نامه نوشته بود، زه کمانش را به سمت سینهی حسین و چشم ابالفضل و گلوی علی اصغر عقب بکشد.
هر روز، روز عاشورا است و هر لحظه از تاریخ برای انسان آنی است که حر ریاحی سوار بر اسب سفید و خالدارش، در میانهی دو لشگر ایستاده و اندیشه میکند که "حقیقت یا مکنت دولت؟" و ابن سعد که تا روز تاسوعا همراه سپاهیانش پشت امام حسین نماز میخواند، در گرداب امتحان خواهد افتاد که آیا خون پسر فاطمه را بریزد و به ری برود یا همچنان به امامت ولی خدا نماز بگذارد؟
همه جا برای انسان صحنهی امتحان و بلاست و پرچمهای عدالت خواهی حسین (ع) در آسمان تمام تاریخ باد بازی میکنند و صوت یاری طلبانهی او میان حق و باطل خط واضحی میکشد که باید در یکی از دوسوی مرز آن ایستاد؛ این طرف بوی گنداب لذات زود گذر و منافع تخدیری میآید و آن طرف بوی سیب پیچیده.
منظرهی این سو، لملمه و همهمهی کفتارهاست که سر نعش انسانیت میستیزند و آن سو از میان دو انگشت سالار شهیدان میشود باغهای بهشت را دید.
اگر او خودش در شیب امتحانات و بلایا دست ما را نگیرد، معلوم نیست چه خواهیم شد.
یادداشت از: میلاد جلیل زاده
انتهای پیام/ اس