گفتگودر این بخش از بسته خبری "دفاع همچنان باقی است"، پای صحبت مادر یکی از شهدای کشورمان نشستهایم، شهیدی که در دوران دفاع مقدس شهد شیرین شهادت را نچشیده بود و در ایام جنگ تحمیلی تنها یک بهار را تجربه کرده بود، اما...
این شهید شهیدی است که با دیگر همکارانش ما را به یاد اقتدار کشور میاندازد...
آری، شهدای غدیر، شهدای اقتدار ما، شهدایی که شاید قدرشان را، کودکانی که هر از چندگاهی در باریکه غزه در آماج حملات موشکی وحشیانه صهیونیستها قرار میگیرند، بیشتر بدانند.
شهدایی که براثر انفجار در پادگان امیرالمومنین (ع) شهرستان ملارد به مقام شامخ شهادت نایل شدند.
شهید میثم جهانگیری صبح پنج شنبه برای تهیه خبر به مرقد امام رفته بودم و بعد از آن بر سر گلزار شهدا رفتم. خیلی جو و فضای خوبی دارد.
گلزار شهدا خیلی شلوغ بود، جویا شدم، دیدم که مراسم تشییع پیکر ۴ شهید مدافع حرم است.
نزدیک به اذان بود که مراسم به اتمام رسید؛ در حال قدم زدن در گلزار شهدا بودم که قبور مطهر شهدا نگاهم را خیره کرد؛ امتداد نگاهم به قبور شهدای غدیر رسید.
در پای آرامگاه یکی از شهدا قالیچهای پهن شده بود، مادری سالخورده گریه کنان که در دستش بطری آبی بود به این قبور نزدیک شد.
زیر زبانی داشت به زبان آذری فرزندش را ناز میداد.
سلام علیک که کردم متوجه شدم مادر یکی از شهدای غدیر است. پسرش را معرفی کرد و از وی اجازه مصاحبه چند دقیقهای گرفتم.
باشگاه خبرنگاران:
مادرجان از آقا میثم برای ما بگید؟_میثم متولد بیست و ششم شهریورماه سال 66 است و در بیست و یکم آبانماه سال 90 شهید شد.
میثم چهارمین پسر از شش فرزندم است، همه فرزندانم خوب هستند ولی میثم با همشون فرق میکرد، پسر خیلی نازی بود، چون پدرش مریض بود خرج خانهمان را میداد و به همین دلیل هیچکدام از فرزندانم عین او نمیشوند.
بسیجی بود و سربازیاش هم در سپاه مشهد بود و بعد از اتمام خدمت پاسدار شد.
باشگاه خبرنگاران:
از خصوصیات بارز شهید بفرمایید؟ _از شاخصههای مهمش این بود که از غیبت فراری بود و با ادب، مؤمن و خیلی زحمتکش بود و نانآور خانهمان بود و این پسر آنقدر خوب بود برای من نمیماند و باید این راه را میرفت.
این بچه منو تربیت کرد، هرچه به ما میگفت ما قبول میکردیم، بزرگ خانه ما بود.
باشگاه خبرنگاران: میثم جان ازدواج کرده بودند؟ _یکسالی بود که نامزد کرده بود، قبل از این اتفاق آماده شده بودیم که برایش عروسی بگیریم، سرویس طلای خانمش را هم خودش خریده بود. گفته بود برای یک شب هزینه تالار نکنیم و عروسیمان را داخل خانه برگزار کنیم.
خودش به تنهایی برنج و مرغ و همه وسایل برگزاری عروسیاش را خریده بود، اما
تمامی خریدهایش صرف مراسم شهادتش شد. به من میگفت مامان خودت را اذیت نکن، خودم همه چی رو تهیه میکنم. درکش بالا بود، چون میدانست پدرش مریض است و توانایی کارکردن ندارد، برای همین میگفت تالار یک روزه، این همه هزینه نباید کرد.
برای مراسم شهادتش دو تا خانه را در شهرستان فروختیم، زیرا به دلیل داشتن
مهمانهای زیاد از شهرستان میخواستیم مراسم آبرومندانهای برای پسرم
برگزار کنیم و همان برنجهایی که برای عروسیاش خریده بود خرج مراسم شهادتش شد.
عروسم را نیز برای پسر کوچکترم گرفتم، الان هم پسرم همان موقع به دلیل وابستگی شدید به برادرش سکته مغزی کرد و بیکار است.
باشگاه خبرنگاران: اکنون وضعیت همسرتان چگونه است؟ پدرش بعد از شهادت میثم مریضیاش حادتر شد و اکنون هم آلزایمر دارد.
چندشب پیش هم پدرش خواب میثم را دید.
باشگاه خبرنگاران: هر هفته سر مزار شهید میآیید؟هر هفته با هزار مشقت و سختی از کرج میآیم و باید سر قبرش بیاییم، چون دلم طاقت نمیآورد که یک هفته هم نیایم.
باشگاه خبرنگاران: تحت پوشش بنیاد شهید هستید؟_تحت پوشش بنیاد شهید هستیم.
آنقدر گریهاش زیاد شد که نتوانستیم گفتگوی خود را ادامه دهیم.
*در آخر هم گفت من باید میمردم؛ چون تحمل داغ فرزند خیلی سخت است و برای خوشبختی تمامی جوانان این مرز و بوم دعا کرد.
روایت 3000 روز مقاومتدر این بخش از بسته خبری در نظر داریم که داستانها، روایتها و اتفاقات خواندنی که در دوران دفاع مقدس اتفاق افتاده است از رابطه فرماندهان با زیردستان خود تا رویدادهای جالب را بازگو کنیم.
گفتنی است این بخش در گذشته نیز در قسمت دفاعی امنیتی باشگاه خبرنگاران منتشر شده است که بخشهایی از آن نیز به صورت لینک در ذیل آورده شده است.
امیدواریم که مورد استفاده قرار گیرد.
ماجرای پوتینهای شهید همت
لبخندی که روی سینه ماند
ماجرای پس گردنی زدن حاج همت
ظرفشوی نیمه شب
نفوذ ضد انقلاب در سپاه پاسداران/ ماجرای کاک نایب و کاک همت
آقا مهدی و بسیجیبه روایتی خواندنی از "سردار شهید مهدی زینالدین" میپردازیم.
یک روز آقا مهدی میخواست وارد مقر لشکر شود. دژبان که یکی از بچههای بسیجی بود جلویش را گرفت.
گفت: کارت شناسایی، برگه تردد؟؟
-ندارم
این
بسیجی هم راهش نداده بود. آقا مهدی خودش را معرفی نمیکرد. برای آنکه سر
به سر بسیجی بگذارد و امتحانش کند.
اصرار کرد که من متعلق به این لشکرم و
باید داخل شوم.
آن بسیجی هم گفت: الا و بلا یا کارت یا برگه تردد...!
کارت و برگه ندارم اما برای این لشکرم، شما بروید بپرسید.
نه، حتما باید کارت یا برگه ارائه کنید
در
نهایت دژبان که اصرار آقا مهدی را میبیند، قاطعانه میگوید: به هیچ وجه
نمیشود.اگر خود زین العابدین هم بیاید، بدون کارت راهش نمیدهم. آقا مهدی
برمیگردد میخندد و میگوید: حالا اگر خودم زین العابدین باشم چه؟
آن
وقت کارتش را به او نشان میدهد. قبل از آنکه دژبان وظیفه شناس اظهار
پشیمانی کند، آقا مهدی وی را در آغوش میگیرد، صورتش را میبوسد و به خاطر وظیفه
شناسی تشویقش میکند.
معرفی کتابدر این بخش از بسته خبری دفاع همچنان باقی است در نظر داریم هر هفته کتابی با محتوای دفاع مقدس را منتشر کنیم.
در این هفته به کتاب
"پایی که جا ماند" از "سید ناصر حسینیپور" میپردازیم.
این کتاب یادداشت های سید ناصر حسینی پور از اردوگاه های مخفی اسرای ایرانی است و وی این کتاب را به "ولید فرحان” خشنترین گروهبان بعثی عراق تقدیم کرده است!
تمامی ویژگی های منحصر بهفرد این کتاب گویای اتفاقهای روزانه در پایان همان شب است و این یعنی ذکر دقیق جزئیات و اتفاقها. از طرفی همین نگارش روزانه و در دل حوادث موجب شده است تا روایت کتاب از گرما و احساس خاصی برخوردار باشد. مثلا دیوار نوشته های اردوگاه هم در کتاب از قلم نیفتاده است و نگهبانها به صورت مختصر توصیف شده اند.
نکته دیگر این است که بر خلاف اکثر خاطرات اسارت که از بازداشتگاه ها شروع میشود، این کتاب نحوه اسارت راوی و همچنین نوع برخورد عراقیها با او را نیز بیان میکند. شرح مکالمه و حتی مجادلههای صورت گرفته میان او و بازجوهای عراقی یکی دیگر از امتیازهای این کتاب است. بیان اعترافهای سربازان عراقی درباره جنگ و ناحق بودنشان نیز در کتاب آمده است و طبیعتا بیان سفاکی های افسران عراقی و پایمردی اسیران ایرانی هم در کتاب به چشم میخورد.
کابل، باتوم، شلنگ و چوب خیزران، اسکان در توالت خیس و نجس، فروکردن سر درون توالت برای خوردن مدفوع، کندن ریش با انبر، خوابیدن روی زمین داغ، بیهوشی از تشنگی، بستن آب و مکیدن لوله خالی برای یک قطره آب، سوزاندن ابرو، سیلی زدن به گوش همدیگر، قضای حاجت در داخل خوابگاه از شدت فشار وقتی که نمیگذارند بچهها به دستشویی بروند، ادرار کردن روی سر بچهها، شهید شدن از شدت تشنگی و گرسنگی، پاشیدن آب جوش به صورت، برهنه کامل نشستن زیر آفتاب و جلوی چشم دیگر اسرا و نگهبانها، کتک خوردن داخل گونی، انداختن داخل کانال فاضلاب و خوراندن تاید به بچهها؛ برخی از شکنجهها و آزار و اذیتهای نگهبانهای عراقی است.
اگر فکر میکنید درباره دوران اسارت رزمنده های ایرانی در عراق چیز زیادی میدانید، این کتاب را از دست ندهید تا نظرتان تغییر کند. البته شاید حسینی پور تیر آخر را همان اول کتاب زده باشد.
تیری که مرتضی سرهنگی مدیر دفتر ادبیات و هنر مقاومت حوزه هنری از نشستن آن به هدف در اولین برخوردش با کتاب خبر می دهد و میگوید:
یک روز وقتی به دفتر کارم رسیدم، نگاهم به میز افتاد که دو جزوه قطور روی آن گذاشته شده بود، اول ناراحت شدم که در شلوغی کارها، این دیگر چیست؟ بعد از دقایقی آن را ورق زدم و رسیدم به تقدیمیه کتاب، همانجا ماندم و تا چند روز جلوتر نرفتم. وقتی دیدم این کتاب به کسی تقدیم شده که شکنجهگر این آزاده بوده است، اولین چیزی که به ذهنم رسید، این بود که این شخص برای اسارتش و به تبع آن برای جنگیدنش، معنای عالی قائل بوده است. تا مدتها من و این متن مانده بودیم و به هم نگاه میکردیم تا اینکه خواندن آن را شروع کردم و یک ماه طول کشید.
آن چند خط که اینطور یک ماه سرهنگی را معطل کرد این بود: این کتاب را به "ولید فرحان" خشنترین گروهبان بعث عراق تقدیم میکنم! نمیدانم شاید در جنگهای خلیج فارس توسط بوش پدر یا بوش پسر کشته شده باشد. شاید هم هنوز زنده باشد. مردی که اعمال حاکمانش باعث نفرین ابدی سرزمینش شد. مردی که مرا سالها در همسایگی حرم مطهر جدم شکنجه کرد. مردی که هر وقت اذیتم میکرد، نگهبان شیعه عراقی، علی جارالله در گوشهای مینگریست و میگریست. شاید اکنون فرحان شرمنده باشد. با عشق فراوان این کتاب را به او تقدیم میکنم، به خاطر آن همه زیبایی که با اعمالش آفرید و آنچه بر من گذشت جز زیبایی نبود.
در ادامه به بیان نکاتی در مورد نویسنده این کتاب میپردازیم:عراقی ها او را به عنوان پیک شهید سردار علی هاشمی معرفی کرده بودند و این یعنی آغاز شکنجههای دردآور برای بهدست آوردن اطلاعات؛ آن هم روی نوجوان ۱۶ ساله ای که یک پایش هم قطع شده بود. بعد او یک ماه در بیمارستان بستری کردند تا حالش بهتر شود و سپس به پادگان صلاحالدین بردند، محلی که در آن حدود ۲۲ هزار اسیر مفقود الاثر ایرانی که نامشان در فهرست صلیب سرخ ثبت نشده بود، بهصورت مخفیانه نگهداری می شدند.
در این پادگان که در ۱۵ کیلومتری تکریت قرار داشت، از یک اردوگاه ۴۵۰۰ نفری، ۳۲۰ نفر به شهادت رسیدند که عراق پس از آزادی اسرا، هرگز نپذیرفت که این افراد در گروه اسرای ایرانی قرار داشتند.
در روزهای اسارت در پادگان صلاحالدین، با صفحههای آخر کتابهای مرتبط با سازمان مجاهدین خلق که برای مطالعه در اختیارش قرار میدادند، دفترچه یادداشت درست کرد و حوادث روزانه را با کدگذاری روی آنها نوشت. البته از کاغذ سیگار و حاشیههای روزنامههای القادسیه و الجمهوریه استفاده کرد. سپس این یادداشتها را در یک عصا و اسامی ۷۸۰ اسیر ایرانی کمپی که در آن بود را در عصای دیگرش جاسازی کرد و در روز آزادی (۲۲ تیر ۱۳۶۹) به ایران آورد.
این ماجرای ثبت خاطراتی است که بعدها با عنوان "پایی که جا ماند" منتشر شد.
نکته مهم دیگر این کتاب مرقومهای است که مقام معظم رهبری برای این کتاب نوشته است که به شرح ذیل است:بسمه تعالیتاکنون هیچ کتابی نخوانده و هیچ سخنی نشنیدهام که صحنههای اسارت مردان ما را در چنگال نامردمان بعثی عراق را، آنچنان که در این کتاب است به تصویر کشیده باشد. این یک روایت استثنایی از حوادث تکان دهندهای است که از سویی صبر و پایداری و عظمت روحی جوانمردان ما را، و از سویی دیگر پستی و خباثت و قساوت نظامیان و گماشتگان صدام را، جزء به جزء و کلمه به کلمه در برابر چشم و دل خواننده می گذارد و او را مبهوت می کند. احساس خواننده از یک سو شگفتی و تحسین و احساس عزت است، و از سویی دیگر غم و خشم و نفرت. … درود و سلام به خانوادههای مجاهد و مقاوم حسینی.
دوم شهریور ۹۱
سیدعلی خامنهای
عملیاتهای مقدس
در این بخش از بسته خبری دفاع همچنان باقی است به بررسی یکی از عملیاتهای دوران دفاع مقدس میپردازیم.
این هفته نیز به دلیل مقارن شدن با ماه محرم و ایام عزاداری سید و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین(ع) به شرح این عملیات گسترده میپردازیم.
عملیات محرم
با فرا رسیدن ماه محرم، شور خاصی جبهههای حق علیه باطل را فرا میگیرد. گردانهای عزادار امام حسین(ع) با دستههای سینهزنی در خطوط جنگی و یگانها به راه میافتد.
آوای مناجات برای سرور شهیدان همه جا میپیچد. نیروهای عراقی از وحشت حمله رزمندگان در ماه محرم به دستور فرماندهان بعثی خود در آمادگی کامل به سر میبرند.
ماهوارههای غرب با رصد مناطق عملیاتی، این هشدار را به صدام ملعون میدهند که حملهای در شرف وقوع است اما به خاطر استتار نظامی نیروهای رزمنده ما نمیتوانند منطقه درگیری را شناسایی کنند.
عراق هم برای جلوگیری از عملیات احتمالی، طی پیامی از ایران میخواهد به خاطر ماه حرام از جنگ خودداری شود، غافل از این خودش در ماه ذیالحجه که از ماههای حرام محسوب میشود، حمله سرتاسریش را آغاز کرده بود.
در منطقة عملیاتی موسیان، شور و حالی دیگر حکمفرما میشود.
لشکرهای 25 کربلا، نجفاشرف، علیبنابیطالب(ع) و امام حسین(ع) مأموریت مییابند خود را در خطوط درگیری محرم سازماندهی کنند و گردان سیدالشهدای لشکر 25 همچون دیگر یگانها پس از سیکیلومتر پیادهروی به منطقه موردنظر رسیده ودر آنجا مستقر میشوند.
وظیفه هر لشکر و گردان مشخص و یادآوری میشود که دشمن به خاطر تجربه از عملیاتهای قبل و حساس بودن نسبت به ماه محرم در آماده باش کامل به سر میبرد و از آنجا که نمیشود از غافلگیری و بیخبری آنها استفاده کرد، پس باید از سرعت عمل بهره گرفت.
به فرماندهان نیروهای عمل کننده گفته میشود که اگر سرعت عمل عملیات فتحالمبین در کار باشد، پیروزی چشمگیری حاصل خواهد شد در غیر این صورت، نتیجه کار مطلوب نخواهد بود.
مشخصه مهم این منطقه؛ وجود ارتفاعات جبال حمرین که خط مرزی قراردادی ایران و عراق قبل از تجاوز این کشور به ایران بود. یکی از عوارض طبیعی منطقه، رودخانه چیخراب، دویرج و میمه است که فصلی و وحشی بودند، به هنگام طغیان، ارتفاع آب آن بعضا به 10 برابر معمول میرسد.
منطقه عملیاتی در حوزه ماموریت سپاه چهارم عراق قرار داشت و پدافند از منطقه عملیاتی محرم، به عهده لشگر 10 زرهی بود.
این عملیات در دهم آبان ماه سال 1361 و متشکل از سه مرحله آغاز شد.
عملیات ساعت 22:08 دقیقه، با رمز مبارک «یا زینب» (س) در منطقه عملیاتی موسیان و شرهانی، زبیدات، جنوب شرقی دهلران در غرب عین خوش با اهداف آزادسازی ارتفاعات حمرین در جنوب دهلران و تهدید و دسترسی به امکانات نفتی داخل خاک عراق و شهرک زبیدات آغاز میشود.
تا نزدیک صبح، بیشتر اهداف عملیات تامین میشود و الحاق نیروها با موفقیت صورت میگیرد اما در منطقه چپ درگیری، بر اثر بارندگی و طغیان آب شکاف ایجاد میشود و تلاش میگردد تا دشمن نتواند از آن نقطه استفاده کند. با روشن شدن هوا، هواپیماهای عراق با تمام امکانات اقدام به حمله کرده و با ریختن بمب و راکت تلاش میکنند مانع ادامه عملیات شوند که در همین حین نیروی هوایی ایران نیز وارد معرکه شده و پاسخ مناسبی به نیروی هوایی عراق میدهد.
آزادی 550 کیلومترمربع از خاک میهن اسلامی،2600 بعثی کشته و زخمی،1970 نفر اسیر،90 دستگاه تانک و نفربر و 13 دستگاه خودرو منهدم شده از دستاوردهای مرحله اول است.
روز بعد، ساعت 2:30 بامداد مرحله دوم آغاز میشود. به دلیل موفق نشدن نیروها در سمت چپ محور درگیری و امکان انجام عملیات از سوی دشمن، یگانهای رزمی ایران به سرعت آماده میشوند تا نقطه ضعف را پر کنند. پس از عبور از موانع ایذایی و میدان مین، ابتدا گردان سیدالشهدا (ع) که مهمترین گردان لشکر 25 محسوب میشود خود را به مواضع بعثیان میرساند که با شلیک تعداد زیادی گلوله و آرپیجی اقدام به عملیات ایذایی میکند، بدین صورت زمینه برای هجوم لشکرهای امام حسین (ع) و علیبنابیطالب (ع) آماده میشود.
نیروهای سپاه اسلام به دشمن یورش میبرند. درگیری در خاکریزیهای دشمن به نبرد تن به تن میرسد و تعداد زیادی از عراقیها کشته و زخمی و تسلیم میشوند و بقیه فرار میکنند. رزمندگان تا صبح خود را به جاده شرهانی میرسانند و پاسگاههای جم هندی و ربط را فتح میکنند.
سومین مرحله عملیات چهار شب بعد در ساعت 22 با هدف تسخیر ارتفاعات غربی، دامنههای غربی جبال حمرین، جادههای تدارکاتی دشمن و تامین اهداف فتح شده در مراحل نخستین آغاز میشود.
برای سومین بار پس از عبور از بلندیهای حمرین به سوی چاههای نفت منطقه یورش میبرند و تمام موانع را پشت سر میگذارند. در آستانه ورود به شهرک «زبیدات»، تانک های مستقر در بلندی ها و شیارها آخرین تلاش را انجام میدهند تا مانع ورود به شهر شوند. آرپیجی زنها تعدادی از آنها را شکار میکنند و باقیمانده تانک ها میگریزند و در سمت زبیدات موضع میگیرند. پس از در هم شکسته شدن آخرین مقاومت های دشمن، رزمندگان اسلام وارد شهر تخلیه شده زبیدات میشوند و کار تعقیب تا غرب شهرک ادامه مییابد.
مناطق و تاسیسات آزاد شده:• خارج شدن جاده عین خوش ـ دهلران به طول 100 کیلومتر از زیر دید و تیر دشمن
• تامین امنیت شهرهای موسیان، دهلران و پادگان عین خوش، دشت اژیه و دهکده های اطراف آن
• آزادی سازی سلسله جبال حمرین، قله های 390،398،400،290،298
• تامین قسمتی از مرز به طول 50 کیلومتر
• به خطر انداختن جاده ارتباطی طیب ـ علی غربی و جاده نظامی بغداد ـ عماره
• آزاد سازی منابع نفتی موسیان و بیات و حوضچه های نفتی زبیدات و تلمبه خانه و حدود 70 حلقه چاه نفتی
• وسعت منطقه آزاد شده بیش از 550 کیلومتر مربع از اراضی میهن اسلامی ایران آزاد و بیش از 300 کیلومتر مربع از خاک عراق در نوار مرزی به تصرف رزمندگان اسلام درآمد.
تجهیزات منهدم شده دشمن: • 260 دستگاه تانک و نفربر زرهی
• 230 دستگاه خودرو
• چندین قبضه توپ سبک و سنگین
• چندین انبار مهمات و انواع سلاح های سبک
• 10 فروند هواپیما
یگانهای منهدم شده دشمن: • تیپ های پیاده 423، 42، 505،703، 413، 606، تیپ 42 زرهی، تیپ 60 زرهی، تیپ 17 زرهی، تیپ 24 مکانیزه، گردان 2 نیروهای مخصوص، 5 گردان کماندویی، گردان تانک التحریر و گردان تانک صدام
تعداد کشته و زخمیهای دشمن: بیش از 7000 نفر
تعداد اسراء: 3400 نفر
غنائم: • بیش از 150 دستگاه تانک و نفربر زرهی
• 51 قبضه تفنگ 106 میلی متری
• انواع توپ های ضدهوایی و خمپاره انداز
• بیش از 250 دستگاه خودرو
• چندین دستگاه موشک انداز مالیوتکا
عمليات محرم به عمده اهداف خود رسيد و پيروزي مهمی را در جبهههای جنگ علیه باطل رقم زد.
پس از موفقيت رزمندگان اسلام درعمليات مسلم بن عقيل، اين عمليات توانست اميد به پيروزي را در بين مسئولين كشور افزايش دهد بر همين اساس، امام خميني(ره) اين عمليات را «فتح بزرگ محرم» نام نهادند.*در پایان هم ما را از نظرات ارزشمند خودتان بیبهره نکنید...
**یاد لباسهایی بخیر که بس عزیز بودند خدا زمین را به رنگ آنها آفرید...
***شادی ارواح طیبه شهدا صلوات
احسان بابکانانتهای پیام/
با سلام و احترام
كاش اندكي قدرشناس بوديم.
كجاييد اي شهيدان خدايي پرنده تر زمرغان هواييد.
با تشكر