به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران،دیروز در نماز عید قربان آیت الله موحدی کرمانی از ائمه جماعت خواست در تهران و باقی نقاط ایران نماز باران خوانده شود. 5شرکت ایرانی که اتفاقا نام یکی از شرکتهای وابسته به بابک زنجانی هم در میان آنها دیده می شود از لیست تحریمها خارج شدند و معاون اوباما اعترافی بی سابقه داشت که در آن تاکید کرد : داعش دست پروده متحدان آمریکا در منطقه است ، این موضوعات در کنار خبر اقتصادی اختصاص بودجه برای خروج از تحریم و همچنین نقد هایی درباره کمپین هسته ای سینماگران مورد توجه روزنامه ها قرار گرفت . اعتماد نیز این جمله از مصاحبه اختصاصی اش با باهنر را تیتر کرد که « نام احمدی نژاد دیگر جذابیت ندارد»
«شبکه های اجتماعی و حکمی که ۳۱ ماه جدی گرفته نشد»
روزنامه خراسان درباره فیلترینگ سایتهای اینترنتی و جلسه شورای عالی مجازی نوشت : نزدیک
به ۲ هفته است که بحث فیلترینگ شبکه های اجتماعی موبایلی به یکی از داغ
ترین موضوعات خبری به ویژه در فضای مجازی تبدیل شده است موضوعی که مخالفان و
موافقان خود را دارد و از وزیر دولت تا رئیس دستگاه قضا درباره آن صحبت
کرده اند. دراین نوشتار در پی خوب یا بد بودن این شبکه ها یا فیلترینگ یا
بحث تهدید های فرصت های فناوری های اطلاعاتی نیستیم بلکه میخواهیم به
راهکار رفع مشکلات و اختلاف نظرها در این عرصه بپردازیم.
این روزها
بعد از ضرب الاجل آقای اژه ای و واکنش های اجتماعی و سیاسی متاثر از آن،
بالاخره مواضع دولت و قوه قضا به هم نزدیک تر شده است و دو طرف بر تعامل
بیشتر، برخورد با محتوای مجرمانه و اصل دوری از محدود سازی و استفاده از
فناوری های جدید هم سخن شده اند.
این در حالی است که رهبر انقلاب تقریبا
۳۱ ماه قبل در17اسفند۹۰ طی حکمی دستور تشکیل شورای عالی فضای مجازی به
عنوان نقطه کانونی و متمرکز سیاست گذاری، تصمیم گیری و هماهنگی درباره
فضای مجازی را دادند و باتوجه به اهمیتی که برای این بحث قائل بودند، رئیس
جمهور را به عنوان ریاست این شورا تعیین کردند.
با مرور اجمالی بر
این حکم می توان به مولفه هایی همچون لزوم سرمایه گذاری وسیع وهدفمند،
ضرورت برنامه ریزی و هماهنگی مستمر و مواجهه فعال و خردمندانه در برابر
فناوری های جدید اطلاعاتی اشاره کرد.
مولفه هایی که بیش از آن که
مولفه های بازدارنده و سلبی باشند مولفه های ایجابی اند در واقع تنها یکی
از مولفه های 10 گانه ذکر شده در این حکم مولفه ای سلبی است.
اینک
پس از گذشت تقریبا 2سال و ۷ ماه از تشکیل شورای عالی فضای مجازی با وجود
ضرورت برنامه ریزی و هماهنگی های مستمر فقط 18جلسه برگزار شده است. در حالی
که طبق آیین نامه، جلسات این شورای عالی باید حداقل هر ۴ هفته یک بار
تشکیل شود.
ازطرفی آن چه در چند سال اخیر و حتی بعد از تشکیل شورا
برای جامعه ملموس بوده حرف هایی درباره محدودیت دسترسی به اینترنت به بهانه
اینترنت ملی و فیلترینگ برخی نرم افزارها همچون وی چت بوده، خلاصه
برخوردهای سلبی بوده و متفاوت از سیاست ها و رسالت های مورد نظر رهبر
انقلاب در نحوه مدیریت و مواجهه فعال با فناوری های جدید اطلاعاتی.
واقعیت
آن است که نحوه برخورد با محصولات و برون دادهای فناوری های نوین اطلاعاتی
در فضای مجازی بیش از آن که سلبی و بازدارنده و از سر محدودسازی باشد
بایست ایجابی، پیش گیرانه و براساس پاسخ مناسب به نیازها و خواست کاربران
آن و تولید محتوای مناسب باشد.باید دانست این فناوری ها در قبال
دستاوردهایشان، فناوری های خیلی پیچیده و دست نیافتنی و گران قیمت نیستند.
اغراق نیست بگوییم :
اگر سرمایه گذاری وسیع و هدفمند با حمایت دولت و حاکمیت در این حوزه شده بود امروز گرفتار تبعات تانگو و وی چت نبودیم
اگر به دید فرصت به این مقوله نگاه می کردیم و نه تهدید ، می توانستیم وایبر بومی داشته باشیم.
اگر
برنامه ریزی و هماهنگی لازم بین قوا انجام می شد ضرب الاجلی برای فیلترینگ
شبکه های اجتماعی آن هم با دامنه ای از تبعات منفی صادر نمی شد.
اگر
با شورای عالی فضای مجازی برخورد سیاسی نمی شد و فراتر از وعده های
انتخاباتی به آن نگاه می شد اینک وضعیت فضای مجازی کشور این گونه بی سر و
سامان و به حال خود رها شده نبود.
اگر فضای مجازی در سطح داخلی و
خارجی به درستی رصد می شد نحوه مواجهه این گونه منفعلانه نبود که منجر به
ضرب الاجل یا رها کردن این فضا شود.
واقعیت آن است که در سال های
اخیر حتی پس از حکم رهبری برای تشکیل شورای عالی فضای مجازی بیش از آن که
با این موضوع برخوردی عالمانه ، اجتماعی و فرهنگی شود برخورد سیاسی شده است
گاهی به عنوان یک برگ برنده و گاهی به عنوان اهرم فشار دربرابر رقیب
سیاسی.
متاسفانه این شورا از ابتدا آن طور که باید جدی گرفته نشد نه در دولت دکتر احمدی نژاد و نه در دولت دکتر روحانی.
شاید
اگر این شورا جدی گرفته شده بود این گونه منفعلانه با پدیده هایی همچون
وایبر برخورد نمی کردیم.باید پذیرفت فناوری های جدید اطلاعاتی از جنس
ماهواره و ویدئو قابل سانسور و حذف و جمع آوری نیست. باید پذیرفت این
فناوری به دلیل ساختار سخت افزاری و نرم افزاری شان در هر حال در دسترس اند
و قابل فیلترینگ مطلق نیستند.
کلام آخر آن که فضای مجازی در کشور نیاز به مدیریتی جهادی، علمی و فعال دارد مدیریتی براساس رصد مداوم نیازها و خواسته های مخاطب.
اگر
این چنین باشد فضای مجازی نه تنها تهدید محسوب نمیشود بلکه فرصتی برای
پیشرفت و ابزاری کارآمد برای صدور انقلاب خواهد بود به شرط آن که با آن
سیاسی برخورد نکنیم، به شرط آن که شورای عالی فضای مجازی به عنوان عالی
ترین شورای تصمیم ساز توسط متولیان آن و ریاست آن جدی گرفته شود.
آیا می توان امیدوار بود بعد از گذشت حدود 4ماه آقای رئیس جمهوربالاخره جلسه شورای عالی فضای مجازی را تشکیل دهند؟
«اسلام آمریکایی و رهروانش!»روزنامه
حمایت هم در این باره نوشت : رهبرمعظم
انقلاب در پیام اخیر خود به کنگره عظیم حج، توجه به مسائل جهان اسلام و
نگاهی بلند و فراگیر به مهمترین موضوعات مرتبط با امت اسلامی را در صدر
وظایف و آداب حجگزاران دانستند و تاکید کردند: اتحاد مسلمین، مساله
فلسطین، و نگاه هوشمندانه به تفاوت اسلام ناب محمّدی و اسلام آمریکایی، سه
اولویت اصلی جهان اسلام است که امت اسلامی باید با بصیرت و ژرفاندیشی، به
وظیفه و تکلیفِ روزِ خود در قبال این موضوعات عمل کند. یادداشت حاضر
میکوشد تا با تبیین بیانات رهبر انقلاب در خصوص نگاه هوشمندانه به تفاوت
اسلام ناب محمّدی و اسلام آمریکایی، گامی در راستای تشریح و توضیح این
موضوع برداشته و نگاهی به جریانشناسی اسلام ناب محمدی و اسام آمریکایی در
ابعاد داخلی و بینالمللی داشته باشد.
برداشتهای گوناگونی از
اسلام وجود دارد به گونهای که گاهی دو برداشت چنان با یکدیگر اختلاف
دارند که به نظر میرسد صحت هر دو برداشت محال باشد، چرا که صحت هر دو به
اجتماع یا ارتفاع نقیضین میانجامد. از آنجا که اسلام حقیقی یکی است،
طبیعتا برداشتهای دیگر از آن، خارج از اسلام حقیقی و مغایر با آن خواهد
بود. با توجه به این مهم، امام خمینی(ره) همواره به طور جدی بر جدایی اسلام
حقیقی از اسلامهای انحرافی و تحریف شده اصرار و تأکید داشتند و اسلام
حقیقی را «اسلام ناب محمدی» و اسلامهای انحرافی را «اسلام آمریکایی»
نامیدند.
امام (ره) در کنار معرفی ابعاد مختلف اسلام، اهمیت توجه
به کج فکریها، جمود، قشریگریها، معرفی ناقص اسلام، التقاطها و
انحرافها را گوشزد میکردند و در کنار مبارزه با طاغوت و استبداد و
استعمار و استکبار جهانی، مبارزه با خرافه و تحجرگرایی و مقدسمآبی و
التقاط و انحراف را نیز وجهه همت خویش قرار داده و در مکتوبات و سخنان و
پیامهای خویش پیوسته، مخاطبانش را متوجه این مسأله ساختند. از همین رو است
که ایشان در دو سال آخر عمر شریف خویش در معرفی اسلام حقیقی، اصطلاح
«اسلام ناب محمدی(ص)» و در معرفی اسلام متحجرین و مقدسمآبان و
التقاطیها، اصطلاح «اسلام آمریکایی» را به کار میبرند و در پیامها و
سخنرانیها بارها به مناسبتهای مختلف در معرفی این دو اسلام اصرار و
پافشاری کردند و بازشناسی اسلام ناب محمدی و جدا کردن آن از اسلام
آمریکایی را از واجبات سیاسی بسیار مهم دانسته و بر آن تأکید داشتند.
منظور
از اسلام ناب محمدی (ص) همان اسلام حقیقی و اصیلی است که از صاحب آن،
پیامبر اکرم (ص) بی هیچ پیرایه و آرایشی به علی (ع) و سپس از آن حضرت به
ائمه بعدی (ع) منتقل شده و در قول و عمل و در عقیده و رفتار به آن پایبند
بوده و از آن بزرگواران نسل به نسل و دست به دست گشته تا به ما رسیده است.
بدیهی است که اسلام ناب با تمام اجزای آن مورد نظر است و در صورت کاستی یا
فزونی بر اجزای آن، تحریف یا ناقص، و خلوص و ناب بودن آن خدشهدار میشود؛
چرا که در واقع این کاستیها یا فزونیها موجب تحریف و تغییر حقیقت اسلام و
اسلام حقیقی میشود که عملاً با اسلام ناب فاصله زیادی میگیرد.
گاه
در این اسلامهای تحریف شده تنها ظواهری از دیانت باقی میماند که از
حقیقت اسلام و دین الهی خبری نیست و لذا به سادگی در خدمت ستمگران و طواغیت
در میآید و عملاً نه تنها هیچگاه نجاتبخش محرومان و مستضعفان و حامی
ستمدیدگان نبوده و نخواهد بود؛ بلکه حتی توجیهگر ظلم و ستم طاغوتها و
ستمگران میگردد و حامیان آن در پی یافتن وجوه شرعی برای توجیه بیدادگریها
و چپاول و غارت ظالمان و مستکبران و ساکت کردن مظلومین و ستمدیدگان و
خاموشی و خفقان تودههای ستمدیده خواهند بود. امام خمینی (ره) این اسلام
تحریف شده، متظاهرانه و بیمحتوا را که عملاً هیچ مخالفتی با منافع
مستکبران و مستبدان نداشته و ندارد، اسلام آمریکایی مینامد.
در
ادبیات انقلاب اسلامی شاخصههای اسلام آمریکایی در طول تاریخ انقلاب اسلامی
یکسان است هر چند که ممکن است مصادیق آن متفاوت باشد. مقصود از اسلام
آمریکایی، شیوه کسانی است که با جهالت، تحجر، منفعتطلبی و رفاهطلبی به
نام اسلام فعالیت میکنند. حال ممکن است از نتایج و تبعات کار خود آگاه
باشند یا از نتایج آن اطلاع نداشته باشند. در روزگار کنونی کسانی که در
راستای ایجاد و تعمیق تفرقه میان جهان اسلام فعالیت میکنند و به قدرت جهان
اسلام واقف نیستند و برای نهادینه شدن ترس از جهان استکبار تلاش میکنند و
جدایی دین از سیاست را جاهلانه یا عامدانه ترویج میکنند را میتوان
حامیان ایده اسلام آمریکایی دانست.
بخش دیگر مصادیق اسلام
آمریکایی را میتوان شامل کسانی دانست که برای منفعتطلبی شخصی خویش به نام
اسلام به اسلام ضربه میزنند. آنها به واسطه علاقه به زندگی و منافع
دنیایی دنبال تسلیم و ذلتپذیری در برابر جهان استکبار هستند، این جریان
اهل دفاع از اسلام و مسلمین، مقابله با ظلم و برقرار عدالت نیستند. وجه
مشترک کسانی که به نحو جاهلانه به اسلام ضربه میزنند، تحجر است. به همین
دلیل حکومتهای مرتجع منطقه، وهابیت و آلسعود در این مقوله میگنجند.
البته بخشهایی از افراد و جریانات داخلی نیز که به دنبال تسلیم در برابر
آمریکا و استکبار هستند، مخالف عدالتطلبی و جنگ با ظالمین هستند را
میتوان ذیل اسلام آمریکایی دانست.
این دو گروه داخلی و خارجی
اسلام آمریکایی، اسلام سیاسی، عدالتخواه و مبارزهگر با طاغوت را قبول
ندارند و در مقاطعی با هم پیوند نیز خوردهاند. وجه مشترک این دو نیروی
داخلی و خارجی، ترجیح رفاهطلبی و منفعتطلبی به حقطلبی و عدالتخواهی
است. از سوی دیگر، حامیان و پیروان اسلام ناب محمدی کسانی هستند که منفعت
عالی بشری در درازمدت را طلب میکنند. کسانی که عدالتخواه هستند و با ظلم
مقابله میکنند و عافیتطلبی و رفاهطلبی در قاموس آنها جایگاهی ندارد
میتوانند کسانی باشند که هر روز بهره بیشتری از اسلام ناب محمدی بر
میگیرند. الان در جهان اسلام با خطرات متنوعی روبرو هستیم که بخش عمده آن
از سوی اسلام عافیتطلب و سازشکاری است که چه در داخل و چه خارج ایران به
نام دین به اسلام ناب محمدی ضربه میزند. جدیترین مصداق خطر علیه اسلام
ناب محمدی، آلسعود است. آلسعود هماکنون به مهمترین بازوی اجرایی و
عملیاتی جهان استکبار و صهیونیسم در منطقه غرب آسیا بدل شده است.
پیامدهای
حضور این دولت به ظاهر اسلامی اما در واقع آمریکایی در منطقه ظهور
گروهکهای تروریستی و تکفیری است. همچنین در داخل با افراد و جریاناتی
روبرو هستیم که به دنبال تسلیمطلبی و رفاه ناشی از پذیرش آن هستند. این دو
گروه که از ابتدا به هم پیوستگی داشتهاند در داخل و خارج از ایران
بیشترین ضربه را به اسلام ناب میزنند. این خطر جدی باعث شد تا رهبر انقلاب
این موضوع را در پیام خود به حجاج متذکر شوند. در خصوص چشمانداز مصاف این
دو دیدگاه کلان باید گفت اسلام ناب با وجود همه خیانتها و لطماتی که از
ابتدا تاکنون متوجه آن بوده و هست، توانسته رشد یابد و نضج بگیرد و شاخ و
برگش را در جهان گسترش دهد و عاشقان و علاقهمندان حقیقی به خود را سیراب
کند. همان طور که خدا در قرآن فرموده: « خداوند نور خود را به تمام
میرساند هرچند عدهای اراده كنند نور خدا را فراموش نمایند» لذا خدا هر
روز در حال تکمیل و اتمام نور خود است. بنابراین ما اعتقاد داریم که
سرانجام روزی خواهد رسید که اسلام ناب محمدی بشریت را نجات خواهد داد و
زمینهساز سعادت بشر خواهد شد.
مذاکرات هسته ای هم همچنان از زوایای محتلف مورد توجه رسانه های اصولگرا و اصلاح طلب است .«مذاکرات هستهای یا کمپین انتخاباتی»روزنامه
وطن امروز همچنان نگاه انتخاباتی اش به مذاکرات را حفظ کرده است و می نویسد :
یک-
اجازه بدهید از اینجا شروع کنیم. وضعیت قدرت ملی ایران در آغاز مذاکرات
ایران و 1+5 هر چه بوده، اکنون کاملا دگرگون شده است. ایران و گروه 1+5 دور
جدید مذاکرات خود را در فضای پساانتخاباتی آغاز کردند، یعنی زمانی که
محاسبات طرف آمریکایی بر اثر آدرسهای اشتباه ارسال شده در طول دوران
انتخابات، به این سمت متمایل شده بود که در ایران یک فشار اجتماعی برای
سازش هستهای وجود دارد و تیمی هم که انتخابات را برده متمایلترین تیم
درون جامعه سیاسی ایران به تحقق چنین پروژهای است. در واقع تعبیر درست این
است که بگوییم انتخابات 92 یک اختلال محاسباتی در طرفهای مذاکرهکننده
هستهای بهوجود آورد که کل یک سال گذشته – به یک معنا - صرف تصحیح آن از
جانب نظام شده است. اکنون اما وضعیت کاملا متفاوت است.
آمریکا در
حالی که هرگز از حالا ضعیفتر نبوده، در منطقه خاورمیانه وارد نبردی
بلندمدت شده است. نبردی که آمریکاییها بخواهند یا نه، آنها را نیازمند
نفوذ، قدرت و تدبیر ایران کرده است. نبردی که میدانند باید در آن بجنگند
اما نمیدانند چگونه باید در آن پیروز شوند و نبردی که تدوین یک راهبرد
برای موفقیت در آن مستلزم به چالش کشیده شدن کل استراتژی منطقهای سنیمحور
آمریکاست. آمریکا در این نبرد نه فقط نیازمند بلکه دنبالهرو ایران است.
ممکن است آمریکاییها نخواهند به این امر تصریح کنند یا حتی تمایل خود به
راه افتادن از پی ایران را انکار کنند ولی این، چیزی را در صحنه عمل تغییر
نخواهد داد. آمریکا در آسمانی پرسه میزند که زمین آن در اختیار ایران
است. تفکیک نبرد منطقهای علیه تروریسم که ایران اصالتا و آمریکا از سر
اکراه و اجبار وارد آن شدهاند از مذاکرات هستهای هم ممکن نخواهد بود.
درست همانند غرب، ایران با نظرداشت تمام قدرت ملی خود پای میز مذاکره نشسته
است و آمریکاییها میدانند ارکان قدرت ملی ایران قابل تجزیه نیست.
بنابراین اگر زمانی آمریکاییها تصور میکردند ایران گزینهای جز مذاکره و
توافق ندارد و در صورت عدم توافق، توانی برای ایستادن در مقابل غرب نخواهد
داشت، اکنون این آنها هستند که راهی جز توافق با ایران ندارند تا شاید
روزنهای برای خروج آنها از بنبست ژئوپلیتیکی که برای خود بهوجود
آوردهاند، گشوده شود.
دو- مهمترین نقطه بحث میان تیم
مذاکرهکننده هستهای در ایران و منتقدان آنها، بر خلاف آنچه برخی
نوغربگرایان ایرانی میگویند این نیست که آیا باید درباره موضوع هستهای
توافق کرد یا نه. اتفاقا این نقطهای است که درباره آن اختلافی وجود ندارد.
اختلاف در اینجاست که منتقدان میگویند ایران همواره به اندازهای که
بتواند یک توافق خوب بکند قدرتمند بوده و این قدرت اکنون به نحو
غیرمنتظرهای افزایش هم یافته است. مهمترین نقطه بحث این است: منتقدان
میگویند شیوهای که تیم مذاکرهکننده در پیش گرفته به یک توافق خوب منجر
نخواهد شد و میتواند تاریخیترین فرصت خلق شده پیش روی جمهوری اسلامی را
–که بخش عمده آن مربوط به عملکرد دولتهای نهم و دهم است- تباه کند اما
ظاهرا تیم مذاکرهکننده از این خاستگاه مذاکره نمیکند بلکه صرفا در پی آن
است که به هر قیمت به توافق برسد و این توافق را هم نه برای احقاق حق و رفع
مظالم از ایران، بلکه برای اهداف سیاسی و انتخاباتی در داخل کشور لازم
دارد. تا یکی ـ دو هفته پیش، طرح مساله از این منظر، بسیار توطئهاندیشانه
تلقی میشد اما آنچه آقای ظریف در این مدت در اختیار ما گذاشته کاملا کافی
است تا این تحلیل را موجه کند.
سه - ظریف در سخنرانی شورای روابط خارجی آمریکا، 3 آدرس مهم به غرب ارسال کرد:
اول- دولت فعلی یک دولت مطلوب برای غرب در ایران است و غرب نباید فرصت راهبردی حمایت از این تیم را از دست بدهد.
دوم- اگر غرب از این تیم حمایت نکند، این تیم شانسی برای بقا در صحنه سیاست داخلی ایران ندارد.
سوم- تیم ایرانی نه برای رسیدن به یک توافق هستهای بلکه برای تامین نیازهای سیاست داخلی خود مذاکره میکند.
پوستری
که چهارشنبه گذشته به سفارش آقای ظریف از سوی برخی سینماگران ایرانی امضا
شد، این پکیج آدرسهای غلط را کامل کرد. اگر خودمان را جای غربیهای
بگذاریم – بویژه حالا که روشن شده این پوستر طراحی وزارت امور خارجه بوده
نه ابتکار چند هنرمند - پیامهایی که از دل این پوستر (برای غربیها) بیرون
میآید چنین است:
اول- تیم مذاکرهکننده (لابد به این دلیل که توافق را برای انتخابات نیاز دارد) هر توافقی را بهتر از توافق نکردن میداند.
دوم-
امتیازهایی که این تیم حاضر است در مذاکرات واگذار کند (مطابق جدول ارائه
شده در پوستر) تقریبا همه زیرساخت هستهای ایران را دربرمیگیرد.
سوم-
تیم مذاکرهکننده عقیده دارد تداوم روند فعلی به تضعیف طبقه متوسط در
ایران – یعنی همانها که لابد قرار است در انتخابات به دوستان آقای ظریف
رأی بدهند - منجر خواهد شد.
این آدرسها، در بهترین حالت، غربیها
را اگر کودن هم باشند، به این نتیجه میرساند که تیم مذاکرهکننده مذاکرات
هستهای را به عنوان بخشی از کمپین انتخاباتی جریان غربگرا در ایران تعریف
کرده و چون هر توافقی را بهتر از توافق نکردن میداند بنابراین به هیچ خط
قرمز واقعی باور ندارد.
چهار- مذاکرات هستهای قبل از آنکه تکنیک
چانهزنی یا مهارت بده بستان باشد، یک نبرد محاسباتی است و در نهایت کسی
برنده بازی خواهد بود که در مدیریت محاسبات طرف مقابل موفق شود. آمریکا
تنها در شرایطی تن به یک توافق خوب با ایران خواهد داد که:
اولا- بداند ایران در صورت عدم توافق قدرت لازم را برای مدیریت یک تخاصم جدید دارد.
ثانیا- ایران از خط قرمزهایی که ترسیم کرده به هیچوجه عدول نخواهد کرد و این خط قرمزها ابزار چانهزنی نیست.
و ثالثا- هیچ جریان درون حاکمیتی در ایران وجود ندارد که آماده قربانی کردن منافع ملی پیش پای ساخت و پاخت پنهان با غربیها باشد.
متاسفانه
آدرسهای راهبردی که آقای ظریف در هفتههای گذشته برای غربیها ارسال
کرده، همه بر خلاف این روند بوده است. مقامهای دولت همواره گفتهاند
محمدجواد ظریف مذاکرهکننده ماهری است اما آنچه بویژه در این چند روز آشکار
شده چندان بوی مهارت نمیدهد و برعکس نشان میدهد او حتی اگر چانهزن خوبی
باشد، به هیچ وجه یک طراح راهبردی قابل اتکا آن هم در صحنهای چنین پیچیده
و پرظرافت نیست. پیام ظریف برای دشمن خارجی هم در پوستری که طراحی کرده و
بار گران حمل آن را بر دوش چند هنرمند غیرمتخصص در حوزه مسائل راهبردی
گذاشته و هم در شبه درد دلی که با رفقای قدیمیاش در شورای روابط خارجی
داشته، همه این بوده است که: «ما به نمایندگی از شما (غرب) در حال چانهزدن
درون ایران هستیم. به ما کمک کنید تا امتیازهای بیشتری بگیریم و تقدیمتان
کنیم!» پیام دیگر او هم این بوده است که: «حرفهای حکومت را خیلی جدی
نگیرید، مردم میخواهند به هر قیمتی توافق شود»! آیا اینها پیامهایی است
که 7 هفته مانده به پایان مذاکرات، رئیس تیم مذاکرهکننده باید برای
دشمنترین دشمنان ایران که حالا نام خود را گذاشتهاند «طرف مذاکرهکننده»
ارسال کند؟ اگر معنای مهارت این است، شاید بهتر آن است که امور خود را
یکسره به آماتورها واگذار کنیم.
پنج- تیم مذاکرهکننده اکنون
نماینده همه ملت ایران است اما این تیم بویژه رئیس آن درصدد تعریف خود به
عنوان یک اصلاحطلب دوم خردادی است که در پی انتقامکشی انتخاباتی از
رقیبان است، با ایجاد اشتباههای محاسباتی پیدرپی برای دشمن، در حال تباه
کردن نتیجه مقاومت یک دههای این ملت و حتی زحماتی است که خود و دوستانش در
این یک سال کشیدهاند. آقای روحانی در نیویورک گفت ایران زیر بار هیچ زور و
تحمیلی نخواهد رفت. حتی از خود ظریف پیشتر شنیدهایم که در صورت عدم
توافق فاجعهای رخ نخواهد داد. اکنون تمام این نظام محاسباتی در حال تخریب و
جایگزین شدن با یک سلسله آدرسهای بشدت گمراهکننده است که خروجی آن تشدید
اشتباهات محاسباتی غرب درباره قدرت ملی ایران، دیدگاههای مردم در ایران و
دستهبندیهای درون نظام ایران خواهد بود. با این وضع، 7 هفته دیگر، اگر
خروجی مذاکرات سرسختی بیشتر غرب و باجخواهی افزونتر آن باشد، آقای روحانی
جز وزیر امور خارجه خود کس دیگری را نباید ملامت کند.
«اتهامات زشت و زننده علیه ظریف»روزنامه دولتی ایران هم در پاسخ به مقالات قبلی وطن امروز نوشته است : روزنامه «وطن امروز» متعلق به مهرداد بذرپاش، از نمایندگان نزدیک به جبهه
پایداری، با انتشار سرمقالهای در شماره اخیر خود، اتهامهای بیسابقهای متوجه
محمد جواد ظریف، وزیر خارجه کرده است. این
روزنامه در سرمقالهای تحت عنوان «استقراض لیبرالیستی/ توکل انتخاباتی بر کدخدا!»
خبر تحریف شده از سخنان ظریف درباره ارتباط نتیجه مذاکرات و انتخابات مجلس را -که
تکذیب هم شده -ملاک قرار داد و نوشت: «ظریف از سر تا پا بوی غربزدگی میدهد.ظریف
از استیضاح مجلس نمیهراسد چون «نخبهای غیرملی» است هر چند براساس آنچه خود به
هاله اسفندیاری گفته به دوامش در وزارت امور خارجه و بازنشسته نشدن از این «جایگاه»
اهمیت میدهد اما همین «کرسی خدمت» را هم به عنوان ابزاری برای تأمین منافع حامیان
غرب در ایران تعریف میکند.» گفتنی است اینروزها
تحریف سخنان مقامات دولت در دستور کار تندروها قرار گرفته و سپس با استناد به
خبرهای تحریف شده اتهامات زشت و زننده ای را به آنان وارد می کنند.
«سنگاندازی
نتیجه هراس دلواپسان است»
در همین حال، محسن صفاییفراهانی از محکومان فتنه 88 در گفتوگو با روزنامه آرمان گفته است : اینکه ما تصور کنیم تیم مذاکرهکننده
هستهای سرخود توانسته به توافق دست پیدا کند، بیشتر به درد خوراک داخلی میخورد. افرادی که این بحثها را مطرح میکنند
به نوعی فرافکنی میکنند و میخواهند از بار مسئولیت به نفع یک جناح خاص بکاهند.
درطول چندسال گذشته، ندانمکاری برخی افراد از یک جناح سیاسی خاص، شرایطی را بر
کشور تحمیل کرد که کاهش اعتماد به دولت
از تبعات آن است؛ در حالیکه طلاییترین و بهترین فرصتی بود که به لحاظ تاریخی نصیب
ایران شده بود چنانکه آمریکا در عراق و افغانستان به توفیق نرسیده بود و حرفها و
تهدیداتش بیشتر جنبه شعاری داشت. صدام سقوط کرده بود و یک دشمن بیرحم دهههای اخیر، از بین رفته بود. طالبان در شرق کشور سرنگون
شده بود. کشورهای آسیایمیانه در حال رشد بودند و نهتنها خطری نداشتند، بلکه یک
فرصت بودند. در این شرایط مناسب منطقهای، دو فرصت اقتصادی بزرگ نصیب مردم ایران
شد، به هر علت سیاسی- اقتصادی، قیمت نفت یکباره چهاربرابر شد و درآمد ملی ایران نیز از حدود
۳۰میلیارددلار به بیش از ۱۱۵میلیارددلار رسید و اصلاح اصل۴۴ قانوناساسی از طریق
قانون میسر شد. همه اینها را کنارهم بگذارید، اگر در آن شرایط، دولت یک رویکرد
تعاملی در داخل و خارج داشت، در این ۱۰سال، همه عقبماندگیهایی که به علت جنگ یا
موضوعات دیگر بر کشور تحمیل شده بود، جبران میشد و ایران صاحب یک جهش بزرگ اقتصادی
- اجتماعی بود؛ به عبارتی یک رنسانس اقتصادی - اجتماعی رخ میداد که میتوانست
شروع جدیدی برای شانه به شانه شدن با کشورهای رده اول در حال توسعه باشد. اما
با ندانمکاری و فرار از قانون و توسعه رانتخواری و فسادمالی، این فرصت بسیار طلایی
هدر رفت. طبیعی است که الان اگر مذاکرات 1+5 به نتایج مثبتی برسد، خود به خود عرصه
بر فرصتطلبان تنگ خواهد شد. ولی از آن طرف آنها هم ساکت نمینشینند و تمام تلاششان
را میکنند که این مذاکرات به صورت جامع به نتیجه نرسد و در این مسیر هر آنچه به
فکرشان برسد را اجرا خواهند کرد.
وی در ادامه در پاسخ به این پرسش که «انگیزه افرادی که این چنین با
به نتیجه رسیدن مذاکرات مخالفت میکنند،چیست؟» گفته: گلآلودکردن آب و مانعتراشی
در راه مذاکرات تنها از سوی افرادی انجام میشود که در تحریمها منافعی برای خود
داشتند که در تضاد با منافع مردم ایران بود. اینها اینقدر سنگ میاندازند تا آب گل
آلود شود. اینها اینقدر سنگ میاندازند تا آب گلآلود شفاف نشود چون اگر شفاف
بشود، بسیاری رانتها اتفاق نمیافتد. آنهایی که خود را دلواپس مینامند، هر روز
جلسه برگزار میکنند و بیانیه میدهند، دلواپس آینده خود هستند و نگران بسته شدن
راهها و رانتهایی هستند که در آب گلآلود در دستان آنها بود اما با شفافیت فضا
از دستان آنها خارج خواهد شد. فرض کنید پالایشگاهی که سالانه به ایران 3میلیارد
دلار بنزین میفروخته است، اصلا دوست ندارد که شرایط در کشور عادی شود. کسی هم که
دلال این خرید بوده به هیچ عنوان راضی به بازگشت آرامش به اقتصاد ایران نیست. تجاری
که به ایران سالانه 5 میلیون تن گندم میفروختهاند و دلالهای داخلی به هیچ عنوان
راضی به تغییر این شرایط نیستند. این دو
گروه تمامی تلاش خود را به این معطوف میدارند که چگونه میتوانند جلوی توافقهای
جدید دولت سنگ بیندازند. همین الان هم این گروه از توافقات صورتگرفته زیان خواهند
دید. اگر شرایط به سمت تعادل برود به صورتی که قانون در جامعه حاکم شود، رانت از
بین میرود و عمل به قانون در جامعه حاکم میشود. بدیهی است کسانی که از تحریمها
نفع برده بودند به هیچ عنوان حاضر به پذیرش شرایط جدید نیستند. چه کسانی که در بیرون
مرزها با این گروه همکاری و همراهی داشتند و چه گروهی که در داخل بودند بهطور حتم
همراهی با رفع تحریمها نخواهند کرد.
تحلیل حرکت احزاب و جریانهای مختلف از اصلاح طلب تا اصولگرا گرفته ، بررسی رفتار رقیب یا نقد درون گفتمانی از مطالبی است که در روزنامه های سیاسی قابل بررسی است .«اصولگرايان واقعبين باشند»
روزنامه اصولگرای
رسالت درباره این جریان نوشت : هر
چند « همدلی» و « وحدت» كالای گمشده جریان اصولگرایی طی یك دهه گذشته بوده
اما واقعیت غیر قابل انكار در فضای سیاسی كشور این است كه چنانچه همه
تشكلهاو طیفهای جریان اصولگرایی به شكلی حداكثری مجتمع و متحد شوند،
پیروز حتمی هر رقابت سیاسی در كشور خواهند شد. شاخ و برگ پیدا كردن بیش از
حد جریان اصولگرایی در طول دهه 1380 در كنار برخی ضعفهای ساختاری و
تشكیلاتی موجب واگرایی ، تشتت نخبگان و تشدید فاصلهها بین نیروها و
مجموعههای سیاسی این جریان شد.
فاصلههای كاذبی كه متاسفانه بعضا
به واسطه مشكلات شخصی و برخی سوء تفاهمهای نه چندان عمیق ایجاد شد. همین
اختلاف نظرها ، « منشور اصولگرایی» را كه توسط بزرگان این جریان تدوین شده
بود، به حاشیه راند و منازعه نخبگان جای اجماع نظر نخبگان اصولگرا را گرفت.
بیاخلاقیها
، انگزنیها، كینههای شخصی، افراط و تفریطها، اختلاف برداشتها و
سلیقهای شدن نگرشها، رگههایی از « سیاستورزی» جریان اصولگرایی را شكل
دادند كه هیچكدام با اصل و اصالت « گفتمان اصولگرا» سازگار نبوده و نیست.
همین واگراییها و ضعفها،« واقعبینی» اصولگرایان در عرصه فعالیتهای
سیاسی را تقلیل داد.
با تقلیل واقعبینی، ظرفیتها و پشتوانههای
نظری و نخبگانی نیز مغفول شدند و البته رقیب، از این شرایط بهرهبرداری
عاقلانهای داشت ، هر چند با آرایی شكننده... جریان اصولگرا باید برای حضور
و تكاپو در انتخابات مجلس 94 و سپس انتخابات ریاست جمهوری 96 واقعبینی
نشان دهد و با تقویت قدرت تحلیلی در قبال مطالبات و تحولات انسانی- اجتماعی
سیاست ورزی واقعگرایانه و هوشمندانهای به نمایش بگذارد.
علاوه
بر این با قاطعیت ، افراد و طیفهای بیتحمل و غیر تشكیلاتی را كه منطق
سیاستورزی در چارچوب ارزشها و اهداف گفتمان اصولگرایی رابر نمیتابند، از
خود دور سازد و هویت مقتدر و بلامنازع خود را با همگرایی و وحدت به نمایش
بگذارد. تجربه شورای شهر تهران نمایش كوچكی از چنین اقتدار مبتنی بر همدلی و
وحدت بود كه از فرمول ساده اما پرثمر « وحدت» پیروی میكرد.
پرهیز
از سرمایهگذاری روی چهرههای « تكراری» و « فاقد رای» همچنان كه در
انتخابات خرداد 92 پیامدش رادیدیم!! و پرورش چهرههای نوگرا و جدید و تشخص
بخشی به ایشان ضرورتی غیرقابل انكار است كه اصولگرایان باید بدون تنگنظری
وفوت وقت به آنها بپردازند. تقویت زمینههای مدارا و تحمل یكدیگر نیز در
زمره اقدامات عاجلی هستند كه باید در متن سیاستورزی و فعالیتهای تشكیلاتی
اصولگرایان دنبال شوند.
نیروها و نخبگان سیاسی اصولگرا باید
صادقانه « دور هم نشستن» را تمرین كنند و بپذیرند كه تا همدیگر را « تحمل»
نكنند و با « سعه صدر» نسبت به هم برخورد نكنند، اقبال جامعه نیز به ایشان
كاسته میشود. اصولگرایان، بدانند كه امروز تفكر واقعگرا برای ایشان در
حكم « رمز پیروزی» است و باید از ورطه ذهنیات بسته و بیرمق خارج شوند تا
ابتكار عمل را به دست بگیرند. تحركاتی نیز از سوی برخی چهرههای جریان
اصولگرا آغاز شده كه باید به فال نیك گرفته شود و همه كمك كنند تا این
اجتماع تقویت شود. بزرگترین سرمایه معنوی این جریان همانا اعتقادات و
باورهای مردمی است كه از دین و مذهب ایشان ریشه میگیرد، از این ظرفیت و
بنیه نظری نباید غفلت شود.
به هر روی رقابتهای انتخاباتی مجلس سال
آینده، آزمون بزرگی برای اصولگرایان است كه آیا میخواهند در عمل بپذیرند
كه باید در عرصه سیاست « واقعبین» باشند؟
«قدرت نمايي جبهه پايداري»
روزنامهاصلاح طلب ابتکار به تحلیل سخنان آقاتهرانی دبیرکل
پایداریها پرداخته و نوشته است : جوان ترهاي نوظهور جريان اصولگرايي که در انتخابات
مجلس نهم بدون همراهي بدنه اصلي اين اردوگاه توانستند، تعداد قابل ملاحظه اي از
کرسي هاي پارلمان را به خود اختصاص دهد،اين روزها خود را «اقليتي» نميدانند که
بايد تحت امر برادران بزرگ تر خود در جناح راست جمهوري اسلامي ايران، قرار گيرند.
مانورهاي سياسي جبهه پايداري در انتخابات رياست جمهوري سال گذشته و همچنين حضور
پررنگ شان در حرکت هاي مخالفت آميز با دولت تدبير و اميد، از آنان گروهي نشان ميدهد
که بيش از آن که قصد تاثيرپذيري از گروه هاي همسو با خود داشته باشند، سوداي
تاثيرگذاري دارند. به همين خاطر است که دبيرکل جبهه پايداري به "اقليت” ناميده شدن
اين گروه در مجلس واکنش نشان داد و از منتقدان اين گروه خواست "قدرت” پايداري ها
را بپذيرند.
حجتالاسلام مرتضي آقاتهراني نماينده تهران در مجلس و دبيرکل جبهه
پايداري انقلاب اسلامي با بيان اينکه در داخل و خارج از مجلس هرکس در هر کجا در
موضوعي نظري خلاف نظر دولت دارد، او را به جبهه پايداري منتسب ميکنند، به تسنيم
گفت: به طور مثال گفته ميشود پايداري وزير علوم را استيضاح کرد و يا هر نمايندهاي
حرفي از سؤال و يا استيضاح وزيري ميزند، وي را منتسب به جبهه پايداري ميکنند.
او ادامه داد: با احتساب اين حرفها جبهه پايداري اکثريت مجلس است،
در حاليکه عدهاي که اين حرفها را ميزنند، از جبهه پايداري بسيار بدشان ميآيد و
اصلا دلشان نميخواهد بگويند که جبهه پايداري در مجلس اکثريت است.
دبيرکل جبهه پايداري خاطرنشان کرد: اين افراد بالاخره بايد يک طرف
ماجرا را بپذيرند؛ يا هر نظر مخالفي را به جبهه پايداري منتسب نکنند و يا اگر چنين
حرفي را ميزنند، بايد قبول کنند که پايداري در مجلس و همه جا قدرت خوبي دارد و هر
کاري ميتواند انجام دهد.آقاتهراني تصريح کرد: نميشود که فردي حرفي را بزند، سپس
نقض آن را هم بگويد و هر دو را درست و صحيح بداند؛ بالاخره يک طرف درست است.
اصطلاحا ميگويند دم خروس را باور کنيم يا قسم حضرت عباس را؟
او با بيان اينکه ما تعدادي هستيم و حرف خود را ميزنيم و قدرت مالي
خاصي نداريم، افزود: ما حتي بنا نداريم نسبت به نظرات خود تعصب داشته باشيم و
بيشتر گفتماني عمل ميکنيم، ساير نمايندگان نيز آزاد، عاقل و بالغ هستند و اگر حرف
ما را بپذيرند، راي ميدهند و اگر نخواستند، راي نميدهند بنابراين طرف مقابل بايد
اشکالات خود را حل کند. اين عضو جبهه پايداري در مجلس با بيان اينکه هيچکس از
اينکه وزيري بيفتد و استيضاح شود، خشنود نميشود، گفت: توقع خاصي از وزرا نداريم و
فقط دلمان ميخواهد کارها و وظايف خود را به خوبي انجام دهند.به گزارش تدبير،
سخنان دبيرکل جبهه پايداري در حالي بيان ميشود که در ماه هاي اخير اين گروه در
مواجهه اي تمام عيار با دولت حسن روحاني داشته است. اعضاي اين گروه و هم چنين
نمايندگان نزديک به پايداري بخش عمده اي از حملات محافظه کاران به دولت را به نام
خود ثبت کرده اند و بررسي سوابق سوال ها، کارت زردها و هم چنين تلاش ها براي استيضاح
وزيران دولت يازدهم نشان ميدهد در تمام اين مواجهه ها "پايداري ها” حضوري پر رنگ
داشته اند. وزارت خارجه، وزارت علوم، فرهنگ و ارشاد اسلامي و هم چنين وزارت نفت
مهم ترين اهداف جبهه پايداري در ماه هاي اخير بوده و حتي يکي از نمايندگان عضو
پايداري بارها از تريبون مجلس اتهام هايي عليه رييس جمهوري مطرح کرده است. با اين
وجود آقا تهراني با سخنان اخير خود عملا تلاش ميکند بار اين حملات را از دوش گروه
متبوعش بر دارد. پيش تر عابد فتاحي، نماينده اروميه به تدبير خبر داده بود محافظه
کاران اتاق فکري براي "سقوط کابينه روحاني” تشکيل داده اند اما علي لاريجاني برابر
آنان مقاومت ميکند. چند روز پس از اين سخنان و با استيضاح وزير علوم، عملا
رويارويي اعضا و نزديکان پايداري با علي لاريجاني آغاز شد و اين رويارويي هنوز هم
ادامه دارد.طرفداران لاريجاني، اعطاي صفنت "اقليت” به پايداري عملا تلاش کردند از
تعداد حاميان اين گروه که در فراکسيون اصولگرايان حضور دارند کم کنند اما يارگيري
اين گروه در جريان استيضاح وزير علوم نشان داد که اختلاف هاي شديدي ميان فراکسيون
اکثريت اصولگرايان بر سر حمايت از دولت روحاني وجود دارد. خط و نشان هاي نمايندگان
منتسب به جبهه پايداري براي ياران لاريجاني تا کنون به چند جنجال در مجلس منتهي
شده و اکنون با ورود دبيرکل کم حرف اين جبهه به ماجراي "اقليت و اکثريت” وارد فاز
تازه اي شده است.
آقاتهراني عملا از اکثريت خواسته يا در به کاربردن واژه اقليت براي
گروه او عقب نشيني کنند يا بپذيرند که قدرت پايداري ها در مجلس بيش از تصور آن ها
است. اقدامي که ميتوان آن را ضربه زدن به اجماع لرزان فراکسيون اصولگرايان رهروان
ارزيابي کرد. خط و نشاني که بي شک در روزهاي آينده با واکنش ياران لاريجاني مواجه
خواهد شد.
اعتراق معاون اوباما به دست نشانده بودن داعش مورد توجه کیهان قرار گرفت و در این باره نوشت :«جو بایدن» پنجشنبه شب در دانشگاه «هاروارد» آمریکا
گفت: «متاسفانه کشورهای همپیمان آمریکا در منطقه از جمله ترکیه مسئول بروز
پروندهای به نام داعش هستند.» وی گفت: «ترکها، سعودیها و اماراتیها
صدها میلیون دلار پول و ده ها هزار تن سلاح در اختیار همه کسانی قرار
میدادند که قصد جنگ با «بشاراسد» (رئیسجمهور سوریه) را داشتند.
معاون
رئیسجمهوری آمریکا افزود: همپیمانان منطقهای واشنگتن، بزرگترین مشکل ما
در سوریه شدند. ترکها که دوست خوبی برای آمریکا هستند و رابطه خوبی هم با
شخص «رجب طیب اردوغان» دارم، عربستان سعودی، امارات عربی متحده و برخی دیگر
از کشورهای منطقه برای سرنگون کردن دولت «بشار اسد» در سوریه، مصمم بودند
که جنگ نیابتی شیعه و سنی راه بیندازند. آنها به کسانی که مایل بودند با
بشار اسد بجنگند، صدها میلیون دلار پول و دهها هزار تن سلاح دادند. به
کسانی که از کشورهای خارج برای پیوستن به القاعده و النصره میآمدند، کمک
کردند و از افراطگرایان و پیکارجویانی که از کشورهای خارج قصد پیوستن به
این گروهها را داشتند، استقبال کردند.
بایدن گفت: القاعده عراق و گروهی
که داعش گفته میشود، وقتی که از عراق طرد شدند، در سوریه زمینی خالی برای
خود پیدا کردند و با گروه تروریستی النصره همدست شدند.