مدال طلایی که کسب کردید همه را غافلگیر کرد؛ حتی مسئولان کاروان ایران را؟
بله میدانم. راستش را بخواهید برای خودم بیشتر از همه غافلگیرکننده بود. صد در صد این مدال برای من غیرمنتظره بود. دو رقیب خیلی سخت از ژاپن و دو حریف هم از مالزی در کنارم بودند. این چهار نفر جزو بهترینهای دنیا بودند. آنها اصلا روی من توجهی نداشتند. اصلا فکرش را نمیکردند که بتوانم آنها را بگیرم. این چهار ورزشکار رقابت خوبی با همدیگر داشتند و خدا را شکر که من بموقع توانستم از آنها پیشی بگیرم.
در واقع از غفلت آنها بهترین استفاده را کردی؟
هم اینکه آنها در رقابت سخت با خودشان بودند و یک چیز دیگر اینکه اصلا فکرش را نمیکردند که من بتوانم به آنها برسم. در واقع اینطوری بود که آنها روی من حسابی باز نکرده بودند و رقابت را بین خودشان میدانستند. من هم این وسط خودم تصور نمیکردم که این اتفاق رخ بدهد.
قبل از اینکه وارد پیست بشوی چه تصوری داشتی؟
من فقط به این فکر میکردم که طوری خودم را بکشم تا سوم بشوم. برنامه من برای سوم شدن بود. هیچ وقت حتی فکرش را هم نکردم که اول شوم. بههرحال آنها نفرات مطرح جهان بودند. تجربه داشتند و از قبل مدال طلا را برای خودشان کنار گذاشته بودند.
... و وقتی مسابقه شروع شد؟
وقتی مسابقه شروع شد همه چیز خیلی سریع گذشت. آنها برای طلا رکاب میزدند. دو بار نزدیک بود حادثه رخ بدهد. من حواسم بود که خطا نکنم. مثل برق و باد رسیدیم به نیم دور آخر. آنجا من دیگر هر چه در توان داشتم، گذاشتم. انگار نیروی عجیبی به من کمک کرد. وقتی به نیم دور آخر رسیدم به آنها خیلی نزدیک شده بودم. به سه نفر اول که رسیدم اعتماد به نفس بالایی داشتم و با قدرت فراوان پا میزدم. کلا دوچرخهسواری اینطوری است. وقتی به حریفان بزرگتر میرسید روحیه عجیبی پیدا میکنید.
و در آن لحظه این اتفاق برای شما رخ داد؟
روحیه خیلی مهم است. وقتی روحیه داری قدرت تو چند برابر میشود. حتی اگر یک پا شل باشد یا ریتم لازم را نداشته باشید باز هم مشکل دارید. تمرکزتان به هم میخورد، اما وقتی همه چیز خوب باشد با قدرت عجیبی رکاب میزنید. راستش را بخواهید 10، 15 ثانیه آخر مسابقه را اصلا دیگر به یاد ندارم. هیچ چیزی در آن لحظات نفهمیدم. هر چه در وجودم بود به کار گرفتم تا بتوانم از آنها جلو بزنم. همه چیز خیلی سریع اتفاق افتاد.
جالب اینکه شما وقتی از خط پایان عبور کردید نمیدانستید که اول شدید، چون بیتفاوت داشتید پا میزدید و ورزشگاه را دور میزدید.
من باور نمیکردم چه اتفاقی افتاده بود. یک دور همینطوری زدم. آن لحظات که اصلا نمیدانستم. میخواستم سرعتم را کم کنم. از دور دیدم همه دارند خوشحالی میکنند. بعد گفتم خدایا چه شد؟ اینها چه میگویند؟ من کجام؟ اینها چرا اینقدر خوشحالی میکنند! تا اینکه روی تابلو اسم مرا نوشتند قهرمان.
خیلیها بعد از این اتفاق اشک شوق میریزند ولی شما خیلی راحت بودید در حالی که تاریخساز شدی.
واقعا حس خوبی بود. گریهام نمیآمد. خوشحالی من خیلی بیشتر از گریه کردن بود. حسی که داشتم از گریه رد شده بود. بعد از چند روز هنوز هم توی شوک بودم. من قبل از مسابقات نذر کرده بودم که برنز بگیرم ولی خدا خواست طلا را به دست آوردم.
شب بعد از مسابقه راحت خوابیدید؟
نه. تا ساعت 3 و 30 دقیقه بیدار بودم. هر کاری کردم خوابم نبرد. تمام خاطراتم را مرور کردم. تمام زندگیام آمده بود توی ذهنم. از دوران کودکی تا حالا. دوران مدرسه. روزی که دوچرخهسواری را شروع کرده بودم. همه چیز را مرور میکردم. صبح ساعت 6 و 30 دقیقه هم بیدار شدم یعنی فقط سه ساعت خوابیدم. خیلی خسته بودم ولی خوابم نمیبرد.
اولین تماسی که از خانواده گرفتند چه چیزی گفتند؟
خودم زنگ زدم. آنها از تلویزیون مسابقه را نگاه میکردند. فقط گریه میکردند. هیچ حرفی نمیتوانستند بزنند. هر کاری کردم یک جمله هم نشد با خانوادهام حرف بزنم. چند دقیقه فقط گریه کردند و خداحافظی کردم. حس خیلی خوبی بود. خیلی خوشحال بودم. برای خانوادهام بیشتر خوشحال بودم.
سرمربی تیم ملی گفته که دانشور میتواند در سطح جهان هم مطرح شود...
رقیبانی که در اینچئون داشتم همه از نفرات دوم و سوم دنیا بودند. کلاس مسابقات در رده اول دنیا بود. کسانی که در کایرین دنیا مطرح هستند از شرق آسیا میآیند. اصلا کایرین در ژاپن متولد شده است. رقابت با آنها دشوار است.
فکر نمیکنی در مسابقات جهانی کار دشوارتر باشد؟
نمیشود گفت که خیلی سختتر میشود. وقتی نفرات برتر دنیا را پشتسر میگذاری اعتماد به نفست بالا میرود و در مسابقات بعدی با جرات بیشتری حضور پیدا میکنی. ولی وقتی حریف را بهتر ببینی و از او ترس داشته باشی استرس باعث میشود که خوب رکاب نزنی.
بعد از مسابقه مدام سراغ معافیت سربازی را میگرفتی. به نظر میرسد خیلی از این موضوع تحت فشار بودی؟
من خیلی سختی کشیدم. هر وقت اردو یا مسابقه خارجی میخواستیم برویم همه خوشحال بودند و من ناراحت. مدام باید دنبال کارها بودم تا خروجی را درست کنم. حالا خدا را شکر گفتند که معاف میشوی. این خیلی خبر خوبی بود.
حالا احتمالا از اینکه مسابقات پیست را به جای جاده انتخاب کردهای خوشحال هستی.
صادقانه بگویم سرعت را خیلی دوست دارم. اصلا این حوصله را در خودم نمیدیدم که کار استقامتی انجام بدهم و 100 یا 200 کیلومتر را بروم.
فکر میکنی بالاخره یک پیست سرپوشیده برای دوچرخهسواری درست خواهد شد؟
قرار بر این شده این کار صورت گیرد. نمیدانید زمستان چه مشکلی داریم. اصلا نمیشود در سرما تمرین کرد. اگر پیست چوبی را نمیسازند دستکم یک پیست بسازند که فقط سقف داشته باشد تا زمستان هم تمرین کنیم.