به گزارش
حوزه دفاعی- امنیتی باشگاه خبرنگاران به نقل از
نیروی هوایی ارتش، سرانجام 32 سال انتظار خانواده شهیدی که چشم به در دوختن کارشان شده بود پایان یافت.
برادران خوشحال بودند، خوشحال از اینکه قلب مادرشان بعد از سالها انتظار آرام گرفت. همه آمده بودند تا در این خوشحالی با آنان شریک باشند، زیارت عاشورایی خواندند و ثواب آن را نثار روح همه شهدای گمنام کردند.
شهید "سعید علیمددی" یکی از رزمندگان دوران دفاع مقدس بوده که در خرداد 1361 در عملیات بیتالمقدس به شهادت رسید.
پیکر این شهید در 28 اردیبهشت سال 1389 در مرکز فرماندهی آموزشهای هوایی سرلشکر خلبان شهید محمود خضرایی به عنوان شهید گمنام تشییع و به خاک سپرده شد.
چند روز قبل، پس از اعلام نتیجه آزمایش DNA هویت این شهید احراز شد و به اطلاع خانوادهاش رسید.
«مهدی علیمددی» برادر این شهید که 9 سال با او فاصله سنی دارد، درباره احساسش از اینکه بعد از 32 سال شهید سعید علیمددی شناسایی شده میگوید: «احساس ما بیشتر احساس خوشحالی است، عزاداری هایمان را سالها پیش انجام دادیم، اما الأن که ایشان شناسایی شدهاند از این دید نگاه میکنیم که میخواهد تحولی را در زندگی خانواده ما ایجاد کند.»
مهدی گفت مادرش 20 روز قبل خواب دیده بود یک دسته عزاداری مانند دسته عزاداری که امروز برپا شد، به سمت مسجد محل میرود. میپرسد این عزاداری به خاطر کیست، گفتند: "پیکر شهیدی به نام سعید علیمددی را آورده اند." آنجا بود که مادرش فهمید که قرار است فرزند شهیدش شناسایی شود. مادرش از آن روز حال و هوای عجیبی داشت، تا روزی که خبر شناسایی او را دادند.
مهدی درباره اهمیت داشتن مزار شهیدشان هم میگفت: «به این مسأله خیلی اهمیت نمیدادیم، چون حرکت جهادی شهید برای ما مهم بود، برای ما مزار هر شهید گمنامی مانند مزار برادرم است.»
مهدی علیمددی برادر شهید سعید علیمددی
در مورد نحوه شهادت از او پرسیدم، گفت کسی درباره نحوه شهادتش اطلاعی ندارد، چون همرزم و دوست او هم در آن عملیات شهید شد. فقط میدانست که در تک دشمن برای تصرف دوباره خرمشهر در منطقه شلمچه شهید شد. فقط مطمئن بودند که شهید شده، چون یکی دیگر از همرزمانشان که در همان عملیات اسیر شده بود، در نامهای که برای ما فرستاد، گفته بود: "من تجدید آوردم، اما سعید و دوستش حمید مهرایی در امتحان الهی قبول شدند."
به نحوه مطلع شدن از شناسایی برادرش هم اشاره کرد. گفت: «دو شب قبل برادر بزرگتر من به ما زنگ زد و گفت که سعید شناسایی شده و در پادگان شهید خضرایی نیروی هوایی دفن شده است. روز بعد به اتفاق پدر و مادر و برادران، بر مزار برادرم آمدیم و بسیار خوشحال بودیم که مادرم بعد از سالها میتوانست بر مزار پسر خودش گریه کند.»
شهید، مزاری نداشته، اما در "امامزاده اسماعیل" در محله خانوادهاش در "زرگنده" یک یادبود برای او درست کرده بودند و سنگ مزاری گذاشته بودند.
مهدی علیمددی به خصوصیات اخلاقی برادر شهیدش اشاره کرد و گفت: «برادرم خیلی با قرآن مأنوس بود. در مسابقات قرآن استان تهران در سال 1360 که در مدرسه عالی شهید مطهری برگزار شد، شرکت کرد و مقام آورد و یک سفر زیارتی به مشهد مقدس به او جایزه دادند. مقید بود تا جایی که میتواند در همه مراسم مذهبی مانند نماز جمعه شرکت کند. آن دوران سن کمی داشتم ولی یادم هست که چند بار با هم در راهپیماییها و نماز جمعه شرکت کردیم.»
«سعید به نظافت خیلی اهمیت میداد، هر بار که از بیرون منزل میآمد، اول پاها و جورابهایش را میشست. به مادرم هم در کارهای خانه خیلی کمک میکرد، طوریکه مادرم همیشه برای خوشبختی او دعا میکرد. شاید این عزت و افتخاری که نصیب او شده، از دعاهای خیر مادرم باشد.»
سعید علیمددی برادر شهید سعید علیمددی
ـ با برادر کوچکتر شهید به نام «سعید علیمددی» که متولد سال 1370 است هم گفت و گویی انجام دادم.
از او درباره شباهت اسمش با برادر شهیدش پرسیدم، میگفت اسمش را برادر بزرگترش آقا مجید برای او انتخاب کرده تا یاد برادر شهیدشان همیشه زنده باشد. اتفاقاً برای کسانیکه آشنا نبودند همیشه سؤال بود که چرا اسم من همنام برادر شهیدم سعید است.
وقتی درباره احساساتش در این باره پرسیدیم گفت: «این سؤال را همه میپرسند و سؤال راحتی است، اما برای من که میخواهم پاسخ بدهم، بیان آن بسیار سخت است. وقتی خبر را شنیدم واقعاً نمیدانستم باید گریه کنم یا خوشحال باشم. خیلی شوکه شده بودم، همان موقع به امامزاده محلمان بر مزار شهیدان گمنام رفتم و اشک ریختم و خدا را شکر کردم که این انتظار 32 ساله برای مادر من به پایان رسید.»
احساس میکرد این همنامی با برادر شهیدش که از لحاظ اخلاق و رفتار نمونه بود، مسئولیت او را چند برابر میکند، مسئولیت پاسداشت خون شهیدان، احترام به خانواده آنان.
از طرفی ناراحت است که برادرش در کنار خانواده نیست، اما بسیار خوشحال بود که در راه اسلام جان خود را فدا کرده است.
سعید میگفت: «قبل از شناسایی برادرم میگفتم شهید گمنام خیلی فضیلت دارد و ایکاش گمنام بماند. اما الآن خوشحالم که شناسایی شده و خانواده من میتوانند سر مزار فرزند شهیدشان آرامش یابند.»
پادگان شهید خضرایی را نمیشناخت و اصلاً نمیدانست دو شهید گمنام اینجا هستند. خیلی خوشحال بود که برادرش در این پادگان دفن شده، میگفت خوشحالم که برادرم در محلی دفن شده که سربازان این مرز و بوم در آن خدمت میکنند و برای دفاع از میهن و پاسداشت خون شهیدان تلاش میکنند.
در انتهای صحبتهایش هم گفت: «انشاءالله مدیون خون برادر شهیدم و همه شهدای این انقلاب و خانوادههای آنان نباشم، نمیتوانیم مانند آنها باشیم، ولی حداقل سعی کنیم خودمان را به منش و رفتار الهی آنان نزدیکتر کنیم.»
تهیه و تنظیم: حامد آریانیانتهای پیام/