انگیزه‌ها و خاستگاه‌های اجتماعی در این بین خیلی تاثیرگذار است. من هوادار فلان تیم هستم چون فلان بازیکن یا مربی در آن حضور دارد. من فلان تیم را دوست دارم چون پدرم که با او دچار مشکلات شخصی هستم رقیب این تیم را دوست دارد و...

به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران، ما چگونه به یک تیم علاقه پیدا می‌کنیم؟ این پرسش می‌تواند پاسخ‌های متفاوتی داشته باشد چون ما احساسات متفاوتی داریم. به عقیده من قبل از هر چیز خانواده و بخصوص پدر تعیین می‌کند که فرزندش چه نوع ورزشی را دوست داشته باشد یا به چه تیمی علاقه‌مند شود.

 بندرت خانواده‌هایی را می‌بینیم که پدر یک رشته ورزشی را دوست داشته باشد و پسر رشته‌ای دیگر. معمولا این علاقه‌مندی مشترک است. بنابراین خانواده در انتخاب رشته ورزشی که مورد علاقه فرد است قطعا تاثیر مهمی دارد.

جدا از این موضوع باید به مساله بومی‌گرایی اشاره کنم. بومی‌گرایی موضوعی است که بارها خود را در فوتبال ما نشان داده است. چون بیشتر ما هوادار تیم‌هایی می‌شویم که به شهر یا استان ما تعلق دارند. مایلم به این موضوع اشاره کنم که گاهی مساله هوادار یک تیم شدن مساله‌ای سیاسی است.

به عنوان مثال در آلمان، طرفداران بایرن‌مونیخ را بیشتر افرادی تشکیل می‌دهند که راستی هستند. در سوی مقابل وردربرمن تیمی است که چپی‌ها بیشتر دوستش دارند و در واقع تیم چپی‌هاست.

مثال بهتری برایتان بزنم. همین استقلال و پرسپولیس خودمان. قبل از انقلاب نام‌های دیگر داشتند؛ تاج و شاهین. بیشتر هواداران تاج را آنهایی تشکیل می‌دادند که سلطنت‌طلب بودند. تاج تیم نزدیک به دولت بود در حالی که شاهین را بیشتر مردمی دوست داشتند که نسبت به شرایط موجود اعتراض‌هایی داشتند.

مورد دیگری که به نظر من مهم است، بحث قدرت است.گاهی قدرت یک تیم آن‌قدر برای ما مهم می‌شود که صرفا با توجه به این مورد تیم‌مان را انتخاب می‌کنیم. اگر آن تیم همیشه برنده باشد و به معنای فوتبالی صاحب قدرت باشد انتخابش می‌کنیم، اما خیلی‌ها هم هستند که معیارشان فرق می‌کند. سمپات بودن تیم برایشان مهم است و این‌که تیمشان فوتبال را زیبا بازی کند. در دیگر رشته‌های ورزشی هم همین حالت وجود دارد. ما در طول دوران زندگی‌مان جریان هواداری را مرحله به مرحله طی می‌کنیم.

در مرحله اول عاشق رنگ‌های شاد می‌شویم؛ زرد، قرمز، آبی. بعد رفته رفته انگیزه‌ها و نوع شخصیت‌مان ما را به سمت هوادار شدن هول می‌دهد. این‌که از واژه انگیزه استفاده می‌کنم بی‌دلیل نیست. فرض کنید یک باشگاه با یک بازیکن دچار مشکل شده است یا هواداران استقلال یا پرسپولیس اساسا با یک بازیکن مشکل دارند. در این صورت آن بازیکن تیمش را عوض می‌کند.

حالت‌های متعددی را می‌توان در این باره مورد توجه قرار داد، اما با همه این تفاسیر یک واقعیت وجود دارد؛ تقریبا از هجده سالگی به بعد آدم‌هاست که ثابت می‌شود آنها تیمی را که انتخاب کرده‌اند، دوست دارند یا خیر. مثلا به خاطر دارم یک زمانی خیلی‌ها و بویژه آنهایی که سن و سال کمتری نسبت به بقیه داشتند در منچستریونایتد به دنبال علاقه‌مندی‌هایشان بودند.

کریس رونالدو را دوست داشتند، اما همین که رونالدو به تیم رئال رفت طرفدار رئال هم شدند. این موضوع نشان می‌دهد گاهی ستاره‌ها از تیم‌ها پیشی می‌گیرند. گاهی هم مربیان با رفتن به تیمی دیگر هواداران تازه‌ای را به تیم جدیدشان اضافه می‌کنند.

در نهایت می‌خواهم بگویم که تیم‌ها را می‌توان مثل موجودات زنده دید چون آنها احساس و عاطفه جلب می‌کنند و این جذابیت کمی نیست. هر فردی با تیمش زندگی می‌کند. با پیروزی تیمش خوشحال و با شکست تیم محبوبش غمگین می‌شود. بنابراین حالت‌های مختلفی را می‌توان در نظر گرفت که باعث هواداری یک فرد نسبت به یک تیم شود.

 انگیزه‌ها و خاستگاه‌های اجتماعی در این بین خیلی تاثیرگذار است. من هوادار فلان تیم هستم چون فلان بازیکن یا مربی در آن حضور دارد. من فلان تیم را دوست دارم چون پدرم که با او دچار مشکلات شخصی هستم رقیب این تیم را دوست دارد و.../جام جم
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
Iran (Islamic Republic of)
پیشوا خاکپور
۰۰:۳۶ ۲۶ فروردين ۱۴۰۱
رو قلب من نوشته پرسپولیس سلطان عشقه
آخرین اخبار