در ابتدا ستون یادداشت روز،روزنامه کیهان را میخوانید که به مطلبی با عنوان«محاسباتی که به هم ریخت»نوشته شده توسط جعفر بلوری اختصاص یافت:1- سی و یک روز از آغاز حملات رژیم صهیونیستی به غزه میگذرد. در این
مدت، نزدیک به 2000 نفر از مردم این باریکه شهید و 10 هزار نفر نیز مجروح
شدهاند. اکثر قربانیان غیرنظامی و حدود 410 نفر از شهدا کودک هستند. سن
برخی از این کودکان در هنگام شهادت به یک روز هم نمیرسید!صهیونیستها
در این مدت تقریبا هیچ نقطهای از این باریکه 12 در 40 کیلومتری را بدون
حمله نگذاشتهاند. مدارس، بیمارستانها، خانههای مسکونی، مساجد،
کارخانهها و حتی چاههای فاضلاب و ... همه جزو اهداف حملات اسرائیلیها
هستند. به نوشته راشاتودی ساکنان غزه دیگر جایی برای پناه گرفتن ندارند.به
رغم شرمآور بودن عملکرد سازمان ملل در مواجهه با نسلکشی غزه، خانم ناوی
پیلای، نماینده ارشد این سازمان در امور حقوق بشر-احتمالا به خاطر حس
مادرانه و طبیعی که در هر زنی وجود دارد - چند روز پیش نتوانست احساسات خود
را درباره جنایات اسرائیل پنهان کند. وی پس از مشاهده آنچه بر سر مردم
مظلوم غزه آمده گفت به عمر خود تا این حد نقض حقوق بشر ندیده است. بان کی
مون، دبیرکل سازمان ملل متحد نیز بدون کوچکترین اشارهای به جنایات
بیسابقه صورت گرفته در غزه، از حماس خواست، سرباز اسرائیلی را که حین جنگ –
و به گفته وی در ساعات آتشبس- به اسارت گرفته آزاد کند آن هم«فوری»!
صهیونیستها
با خیالی آسوده از بابت واکنشهای سازمان ملل، حقوق بشر، مجامع
بینالمللی و... در این جنگ، از یک سو از هر نوع سلاحی- ممنوعه و
غیرممنوعه - به طور گسترده استفاده کردند و به گفته نتانیاهو، تمام تلاش
خود را برای رسیدن به اهداف خود در غزه به کار گرفتند و از سوی دیگر در
توجیه این جنایات، مهملات و اظهارات مضحکی بر زبان راندند از جمله اینکه
گفتند: «حماس از کودکان به عنوان سپر انسانی استفاده میکند، حماس از
مساجد، مدارس و بیمارستانها به سمت اسرائیل موشک شلیک میکند، حمله به
اشتباه صورت گرفت و...» که در این باره نیز گفتنیهایی هست:
الف- یکی از
مناطقی که در جنگ جاری حداقل دو بار از سوی رژیم صهیونیستی موشکباران شد،
مدارس سازمان ملل در این باریکه بود. به گفته سخنگوی سازمان ملل این
سازمان 50 بار با ارتش «اسرائیل» تماس گرفته و مختصات جغرافیایی این مدارس
را به ارتش اسرائیل داده بود. فقط 33 تماس برای مدرسهای که در رفح به
عنوان پناهگاه استفاده میشد و 17 بار هم برای مدرسه دیگر سازمان ملل که آن
هم پناهگاهی شده بود برای غیر نظامیان و کودکان فلسطینی. آژانس آنروا
(سازمان امداد و کاریابی سازمان ملل) نیز اعلام کرده بارها مختصات این
مدارس را برای جلوگیری از هدف قرار گرفتن به ارتش اسرائیل داده بود! اما
اسرائیلیها به هر دوی این مدارس حمله کردند و شمار زیادی از کودکان و
دانشآموزانی را که در آن پناه گرفته بودند به خاک و خون کشیدند.
ب-
رژیم صهیونیستی وقتی در سال 2009 طی 22 روز جنایت در غزه 1400 فلسطینی از
جمله 300 کودک، 115 زن و 85 مرد بالای 50 سال را به شهادت رساند، قاضی
«ریچارد گلدستون»، به عنوان رئیس کمیته حقیقتیاب سازمان ملل مامور بررسی
این جنایات شد. وی پس از پایان تحقیقات خود نتیجه گرفت اسرائیل در غزه
مرتکب جنایات جنگی شده و به «عمد» مدارس، مساجد، کارخانهها، چاههای آب،
فاضلابها، خانههای مردم و به طور کلی زیرساختهای این باریکه را هدف
حملات خود قرار داده است.
وی یکم اکتبر همان سال حین مصاحبه با یک مجله
صهیونیستی- آمریکایی با نام «تیکن» وقتی با این جملات مواجه شد که «علت
این فجایع و بالا بودن تلفات غیر نظامیان، سوءاستفاده فلسطینیها از مساجد و
بیمارستانها و کودکان است» گفت: «محاصره غزه» به تنهایی مصداق بارز جنایت
جنگی است و آنچه وی از نزدیک دیده، نشان میدهد بسیاری از اهداف غیر نظامی
در غزه به عمد هدف قرار گرفتهاند. گلدستون گفت: «وقتي صحبت از تخريب
زيرساختها شده است، آنها (صهیونیستها) واقعا نتوانستهاند پاسخ دهند و
اين مسئله يكي از بخشهاي گزارش ما را تشكيل داده است. هيچ يك از مسئولين
اسرائيلي حتي يك كلمه از تخريب اموال، نابودي زمينهاي كشاورزي با بولدوزر،
بمبگذاري در چاههاي آب، بمبگذاري در چاههاي فاضلاب كه نشت آن بخش
عظيمي از يك منطقه را فرا گرفت، به زبان نياوردهاند.براي اين اقدامات چه
توجيهي ميتوان آورد. وقتي آنها با ورود به شهر، اقدام به كشتار مستقيم
غيرنظاميان ميكنند، همانجا هم اختلاف بزرگ را مطرح ميكنند. من تصورم اين
است، تمام آنچه ميتوانستم انجام دهم، رجوع به 36 حادثهاي است كه در
گزارشم آوردهام. وقتي خبرها را بررسي كرديم متوجه شديم كه اسرائيل تقريبا
در تمام اين 36 مورد، واكنشي نامناسب داشته است.»زندگی ریچارد گلدستون و دخترش پس از انتشار این گزارش دچار تغییراتی شد. وی میگوید بارها از سوی عدهای تهدید به مرگ شده است.
2-
امروز موعد آتشبس 72 ساعته بین حماس و رژیم صهیونیستی به پایان میرسد.
رژیم صهیونیستی برخلاف دفعات قبل این بار نتوانست میزان تلفات و خسارات
وارد شده به خود را به طور کامل سانسور کند. به لطف وجود برخی شبکههای
اجتماعی و زحمات مقاومت، گوشهای از آمارهای مربوط به این خسارات و تلفات
منتشر شده است. منابع فلسطینی میگویند در این جنگ موفق شدهاند دستکم 200
نظامی صهیونیستی را به هلاکت برسانند. منابع رسمی صهیونیستی اما میگویند
64 نظامی آنها کشته شده است. در هر دو صورت، این میزان تلفات، بیسابقه
عنوان شده و این در حالی است که هنوز از شمار تلفات شهرکنشینان صهیونیستی
خبری منتشر نشده است. با توجه به اظهارات صریح ارتش اسرائیل درباره کارایی
نداشتن گنبد آهنین، میتوان آمار اعلام شده از مقاومت را به واقعیت نزدیکتر
دانست. ارتش اسرائیل سهشنبهشب گفت گنبد آهنین از 3245 موشک مقاومت
توانست فقط 558 موشک را هدف قرار دهد.
ممکن است جنگ از امروز مجددا
آغاز شود، شاید هم طرفین روی آتشبسی طولانیتر و حتی دائم به توافق برسند.
با توجه به تلاشهای گسترده و بیسابقه کشورهای غربی و رژیم صهیونیستی
برای توافق بر سر آتشبس، احتمال وقوع حالت دوم بیشتر است. اما به هر حال،
چه این آتشبس برقرار شود چه نشود، اسرائیلیها این بار واقعا ضربه سنگین
و شکست سختی را متحمل شدهاند. صهیونیستها پیش از این هرگاه دلشان
میخواست به غزه حمله میکردند؛ چرا که خود را شروعکننده و پایاندهنده
این جنگ میدانستند. بهانهتراشی برای آغاز جنگ نیز همیشه کار سادهای بود:
ربوده شدن یک سرباز یا کشته شدن یک نظامی اسرائیلی به دست فلسطینیها!صهیونیستها
تا پیش از این، با خود چنین محاسبه میکردند که، به غزه حمله میکنیم،
زیرساختها را نابود میکنیم، هزینههای سنگین انسانی و مادی به مقاومت
وارد میکنیم، تونلهای آنها را هم تخریب میکنیم و در نهایت به کمک
کشورهایی مثل آمریکا و مصر و... آتشبسی برقرار کرده و پس از مدتی دوباره
روز از نو و روزی از نو.
حماس اما اینبار، باید این محاسبات را به هم
میریخت. یعنی برای نخستین بار به صهیونیستها نشان میداد که آغازکننده
جنگ لزوما پایاندهنده آن نیست. راز دست و پا زدنهای غرب و صهیونیستها
برای رسیدن به یک آتشبس دائم را نیز در همین جا باید جستوجو کرد. حماس
اینبار آتشبس تحمیلی را نپذیرفت. رفع محاصره غزه تنها یکی از شروط حماس
برای پذیرش آتشبس است و این یعنی یک دستاورد بزرگ برای فلسطین. البته
این به هم ریختگی محاسبات دلیل مهم دیگری هم دارد که باید بیرون از غزه
یعنی در جمهوری اسلامی ایران به جست و جوی آن پرداخت. موضعگیری اخیر رهبر
معظم انقلاب و تاکید ایشان به مسلح شدن فلسطینیان ساکن کرانه باختری، برای
صهیونیستها آنقدر ترسناک هست که برای آتشبس چنین تقلا کنند. رهبران
آمریکا، انگلیس و فرانسه روزی نبوده و نیست که بر لزوم آتشبس فوری تاکید
نکنند. این تاکیدها نه برای جلوگیری از قتل عام مردم بیگناه فلسطین که
برای خارج کردن اسرائیل، این غده سرطانی از مهلکه است.
حسین بابازاده مقدم مطلبی را با عنوان«مشروعیتبخشی هاشمی به تندروها»در ستون یادداشت روز،روزنامه وطن امروز به چاپ رساند:هاشمی با گذشت چند ماه از پایان یافتن فتنه 88 و اوج گرفتن ناامیدیها از
زمینگیر کردن نظام، به چندین تاکتیک برای خروج از بن بست انزوا و طرد روی
آورد که یکی از مهمترین این تاکتیکها «تعامل با اقشار» به شمار میآید
اما نکته مهم در دیدارهای تازهای است که اعضای دفترش برای او با اقشار
ترتیب میدهند. در دیدارهای اخیر وی با عناصری از جریان فتنه منجمله یک
آقازاده تیتر یک بیبیسی دیدار داشته و در آخرین حرکت نیز به گفتوگو با
مولوی عبدالحمید اسماعیلزهی پرداخته است؛ شخصیتی که بر عمل و شیوه او
نقدهای فراوانی وارد است و عملا یکی از اشخاصی است که موجبات مسائل میان
شیعه و سنی در زاهدان را فراهم آورده است. هاشمی در دیدار با وی کوشیده است
جریان تازهای از اهل سنت را با قرائتی که مطلقا منطبق بر سیاستها و
مواضع جمهوری اسلامی نیست زنده کرده و خود را حامی یک جریان خاص در میان
تندروهای اهل سنت معرفی کند. در دیدار هاشمی و عبدالحمید نکات بسیاری نهفته
است که از جمله آنها میتوان به عزم وی برای روی کار آوردن یک جریان تندرو
با قرائتهای متعارض با سیاستهای کلان جمهوری اسلامی در حوزه فرق و
اقلیتهای مذهبی اشاره داشت. بسیاری از فعالان سیاسی و فرهنگی استان سیستان
و بلوچستان در بزنگاههای قبلی نیز تلاش میکردند همچنان فصل تمایز
عبدالحمید و جریان پشت سر وی را با اهل سنت این منطقه عیان کرده و نشان
دهند چرا وی در جریان انتخابات ریاست جمهوری به دفاع از عوامل فتنه پرداخت.
در سایر موارد نیز عبدالحمید نمادی از مخالفت با جمهوری اسلامی بوده است
منجمله در غائلههای تروریستی شرق کشور همواره به عنوان فردی با سیاستهای
متعارض ظاهر شده است که این را میتوان در لابهلای موضعگیریهای مفصل وی
درباره مسائل مهم کشور یافت. حال هاشمی از دادن دست دوستی به وی چه در سر
میپروراند؟
موضوع ارتباط هاشمی با عبدالحمید مرتبط است با دیدار یونسی از زاهدان و
حذف حضور وزیر اطلاعات از اعضای کابینه برای بازدید از این منطقه؛ نماد و
نشانهای از اینکه دولت و جریان نزدیک به هاشمی در کابینه حضور تفکر وزارت
اطلاعات و رویکرد امنیتی درباره سیستان و بلوچستان را به رسمیت نمیشناسند؛
رویکردی که اتفاقا بسیار منطبق بر واقعیتهای منطقه است.در ماجرای گروگانهای ایرانی در دست گروهک تروریستی شرق کشور نیز جریانی
در دولت نقش وی را به رهبری یونسی برجستهسازی کرد، این در حالی است که وی
عملا نماینده نزدیکترین نگاه در اهل سنت ایران به وهابیت بوده و دولت
عربستان سعودی او را به عنوان فردی موثر در اهل تسنن به رسمیت شناخته و در
برخی مناسبات رسمی و دینی با رهبری عربستان حضور داشته است.این در حالی است که بازخوانی رویکردهای تاریخی هاشمی در برابر افرادی
همچون مولوی عبدالحمید یک رویه کاملا عکس را نمایش میدهد. به هر حال
برجستهسازی گروه خاصی از اهل سنت در ایران یعنی به رسمیت شناختن مواضع
عربستان در قبال مسائل داخلی کشور پیرامون اهل سنت و مناطق مرزی کشور که
همواره با اظهارنظرها و اقدامات مداخلهجویانهای همراه بوده است.
باید در نظر داشت این طیف یک گروه خاص از اهل سنت به شمار میآیند که
نماینده تمام اهل سنت کشور نیستند بلکه گروهی نزدیک به اصلاحطلبان و در
عین حال نزدیک به سیاستهای فرهنگی سعودی هستند.در حالی که مولوی عبدالحمید برای عدم اتخاذ مواضع روشن و بسیار صریح در
برابر گروههای تروریستی همواره تحت سوال قرار دارد احتمالا حضور وی در
جلسهای صمیمانه با هاشمی، فعالیتهای فرهنگی این طیف از اهل سنت در حاشیه
شهر تهران را با توسعه مسجد جنجالآفرین احداث شده و تسری بخشیدن بیشتر به
فعالیتهای آن افزایش خواهد داد ضمن اینکه دیدار یک مقام عالیرتبه در نظام
جمهوری اسلامی با یک فرد جویای کسب مشروعیت حکومتی و قومی به صورت همزمان
راه را برای وی هموار کرده و کمک شایان توجهی به فعالیتهای نامبرده تلقی
میشود. ظاهرا گذشت زمان و انبوهی از اشتباههای گذشته موجب شده هاشمی از
این سوی بام افتاده و از نگرانی تمام شدن زمانهای باقیمانده وادار به
انجام واکنشها و اتخاذ تصمیمهایی شود که بیشک نه منطبق بر امنیت ملی است
و نه منطبق بر ضروریات دفاع از مکتب شیعه و حفظ اتحاد شیعه و سنی، چرا که
حفظ اتحاد شیعه و سنی در کشور معادل نیست با حمایت از یک شخصیت نزدیک به
دولت سعودی؛ این را البته آقای هاشمی بهتر از دیگران میداند.
مطلبی که روزنامه حمایت در ستون یادداشت خود با عنوان«زاکانی: غیرخودیها بلندگوی دشمن هستند»به چاپ رساند به شرح زیر است:نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی با بیان اینکه اعتقاد راسخ به ولی فقیه زمان از ضروریترین مبانی تفکر بسیجی است تاکید کرد: غیرخودی ها بلندگوی دشمن هستند.علیرضا زاکانی نماینده مردم تهران در مجلس در ششمین دوره طرح ولایت خط امام اظهار کرد: در عصر حاضر بصیرت سبب نجات و رستگاری افراد میشود.وی افزود: بصیرت رکن مهمی است که اگر نسبت به کسب آن بیتوجهی صورت گیرد، فرد را دچار اشتباه در اتخاذ مواضع صحیح میکند.نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی عنوان کرد: دانشجویان بسیجی به عنوان قشری متفکر و اثرگذار در جامعه باید خود را به این سلاح مجهز و با برخورداری از این مهم در شرایط حساس نقش خود را به درستی ایفا کنند.وی ادامه داد: کسب بصیرت از طریق چند رکن اصلی به دست خواهد آمد؛ شناخت دوست و دشمن نخستین فاکتور کسب بصیرت است که در صورت فقدان آن نمیتوان مواضع درستی را اتخاذ کرد.
این مسئول شناسایی نقشهها، عناصر و اجزای دشمن را فاکتور بعدی کسب بصیرت توصیف و خاطرنشان کرد: علاوه بر این دو عامل، داشتن ایدهای کارآمد برای مقابله با سیاستهای دشمن لازم و ضروری است.زاکانی در ادامه مواضع کارآمد نظام جمهوری اسلامی ایران که نشأت گرفته از نگرش با بصیرت امام راحل و رهبر معظم انقلاب اسلامی است را عاملی برای به چالش کشاندن مواضع استکبار و ضعف آنان بعد از ظهور انقلاب اسلامی دانست و افزود: رویکرد سلطه ستیزی نظام اسلامی و حمایت از عناصر مقاومت در مقابل جریان استکباری، تغییر معادلات جهانی را به دنبال داشته است.وی ادامه داد: رویکرد مثبت انقلاب اسلامی مواضع سلطهگرانه استکبار را به گونهای مورد تهدید قرار داده است که دشمنان تنها راه ضربه زدن به نظام جمهوری اسلامی را ایجاد تمدنی برای ضربه زدن به اسلام ناب میدانند.زاکانی آخرین اقدامات جریان سلطهگر در سوریه و عراق را مصداق بارزی بر این تحلیل خود خواند و تصریح کرد: اثرگذاری سیاستهای نظام اسلامی در این دو کشور تمام معادلات و ابهت دروغین جریان نام برده را در صحنه بینالمللی به چالش کشانده و آنان را دچار انفعال در اتخاذ مواضعی برای برونرفت از این شرایط کرده است.
این مسئول در بخش دیگر از سخنان خود با تأکید بر لزوم هوشیاری و گوش به فرمان بودن بسیجیان دانشجو در تبعیت از فرامین رهبری جذب حداکثری دوستداران نظام اسلامی و دفع حداقلی آنان را از ضروریترین رویکردهای بسیج برشمرد و خاطرنشان کرد: در نظام اسلامی سلایق مختلف سیاسی امری بدیهی است که باید از آن به منظور پیشبرد منافع کشور استفاده کرد.نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی ادامه داد: بسیجیان باید در اتخاذ رویکردهای خود همچون ملازم رهبری باشند و همگام با تفکر ایشان حرکت کنند.وی اضافه کرد: وظیفه جریان ولایتمدار رقابت با دیگر سلایق سیاسی فعال در کشور است؛ رقابتی آمیخته با هوشمندی، واقع گرایی و برای حفظ منافع نظام اسلامی باید مدنظر بسیجیان پیرو خط ولایت باشد.به گزارش فارس، زاکانی در پایان وفاداری و اعتماد به ولی فقیه زمان را رکن حساسی خواند که اعتقاد راسخ در عمل به آن رستگاری و نجات جامعه را به دنبال دارد.
جواد نوائیان رودسری ستون سرمقاله روزنامه خراسان را به مطلبی با عنوان«اقدامي که بايد زودتر انجام مي شد»اختصاص داد که در ادامه میخوانید:وزارت اطلاعات، در هفته جاري، دفاتر شبکه هاي ماهواره اي تفرقه افکن را در
ايران تعطيل کرد. اقدامي لازم و شايسته تقدير که شايد کمي با تأخير انجام
شد. پس از تأکيدات مکرر مقام معظم رهبري و مراجع عظام تقليد در مورد ضرورت
حفظ وحدت اسلامي و حفظ حرمت مقدسات ساير مذاهب اسلامي و نهي از هر عمل و
سخني که باعث تفرقه و برانگيختن اختلاف ميان مسلمانان شود، بهتر بود دستگاه
امنيتي کشور خيلي زودتر براي مهار فعاليت اين رسانه ها وارد عمل مي شد.
واقعيت آن است که رشد قارچ گونه شبکه هاي ماهواره اي با رويکرد تفرقه
افکنانه، در سال هاي اخير، باعث بروز وقايع دردناکي در جهان اسلام شده است.
نتيجه فعاليت اين شبکه هاي افراطي، فارغ از ديدگاه هاي به ظاهر
متناقض شان، ترويج نگاه افراطي با رويکرد تکفيري و تبليغ کينه ورزي در ميان
مسلمانان بوده است. اين افراط و کينه ورزي مجال فعاليت و سوء استفاده
بيشتر به جريان هايي را داده است که پا از جدال هاي لفظي ضد وحدت فراتر
گذاشته و دست خود را به خون هزاران انسان بي گناه آغشته کرده اند. آن چه
امروز در بخش هايي از عراق و سوريه شاهد آن هستيم، نتيجه دامن زدن به تفرقه
و دشمني ميان پيروان مذاهب اسلامي، توسط شبکه هاي ماهواره اي ياد شده و
جريان هاي همسو با آن هاست. پرسش اساسي اين است که چه کسي از اين اختلاف
سود مي برد؟ اين که جريان هاي افراطي به ظاهر شيعه، اهل سنت را تکفير کنند و
جريان هاي افراطي به ظاهر اهل سنت به تکفير شيعيان بپردازند، چه فايده اي
براي جهان اسلام خواهد داشت؟
بي اعتمادي و بدبيني ميان مسلمانان، آب را به
آسياب چه کسي خواهد ريخت؟ در شرايطي که صهيونيست ها زنان و کودکان بي دفاع
نوار غزه را آماج وحشيانه ترين حملات نظامي قرار داده و تروريست هاي خونريز
داعش، جان، مال و ناموس مسلمانان را تهديد مي کنند، بدون ترديد،
تفرقه افکني ميان مذاهب اسلامي و بزرگ جلوه دادن برخي اختلافات عقيدتي براي
برانگيختن آتش دشمني ميان برادران مسلمان، خيانتي آشکار و غيرقابل بخشش
است و کساني که با تبليغات خود جنايت هاي ددمنشانه گروه هاي تکفيري را
توجيه مي کنند از يک طرف و کساني که با ناديده گرفتن فتواهاي وحدت آفرين
بزرگاني همچون مقام معظم رهبري و آيت ا... العظمي سيستاني بر آتش اختلاف
مي دمند و بر طبل دشمني مي کوبند از طرف ديگر، بايد پاسخگوي خون هزاران
انسان مظلومي باشند که در نتيجه ديدگاه هاي تفرقه افکنانه اي که در اين
شبکه ها تبليغ مي شود، به شهادت رسيده اند، هتاکي، فحاشي و مسخره کردن
اعتقادات مذاهب اسلامي و تحريک احساسات مذهبي، تنها زمينه را براي کشتار و
خونريزي بيشتر فراهم خواهد کرد. توجه به اين مسائل، ضرورت مقابله قوي و جدي
با چنين شبکه هايي را آشکار مي کند. مقابله اي که بايد با فعاليت هاي
گسترده فرهنگي، تبليغ همزيستي مسالمت آميز و برادرانه پيروان همه مذاهب
اسلامي توأم شود. اقدام موثر و به جاي وزارت اطلاعات در تعطيلي دفاتر
شبکه هاي ماهواره اي تفرقه افکن، افزون بر ايجاد محدوديت براي فعاليت هاي
مخرب گروه هاي افراطي، اراده جدي نظام جمهوري اسلامي براي تحقق راهبرد
بنيادين و ضروري وحدت را، بيش از گذشته آشکار مي کند.
محمد کاظم انبارلویی در مطلبی با عنوان«غمزهي غزه»چاپ شده در ستون سرمقاله روزنامه رسالت اینطور نوشت:غمزه در لغت به معناي يك بار به چشم و ابرو اشاره كردن، شكفتن گل و نيز روشنايي ستاره به وقت طلوع صبح است.30 روز مقاومت دليرانه در غزه در قاب چشم جهانيان موجب شده است امروز غزه مانند روشنايي ستاره در طلوع صبح پيروزي بدرخشد و گل مقاومت از هر زمان شكوفاتر و زيباتر در منظر جهانيان ظاهر شود.30 روز حماسهآفرينيهاي مردم فلسطين تمام شد و آنها با غرور و افتخار، پيروزي خود را كه نمادي از پيروزي خون بر شمشير است، جشن ميگيرند. صهيونيستها در جنگ چهارم با ملت فلسطين شكست خفتباري خوردند. آنها قبلا ضرب شست مقاومت را در جنگ33 روزه، 22 روزه و هشت روزه تجربه كرده و اميدوار بودند در جنگ چهارم حداقل يك پيروزي نسبي به دست آورند كه نه تنها به اهداف خود نرسيدند بلكه در آستانه يك شكست قطعي قرار گرفتند.
صهيونيستها اميدوار بودند در اين نبرد به اهداف زير برسند:
1- تخريب تونلها و آسيب به زيرساخت راهبرد دفاعي مقاومت، يكي از اهداف مهم صهيونيستها بود. آنها با ورود و اشغال بخشي از غزه، نتوانستند به جز چند متر پيشروي، كاري بكنند. اكنون زيرساخت دفاعي غزه همانند يك دژ پولادين و نفوذ ناپذير شده و همچنان سالم مانده است.
2- از اهداف ديگر، ضربه زدن به سكوهاي پرتاب موشك و توقف آسيبي بود كه اشغالگران را 30 روز به پناهگاهها فرستاده بود. در تمام طول 30 روز حتي يك لحظه نتوانستند جلوي موشك پرانيهاي مقاومت را بگيرند. گنبد آهنين همچون آبكش سوراخ بود.
3- دستيابي به ذخاير موشكي و از كارانداختن خط توليد سلاح در غزه، هدف ديگري بود كه هرگز تحقق نيافت و اكنون خط توليد موشك و حجم ذخاير موشكي دست نخورده باقي است و تا مدتهاي مديدي رزمندگان فلسطيني ميتوانند بدون گرفتن كمكي از خارج بجنگند.
4- ترور رهبران سياسي و نظامي حماس و جهاد اسلامي و آسيب رساندن به سازمان نظامي مقاومت از ديگر اهداف صهيونيستها بود. توفيق صهيونيستها در اين زمينه تقريبا صفر بود و نتوانستند به كادر و سازمان نظامي مقاومت آسيبي برسانند.
5- صهيونيستها فكر مي كردند با اتحاد حماس و فتح، غزه غير نظامي ميشود و همانند كرانه باختري به سمت زندگي مسالمتآميز ميرود.
اين هدف نه تنها تحقق پيدا نكرد بلكه انتفاضه رمضان شعلههاي خشم و نفرت خود را در كرانه باختري نشان داد و اين منطقه امروز به سوي مسلح شدن و رويارويي مسلحانه با رژيم صهيونيستي حركت ميكند و بزودي استعداد خود را نشان خواهد داد. لذا صهيونيستها نه تنها در خلع سلاح غزه موفق نبودند بلكه اكنون جلوي مسلح شدن كرانه باختري را هم نميتوانند بگيرند.
6-صهيونيستها فكر ميكردند با افزايش حجم آتش، تخريب و ويراني و كودككشي، مقاومت را به تسليم وادار خواهند كرد. اما اين حجم آتش و شرارت جز نفرت جهاني براي رژيم صهيونيستي چيزي به ارمغان نياورد. مردم جهان هر روز با مشاهده پيكر غرق به خون كودكان، زنان، پيران و مردم غيرنظامي بيشتر به ماهيت ضدحقوق بشري اين رژيم پي بردند به طوري كه حتي پايتختهاي آمريكا و اروپا شاهد برگزاري تظاهرات عليه تبهكاريهاي نظامي و جنگي اسرائيل بود.
7- با نگاهي به تيترهاي روزنامههاي رژيم صهيونيستي به خوبي ميتوان گرد شكست و ناكامي، سردرگمي و شكاف در هيئت حاكمه رژيم صهيونيستي را مشاهده كرد. پذيرش آتش بس سه روزه در حقيقت اعلام فرار اسرائيل از مرزهاي غزه و پذيرش عقبنشيني مفتضحانه و خفت بار بود.
اين جمله رئيسجمهور رژيم صهيونيستي كه ما در جنگ غزه وارد جهنم شديم، تفسير درستي از نتايج چهارمين جنگ مقاومت با رژيم اشغالگر قدس است. آنها با پذيرش شروط حماس در حقيقت اجازه فرار از اين جهنم را پيدا كردهاند.
8- نتايج جنگ نشان داد رژيم صهيونيستي عليرغم برخي برآوردها كه آنها مجهز به سيستم اطلاعات فوق پيشرفته هستند، از چند قدمي مرز خود با غزه كمترين اطلاعي نداشتند. افشاي ضعف اطلاعاتي رژيم صهيونيستي و ناتواني ارتش در نبرد زميني باعث شد در نبرد هوايي، دريايي و توپخانهاي، جناياتي در مناطق غيرنظامي غزه مرتكب شوند كه در تاريخ كم نظير است.
اين جنايات به حدي بود كه صداي شوراي امنيت و دبير كل سازمان ملل و حتي برخي نمايندگان پارلمان اروپا را در آورد. لذا رژيم صهيونيستي بعد از تحمل شكست سخت نظامي، در عرصه ديپلماسي، شكست سختتري خورد.
9- اكنون از ميان گرد و غبار ويراني خانهها، خيابانها، مدارس، بوستانها، مساجد و... با حدود دو هزار شهيد و بيش از 10 هزار زخمي در غزه، مارش پيروزي خون بر شمشير به گوش ميرسد و خلق حماسهاي عظيم و سترگ در تاريخ رويارويي مسلمانان فلسطيني با صهيونيستها ثبت و به خوبي ديده ميشود.
حماسهاي كه سربازان اصلي و جانبازان آن، كودكان خردسال فلسطيني هستند. حماسهاي كه حكايت از اراده پولادين مردان و زناني دارد كه مصداق آيه؛
"ان الذين قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل عليهم الملائكه الا تخافوا و لا تحزنوا و ابشروا بالجنه التي كنتم توعدون"
(در حقيقت كساني كه گفتند پروردگار ما خداست، سپس ايستادگي كردند، فرشتگان بر آنان فرود ميآيند {و ميگويند}هان بيم مداريد و غمگين مباشيد و به بهشتي كه وعده يافته بوديد شاد باشيد)، (فصلت آيه 30) ميباشند.
اين پيروزي حكايت از مسلماناني دارد كه به مصداق آيه؛
"كم من فئه قليله غلبت فئه كثيره باذن الله و الله مع الصابرين"
(بسا گروهي اندك كه بر گروهي بسيار به اذن خدا پيروز شدند و خداوند با شكيبايان است) (بقره آيه 249) پرقدرتترين ارتش منطقه را كه نيم قرن ارتشهاي عربي را خوار و ذليل كرده بود و بيرحمترين دشمن مسلمانان جهان است، به زانو در آوردند. آنها به اذنالله در اين جنگ وارد و به اذنالله هم خارج شدند. خداوند هم نويد پيروزي را به كساني داد كه اهل مقاومت، صبر و شكيبايي بودند.
«تحلیل سیاسی هفته»این هفته ستون سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی را اینجا میخوانید:مسلمانان جهان پس از يكماه روزهداري و حضور در ماه ضيافت الهي، رمضان امسال را درحالي پشت سر گذاشتند كه جوي خون در غزه جاري بود و زنان و كودكان فلسطيني روزهاي تفتيده رمضان را زير باران گلوله و آتش جنايتكاران صهيونيست به سر بردند.هر چند رمضان امسال روزهاي غمباري براي مسلمانان بود ولي به اميد آنكه معنويت كسب شده در آن و پيروزي بزرگ سياسي و نظامي مقاومت و ايستادگي پيروزمندانه ملت مظلوم فلسطين در قبال تجاوز وحشيانه ارتش تا بن دندان مسلح صهيونيستي كه از حمايتهاي همهجانبه و بيدريغ رژيمهاي غربي و عربي و همچنين نهادهاي بينالمللي برخوردار بود، اندكي از اين داغ سنگين را از دل امت اسلامي كاسته باشد و بركات حاصل از ماه رمضان امسال و وحدت ملتهاي مسلمان حول محور حمايت از مظلومين فلسطين، امت اسلامي بتواند زنجيره توطئه شيطان صفتان صهيونيست و مجموعه طراحيهاي اتاق جنگ استكبار عليه جهان اسلام را درهم بشكند.
در اين هفته در عرصه مسائل داخلي، دقيقاً با گذشت يكسال از استقرار دولت يازدهم، طبعاً زمان براي ارزيابي عملكرد دولت تدبير و اميد فراهم شده است. قطعاً نخستين دستاورد ملموس اين دولت و پيروزي دكتر حسن روحاني در انتخابات، ايجاد اميد به آينده و بوجود آمدن آرامش در ميان مردم براي رسيدن به نقطه ثبات و تعادل در جامعه است. واقعيت اينست كه ملت ايران در هشت سال گذشته از جولان افكار افراطي، خشن، فاقد منطق به شدت متنفر بود و با آراي خود در پاي صندوقهاي رأي مسير دولت آينده را ترسيم كرد.از اين رو دولت يازدهم براي تأمين اين خواسته مردم، حركت در چارچوب قانون و اخلاق را در پيش گرفت و با برخوردهاي منطقي و واقعگرايانه با مسائل، به سمت خارج كردن آمارها از نقطه منفي به سوي معيارهاي مثبت حركت كرد.دولت اميد و تدبير برخلاف دولت گذشته كه تعامل با مردم را به گونهاي يكطرفه و آمرانه تعريف ميكرد، تعامل متكي بر حقوق متقابل را پيشه كرده و حركت در مسير تحقق خواستههاي بحق مردم و برآوردن انتظاراتي كه مردم از يك دولت با طراز جمهوري اسلامي دارند، را آغاز كرد.
رفتارها و گفتارهاي شخص رئيسجمهور و اعضاي دولت يازدهم چه در مقام سخن با مردم ايران و چه در مواجهه با جهانيان، عامل مهم ديگري بود كه توانست اعتماد را به جامعه برگردانده و شأن مردم ايران را در عرصههاي بينالمللي به رخ ديگران بكشد.تلاش مديرانه و مدبرانه براي حل مشكلات اقتصادي و معيشتي مردم كه برآيند فشار تحريمهاي خارجي از يكسو و بيكفايتي مديران گذشته از سوي ديگر بود، هر چند به نقطه قابل قبولي نرسيده ولي براي مردم دلگرم كننده است و فضاي كسب و كار را در آينده مثبت ترسيم ميكند.بسياري از كارشناسان و تحليلگران داخلي و خارجي نيز معتقدند سياست خارجي دولت آقاي روحاني توانسته با برنامهريزي و حركت گام به گام، جايگاه بينالمللي ايران را ارتقاء داده و تصوير مناسبي از كشورمان را به جامعه جهاني عرضه كند. در چند سال اخير كشورمان زير بار محدوديتها و تحريمهاي بسيار سنگيني قرار داشت كه در نوع خود كم سابقه بود وقدرت مانور را از دستگاه ديپلماسي سلب كرده بود ولي در همين يكسال اخير و در جريان روي كار آمدن دولت تدبير و اميد، با باز تعريف نقش و جايگاه ايران در منطقه و جهان، استفاده از ظرفيتهاي دستگاه ديپلماسي و امكان چانه زني بينالمللي به نحو بارزي ارتقاء يافت و جايگاه كشورمان در عرصه مناسبات بينالمللي قابل قبول گشت.
در اين هفته همچنين رئيسجمهور و برخي اعضاي دولت از ديروز در ششمين سفر استاني وارد چهارمحال و بختياري شدند و از برخي طرحهاي استاني بازديد كردند و در جمع گروههاي مختلف مردم حضور يافتند. هدف از اين سفر دو روزه، آشنايي با مسائل استان و ارائه راهحل براي تحقق وعدههاي دولت گذشته ميباشد كه مردم همچنان چشم به راه تحقق آنها هستند.از جمله رويدادهاي هفته جاري بايد به برگزاري اجلاس چهارجانبه وزراي خارجه ايران، عمان، تركمنستان و ازبكستان براي نهايي كردن توافقنامه كريدور استراتژيك آسياي مركزي به خليج فارس اشاره كرد. گام اوليه اين همكاري استراتژيك در سال 89 در قالب امضاي تفاهمنامه اوليه برداشته شد ولي اكنون مقامات هر چهار كشور بر لزوم تسهيل هرچه بيشتر تجارت و ترانزيت بين طرفهاي منطقهاي از طريق ايران وسرمايهگذاري مشترك جهت توسعه امكانات به توافق رسيدهاند كه ميتواند گام مهمي در مسير ارتقاي روابط تجاري ميان كشورهاي آسياي مركزي و خليج فارس باشد.
در موضوعات خارجي، اين هفته نيز تحولات فلسطين اشغالي و حوادث غزه مهمترين رخداد خبري بود و در اين زمينه، شكست رژيم صهيونيستي در دستيابي به اهدافش در غزه، نقطه عطف يورش يك ماهه صهيونيستها به غزه محسوب ميشود.ارتش رژيم صهيونيستي روز سه شنبه، پس از 28 روز تهاجم وحشيانه عليه مردم بيدفاع غزه، مجبور شد از اين منطقه عقب نشيني كند، اقدامي كه محافل مطبوعاتي و احزاب سياسي رژيم صهيونيستي از آن به عنوان "فرار از غزه" ياد كردند و سران رژيم صهيونيستي نيز هر كدام، ديگري را به عنوان مسئول اين شكست، مورد شماتت و سرزنش قرار دادند.روز گذشته، جنبش حماس و جهاد اسلامي پيروزي نيروهاي مقاومت و ملت فلسطين را در برابر صهيونيستهاي متجاوز رسماً اعلام كردند، سخنگوي حماس در اين باره گفت كه رژيم صهيونيستي صد درصد در غزه شكست خورد و مقاومت همچنان قدرتمند باقي ماند و ميتواند كارهاي زيادي انجام دهد. گردانهاي عزالدين قسام، شاخه نظامي حماس نيز به عبارت روزنامه اسرائيلي يديعوت آحارونوت اشاره كرد كه نوشت "ارتش اسرائيل شبانه فرار كرد".
رژيم صهيونيستي در طول يورش يك ماهه خود به غزه، نزديك به 2 هزار فلسطيني را قتلعام كرد كه عمده آنها غيرنظامي بودند و از نظر نظامي، اين كشتار نه تنها امتيازي براي رژيم صهيونيستي محسوب نميشود بلكه باعث بيآبروتر شدن آن در سطح جهان شد و ماهيت ددمنشانه اين رژيم را بيش از پيش براي مردم دنيا آشكار كرد به گونهاي كه حتي در كشورهايي كه به طور سنتي حامي رژيم صهيونيستي محسوب ميشوند تظاهرات متعدد و گستردهاي در تقبيح تل آويو برگزار شد و مردم، انزجار خود را از اين رژيم ابراز كردند.در مقابل، نيروهاي مقاومت ضربات سنگيني به اهداف سياسي، نظامي و اقتصادي صهيونيستها وارد كرد. صهيونيستها به كشته شدن 64 سرباز خود اعتراف كردند، امري كه بيسابقه ميباشد و در گذشته چنين مواردي نبوده است. اين يك پيروزي بزرگ نظامي براي رزمندگان مقاومت محسوب ميشود. از سوي ديگر خون زنان و كودكان بيگناه فلسطيني در غزه نهال آرمان آزادي فلسطين را آبياري كرد و بر حقانيت فلسطينيها درنزد ملتهاي جهان تاكيد گذاشت و آزادي فلسطين را چندين گام اساسي به پيش برد.
اين هفته در عراق شاهد افزايش تفاهم ميان گروههاي سياسي بوديم كه نتيجه آن، تعيين رئيسجمهور بود. پس از غائله داعش در عراق، بسياري از طرفهاي خارجي كه منافع خود را در ايجاد تفرقه بين گروههاي سياسي و فرق مذهبي عراق ميبينند تلاش شديدي كردند تا از شكل گيري مجلس و آغاز به كار آن جلوگيري كنند ولي با اتفاقات اخير، يعني تشكيل جلسه مجلس جديد، انتخاب رئيس مجلس و سپس انتخاب رئيسجمهور و به موازات آن، ضربات سنگين ارتش عراق به گروههاي تروريستي، اين توطئه عملاً خنثي شده و عراق در مسير ثبات قرار گرفته است.اكنون مهمترين موضوع، تعيين نخستوزير و معاون رئيسجمهور است. قرار است تا دو روز آينده، بزرگترين فراكسيون مجلس كه بيشترين كرسيها را در اختيار دارد نامزد خود را براي نخست وزيري معرفي كند. محور بحثها و جدلهاي سياسي در طول ماههاي اخير بر روي تعيين نخستوزير متمركز بوده است. شماري از گروههاي سياسي عراق اصرار دارند كه نوري مالكي به عنوان نخستوزير جديد معرفي نشود، امري كه با مخالفت صريح مالكي مواجه شده است. نوري مالكي روز گذشته بار ديگر تاكيد كرد كه اين حق گروه وابسته به وي است كه نخستوزير را معرفي كند و اين در قانون اساسي تصريح شده است.
اين هفته، جنگ در شرق اوكراين همچنان ادامه يافت و شماري ديگر در جريان اين درگيريها كشته شدند. گفته ميشود درگيريهاي اخير در شرق اوكراين ميان ارتش اين كشور و جداييطلبان، 1500 كشته داشته است. وزير دفاع اوكراين اين هفته مدعي شد كه ارتش پيروزيهاي جديد در شرق اوكراين كسب كرده و تا پيروزي قطعي فاصله چنداني ندارد. اين درحالي است كه جدايي طلبان اعلام كردهاند چند شهر مهم را همچنان در كنترل خود دارند. جدايي طلبان همچنين يك هواپيماي جنگي ديگر اوكراين را در هفته جاري ساقط كردند. آنچه كه از گزارشهاي منتشر شده بر ميآيد درگيريهاي خونيني در اين منطقه در جريان است و نقطه پاياني براي اين درگيريها مشاهده نميشود.
مطلبی که محمد جواد حق شناس در ستون سرمقاله روزنامه ابتکار با عنوان«عرصه خبر، عرصه خطر»به چاپ رساند به شرح زیر است:
هفدهم مرداد يادآور شهادت يکي از
خبرنگاران پرتلاش و متعهد اين مرز و بوم است و از همان زمان تا امروز بنا
به حرمت خبرنگاران و شهادت شهيد اهل قلم محمود صارمي به نام خبرنگار
نامگذاري شده است. در کشور ما خبرنگاري يکي از مشاغل سخت،زيان آور و بسيار
مهم ارزيابي ميشود. خبرنگاران وروزنامه نويسان از زماني که مطبوعات در
کشور ما پايه گذاري شده است يکي از پايههاي آزادي خواهي،روشنگري و مبارزه
با استبداد و استحمار بوده اند و بر سر آرمان خود که آگاهي بخشي و دفاع از
منافع ملي و استقرار عدالت و حمايت از استقلال و آبادي اين سرزمين است حتي
از جان و مال خود مايه گذاشته اند. کم نبوده اند خبرنگاران و مديران
مطبوعاتي که در سالهاي آغازين آزادي خواهي ملت ايران در دوران مشروطه جان
خود را بر سر احقاق حقوق مردم فدا کردند. روزنامه نگاري چون جهانگيرخان
صوراسرافيل يکي از سردمداران عرصه قلم در دوران مشروطه به حساب ميآيد. اما
اين روند پس از مشروطه با ظهور ديکتاتوري رضا شاه به سمتي رفت که دوباره
شاهد تبعيد و زنداني شدن اهالي مطبوعات در دو دهه متوالي بوديم. نامهاي
بزرگي همچون: سيد اشرف الدين گيلاني(نسيم شمال)،فرخي يزدي و ميرزاده عشقي
از اين شمار هستند که در راستاي دفاع از مردم و آزادي خواهي به تقابل با
بزرگ مستبد دوران خود برخاستند و جان وآزادي خود را تقديم آرمان هايشان
کردند.
با فرا رسيدن شهريور 20 و اشغال کشور توسط متفقين از يک سو شاهد
سقوط ديکتاتوري بيست ساله رضا شاه بوديم و از سوي ديگر جامعه فرصتي دوباره
براي تنفس يافت و اين زمان آغاز دوره 12 ساله اي بود که تا پايان 28 مرداد
32 به درازا کشيد. در اين دوره مردم دوباره شاهد رونق آزاديهاي سياسي در
عرصه قلم و مطبوعات و آزادي فعاليتهاي حزبي با همه گرايشهاي سياسي آن
روزگار بودند که گروههاي چپ با محوريت حزب توده،ملي گراها با محوريت جبهه
ملي و گروههاي مذهبي با محوريت فدائيان اسلام که بعدها تحت لواي آيت الله
کاشاني عقايد مذهبي خويش را تبيين ميکردند. در اين دوره 12 ساله نشريات
متفاوت در چهارچوب هفته نامه و روزنامه عرصه جديدي را در عصر مطبوعات بعد
از مشروطه شکل دادند گرچه در اين دوره نيز کماکان مطبوعاتيها بودند که در
راه رسيدن به اهداف خود هزينه دادند.در اواخر اين دوره محمد مسعود و دکتر
حسين فاطمي از سردمداران بزرگ اهالي مطبوعات بودند که يکي ترور شد و ديگري
پس از 28 مرداد توسط دژخيمان پهلوي به دار آويخته شد. با آغاز حکومت دست
نشانده سپهبد زاهدي، دوران طلايي مطبوعات و فعاليت احزاب با تمامي
گرايشهاي موجود اعم از چپ و ملي و مذهبي همه و همه با توقفي باور نکردني
روبرو شد و کشور وارد عصر يخبندان در فضاي سياسي شد.
در اين ميان مطبوعات و
آزادي بيان از يک سو و احزاب و آزادي فعاليتهاي سياسي از سوي ديگر به باد
فراموشي سپرده شدند. در ربع قرن اخير ديگر خبري از آزادي بيان نبود تا اين
که نهايتا در اواخر دهه سي (اعليحضرت!) محمدرضا شاه به صرافت افتاد که
توسط دو تن از سياست مداران دست نشانده خود يعني اسدلله علم و دکتر منوچهر
اقبال دو حزب نمايشي را براي خالي نبودن عريضه راه اندازي نمايد.در اين
ميان اهالي مطبوعات طبيعتا يا خانه نشين شدهاند يا همچون فعالان احزاب به
کنجي خزيده اند و يا از کشور مهاجرت کردهاند و يا برخي دست به انتشار برخي
از نشريات ادبي و اجتماعي که ريسک پذيري کم تري داشت، زدند.اين
روند عصر يخبندان با شدت بيش تري در دهه 40 و ميانه دهه 50 تداوم يافت اما
از ميانه اين دهه بود که با شدت گرفتن ديکتاتوري و انحلال احزاب گوش به
فرمان نمايشي و تبديل آنها به حزب رستاخيز، سوپاپهاي اطميناني که در برخي
از موارد امکان عمل داشت نيز فرصت کاهش فشار را از رژيم گرفت و عملا ديگ
جوشان نارضايتي را با وارد شدن دلارهاي نفتي ناشي از گراني سرسام آور قيمت
نفت از يک سو و حضور طبقه متوسط شهري در فضاي اداري و شهرهاي بزرگ به همراه
رونق دانشگاههاي کشور سرريز کرد و با وقوع جرقه اي در سال 56 که آن هم از
قضا در عرصه مطبوعات اتفاق افتاد آتش زير خاکستر کشور شعله گرفت.
سالهاي
56 و 57 چنان ورق را برگرداند که محمدرضا شاه با سي و هفت سال سلطنت ترجيح
داد کشور را ترک کند و با فاصله اي کوتاه در 12 بهمن همان سال شهر تهران
براي ورود رهبر انقلاب آماده بزرگ ترين استقبال تاريخ شد.مطبوعات
در ماههاي پاياني حکومت پهلوي يکي از درخشان ترين دورههاي خود را با
تيترهاي به يادماندني" شاه رفت" و" امام آمد" رقم زدند که هيچگاه از اذهان
مردمي که آن روزها را تجربه کردند زدوده نميشود.فضاي
سالهاي 57 تا اواسط 59 شباهت بسياري به شهريور 1320 دارد. در اين دوره
صدها نشريه با نامها و گرايشهاي گوناگون متولد شده که هريک نگاه خاص و
تيتر اختصاصي و رويکرد مشخص خود را داشت و عقايد گروههاي مرجع خود را
ترويج و تعقيب ميکرد و مردم نميدانستند با اين حجم انبوه از مطبوعات
مختلف چه رفتاري بايد داشته باشند.در اين ميان با توجه به اتفاقهايي که در
برخي از نقاط مرزي افتاد و عده اي به اين بهانه دست به اسلحه برده و با
ايجاد ناآرامي با حکومت انقلابي تقابل کردند و همچنين تهاجم وحشيانه و
وسيعي که از جنوب غربي تا شمال غربي توسط ارتش تا دندان مسلح بعث شکل گرفت و
همچنين کم تحملي و کم صبري مقامات مسئول که به واسطه اختلافات داخلي و
تجربه چندين دولت مانند دولت موقت، شوراي انقلاب، دولت بني صدر و در نهايت
دولت شهيد رجايي فضا به سمتي هدايت شد که فعاليتهاي مطبوعاتي در کشوري که
درگير جنگ بود محدود شده و دوره طلايي ابتداي انقلاب به پايان برسد.
اين
سالها تا پايان سالهاي حيات امام (ره) و پس از آن در 8 سال دولت سازندگي
به ويژه 4 سال نخست آن، فضا و فرصتي براي مطبوعات و آزاديهاي مورد نظرشان
فراهم نبود.در دوم خرداد 76 با شکل گرفتن حماسه دوم خرداد و پيروزي دولت
خاتمي که در نامه اي خود را با عنوان توسعه سياسي، اجتماعي و اقتصادي معرفي
کرده بود، بهار چهارم مطبوعات متولد شد. واقع پس از مشروطه دهه 20 و فرصت
کوتاه ابتداي انقلاب، اين چهارمين بهاري بود که فراهم ميشد.اين
دوره با تمامي فراز و نشيب هايش يکي از دورههاي ماندگار و طلايي مطبوعات
کشور به شمار ميآيد گرچه برخي بي تدبيريها و خاميها اين فرصت طلايي را
از جامعه و از جريان اصلاح طلب بازستاند و با ايدههايي خام همچون عبور از
خاتمي، حاکميت دوگانه و... که به دور از منطق رفتاري شکل گرفته بود، منجر
به شکاف در جريان اصلاح طلبي شد و با اشتباه استراتژيک آنان در انتخابات
سال 84 فرصت براي گروه رقيب و چهره ناشناخته محمود احمدي نژاد فراهم شد تا
فضاي باز فعاليت مطبوعاتي و سياسي در اين دوره با شدت زيادي به چالش کشيده
شود.
و از اين نظر ميتوان گفت که اهالي مطبوعات که
آگاهي رساني، دفاع از حق مردم، مبارزه با مفاسد سياسي و اقتصادي، رانت
خواهيها و استبداد را وظيفه حرفه اي خود قلمداد ميکردند و همواره در طول
اين دوره طلايي در وظيفه خود پافشاري کردند که متحمل هزينههاي بسياري
شدند.گرچه در اين مسير ميتوانستند بهتر عمل نمايند و
اينهمه هزينه را نه خود متحمل شوند و نه بر دوش جامعه بگذارند و شايد اين
به عدم مديريت فضاي رسانه اي از يک سو و عدم مديريت مطالبات اجتماعي از سوي
ديگر برمي گردد که ندانسته و ناخواسته يا به زعم برخي دانسته و هدفمند فضا
براي تداوم جريان اصلاح طلبانه تنگ و تنگ تر شد. هم اکنون نيز که يک سال
از عمر دولت تدبير و اميد ميگذرد 17 مرداد يادآور روزي است که مطبوعات
ايران و خبرنگاران و مديران مسئول و صاحبان قلم در اين روز يادشان گرامي
داشته ميشود و اين نکته را يادآوري ميکند که عرصه قلم در اين کشور از
آغاز تا کنون عرصه خطر بوده است و يکي از مشاغل سخت و زيان بار به شمار
ميرود.اهالي قلم اگر بخواهند رسالت خود را پاس بدارند و حرمت قلم را که
خداوند در قرآن به آن قسم ميخورد نگاهدارند از يک سو بايد جان را بر کف
داشته باشند و از سوي ديگر در آتش حقيقت با پاي برهنه گذر کنند و در عين
حال نبايد از حقوق ملت و منافع ملي غافل شوند.
اين
جماعت بايد بدانند در راهي قدم گذاشتهاند که در آن نميتوان خيلي به آسايش
فکر کرد در حالي که ممکن است خيلي هم قدر نبيند ولي بدانند راه توسعه و
پيشرفت کشور و گذر از استبداد و فساد و رانت خواري و جهالت به جز از تلاش و
کوشش و پايمردي در اين مسير نخواهد گذشت.اين روز را بر شهادت شهيد اهل قلم
محمود صابري و ديگر عزيزان و بزرگان از صوراسرافيل تا امروز گرامي
ميداريم و اميدواريم که اين جماعت در خور تلاش قدر ببينند و بر صدر
بنشينند. و در آخر ستون سرمقاله روزنامه مردم سالاری را میخوانید که به مطلبی با عنوان«بخوانيم و بنويسيم»نوشته شده توسط سید رضا اکرمی اختصاص یافت:1- پس از اعلام آتش بس پذيرفته (72 ساعته بين حماس و اسرائيل شايد تمديد شده بعدي) فراغتي وجود دارد که واقعيات اين تخاصم و تنازع را بهتر و شايد به صورت جامع ديد وعرضه کرد، که انديشه من و مطالعات را تقديم مينمايم.
2- اسرائيل جرثومه خيانت است که خداوند حکيم ميفرمايد «ولاتزال تطلع علي خائنه منهم الا قليلا منهم، قرآن کريم» علي الدوام خيانتهاي آنان «جز اندکي از آنان» را مشاهده ميکنيد و برآن آگاهي و اطلاع مييابيد.
پس صهيونيستها ذاتا خائناند، حال خيانت نظامي باشد که از روز پيدايش اسرائيل تا حال ادامه دارد يا خيانت سياسي باشد که هيچ قرار دادي را محترم نميشمارد و يا خيانت اخلاقي و انساني که در صبرا و شتيلا و غزه در تخريب مدرسه و مسجد و منازل، مشاهده نموديم، از کشتن انسان 6 ماهه تا پير مرد 90 ساله، از پناهنده به ساختمانهاي سازمان ملل يا غيره.
2- به وجود آورندگان رژيم جعلي اسرائيل «آمريکا و انگليس و اروپا» علالدوام به جنگ ميدان داده و از جنگ افروز حمايت کردهاند و موردي عکس آن را نديدهايم، چه حمايت تبليغاتي باشد و چه حمايت اقتصادي، و چه نظامي و چه سياسي، قطعنامه عليه اسرائيل را تا حال وتو کردهاند و آمريکا اعلام ميدارد که اسرائيل از خود دفاع ميکند و تهاجم را دفاع ميدانند، يعني بيدليل و جهت، تجاوز را شروع ميکنند و نام آن را دفاع مينامند و به آن مشروعيت ميبخشند. راستي از 1900 کشته که يک پنجم آن کودکند دفاع است، از هوا و دريا و زمين حمله کردن، و هيچ خط قرمزي را مانع ندانستن، مشروعيت دارد.
3- به وجود آورندگان رژيم جعلي اسرائيل، ميخواهند خاورميانه در آتش و التهاب و تجاوز و تخريب باشد و امنيت و آباداني و رشد و ترقي به خود نبيند و ملتهاي مسلمان منطقه در برابر يکديگر قرار گيرند، اکنون سوريه در ظرف 3 سال اخير، عراق و داعش و لبنان و داعش و النصره و اسرائيل در ظرف 30 روز اخير را در برابر ديدگان خود داريم و هزينه اين تهاجم را دولتهاي عربي «قطر و عربستان و ترکيه» ميپردازند و آموزش ميدهند و تسهيلات را فراهم ميکنند و به فرموده کريمه قرآن «ولايزالون يقاتلونکم حتي يردوکم عن دينکم ان استطاعوا» تابلويي در برابر ديدگان جهان قرار دادهاند، بوش پسر ميگفت «جنگصليبي» آغاز شده و هشتاد دولت جهان هرچه «رذل و پست و مزدور و جاهل متنسک و نکاح جهادي» دارند عازم منطقه کردهاند.
4- پس از اعلام آتشبس، ويرانيهاي غزه معلوم ميگردد، تلفات انساني کشته و مصدوم و معلول و يتيم و آوارگان مشخص ميشوند و خسارات «هزار ميليارد دلاري» خانه و مسجد و مدرسه و تاسيسات برق و آب و بيمارستان، اعلام ميشود «گفته ميشود بودجه سال غزه 800 ميليون دلار داشت» و صد البته در مورد اسرائيل غاصب، همه چيز در «قرنطينه» است و ضايعات انساني و مصدومشدگان و به زيرزميني روندگان در هنگام آژير موشکهاي غزه، تعطيل فرودگاه بنگوريون و تعطيلي کارخانجات و حمل ونقل و موارد ديگر در مناطق مختلف اسرائيل معلوم نخواهد شد، مبادا خاطري آزرده شود و دلي بترسد و مهاجرت معکوسي شروع گردد و دلهاي مظلومان مسلمان و غيرمسلمان خرسند شود ولي با توجه به وضعيت رسانههاي جهاني، چيزي پنهان نخواهد ماند.
5- خدا را سپاسگزاريم که در تجاوزهاي اخير رژيم صهيونيستي به لبنان و غزه ناکامي و شکست، امري قطعي و حتمي شده و اسرائيل به هيچ هدفي «خلع سلاح، تسليم شدن و تن به سازش دادن، رها کردن مقاومت و دفاع» دست نيافته و در سه جنگ اخير «سيوسه روزه، هشت روزه و يک ماه اخير» هيچ دستاوردي نداشته است.
و آسيبپذيرتر شده است و ديگر «گنبد آهنين، 200 کلاهک اتمي، حمايت دولتهاي غربي و معاونت ارتجاع عرب» کارساز نميباشد، زيرا«اراده ملت مقاوم بر همه سلاحها، برتر است» و انشاءالله روزي شاهد تحقق ديانت«ان جندنالهمالغالبون، الا ان حزبالله همالمفلحون» خواهيم بود.
6- موضع ايران اسلامي، تقابل يهوديان و مسلمانان و حمايت از مسلمانان غزه نيست، که عنوان«ظالم و مظلوم» مطرح است و امام علي عليهالسلام فرمود«کونا للظالم خصما و للمظلوم عونا» دشمن ظالم باشيد و حامي مظلوم. بايد دست ظالم را از زدن بر سر مظلوم، منع نمود و مانع فرود آمدن«انصروا الظالم والمظلوم، اما نصرهالظالم فبکفه عنالظلم و اما نصرهالمظلوم فبدفعالظلم عنه، غررالحکم» شد. در چنين حوادثي«اعتقاد، انسانيت، قانون وجدان و آزادگي» را بايد هزينه نمود و تجاوز را محکوم و متجاوز را محکوم و رسوا ساخت و تماشاگري و سکوت و بيتفاوتي از احدي مقبول نيست.