امریکا و دقیقا رئیس جمهوری آن باراک اوباما در وضعیت فعلی چه می کنند؟
کسانی که سیاست های واشنگتن و اوضاع عراق و به همراه آن منطقه و تحولات آن را دنبال می کنند، می گویند که قطعا دست بسته ننشسته است. آنها می گویند او در حال فشار به نوری مالکی، نخست وزیر عراق است که یکی از این دو تصمیم را بگیرد و اجرا کند. اول، استعفا و عدم اصرار بر بازگشت به نخست وزیری به رغم این که فراکسیون اکثریت از لحاظ تعداد کرسی های مجلس را در اختیار دارد برای این که عموم سنی ها با انتخاب دوباره او مخالف هستند. همچنین دیگر جریان های مهم دیگر به ویژه مرجعیت دینی در نجف نیز همین نظر را دارند و کردها نیز همین دیدگاه را دنبال می کنند. یا، دوم، خود را ملزم بداند که دولتی جامع که عملا شامل همه عراقی ها باشد، تشکیل دهد، دولتی که بتواند عملیات نظامی مبارزه با داعش و هم پیمانانش را فرماندهی کند. آنها می گویند تنها در صورت اتخاذ یکی از این دو مورد است که حکومت او توانایی زندگی سالم را خواهد داشت و مورد حمایت همه قرار خواهد گرفت. او باید این پایبندی ها را حتما داشته باشد.
البته گروه های مختلف عراقی و کشورهای منطقه ای و جامعه بین المللی شک دارند که او توانایی انجام چنین کاری را داشته باشد یا اصلا تمایل به انجام آن داشته باشد. نمایندگان منتخب عراق چند روز پیش برای انتخاب رئیس جهور و رئیس مجلس نمایندگان و دو معاونش و همچنین انتخاب نخست وزیر تشکیل جلسه دادند اما جلسه شان شکست خورد برای این که مالکی به حق خود در حفظ قدرت و نگه داشتن نخست وزیری اصرار داشت. البته گروه ها و جریان های سیاسی عراقی، اگر بخواهند، می توانند دولتی تشکیل دهند که حمایت اکثریت نمایندگان پارلمان را برای دولت داشته باشد. اما این توانایی آنها تنها در حد نظریه باقی می ماند برای این که شدت تقسیم بندی های مذهبی و طایفه ای یا بهتر است بگوییم اختلاف ها و دشمنی های جریان های سیاسی به اندازه ای عمیق است که عملا امکان تشکیل دولت را غیر ممکن می کند. و الا اختلاف ها بر سر مالکی و مسئولیت های آن اساسا اهمیتی ندارد و کاملا بی اثر است.
کسانی که سیاست های امریکا را دنبال می کنند همچنین می گویند که جمهوری اسلامی ایران می خواهد که مالکی به حکومت خود ادامه دهد، به دلایل مختلف از جمله این که جای پای آن در عراق محسوب می شود. اما ایرانی ها هم بر این اعتقاد هستند که او باید حکومتی جامع (وحدت ملی حقیقی) تشکیل دهد، نه حکومتی که تنها مبتنی بر مواضع و نقاط سلبی و اشتباهاتش باشد در غیر این صورت در مرزهای خود عراق یکپارچه نخواهد دید. مگر این که واقعا بخواهد عراق به همین شکل بماند.
واحدهای نظامی ای که امریکا به عراق فرستاده است که در حدود 300 تا 800 نفر می شوند، چه می کنند؟
کسانی که سیاست های واشنگتن را پیگیری می کنند، می گویند که این نیروها مثل قطار به عراق سرازیر شدند. مسئولیت اصلی آنها پیگیری اوضاع و تماس مستقیم با کسانی است که باید با آنها تماس گرفته شود. همچنین پیگیری مجهز کردن نیروهای باقی مانده از نیروهای ارتش عراق تحت اوامر حکومت و افزایش آموزش آنها است. مسئولیت دوم آنها کشف حمایت اصلی و منابع حمایتی گروه های تندروهای اسلامی سنی است، آنها باید قبل از هر چیز اطلاعات دقیق در این زمینه جمع آوری کنند. آنها باید واقعا ببینند که آیا افراد حامی آنها قبایل و افسرها و سربازان ارتش صدام حسین هستند. علاوه بر آن باید به دقت ببینند که شمار نیروهایی که از ارتش فرار کردند چقدر است و آیا همه آنها به تندروها پیوسته اند. مسئولیت سوم آنها زیر نظر گرفتن عشایر است تا دریابند که آیا واقعا توانایی کودتا زیر لوای داعش و هم پیمانان آن را همان طور که در روزهای "اشغال" اتفاق افتاد را دارند. مسئولیت چهارم، تماس با افسرهای باکفایتی است که امریکایی ها نظر خوبی به آنها ندارند، چه آن افرادی که هنوز در ارتش هستند چه کسانی که بازنشسته شده اند و چه کسانی که از ارتش فرار کرده اند. مسئولیت آخر آنها نیز شناخت توانایی های حقیقی تندروها در اماکنی است که بر آنها تسلط دارند، شیوه عمل آنها و راه های عملیاتی شان است. همه اینها وقت طولانی می گیرد. و این بدان معنا است که فعلا عملا هیچ کار مهمی رخ نخواهد داد به استثنای فشارهایی که به مالکی وارد خواهد آمد. قطعا امریکایی ها از این که کشورشان دوباره وارد فاز نظامی در عراق شود، می ترسند، اما با این حال جمهوریخواهان دائما اوباما را تحریک می کنند که در عراق دخالت کند. اما او هم قبل از انجام هر کاری در عراق برای آرام کردن نگرانی ها با نمایندگان کنگره مشورت خواهد کرد.