در اینجا موضوعی به نام"اقتدار" مطرح میشود که کاملا با معنی حرف مرد یکی است و با زورگویی و دیکته کردن تفاوت دارد. در واقع اقتدار یک نوعی از اعتماد به نفس، خود توانمندسازی و خودکارآمدی در درون است که فرد را از بقیه صفات منفی جدا میکند.
هر قدر فرزند زبون و بدون فهم اقتدار بزرگ شده باشد رفتارش تبدیل به رفتارهای دوگانه میگردد. عدهای اقتدار را با فریاد زدن، سلطهگری و خط و نشان کشیدن معنی میکنند و عدهای نیز با خواهش و تمنا و رفتار ترحم برانگیز رفتار میکنند. در واقع اینها نتیجه نیاموختن معنی"اقتدار" است. این گونه افراد مستعد افسردگی و اضطراب هستند و رفتارهای ضد اجتماعی دارند زیرا طعم محبت را به معنای واقعی محبت نکشیدند.
از ضروری ترین نیازهای هر فرد، نیاز به مذهب است. پرورش مذهبی از حقوق کودکان و از وظایف و مسئولیت های پدر می باشد. پرورش مذهبی عاملی برای سعادت افراد و بازدارنده او از عوامل جنائی است. پدر باید شوق به کمال را در نهاد فرزند قرار داده و موجبات تثبیت آن را فراهم کند. پدر از راه عرضه عقاید و افکار می تواند فرزند خود را با آداب دینی آگاه نماید و با عملکرد خود، فرزند را متدین بارآورد. پدر در رابطه با نقش مذهبی، وظایفی داردکه عبارتند از:1 – ارتباط و معرفی خدا 2 – واداشتن فرزند به عمل
پدر در این زمینه مسئولیت سنگینی را به عهده دارد. غفلت و سهل انگاری او
در مورد رفتار کودک در آینده مشکل ساز خواهد بود. اگر پدری پای بند به اصول
مذهبی باشد فرزندش نیز مقید به اصول مذهبی می شود و اگر پدری لاابالی باشد
و بخواهد که فرزندش پای بند به اصول باشد، این امکان پذیر نیست زیرا فرزند
از پدر ومادر الگو برداری می کند. وقتی الگوهایش نامناسب باشند مسلماً
راهش صراط مستقیم نخواهد بود. البته در همه موارد اینچنین نیست. اگر فرزند
این اراده را داشته باشد که در صراط مستقیم قدم بردارد می توان با توکل به
خدا و استقامت و اراده محکم و پابرجا در این راه قدم بگذارد.
براي بسياري از مردان، يافتن وقت و انرژي كافي براي فرزندان به اين معناست كه كمتر در اختيار شغلشان باشند، چرا كه براي اغلب پدران شايد دشوار و ناممكن باشد كه با ساعات زياد كاري در هر هفته و فشارهاي شديد شغلي، از لحاظ عاطفي و جسمي در كنار فرزندان نيز باشند. مردان چنين تربيت شدهاند كه باور كنند سختكوشي و ساعتهاي طولاني كاركردن نشانه تعهد به خانواده است، اما اكنون مردان بايد بدانند كه اگر تغيير نكنند، بايد خطر دور افتادن از همسر و فرزندان را يعني همان افرادي كه به خاطرشان كار معنا پيدا ميكند را بپذيرند و گاهي لازم ميشود كه آنان دستاوردهاي مالي و شغلي خود را فدا كنند تا به تعادل بهتري بين كار و زندگي خانوادگي برسند.
به طور كلي، سالمترين محيط خانوادگي محيطي است كه در آن پدر به عنوان فردي قوي، پرورشدهنده و مردانه نسبت به فرزندان و مادر آنها عمل كند، مادر نيز به عنوان زني با طبيعت زنانه نسبت به فرزند و پدر خانواده رفتار كند. اين هدفي است كه آرزو ميكنم، پدران براي تحقق آن در خانههايشان كوشش كنند.