به گزارش
گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران، افغانستان در چند دهه اخیر حضور نظامی گسترده 2 ابر قدرت جهان را تجربه کرده که هرکدام میراث نامیمونی از خود برای مردم افغانستان به جا گذاشتند.
ارتش سرخ در کمتر از یک دهه حضور نظامی خود در افغانستان، جان هزاران تن را گرفت و سبب شد میلیونها نفر دیگر مجروح، مهاجر، معلول، بیوه و یا یتیم شوند.
این زخم عمیق به عنوان ارثیهای دردناک که بر پیکر جامعه افغانستان از سوی ارتش سرخ وارد شده بود پس از حدود 30 سال در حال التیام یافتن است و به عنوان خاطره در اذهان مردم باقی مانده ؛ خاطرهای که آمیزهای از قهرمانی و رشادت مردم افغانستان و ظلم و توحش ارتش سرخ است.
** هزاران هکتار زمین کشاورزی با مینهای منفجر نشده در این دوران افغانستان به یک ویرانه مبدل شد و هزاران هکتار زمین با مین و مواد منفجر نشده نه تنها غیر قابل استفاده بلکه تهدیدی برای نسلهای بعد شدند.
از نگاه فرهنگی و ساختار سیاسی، شوروی سابق تلاش کرد تا در افغانستان بر اساس آموزههای کمونیستی، یک نظام کاملا توتالیتر را بنیان نهد و حتی فرمانهای «نورمحمدترکی» در بخشهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی همه برگرفته از آموزه مکتب کمونست بود که به فرمان هشت گانه معروف است و ارتش سرخ برای تطبیق آن در افغانستان نقش قوه مجریه را ایفا میکرد.
فرمان ایجاد شورای انقلابی متشکل از انقلابیون که در رأس آن خود ترکی قرار داشت، یکی دیگر از مصادیق و نمونهای از تلاش برای ایجاد یک نظام تمامیت خواه در افغانستان بود
فرمان عدم اخذ طویانه (مصارف عروسی) توسط پدر دختر از فامیل پسر و تعین سن ازدواج برای دختران و پسران، تعیین مقدار مهریه به مبلغ 300 افغانی بدون شک بر خلاف سنن حاکم بر جامعه (اخذ طویانه) و احکام دین اسلام (تعیین مهریه) بود.
فرمان توزیع زمینهای مازاد زمینداران به کشاورزان بی زمین و یا کم زمین با شعار «زمین مال کسی است که روی آن کار میکند» برگرفته از ایده و ایدئولوژی کمونیستی و اجرای آن در افغانستان به منظور گسترش این ایدئولوژی بود.
این فرامین برگرفته از آموزهها و ارزشهای مکتب کمونیست بود که برای نهادینه کردن آن در افغانستان روی دست گرفته شد اما مقاومت مردم افغانستان در برابر هرگونه فرهنگ وارداتی باعث شکست ارتش سرخ با همه برنامههای آن شد.
** تلاش برای تغییر فرهنگ و باورهای مذهبی با ایدئولوژی کمونیستی ارتش سرخ با ایدئولوژی کمونیستی، بیشتر در تلاش برای تغییر فرهنگ سیاسی، ارزش و هنجارهایی بود که به عنوان عامل تعیینکننده و جهتدهنده رفتار و روابط اجتماعی عمل میکرد.
در بعد اقتصادی و دولتداری نیز از ایدئولوژی کمونیستی به عنوان نمونه و الگو استفاده میشد.
از آنجای که در کشور اسلامی افغانستان، حوزه فرهنگی همان حوزه دینی است، هرگونه دخالت در امور فرهنگی واکنشهای دینی را به دنبال دارد لذا تغییر و یا تهاجم فرهنگی غیر قابل پذیرش و غیر اجرایی است.
** تاخت و تاز آمریکا به جای شوروی در پهنه افغانستان
اما این بار پس از شکست تاریخی روس در افغانستان، آمریکا وارد میدان شد تا بتواند از خلاء موجود در افغانستان استفاده کند ولی اکنون پس از یک دهه با تحمل خسارات مالی و تلفات جانی، در حال ترک افغانستان است.
از آغاز جنگ به رهبری آمریکا در افغانستان بیش از 2314 نظامی آمریکایی در این کشور کشته و 19 هزار و 701 نفر دیگر زخمی شدند. بر اساس یافتههای پروژۀ اولویتهای ملی آمریکا این جنگ از سال 2001 تاکنون بیشتر از 710 میلیارد دلار (مصارف نظامی) هزینه برداشته است.
** ارثیههای غرب برای افغانستان و تفاوت در عملکرد و روش ارتش سرخ و آگاهان امور سیاسی و اجتماعی شوروی سابق با توجه به انقلاب بولشویکی تلاش داشتند تا تغییر را از سطح بالا به شکل فرمان بر بدنه جامعه با استفاده از زور و قدرت تحمیل کنند.
این استراتژی و عملکرد، برگرفته از نظریه مارکسیسم و کمونیسم است که آنان انقلاب و ایجاد تغییر در جامعه را نه توسط مردم و طبقه پائین جامعه بلکه توسط یک حزب پیشرو که بتواند آگاهی را در بدنه جامعه و طبقه پائین تزریق کند، امکان پذیر میداند.
از این جاست که حزب حاکم، مولد آگاهی و قانون در جامعه کمونیستی در نظر گرفته شده و قرار بود افغانستان نیز این مسیر را دنبال کند.
براساس باورهای کمونیستی، طبقه پائین جامعه فاقد هر نوع آگاهی و هماهنگی برای ایجاد تغییر در جامعه است از این رو تلاش میشود تا حزب حاکم بصورت مطلق رهبری جامعه را در دست داشته و فرامین آن بر جامعه منطبق شود.
حتی برای بر آورده شدن اهداف کمونیستی در افغانستان حدود 5 هزار شهروند این کشور زنده به گور شدند، تا به عنوان مانع در مسیر تحقق اهداف کمونیستی قرار نگیرند.
** صدور کمونیسم به دنیا در دستور کار شوروی و چین صدور انقلاب در کشورهای دیگر جهان بخش عمده سیاست خارجی شوروی بود تا شکل همهگیر و جهانی بخود بگیرد. حتی «مائو»، رهبر حزب کمونست چین با تخصیص منابع مالی و درآمد مردم چین برای صدور انقلاب به کشورهای دیگر، یک فاجعه انسانی را در این کشور بوجود آورد.
مائو در سال 1958 با هدف تغییر سریع اقتصاد و صنعتی کردن چین طرح "جهش بزرگ به پیش" را مطرح کرد. بر اساس این طرح کلیه زمینهای کشاورزی چین مصادره و به 26 هزار واحد اشتراکی تقسیم شدند. در آن سالها مائو اکثر محصولات زراعی چین را در مقابل دریافت کمکهای نظامی و سیاسی به اروپای شرقی صادر کرد.
** مرگ 38 میلیون انسان زیر چرخهای «جهش بزرگ به جلو» در قحطی چهار سالهٔ 1958 تا 1961 در دوره به اصطلاح «جهش بزرگ به جلو» 38 میلیون انسان تلف شدند.
اما از آنجایی که آموزههای کمونیسم با ارزشها، هنجارها، سنت و باورهای دینی مردم افغانستان در تقابل قرار گرفت، با واکنش عمومی و بدنه جامعه مواجه و محکوم به فنا شد.
اما آمریکا با استفاده از تجربه تلخ و ناکام شوروی در افغانستان این بار، با استفاده از حربهای به نام حقوق بشر، آزادی فردی دموکراسی در صدد ایجاد تغییر در سطح پایین جامعه شد.
** منافع ایالات متحده پشت طرح نظم نوین جهانی پس از فروپاشی شوروی، آمریکا به عنوان یک قدرت برتر برای سلطه بر جهان، در سیاست خارجی خود بازنگری کرد که بر این اساس طرح نظم نوین جهانی برای حفظ منافع آمریکا در جهان روی دست گرفته شد.
براساس این طرح، جهان به امنیت، سیاست، اقتصاد و فرهنگ جهانی که از جانب آمریکا طراحی شده نیازمند است. در حقیقت نظم نوین جهانی یک نظریه است که نیاز به بستر سازی و ابزار فرهنگی، سیاسی و اجتماعی دارد.
یکی از این ابزارها که به منظور بستر سازی نظم نوین جهانی، در سیاست خارجی آمریکا از جایگاه خاص برخوردار است، توسعه ارزش های غربی در کشورهای جهان سوم و شرقی است.
ارزش های غربی مانند حقوق بشر، دموکراسی، و آزادی بیان، البته با تفسیرهای غربی میتواند بستر و زمینه حضور فرهنگی، سیاسی و اقتصادی آمریکا را در کشورهای جهان سوم مانند افغانستان فراهم کند.
در این دوره تلاش شده تا با تزریق آگاهیهای کاذب در مورد حقوق بشر، آزادیهای فردی، مردم را به عنوان مدعیان آزادی و ارزشهای غربی در قالب حقوق بشر جلوه دهد، در حالی که نظامیان آمریکایی بدون دغدغه آزادی، حقوق بشر و حریم خصوصی افراد، بیشرمانه شبانه وارد منازل مردم شده و از هیچ جنایتی فروگذار نمیکنند.
فعالیتهای غرب در افغانستان بیشتر شکل نیابتی داشته و از خود مردم افغانستان به عنوان مجریان و مدعیان حقوق بشر استفاده میشود و تلاش شده تا با بومی و طبیعی جلوه دادن این مسئله کمتر با واکنش مردم مواجه شود.
** ابتذال فرهنگی دستاورد حقوق بشر و آزادی اکنون حقوق بشر و آزادی بیان که هیچ گونه مرزی را نمیشناسد، تبدیل به ابتذال فرهنگی در افغانستان شده است. به صورت نمونه افزایش خشونت علیه زنان در واقع واکنش مردم نسبت به ارزشهای غربی است.
نظم نوین جهانی به منظور حفظ هژمونی آمریکا در جهان روی دست گرفته شد. به هر میزان که آمریکا موفق شود ارزشهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی خود را بسط و توسعه دهد به همان میزان اقتدار خود را در عرصه بین المللی تثبیت میکند که برای رسیدن به این هدف ارزشهای غربی که اکنون به عنوان ارزشهای انسانی و بینالمللی جا زده شده باید گسترش یابد.
اضافه شدن موضوع «حقوق بشر» در دستور کار غربیها یک برخورد سیاسی ریاکارانه است که از همان معیارهای دوگانه تبعیت میکند و در واقع ادامه جنگ نرم دشمن علیه اندیشههای اسلامی در افغانستان است.
در این راستا افکار عمومی مردم افغانستان به خصوص نسل جوان و تحصیل کرده هدف قرار خواهند گرفت و باید منتظر خبرسازیها، سناریوهای حقوق بشری، فضاسازیهای گسترده رسانهای و قطعنامهها و بیانیههای گوناگون در این باره باشیم.
طرح پررنگ مسئله «حقوق بشر» در افغانستان از سویی بیانگر ناکامی نظامی غرب و اقدام به جنگ نرم در افغانستان است، به این معنی که اگر آنها توانستند حدود 12 سال گذشته به اهداف خود دست یابند، دست به تهاجم فرهنگی زدند.
** تحقق کاپیتولاسیون و امضای پیمانهای امنیتی تلاش برای رسیدن به کاپیتولاسیون در لوای امضای پیمان امنیتی، حضور نظامی در عراق و افغانستان، سلب حق محاکمه آمریکاییان مرتکب جنایات ضدانسانی از جمله این دستاوردها است؛ این در حالی است که برخی نظامیان آمریکا برای تفریح مردم عراق و افغانستان را به قتل رسانده و مانند شکارچیان وحوش با آنها عکس یادگاری گرفتهاند.
خشونت علیه زنان به عنوان ابزار فشار در افغانستان مطرح میشود و حتی عکس برخی از زنان افغان روی برخی مجلههای آمریکا در میآید در حالی که براساس اعلام فصلنامه دانشگاه کلمبیا، 90 درصد زنان در ارتش آمریکا دائما مورد سوءاستفاده جنسی قرار میگیرند که یک سوم این اقدام از سوی فرماندهانشان انجام میشود.
صدها نمونه از نقض آشکار و فجیع حقوق بشر در آمریکا و کشورهایی که آمریکا در آن حضور نظامی داشته وجود دارد که ذکر همه در آنها در این مجال نمیگنجد.
برجسته کردن بنیادگرایی در حقیقت به عنوان ابزاری برای اسلام هراسی به عنوان یک حربه فرهنگی بکار گرفته میشود و نمونه زنده آن را میتوان در قضیه سوریه به صورت عینی مشاهده کرد. اکنون تمامی بنیادگرایان در سوریه از حمایت غرب و اروپا برخوردارند که در آینده این گروها مانند القاعده و طالبان پیشمرگان اهداف سیاسی و نظامی امریکا خواهند بود.
از این رو، یکی از ارثیههای غرب در افغانستان تلاش برای گسترش فرهنگ غربی و ایجاد تضاد میان فرهنگ بومی اسلامی و فرهنگ وارداتی غرب است که پیامد آن فاصله گرفتن نسل جدید از آداب و رسوم و سنتهای دینی و عرفی است.
/انتهای پیام
منبع: فارس