در این حال حساسیت و اهمیت موضوع به مطلوبیت پوشش و حجاب زن ایرانی منجر نشده، مشکلات و ناهنجاری ها همواره رو به افزایش داشته است.
صاحب نظران و جامعه شناسان عوامل مختلفی را در این مورد مؤثر می دانند که از جمله توجه به تفاوت های فرهنگی و سلیقه ای برای بازگشت به هویت ملی و بومی و پاسخگویی به تفاوت های نسلی، همچنین توجه به روندهای تاریخی و جهانی است.
جامعه ایرانی، جامعه متنوعی است که در کند و کاو پدیده های مثبت فرهنگی و هنجارهای اجتماعی باید به این «چندفرهنگی» توجه کرد. تنوعی که در گروهها و اقوام مختلف در روندهای زمانی بر یکدیگر تأثیر دارند و نظر به گسترش ارتباطات این تأثیرات، روزافزون خواهد بود.
بنابراین اگر تا به حال با کم توجهی به این ویژگی در مسیر دور افتادن از هویت ملی حرکت کرده ایم، اقتضا می کند اینک با واقع بینی دوچندان در راهی نو قدم برداریم.
گزارش حاضر ادعای چنین کار بزرگی را ندارد و تنها در حد طرح موضوع، بخشی از نکات قابل بررسی و توجه را عنوان کرده است. هر چند همه اذعان داریم پدیده های اجتماعی فرهنگی از این دست معلول مجموعه ای از عوامل و زمینه هاست ولی به هر حال ارشاد و دعوت به خیر و نهی از منکر نیز وظیفه ای است که نباید از کنار آن گذشت.
آنان که از حجاب می گویند
کیوان 25 ساله و فروشنده می گوید: بعضی خیابان ها در شهرهای بزرگ شبیه ژورنال شده، یک دسته رد می شوند و چند مد جدید می بینی، صفحه ورق می خورد و یک دسته دیگر ... و مدل های جدیدتر.
می گوید: تناقض ها را می بینی، [منظورش تفاوت ها در نوع پوشش است] بعضی معتقدند باید صبر کرد. گرایش بعضی جوانان به این جور لباس ها گذار است و بعضی دیگر ... .
او همچنان که حرف می زند، مانتوها را روی ویترین جابه جا می کند. دست آخر یکی از مانتوها را نشان می دهد: راستش نمی دانم چطور چنین طرح ها و مدل هایی را می پوشند.
«هیجان انگیز»، توصیف بهاره 17 ساله از حس پوشیدن مانتوی تنگ نارنجی است. احتمالاً طیفی از عوامل روی این حس تأثیر گذاشته است: عقب نماندن از قافله مد تا اثبات وجود به واسطه حق انتخاب ... تا نوع برخوردها و ... .
پروانه 22 ساله دانشجوی معماری نیز از خریدن و پوشیدن این گونه مانتوها احساس رضایت می کند و آن را نوعی حق انتخاب هر فرد به شمار می آورد و می گوید: به عقیده من پوشش ارتباط مستقیمی با مد دارد. اگر در مدل هایی که سالانه بازار پوشاک را اشغال می کنند طراحان داخلی، طرحی که هم از لحاظ پوشش و هم از نظر زیبایی و قیمت مناسب باشد، ارائه دهند فکر می کنم دختران ایرانی از آنها بیشتر استفاده می کنند تا مدل های خارجی که از فرهنگ ما بسیار فاصله دارد.
سوسن 27 ساله می گوید: در یک کلام با چادر راحت ترم و احساس می کنم از نگاه نامحرم مصون هستم. تا حد ممکن هم سعی می کنم در مهمانی هایی که به صورت مختلط هستند شرکت نکنم هر چند که با پوشش کامل می روم ولی حس می کنم هم من و هم میزبان و نیز دیگر مهمانان معذب می شوند. در مهمانی هایی که فقط مختص زنان است، پوششم کاملاً متفاوت است و راحت و آزاد لباس می پوشم، چون احساس آزادی می کنم و از چشم نامحرم دورم.
سوسن اضافه می کند: نوع پوشش یعنی چادر را مدت ده سال است که انتخاب کرده ام و در این کار هیچ گونه اجبار و یا پیروی از سنت خانوادگی مطرح نبوده است، بلکه با توجه به نگاهم به جامعه این نوع از پوشش را برگزیدم. البته منظورم این نیست که سایر پوشش ها مثل مانتو و روسری حجاب کامل محسوب نمی شود، بلکه نگاه افراد به حجاب در انتخاب مؤثر است.
مریم 29 ساله کارشناس جامعه شناسی می گوید: سال ها به اجبار خانواده ام و بر اساس سنت، چادر سرم کرده ام، اما مدت یک سال است آن را کنار گذاشته ام چون اصولاً به این گونه حجاب اعتقادی ندارم! با پوشیدن مانتو و روسری هم می توان پوشش کامل داشت. معتقدم برخی در انتخاب نوع پوشش دچار افراط یا تفریط می شوند.
وی می افزاید: یکی از دلایل نبود الگوی مناسب در نوع پوشش زنان در کشور ما، فراموش شدن نوع پوشش سنتی طی زمان و ادوار تاریخی است که هم از نظر زیباشناختی و هم از لحاظ پوشش کامل، اشکالی در آن نیست.
مریم در مورد نوع پوشش زنان در مهمانی ها و تفاوت آشکار با آنچه در جامعه نمود دارد اظهار می کند: در مهمانی ها و مراسم زنانه پوششی کاملاً متفاوت با آنچه در جامعه استفاده می کنم دارم، چرا که در آن محیط یا جامعه کوچک، از آزادی عملی بیشتری برخوردارم. ضمن آنکه آن را در تضاد با شرع نمی دانم.
نکته دیگر اینکه انسان ذاتا زیبایی را دوست دارد و نوع پوشش زیبا و آراستن، فرد را از لحاظ روحی راضی می کند. به نظرم نیاز درونی است.
به اعتقاد وی پوشش کامل داشتن مهم تر از نوع آن است.
فرشته کارشناس ارتباطات نیز که از چادر به عنوان پوشش استفاده می کند معتقد است: جامعه ایرانی، جامعه متنوعی است که در کند و کاو پدیده های مثبت فرهنگی و هنجارهای اجتماعی باید به این «چندفرهنگی» توجه کرد. تنوعی که در گروهها و اقوام مختلف در روندهای زمانی بر یکدیگر تأثیر دارند و نظر به گسترش ارتباطات این تأثیرات، روزافزون خواهد بود.
در حال حاضر چادر گاه به صورت یک عادت و گاه به صورت بهره مندی از یک موقعیت مورد استفاده قرار می گیرد، به همین علت بسیاری از کسانی که چادر به سر دارند از فلسفه، جایگاه و حرمت آن بی اطلاع هستند.
وی در خصوص پوشش متمایز زنان در جامعه و مهمانی ها می گوید: تاکنون لباس سنتی زیبایی که برای مهمانی مناسب باشد ندیده ام؛ البته به تازگی اقداماتی در زمینه طراحی لباس های سنتی صورت گرفته که هزینه سفارش و دوخت آن بالاست و خارج از توان مالی من است.
از طرف دیگر در مورد نوع لباس ها در مهمانی ها و تفاوت آن با آنچه در بیرون توسط زنان استفاده می شود، باید گفت طبیعی است که تفاوت وجود داشته باشد. کسی که با لباس کار به مراسم رسمی یا مهمانی نمی رود، زنان هم برای شرکت در مناسبت های مختلف از لباس های درخور مناسبت استفاده می کنند. ضمن آنکه لزومی ندارد در مجلس زنانه فرد از لباس کاملاً پوشیده استفاده کند چون در شرع اسلام چنین موضوعی مطرح نشده است.
در این حال یک حقوقدان در مورد نوع پوشش معتقد است: همه افراد در انتخاب نوع لباس آزاد هستند اما قیودی وجود دارد که زن و مرد مسلمان باید آن را رعایت کنند.
او به این نکته اشاره دارد که در حجاب میزان و اندازه پوشش شرط است، نه نوع پوشش.
دکتر غلامعباس توسلی، جامعه شناس و استاد دانشگاه در این خصوص می گوید: لباس پوشیدن در تمام جوامع از تنوع و ذوق مایه می گیرد، اما در همه آنها محدودیت هایی وجود دارد که رعایت آن به عهده افراد جامعه است. آنان باید به لحاظ فرهنگی طوری آموزش دیده باشند که انتخاب شان خارج از محدوده نباشد.
وی اظهار می کند: بین روش های سنتی و مدرن کشاکشی وجود دارد اما در هر صورت افراط و تفریط صحیح نیست.
حجاب امروزه ضمن اینکه یک مقوله مهم اسلامی است، از مباحث درخور توجه اجتماعی به شمار می رود که به گفته متخصصان علوم قرآنی و اجتماعی، جایگاهی ویژه در موضوع «بررسی ارکان سلامت یک جامعه» دارد؛ از این رو هر گونه یکسونگری و تحمیل دیدگاههای افراطی و تفریطی در این مقوله مهم دینی و اجتماعی، خطرناک و مردود، توصیف گردیده و حتی به عنوان عامل تهدیدکننده تلقی می شود.
گذشته از این، گستردگی ابعاد قابل بررسی «حجاب» می طلبد ضمن توجه به «مرزها و فلسفه وجودی انکارناپذیر و ارزشمند حجاب» سایر زمینه های آن مانند رنگ حجاب کند و کاو شود.
مرزهای حجاب را دین مبین تشریع می کند؛ اما عرف جامعه دارای تأثیر انکارناپذیر در نوع و رنگ پوشش است. در کشورهای اسلامی رنگ های متنوع پوشش توسط زنان مسلمان استفاده می شود. در ایران چادر و پوشش مشکی به عنوان رنگ رسمی حجاب پذیرفته شده است؛ در عین آنکه در روستاها و عشایر، پوشش رنگی بیشتر دیده می شود. حال این موضوع قابل بررسی است که با توجه به شرایط آب و هوایی ایران و تأثیر روانی تفاوت رنگ ها، می توان با حفظ مرزهای حجاب و تمکین عرف، بهره گیری از رنگ های دیگر را نیز بررسی کرد؟
دکتر محمدعلی فقیهی، استاد دانشگاه، هدف از خلقت را «پیدایش انسان برتر» عنوان کرده، با اشاره به تشریح حجاب در قرآن می گوید: اولین هدف قرآن از حجاب، پاکی زنان و مردان است. حجاب محدود به چادر نیست و هدف قرآن مستور بودن انسان از نگاه های آلوده است.
وی در خصوص رنگ پوشش و حجاب می گوید: پرسش ها درباره رنگ حجاب نیز باید با توجه به بحث قرآن باشد. در الجزایر، سفید رنگ حجاب است و اگر کسی با رنگ سیاه در جمع حاضر شود جلب توجه می کند؛ چرا که پوشش سفید تبدیل به عرف در آن جامعه شده است.
این استاد دانشگاه بیان می کند: هدف قرآن و اسلام از طرح حجاب، پوشیده بودن زن و مرد است، اما اشاره ای به رنگ حجاب نشده، هدف مستور بودن زنان، برای پاکی دل ها و هدایت افراد به سوی «انسان برتر» است.
دکتر اعظم راورد راد جامعه شناس، بحث پوشش و حجاب را نوعی یکدستی، یکسانی و سادگی در پوشش و رفتار می داند و بیان می کند: هدف از حجاب پوشاندن بدن، خودنمایی نکردن و ایجاد جامعه ای سالم برای انجام فعالیت های اجتماعی است. اینکه پوشش و حجاب باید چه رنگی داشته باشد و آیا باید تیره و سیاه باشد یا روشن، دیگر به حجاب مربوط نمی شود.
وی اعتقاد دارد در اصل بحث حجاب، آموزه و فرمان دین مطرح می شود، اما زمانی که صحبت از رنگ حجاب می شود، پای فرهنگ کشورها به میان می آید؛ چرا که انتخاب رنگ پوشش تحت تأثیر فرهنگ جوامع و نه دین آنها صورت می گیرد.
این جامعه شناس با بیان اینکه در هر یک از جوامع مسلمانان، زنان تقریبا دارای پوشش همانندی هستند اما رنگ، مدل لباس ها و مسائلی از این قبیل در میان آنان متفاوت است، تصریح می کند: برخی از کشورها برای پوشش خود رنگ های شادی همچون قرمز، زرد، سفید و ... را برگزیده، برخی دیگر از رنگ های تیره استفاده می کنند.
دکتر فقیهی استاد دانشگاه می گوید: برخی رنگ ها خوب هستند اما حجاب و رنگ آن باید هدف تشریع حجاب یعنی پوشیده بودن و جلب توجه نکردن را تأمین کند.
دکتر راورد راد، جامعه شناس معتقد است که باید بحث رنگ حجاب را از معنای دینی آن جدا کرده و به آن صبغه و جنبه فرهنگی داد؛ زیرا عرف جامعه ما متوجه است که رنگ لباس و پوشش زنان حتی اگر روشن است باید سنگین باشد.
همچنین خانم منیره نوبخت، درباره حق آزادی انتخاب رنگ حجاب خاطرنشان می کند: با توجه به اینکه هیچ تأکیدی بر پوشیدن رنگ های تیره نیست، می توان گفت آزادی وجود دارد.
وی می گوید: هیچ دسته بندی در رنگ ها از نظر علمی وجود ندارد و اینکه به رنگ خاصی عنوان زننده بودن داده می شود، به دلیل ناآشنایی آن رنگ با چشم است؛ چرا که چشم، آن رنگ را کمتر در جامعه دیده و به آن عادت نکرده است و این به معنا و تعبیر منفی نیست، چنان که اکنون در فروشگاهها هر رنگ مانتویی وجود دارد.
دکتر افروغ، معتقد است: یکی از خلاقیت ها در لباس و حجاب، استفاده از چادر رنگی متناسب با شئون مختلف به همراه پوشش مناسب است.
به گفته وی، در حجاب، مهم پوشش است. بنابراین به تناسب فصول می توان از رنگ های مختلف برای چادر که هم عفت را تداعی کند و هم موجب آرامش بیشتر شود، استفاده کرد.
به گفته وی، از لحاظ پوشش و حجاب و همچنین با توجه به عرف و اقتضای جامعه، وقار و سنگینی که چادر مشکی ایجاد کرده سبب علاقه مندی بیشتر زنان به آن شده است.
آنچه بر پوشش زن ایرانی گذشته
سال ها پیش وقتی زینت جهانشاه، پس از بازگشت از فرنگ، اولین نمایش مد لباس را بر اساس آنچه در طول سفرهایش آموخته بود، در خیاط خانه خود افتتاح کرد، شاید کسی گمان نمی کرد روزی گرایش به تغییر و تنوع و نوآوری در لباس زنان ایرانی، به تقلید خام و بی مهارتی از فرهنگ بیگانه بینجامد.
اگر چه در آن سال ها، لباس های طراحی شده توسط جهانشاه نه تقلیدی صرف از لباس غربی، بلکه آمیزه ای از طرح های آن دیار و دید شخصی او بود؛ نیز وی بر این باور بود که نباید چشم بسته از مُد پیروی کرد، اما توفیق تمدن غربی در نتیجه پیروزی هایش در زمینه علم و فناوری و جریان های داخلی حامی این فرهنگ، مجال را برای نگریستن به فرهنگ خودی باز ستانده و هر حرکتی را در این زمینه متوقف ساخت.
بی شک مباحث فرهنگی از این دست بخشی از هویت جامعه را تشکیل می دهد و پوشش زنان ما در جریان تغییر و تحولات خواسته و ناخواسته دهه های گذشته متأسفانه به انکار ارزش ها و زیبایی های خود پرداخت، به گونه ای که اینک جز یادگاری غبار گرفته در تاریخ از آن باقی نمانده است.
اما پیش از آنکه رویکرد به الگوهای غربی ستوده گردد و تکیه بر داشته های ملی دینی، عقب ماندگی معنا شود، اوضاع چگونه بود؟
بیش از هفتاد سال است که در ایران پوشاندن یا نپوشاندن رو و موی زنان به صورت یک مسئله اجتماعی مطرح شده است. پیش از آن این دو موضوع امری مسلّم و بدیهی بود که از سوی زنان یا از طرف جامعه چالش و مشکل تلقی نمی شد.
فرشته کارشناس ارتباطات نیز که از چادر به عنوان پوشش استفاده می کند معتقد است: تاکنون لباس سنتی زیبایی که برای میهمانی مناسب باشد ندیده ام؛ البته به تازگی اقداماتی در زمینه طراحی لباس های سنتی صورت گرفته که هزینه سفارش و دوخت آن بالاست و خارج از توان مالی من است.
نوع پوشش زنان در همه جای جهان از جمله ایران بی ارتباط با وضع جغرافیایی و نوع معیشت ساکنان بومی هر منطقه نیست. هر چند نیاز به داشتن پوشش به واسطه اصل کلی حفاظت بدن از سرما، گرما، آسیب های برخاسته از ناهنجاری ها و تأمین سلامتی تعریف می شود.
پوشش ساکنان مناطق کشاورزی و کشاورزان (که معیشتی بی واسطه و از طریق رابطه مستقیم بین آنان و زمین است) با پوششی که صنعتگران شاغل در معادن سنگ و آهن و شیشه یا کارخانجات دارند متفاوت بوده است. در این حال بحث لباس با تاریخ ظهور انسان هوشمند و متفکر تقدم و تأخر چندانی ندارد.
جرجی زیدان می نویسد: «اگر مقصود از حجاب پوشانیدن تن و بدن است، این وضع پیش از اسلام و حتی پیش از ظهور دیانت مسیح معمول بوده و دیانت مسیح هم تغییری در آن نداده و تا اواخر قرون وسطی در اروپا معمول بوده و آثار آن هنوز در خود اروپا باقی مانده است.»
پوشاندن موی سر از دیرباز در همه ادیان رواج داشته و زن و مرد کم و بیش از آن پیروی می کنند. در آیین یهود، مردان با کلاه کوچک سیاه رنگی موی را می پوشانند. در باب 14 از سِفْر پیدایش می خوانیم: «چون «ریوقا» (زن آینده او) از آمدن اسحاق به وسیله غلام خود آگاهی یافت، برقع (روبند) برگرفته خود را بپوشاندی» زنان موی و روی از مرد بیگانه پنهان می کردند.
میان رومیان و یونانیان باستان، زنان بایستی با لباس های بلند و موی پوشیده در روسری در اجتماع دیده می شدند.
در عصر هخامنشی و رسمیت یافتن دین زرتشت، در طبقه اشراف محصور شدن زن در حجاب علامت نجابت و عفت بود، به طوری که در برخی مناطق «مغ ها» زنان را وادار به پوشیدن و بر سر کردن نوعی چادر کوتاه به رنگ روشن می کردند. در آن دوران زن اشرافی همانند طبقات زحمتکش جامعه کار نمی کرد، اما زنان طبقات پایین چون در کار گله داری و کشاورزی و تولید به نحوی سهیم بودند، پوشش آزادانه تری داشته و این کار موضوعی عادی و نوعی هنجار محسوب می شد.
از این رو رفته رفته، حجاب میان زنان طبقات فرادست و اشراف نوعی مایه برتری بر زنان عادی به شمار آمد. اما این باور در دوران پس از اسلام کاملاً تغییر کرد و توده های زنان نیز به استفاده از حجاب دعوت و ترغیب شدند.
شاید بتوان گفت از عواملی که پذیرش اسلام توسط ایرانیان را آسان کرد، نزدیکی فرهنگ حجاب و پوشیدگی زنان ایرانی با زنان مسلمان بود. اما طی قرون بعدی حجاب زن ایرانی دستخوش تغییر و تحولات زیادی شد که چون امکان طرح آن در این مقاله نیست تنها به نکاتی چند از این روند اشاره می شود.
راوندی می نویسد: در حدود 1880م (1298ه··· ) چادرهای زنان رنگارنگ و بسیار زیبا بود. در این وقت، سیاحان و جهانگردان فرنگی که به اسلامبول می آمدند، از زنان مسلمانی که این چادرها را به سر داشتند، عکسبرداری می کردند. در قرن سیزدهم هجری در ایران خصوصا تهران هر زن در خانه و محل خود با چادر و «روبند» و کفش و «چاقچور» و جورابی خاص شناخته می شد. در آن زمان تغییر فرم و لباس در هر روز و برای هر ساعت و هر حال و هر مجلس و مهمانی مطرح نبود و تا چادر و کفش و جوراب غیر قابل استفاده نمی شد آن را عوض نمی کردند. از همین رو زنان تا زمانی که پوشش ظاهری خود شامل چادر، روبند و چاقچور را عوض نمی کردند به آن شناخته می شدند، مثلاً چادر عبایی، چادر کمری یا چادر چرخی و پوشش صورت از نقاب، پوشیه یا پیچه و به همین صورت چاقچور یا جوراب و کفش که برای هر زن مشخص و معلوم بود و همه او را با آن نشانه ها می شناختند.
اما ساختار طبیعی فلات ایران در طول اعصار تاریخی این مرز و بوم و مرکزیتی که به دلیل داشتن پل ارتباطی بین شرق و غرب عالم داشت، باعث شد این سرزمین سالیان سال در معرض یورش و تهاجمات اقوام و ملل گوناگون قرار گیرد. بدیهی است یورش ها توسط اقوامی که دارای فرهنگ و اعتقادات متفاوت بودند، شدیدترین فشارها را بر فرهنگ بومی و سنتی جامعه وارد می آورد.
بدین گونه ایرانیان که از اعصار گذشته به پوشیدگی و مستوری زن اعتقاد داشتند و با قبول دین اسلام و تأیید این دین بیش از پیش بر پوشیدگی زنان تأکید می کردند، تحت فشارهای گوناگون قرار گرفتند. هجوم مغول نمونه ای از فشارها مبنی بر حضور زن بدون پوشش در مجامع عمومی بود که پس از قدرت گرفتن حکومت های شیعی مذهبی چون سربداران و صفویان زدوده شد.
به روایت تاریخ، تغییر در پوشش مردان ایرانی متعدد و نزدیک به تعداد سلسله های پادشاهی است. اما زنان در انواع پوشش های سراپا پوشیده خود اغلب پشت دیوارهای خانه ها ماندند تا دوران قاجاریه که سوغاتی های فرنگ از راه رسید!
دوران قاجاریه به عنوان نخستین دوران نزدیکی با غرب با اهمیت بود. اوّلین بار ناصرالدین شاه قاجار با هدیه هایی که از سفر اروپا برای حرمسرای خود آورد، تغییری نه اجباری به پوشش طبقات بالای جامعه داد. بدین صورت تغییر لباس از میان زنان اندرون قصر آغاز شد و به تدریج از حرمسرای شاهی به خانه اعیان و سایر اقشار جامعه سرایت کرد. اما پوشش زنان در بیرون از خانه تا دوره مشروطیت و مدتی پس از آن به شکل سنتی چادر، چاقچور و روبنده باقی بود.
تحولات سیاسی ایران پس از انقلاب مشروطه نیز در جامعه زنان بی تأثیر نبود،
به ویژه آنکه احزاب سیاسی و گروههای متعدد مسئله تعلیم و تربیت زنان و
اصلاح وضع آنان را در رأس برنامه خود قرار داده بودند.
برخی از رهبران این جریان یکی از عوامل اصلی متمدن بودن را حضور زنان در عرصه اجتماع می دانستند و مانع اصلی حضور را در سبک و شیوه زیستی و سنتی جامعه و نوع پوشاک جستجو می کردند! بنابراین به دنبال یک سری انتقادات نسبت به حضور زنان در اندرونی با بیان آزادی زن از اسارت، جریانی بین تجددخواهان بروز کرد و اینان خواستار حضور زن در عرصه اجتماعی شدند.
چندی بعد با روی کار آمدن رضاخان کسانی که ترک سنت و پیروی از فرهنگ غربی را مهم ترین عامل پیشرفت می دانستند، در پست های کلیدی کشور قرار گرفته و مسئولیت های حساسی را برعهده گرفتند. اینان سیاست «مدرن» کردن کشور را در زمینه های اداری، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی مد نظر قرار دادند.
در اولین مرحله سیاست نوسازی فرهنگی، پوشاک مردان مورد توجه قرار گرفته و با وضع قانون در سال 1307ش جز طبقه روحانیون، تمامی اتباع ذکور ایرانی موظف شدند به لباس متحدالشکل در آمده، کلاهی با نام کلاه پهلوی بر سر بگذارند. به عبارتی کت و شلوار و کمربند غربی جایگزین تن پوش های سنتی مانند شال، قبا، سرداری و لباده شد.
با سفر رضاخان به ترکیه در خرداد سال 1313ش نسخه برنامه های «کمال آتاتورک» برای به اصطلاح مدرنیزه کردن جامعه پیش روی او قرار گرفت و اثر عمیقی بر نگرش او نسبت به میزان استفاده از پوشاک غربی و دیگر الگوهای غربی گذاشت، به طوری که مصمم شد ایرانیان همچون اروپایی ها لباس بپوشند. او از همان ترکیه دستوری خطاب به نخست وزیر وقت صادر کرد که از آن پس تمام کارگران ایرانی کلاه های لبه دار به سبک اروپایی به نام کلاه شاپو بر سر بگذارند. توجیه رضاخان این بود که لبه پهن کلاه، کارگرانی را که در هوای آزاد کار می کردند از آفتاب سوختگی حفظ می کند.
در 16 تیر 1314 به حکم کابینه به سر گذاشتن این کلاه برای تمام مردان اجباری شد و به این ترتیب جای کلاه پهلوی را گرفت.
سپس در فاصله سال های 1313ش تا 1314ش به منظور آماده ساختن افکار عمومی جهت کشف حجاب، اقدامات وسیع تبلیغاتی صورت پذیرفت و کم کم در مدارس و جشن های فرهنگیان استفاده از حجاب ممنوع شد.
به دنبال این سیاست، رضاخان در اوایل خرداد 1314ش به کلیه وزرا، مدیران، رؤسا و کارمندان دولت دستور داد هفته ای یک شب با زنان خود در کلوپ ایران حضور یابند. وی به حکمت وزیر فرهنگ امر کرد معلمان و دختران در مدارس زنانه می بایست بدون حجاب باشند و اگر زن یا دختری سرپیچی کرد او را به مدارس راه ندهند.
از سوی دیگر، به تعدادی از فرهنگیان دستور داده شد جمعیتی تشکیل داده و با حمایت دولت، پیشقدم نهضت آزادی زنان شوند. این جمعیت بعدها «کانون بانوان» نامگذاری شد. با این تمهیدات در آبان 1314ش، هنگامی که رضاخان پس از بازگشت از سفر مازندران، از میزان موفقیت و پیشرفت بی حجابی بانوان سؤال کرد، وزیر معارف پاسخ داد: «اکنون دختران خردسال با روی گشاده به مدرسه می روند، ولی نسبت به زنان تنها اقدام معارف کافی نیست. باید در خانواده های عالی مملکت یک عمل جدی به ظهور برسد. اگر شخص اعلیحضرت پیشقدم شوند، مردم هم تأسی خواهند کرد.»
به این ترتیب 17 دی 1314ش در عمارت دانشسرای عالی تهران با حضور شاه و
خانواده اش جشنی بر پا شد تا دیپلم فارغ التحصیلان به آنان اعطا شود. در
این مراسم رؤسای مدارس و همسران صاحب منصبان عالی رتبه و همسر و دختران شاه
بدون حجاب ظاهر شدند و این روز به نام روز آزادی زن و «کشف حجاب» نامگذاری
شد. از آن پس جشن های متعددی برگزار شد و مقامات عالی رتبه مملکتی و
نظامی، رؤسای ادارات و کارمندان با زنان بی حجاب خود شرکت می کردند. از سوی
دیگر در یک اقدام خشونت آمیز پلیس مأمور شد در سراسر کشور چادر زنان را از
سر آنان به زور بردارد.
پیش از واقعه گوهرشاد، رضاخان برای تغییر لباس زنان، الزام و اجباری اعلام نکرده بود، اما برخی از اعضای دربار که در خارج تحصیل کرده بودند و با زدودن کامل حجاب موافق بودند، زمینه چنین اقداماتی را فراهم آوردند. یکی از حامیان چنین دیدگاهی، وزیر وقت دربار عبدالحسین تیمورتاش بود که در جلسه کابینه در سال 1312 واردات کلاه های زنانه از خارج را قانونی کرد.
هر چند رفته رفته مقاومت مردم بر زور حکومت چیره آمد، اما سه چهار سال آخر سلطنت رضاخان، زنان با لباس های بلند ساده، جوراب های کلفت و کلاه های حصیری لبه پهن در اجتماع ظاهر می شدند. در برخی روستاها و شهرهای کوچک، زنان از خانه هایشان بیرون نیامدند تا اینکه در شهریور 1320 رضاخان مجبور به کناره گیری از سلطنت شد.
به هر حال کشف حجاب رضاخانی سبب تغییرات عمده ای در شیوه پوشش زنان شد و بیش از هر زمانی در دوری پوشش آنان از مدل های بومی و ملی ایرانی مؤثر افتاد. اما این روند با ظهور انقلاب اسلامی رویکرد متفاوتی یافت.
با انقلاب اسلامی در سال 1357 حجاب، جایگاه و ارزش واقعی خود را در جامعه کسب کرد و پوشش زن مسلمان ایرانی، لباس رزم و حضور اجتماعی و سیاسی، نیز شاخص هویت و شخصیت استقلال طلبانه و آزادی خواهانه وی شد.
با این حال باید اعتراف کرد گذشت زمان و عوامل گوناگون بر این پدیده افتخارآفرین اثر گذاشته، تا آنجا که چندی است اکثر علاقه مندان به موضوع با توجه به همه جهات بر این نکته تأکید دارند که می بایست مدل هایی با بهره گرفتن از فرهنگ اسلامی و ملی طراحی گردد و به عنوان لباس ملی عرضه شود؛ شاید از این باب صدمات وارده بر پدیده فرهنگی پوشش زن ایرانی کاهش یابد.
بی توجهی به طراحی مدل های ملی می تواند به نوعی پاک کردن صورت مسئله به شمار آید. این فرایند واقعیتی است که باید به آن پرداخت و سلیقه های مختلف دختران و زنان کشور را با مدل های مناسب پاسخ گفت.
با اینکه ایران در زمره تمدن های کهن است و طبق مستندات تاریخی در 550
سال پیش از میلاد در ایران باستان پوشش زیبا با طرح های متنوع وجود داشته
است، اما امروزه اثری پایدار از طرح های ملی دیده نمی شود.
روح انگیز حمیدی از استادان سابق دانشگاه الزهراست. وی در سال 1349 فارغ التحصیل شد و در همان سال لباسی را در آکادمی هنر برلین در رشته مد و طراحی لباس زنان عرضه کرد که مورد توجه استادان آکادمی قرار گرفت، به طوری که از طرح او تابلویی دو متری به همراه الگوی لباس در یکی از بزرگ ترین فروشگاههای برلین به نمایش گذاشتند.
لباسی که وی برای پوشش زنان طراحی کرد شامل یک پیراهن و یک مقنعه تا روی شانه ها بود که از فرق سر زیپ داشت و در مواقعی که هوا خوب بود می شد آن را باز کرد تا چون شنلی شانه ها را بپوشاند. اگر چه وی در آلمان درس می خواند و می توانست برای پایان نامه خود هر نوع لباسی را طراحی کند، اما طرحش را که از سجاده مادربزرگش الهام گرفته بود با مختصات نزدیک به فرهنگ ملی ارائه کرد. این اتفاق در سال 49 زمانی رخ داد که ایران در سایه سیاست های پهلوی هر چه بیشتر از داشته های ملی و بومی دور می شد.
حمیدی معتقد است برای رسیدن به پاسخی مطلوب برای پوشش زنان باید کارشناسان و متخصصان رشته های گوناگون دور هم جمع شوند و زوایای مختلف و متفاوت پدیده را بسنجند و با آگاهی و شناخت نسبت به این زمینه اقدام کنند.
وی تحقق این مهم را امری مفید برای ابراز هویت ایرانی ارزیابی می کند و معتقد است اگر این طراحی درست و اصولی صورت بگیرد، در شناساندن و تفکیک ما از دیگر همسایگان خاورمیانه ای بسیار با اهمیت است.
حمیدی تأکید می کند: باید لباسی خاص زن ایرانی داشته باشیم.
فتانه جنابی دیگر طراح پوشش و حجاب زنان است که پس از مطرح شدن بحث لباس ملی و طراحی پوششی همخوان با فرهنگ و هنر ایرانی به فکر طراحی چادر برای بانوان ایرانی افتاد.
وی با طراحی چادر ایرانی تلاش می کند به جامعه زنان ثابت کند زن می تواند با حفظ حجاب برتر خود در فعالیت های اجتماعی به راحتی حضور یابد.
چادری که جنابی طراحی کرده و نام «چادر ایرانی» را بر آن نهاده، به حرکت سریع و راحت صاحب آن کمک می کند. این چادر با آستین های بلند و درزی در قسمت جلو که با دکمه بسته می شود، مانند مانتویی است که سرپوش داشته باشد.
وی می گوید: مدت ها بود که به فکر طراحی لباس و چادری متناسب با طرح های ایرانی بودم. مطرح شدن «طرح لباس ملی»، فرصتی شد برای پیگیری جدی خواسته ام. چادری که طراحی کرده ام، ایرانی است و نه ملی؛ یعنی ممکن است صدها مدل دیگر نیز طراحی شود. در واقع این، تنها نوعی از چادر ایرانی است.
جنابی در خصوص اینکه چادر تا چه حد پوشش ایرانی شمرده می شود اظهار می کند: در این باره تحقیق مفصلی انجام داده ام. از زمانی که چهار تمدن در دنیا وجود داشت و بر اساس نقوش به جا مانده بر سفالینه ها و حتی فرش های ایرانی، زن ایران زمین همواره سرپوش داشته، پوشش پر از رنگ و طرح بوده است. پس از ورود اسلام به ایران همین سرانداز شکل حجاب به خود گرفته، چادر امروزی سرانداز قدیمی است که رفته رفته تکمیل شده است. ناگفته نماند همین پوشش در برخی مقاطع تاریخی به افراط و در برخی مقاطع به تفریط کشیده شده است.
جنابی در خصوص رنگ غالب سراندازهای زنان ایرانی در بیشتر مناطق به ویژه شهرهای بزرگ همچون تهران که سیاه است عنوان می کند: بیشتر سراندازهای زنان ایرانی در مناطق مختلف رنگین و طرح دار بوده است. اما هم اکنون اغلب مناطق از رنگ مشکی برای پوشش استفاده می کنند. این موضوع در شهر بزرگی چون تهران ریشه های عمیقی دارد. در این خصوص کار تحقیقاتی در سطح دبیرستان ها انجام دادیم و از دختران دانش آموز خواستیم بگویند به چه رنگی تمایل دارند. نتیجه به دست آمده از تحقیق نشان داد 98 درصد آنان رنگ مشکی را انتخاب کردند و در توجیه این انتخاب عنوان کرده اند که «دیگر بزرگ شده اند». از سوی دیگر آلودگی های محیطی موجب شده تمایل به سمت رنگ های تیره بیشتر باشد.
وی در خصوص چادر طراحی شده خود و تفاوت آن با چادر عربی می گوید: به لحاظ الگویی، چادر عربی کاملاً مستطیل شکل است و به همین دلیل آستین آن کوتاه می شود و از وسط سر پوشیده می شود. اما «چادر ایرانی» یک نیم دایره کامل است، هیچ درزی در اطراف نمی خورد و به همین دلیل آستین ها بلند است و شروع آن هم از جلوی سر است. ضمن اینکه چین های عمودی زیر آستین ها دارد و کلوش بودن پایین آن، امکان حرکت راحت تر و سریع تر را به خوبی فراهم می کند.
وی می افزاید: 23 خیاط با من همکاری دارند و در جاهای مختلف برای کسانی که ابراز تمایل می کنند چادر می دوزند. در ضمن، ترتیبی داده ایم چادرهای فعلی بانوان با یک تغییر به چادر ایرانی تبدیل شود. همچنین سازمان حج و اوقاف و امور خیریه، از این چادرها برای زنانی که به خانه خدا عازم می شوند استفاده می کند.
مهلا زمانی، طراح لباس که در سال 1353 از رشته طراحی فارغ التحصیل شد و از همان زمان با فروش 172 تابلوی شخصی خود اقدام به طراحی لباس زنان با طرح سنتی کرده است نیز اعتقاد دارد ایرانیان باید لباس ملی داشته باشند. البته منظور وی از لباس ملی یک لباس متحد نیست، بلکه طراحی هزاران لباس خصوصا برای زنان با توجه به فرهنگ ایرانی و بدون اجبار به پوشیدن است.
به بیان وی تنوع بسیار زیادی در پوشاک ایرانی دیده می شود. در ایران هر قومی برای خود لباس محلی جداگانه ای دارد و این قابل قیاس با هیچ کشوری نیست. اما در عین حال در حضور جهانی و خارج از مرز خود فاقد لباسی است که او را ایرانی معرفی کند. اگر با مقنعه و مانتو یا چادر در دنیا حاضر شویم نمی توانیم بگوییم ایرانی هستیم چرا که ممکن است یک زن عرب نیز به همین شکل لباس بپوشد.
مهلا زمانی تأکید می کند: تمدن ها و ملل پیشرفته برای حفظ فرهنگ و هویت بومی خود تلاش کرده اند و لباس ملی یکی از آنهاست؛ لباسی که در مجامع بین المللی نمادی از فرهنگ هر کشور است. ساری زنان هندی، کیمونوی زنان ژاپنی، چادر زنان عرب و ... در هر جایی از جهان حضور این مردمان را متمایز می کند. اما پوشش و حجاب زن ایرانی همچنان با گذشت قرن ها دستخوش دگرگونی است.
بی توجهی به طراحی مدل های ملی می تواند به نوعی پاک کردن صورت مسئله به شمار آید. این فرایند واقعیتی است که باید به آن پرداخت و سلیقه های مختلف دختران و زنان کشور را با مدل های مناسب پاسخ گفت.