به گزارش خبرنگار سیاسی باشگاه خبرنگاران، به گفته آلفرد آدلر؛ خودنمایی واكنشی است در برابراحساس حقارت واقعی یا خیالی. یكی از انگیزههای خودنمایی و مطرح شدن افراد جلب اعتماد و نفوذ در دیگران است.
براساس بررسیهای روانشناسان، خودنماییهای افراطی بر اساس احساس كمبودها بوده و شخصی كه خودنمایی می كند می خواهد با این عمل كمبودهای خود را تدارك كند.
هر انسانی به خود علاقه دارد و بر اساس آن میل دارد به شكل های گوناگون به ابراز و جود بپردازد. كودك خردسال با حركات دلفریب و سخنان شیرین خود سعی می كند شخصیت خود را آشكار سازد و برای ابراز موجودیت خویش خودنمایی كند و به تدریج كه بزرگ تر میشود در هر دوره از زندگی بنابر مقتضیات موجود به عناوین گوناگون به خودنمایی مشغول میشود.
بسیاری از افرادی كه گرفتار خودنمایی و خود-مطرح شدن هستند به طرق مختلف تلاش میکنند خود را به دیگران نشان دهند و ضعفهای درونی خود را جبران كنند.
این افراد در اجتماع، گاهی از طریق پوششهای خاص و پوشیدن لباسهای به ظاهر جذاب و نامناسب میخواهند خود را به دیگران نشان دهند.
یكی از انگیزههای خودمطرح شدن را می توان احساس حقارت و خود كم بینی شخص دید.آدمی بر اثر این مرض، دچار فرومایگی روحی می گردد و انسانیت را از یاد می برداز شرافت نفس غافل می گردد و به ندای وجدان اخلاقی بی اعتنا می گردد و سجایای انسانی را ناچیز می شمارد. چنین انسانی در معرض انواع آلودگی ها قرار می گیرد و همواره در مسیر انحطاط پیش روی می كند او در گفتار و رفتار خویش مطیع هوای نفس و تمایلات غریزی است.
در عالم سیاست نیز از این دسته افراد به وفور یافت میشود، البته با مقداری تفاوتهای جزئی. برای مثال پوشش خاص برخی از سیاسیون و افراد رسانهای برای نزدیک شدن به گروه خاصی که عمدتا وابسته به رسانههای خارج از کشور و اپوزوسیون هستند.
از جمله این اقدامات میتوان به کشف حجاب در برنامههای تلویزیونی اشاره کرد.
خودنماییهای افراطی بویژه در میان طیف فتنهگران و اپوزوسیون ویژگیهای جالبی دارند، مانند چسبیدن به چهرههای معاند نظام و گرفتن عکس یادگاری با آنها، یا اینکه در جوامع بینالمللی به حمایت از گروهکهای تروریستی و فرقههای ضاله مانند بهاییت میپردازند تا برچسب "فعال حقوق بشر"ی را به پیشانی خود بچسبانند.
این افراد وابسته که برخی از آنها بعد از غائله فتنه 88 از کشور گریختند، بعد از خروج از ایران در خیابانهای لندن و واشنگتن دربهدر بودند و به گفته خودشان برای یافتن سرپناه هم مشکل داشتند. به همین دلیل، جهت جلب نظر سرویسهای جاسوسی بیگانه و رابطهای رسانهای آنها دست به هر کاری زدند. در راهروهای کنگره آمریکا گدایی افزایش تحریمها را میکنند و به دربار آل سعود متوسل میشوند، یکی هم برای اینکه نامش در تلویزیونها و وبسایتهای ضد انقلاب آورده شود، در حال ظاهر دست به انواع اعتصاب غذای خشک و تر میزند، البته اعتصابی که باعث افزایش وزن شخص میشود!
همانطور که در بالا ذکر شد، این افراد هر چند شخصیت مثلا دارای درجه یک رسانههای ضد انقلاب هستند، دارای فرومایگی روحی میوند و شرافت نفس را از یاد میبرند.
صبا آذرپیک روزنامه نگار اصلاحطلب که در سابقه قضایی خود بازداشت در فتنه 88، بازداشت در سال 91 به دلیل اقدام علیه امنیت ملی و تبلیغ علیه نظام را دارد بار دیگر خبرساز شد.
روز چهارشنبه 7 خرداد رسانههای وابسته به جریان اصلاحطلبی و فتنه خبر دستگیری دوباره صبا آذرپیک را منتشر کردند تا شاید از این راه بتوانند او را مطرح و سر زبانها بیاندازند.
صبا آذرپیک که سابقه فعالیت در رسانه زنجیرهای را دارد از عناصر فعال رسانه ای در جریان فتنه 88 و پس از آن بود که در مقطعی با رسانه های بیگانه نظیر رادیو زمانه نیز پاسکاری خبری داشته است.
وی در سوابق خود انتشار اخباری جعلی علیه نیروی انتظامی در جریان فتنه 88 و نیز بزرگ نمایی و جنجال نمایی از مرگ ستار بهشتی را در کارنامه دارد، از این رو به دلیل همین رفتارهای غیرحرفه ای و سیاسی برای مدتی از فعالیت خبری اش در مجلس هشتم خوداری بعمل آمد.
از آنجایی که آذر پیک در سابقه مطبوعاتی و رسانهای خود با بسیاری از رسانههای ضد انقلاب رابطه داشته و دارد، خبر دستگیری وی نیز بازتاب گستردهای در این رسانهها داشت؛ از سایت کلمه گرفته تا صدای آمریکا، دویچهوله، رادیو فردا(ارگان رسمی سازمان سیا) و بویژه بیبیسی فارسی.
آذرپیک دائما با رسانههای بیگاه و خارج از کشور در تماس است. برای مثال وی در مقالهای به مدح و حمایت از مسیح علینژاد خبرنگار فراری خارج از کشور میپردازد و از کسی حمایت میکند که در لندن به مصاحبه با ربع پهلوی مینشیند و در شبکه بهایی من و تو به دفاع از حقوق زنان میپردازد.
نگاهی به شخصیتهای اصلاحطلب مانند صبا آذرپیک و اندکی تامل در نوع رفتار اجتماعی و کاری آنها نشان میدهد افرادی مانند او در طیف فتنه و اصلاحات کم نیستند.
زمانی هم اکبر گنجی با نوشتن مقالات و نظریههای عجیب و غریب سعی بر آن داشت خود را مطرح و در افکار عموی جا بیاندازد اما این تاکتیک گنجی جز آبروریزی چیزی برای او نداشت.
اکبرقمپوز چگونه خود را مطرح کرد؟
محمدحسین صفارهرندی وزیر اسبق فرهنگ و ارشاد اسلامی درباره گنجی میگوید: "اكبر گنجی كه امروز ادعا میكند آن روزها دنبال دخترهایی میگشت كه چند تار مو از زلفشان بيرون زده و به روی آنها اسيد میپاشيد و اينكه به او اكبر پونز میگفتند برای اين بود كه به پيشانی دخترهای جوانی كه پوشش متفاوتی داشتند پونز میچسباند".
گنجی در زمانی که در ایران حضور داشت با نوشتن یادداشتها و مقالات
آبکی تامل و بعضا توهینآمیز به دین اسلام قصد مطرح شدن خود را داشت.
برا مثال بارها، شاهد بودیم که گنجی، با دست گذاشتن بر روی یکی از اصولیترین اعتقادات شیعیان و حتی مسلمانان در خصوص ولی عصر(ص) و انکار مفهوم مهدویت به شکل رایجش در نزد ما، نظریههایی در این خصوص ارائه کرده بود. و یا با انکار حقانیت قرآن، عملاً گوهر گرانبهای معرفت دینی ما را زیر سوال برده بود. عمق افتضاح این نظریات تا حدی بود که علمای اسلام رأی به تکفیر وی دادند و رسماً حجت را بر عدم مشروعیت آن نظرات تمام کردند.
گنجی که به اکبر گاف معروف است، یکی از شخصیتهایی است که در کنفرانس ننگین برلین شرکت داشت. در این کنفرانس سه روزه که افراد شرکت کننده در آن عمدتاً دارای گرایشهای سکولار بودند، در اثر کسب اکثریت آرا در انتخابات مجلس ششم شورای اسلامی دچار این توهم شده بودند که میتوانند نسخههای بدیلی را برای جمهوری اسلامی ایران مطرح کنند و با طرح این مباحث، فضا را جهت تغییرات بنیادین در ساختار نظام در ایران فراهم آورند.
گنجی پس از فرار از ایران نیز دست از خیمه شببازیهای خود در نیاورد. این بار با حضور در جمع ضد انقلاب در خیابانهای نیویورک و فستیوالهای نمایشی سعی میکرد با حضور در کنار افرادی مانند فرح پهلوی با نشان دادن دلبستگی خود به خاندان سلطنتی نوع دیگری از خودنماییهایش را ادامه داد.
شخصیت دیگر این طیف، مهاجرانی وزیر فرهنگ دولت اصلاحات است.
مهاجرانی
مهاجرانی شیفتگی بسیاری نسبت به زندگی در غرب دارد، بهطوری که زمانی که به تازگی به لندن گریخته بود گفت: لندن را دوست دارم، با تنوع ملیتها و تساهل و تسامحش. با دقت و تعهدی که در هر کجا نشانی از آن به چشم میخورد. با اینترنت پر سرعتش که با هر کلیک به مقصد میرسی.
از مخالفت با فتوای تاریخی امام خمینی(ره) در مورد سلمان رشدی گرفته، تا خدمت به آل سعود و حضور در تلویزیون بیبیسی فارسی، از کارهایی است که
مهاجرانی برای مطرح شدن خود انجام میدهد.
مخالفت با فتوای تاریخی امام خمینی(ره)
اوایل مهرماه 89، شبكه خبری العربيه چهارشنبه شب برنامه "روافد" خود را به عطاالله مهاجرانی اختصاص داد. خبرنگار العربيه همچنين در مورد يكی از كتابهای مهم مهاجرانی كه در مورد سلمان رشدی نوشته شده است از او سوالاتی پرسيد و مستقيما از مهاجرانی خواست تا پاسخ بدهد كه آيا معتقد است كه بايد سلمان رشدی را كشت يا خير؟ البته مهاجرانی در ابتدا از پاسخ به اين سوال طفره رفت اما با اصرار و حرفهای گری مجری العربيه مجبور شد پاسخ بدهد: "من مخالف كشتن سلمان رشدی هستم و معتقدم كه بايد هر فرد و هر مليتی به عقايد نويسندگان و افراد ديگر احترام بگذارد!"
پخش این فیلم در فضای مجازی آبروریزی بزرگی را برای مهاجرانی آورد، در
حالی که خود او نه تنها از این کارش پشیمان نبود بلکه "شبهای
الجنادریه را بهترین شبهای زندگیاش میداند و اعتقاد دارد: جشنواره الجنادریه
رنگین کمانی با ظاهر و نیزباطن زیبا بود، رنگهای مختلف ظاهر آن را جذاب و افکار
و ایدههای متنوع باطن آن را زیبا کرده بود.
آقای دوربینی اپوزوسیون
شخصیت بعدی محمد نوریزاد است، نامههایی که شمارگانش حتی به صدها رقم
میرسد، فیلمهایی که دقایقش از دست میرود، تحصنهایی که توسط اپوزوسیون مورد تمسخر قرار میگیرد
و اخیرا هم ویدئوها و ادعاهایی که جز شخصیتی خاص از نوریزاد معرفی نمیکند باعث
شده وی یک شخصیت اصلاحطلب دوست دار مطرح شدن لقب بگیرد.
نوریزاد که همواره سعی دارد با حمایت فرقه ضاله بهاییت برای خود نامی دست و پا کند، در آخرین مورد در زندان اوین و همدردی او با آشوبگران بند 350 زندان اوین حضور پیدا کرد، قائلهای که با مدیریت رسانههای خبری خارج از کشور آغاز شد و با افشاگریهای بعدی دست بازیگران آن رو شد.
البته نوریزاد را میتوان آقای دوربینی رسانههای بیگانه هم معرفی
کرد، زیرا علاقه وافر او به انتشار تصاویرش در فضای مجازی و همچنین شرکت در هر نوع
تجمع اعتراضی نشان از مطرح شدنهای نوریزاد دارد.
همچنین دورهگردیهای نوریزاد با پوشش خاصش در دور کشور و روبوسیهایش
با اعضای فرقه ضاله بهاییت سعی دارد خود را بعنوان یک چهره فعال حقوق بشری معرفی کند.
مهدی خزعلی از همین افراد است، فردی که بارها به دلایل مختلف به حبس محکوم شده است.
خزعلی که پای ثابت رسانههایی مانند بیبیسی
فارسی بوده و عموما به عنوان کارشناس از تهران در برنامههای خبری شبکه دولتی
انگلیس شرکت میکند، بارها در زمان حبس خود دست به کارهای عجیب و غریبی زده است.
در پرونده خزعلی واژه انواع "اعتصاب غذا" از خشک تا تر بسیار دیده میشود، ادعاهایی که هر گاه وی به حبس میرود به سرعت مطرح میشود. اما نکته جالب اینجا است که اگر فردی به مدت چهل روز اعتصاب غذا کند، مسلما مقدار زیادی از وزن او کاهش پیدا میکند. اما این مسئله برای خزعلی مصداق ندارد.
سال 1391 یکی از کاربران صهیونیستی بالاترین )سایتی که از انتشار هیچ مطلبی علیه مقدسات دینی و اسلامی فروگذار نمیکند (با انتشار مطلبی به اعتصاب غذای خشک مهدی خزعلی پرداخت.
کاربر بالاترین در این مطلب با بیان اینکه چگونه میشود که یک نفر 8 روز آب نخورد و زنده بماند، در جواب خودش از اقلام حذف شده از منوی اعتصاب غذای خشک خزعلی رونمایی کرده است!
بالاترین در مورد خزعلی اینچنین مینویسد: «از آنجا که نزدیک به ۸ روز است مهدی خزعلی اعتصاب غذای خشک کرده و ما نمیدانیم یک نفر چگونه میتواند ۸ روز آب نخورد و زنده بماند و از درون بند هم اعلامیه بدهد گمان میکنیم خزعلی اعتصاب غذای خشکباری کرده است و تصمیم گرفته تا به خواستههایش رسیدگی نشود این چیزها را نخورد: آلبالو خشکه، توت خشک، لواشک هلو، پسته خشک، تخمه و...».
احمد باطبی
باطبی از آن دسته افرادی است که علاقه فراوانی به مطرح شدن دارد. وی در 18 تیر 1378 با بالا یک زیرپوش توانست نامی در رسانههای خارجی برای خود مطرح کند و با فرار از کشورد مدتی در اردوگاه منافقین در اشرف آموزش نظامی دید و بعدها توسط افسران سازمان CIA به آمریکا فرستاده شد.
البته "باطبی" در یک دوره زمانی به مانند جنگ گرگها برای
بدست آوردن جایگاه بیشتر بود، مانند وطنفروشان همچون
"فخرآور" دچار انزوای (استراسیسم) سیاسی و رسانهای شده بود و به قولی،
اپوزیسون دیگر او را در شوهای تبلیغاتی خود بازی نمیداد، تا اینکه فخرآور با دخیل
بستن در VOA، توانست به عنوان خبرنگار در "صدای آمریکا" مشغول به کار
شود و واحدهای باقی مانده از رشته وطن فروشی و مزدوری خود را پاس کند.
باطبی پس از فرار از کشور
سعی کرد جایی در میان اپوزوسیون برای خود دست و پا کند، بهطوری که با نفوذ به کاخ
سفید برای مطرح شدن با جورج بوش عکس یادگاری گرفت.
مسیح علینژاد
شخصیت بعدی که مطرح شدن برای او حتی به قیمت آوارگی در لندن تمام شده
بود مسیح علینژاد است.
علینژاد برای اینکه از قافله دوستانش عقب نیفتند، سایت و شبکهای نیست
که نرود، از بیبی سی فارسی گرفته تا من و توی بهایی.
او در مدت اقامت خود در آمریکا البته بیکار ننشسته بود اگر چه آمریکاییها برای او تره هم خورد نکردند اما با حضور در تجمعات سلطنتطلبان و منافقین در کنار مطربها و رقاصههای فراری به سخنرانی علیه نظام پرداخت و از این طریق در مدت اقامت خود در آمریکا امرار معاش میکرد. بعدها هم به لندن رفت و در خدمت اتاق فکر بیبیسی و شبکه بهایی من و تو در آمد.
فریبا داوودی مهاجر
در میان این افراد، هر کدام به نوعی خود را مطرح میکند؛ یکی با نوشتن مقالات موهن، یکی با عکس یادگاری در کنار بوش، دیگری به آغوش آل سعود میرود، یکی هم مانند فریبا داودی مهاجر در برنامه زنده تلویزیونی حجاب از سر بر میدارد تا با کشف حجاب نظر دوستان خود را جلب کند.
پس از کشف حجاب علنی در یک برنامه تلویزیونی، داوودی مهاجر که اولین گام از حرکت در مسیر انحطاط عقیدتی خود را انجام داده بود، نه تنها دیگر با حجاب در عموم ظاهر نمیشد، بلکه پوشش او تغییرات بسیاری پیدا کرد و به سبک جدید و مورد پسند دوستان خود در کنفرانسها و مکانهای عمومی ظاهر شد.
هدف مهاجر از کشف حجاب نمایشی مضحک و توهین به حجاب بود. چراکه پیش از این هم معلوم بود که او در فضاهایی خارج از رسانهها بدون حجاب حاضر میشده است.
در جریان فتنه امثال فریبا داودی مهاجر تصور میکردند که مواردی این چنینی میتواند بر روی عملیات سیاسی فرهنگی فتنه سبز آمریکایی انگلیسی در داخل تاثیر داشته باشد.
داوودی مهاجر که به نظر میرسد برای دستیابی به مطامع مادی خود دست به هر اقدامی بزند، پس از انجام سناریوی پروژه کشف حجاب، پا را فراتر نیز گذاشت.
داوودی مهاجر، در مصاحبه با شبکه صدای آمریکا نقابی دیگر از چهره خود برداشت و صراحتا اعلام کرد مذهب را کنار گذاشته است.
وی در پاسخ به مجری برنامه مبنی بر کنار گذاشتن مذهب خود گفت: بله من مذهب را به طور عملی کنار گذاشتهام، یعنی حجاب و آداب مذهبی را کنار گذاشتم.
داوودی مهاجر که با فعالیت در دوران اصلاحات شناخته میشود، تمایل دارد بیشتر به عنوان فعال حقوق بشر مطرح شود در بسیاری از موسسات و بنیادهای آمریکایی آمد و شد میکند و با گرفتن ژستهای حقوق بشری و حمایت از حقوق زنان برای خود منبع درآمدی بدست آورده است.
امیر عباس فخرآورفخرآور که بیشتر خود را در راهروهای کنگره و گرفتن عکسهای یادگاری با سناتورهای جمهوریخواه آمریکایی میگذراند، پا را از دیگر دوستان خود برای مطرح شدن فراتر گذاشته و به سرزمینهای اشغالی سفر میکند و با صهیونیستها حشر و نشر میکند.
فخرآور برای خودشیرینی مقابل آمریکاییها، به مردم خود پشت کرده و در راهروهای کنگره به دنبال تحریمهای یکجانبه علیه ایران است.
"امیر عباس فخرآور"، از سرشناسترین جاسوسان "سرویس
اطلاعاتی آمریکا" و وزارت خارجه این کشور در رابطه با ایران است، بهطوری که
تا سطوح بسیار بالا در سازمانهای جاسوسی آمریکا نفوذ کرده و حتی در جلسه جان کری
با جنگطلبان کنگره آمریکا شرکت میکند تا بتواند به همراه "لابیهای
صهیونیستی" در کنگره تحریمهای بیشتری علیه ایران اعمال کند.
فخرآور رابطه بسیاری نزدیکی با لابیهای صهیونیستی و جمهوریخواهان جنگطلب
کنگره آمریکا دارد و همواره جلساتی را با آنها برگزار میکند، بهطوری که یک روز
قبل از جلسه جان کری با اعضای کمیسیون سیاست خارجی آمریکا، فخرآور درباره تصویب
تحریمهای جدید علیه ایران با برخی از اعضای این کمیسیون جلسهای برگزار کرد.
فخرآور، عنصر فتنهگر فراری، در سال 1390 سفری به "سرزمینهای
اشغالی" داشت و ادعا کرد میتواند رابطه خوبی بین اعراب فلسطینی و یهودیهای
اسرائیلی ایجاد کند. وی پس از آن در قالب یک طرح محرمانه موظف شد تا این اقدام را
صورت دهد.
محسن مخملباف نماد همیشگی افراطگری
مخملباف که با هزینه فرقه ضاله بهاییت و گروهک ترویستی منافقین و
صهیونیستها زندگی مرفهی را در پاریس برای خود دست و پا کرده است، با ساخت رپورتاژ
آگهیهای حمایتی از فرقه ضاله بهاییت ضمن مطرح کردن خود در میان ضد انقلاب تلاش میکند
سرمایهای نیز برای خود جذب کند.
محسن مخملباف کارگردانی که به سبب عدم تعادل شخصیتی و عقیدتی در زندگیش چندین بار رنگ و مرامش را تغییر داده است فیلمساز رادیکال دهه شصت سینمای ایران فعالیت خود را رسماً با فیلم سینمایی توبه نصوح آغاز و با خلق آثاری چون دو چشم بی سو(فیلمی در مدح ارزشهای اسلام)، عروسی خوبان و چندین اثر دیگر یکی از پرکارترین سینماگران ارزشی ایران در دهه شصت به حساب میآمد.
مخملباف که بعد از انتخابات 88 خود را به عنوان سخنگوی یکی از سران
فتنه در خارج از کشور معرفی میکرد و در سالیان گذشته همانند بسیاری از دوستان سازمانیاش
مدتی با تفکراتی خشک و متعصبانه به همه منتقدانش حمله میکرد که حتی دردهه شصت در
اعتراض به فیلم کمدی اجاره نشینها قصد داشت با بستن نارنجک به خود مهرجویی
کارگردان فیلم اجاره نشینها و خودش را منفجر کند.
وی در آخرین ساختهاش در سفر به فلسطین اشغالی و تحت سفارش صهیونیستها
رپورتاژآگهی مستندگونه به نام باغبان با بازی خود و پسرش
برای فرقه بهائیت ساخت، اوج انحراف فکری و عقیدتی خود را برملا ساخت تا خود را در جشنوارههای ضد ایرانی مطرح کند و به هدفش که همان کسب مال و جاه بیشتر است دست پیدا کند.
همانطور که مشاهده شد، این افراد که صبا آذرپیک خود را دنباله رو آنها میداند، همگی از بیماری خود-مطرح-سازی رنج میبرند.
انتهای پیام/