بازبینی رفتار گذشته مردم شهر در سخت ترین شرایط سالهای جنگ بعنوان یکی از عوامل مهم در ایجاد الگویی مناسب در ساخت یک جامعه است و مشارکت مردم مهمترین عنصر این سازندگی است.
از سوی دیگر روز چهارم خرداد برای نسل جنگ ندیده نیز فرصتی است تا با این رفتار و گذشته سخت و نه چندان دور پدران و مادرانشان آشنا شوند؛ از این منظر، بزرگداشت این روز میتواند به نشاط و شادابی جامعه کمک کند همانگونه که در بسیاری از جوامع دیگر کشورها از چنین فرصتهایی برای تقویت غرور ملی بهره میگیرند.
از منظر دیگر بزرگداشت چهارم خرداد باید در زندگی مردم و توسعه دزفول نیز نمود داشته باشد؛ به بیان دیگر بازخورد این روز نباید تنها به یکسری برنامههای صرفاً فرهنگی،شاد، سرگرم کننده و زودگذر خلاصه شود.
جنس نگاه مردم دزفول به این روز فقط فرهنگی نیست که البته آن ضرورت چهارم خرداد است اما بزرگداشت روز دزفول که - به دلایل مهیا بودن فضا و ظرفیت موضوع- از بستری فرهنگی و هنری آغاز شده لازم است به سمت عرصههای دیگر از جمله اقتصادی نیز توسعه پیدا کند.
وقتی چهارم خرداد بعنوان روزی ماندگار در تقویم رسمی کشور ثبت میشود پس میتواند از ظرفیتی قوی در ایجاد فرصتهای توسعه فرهنگی و اقتصادی برخوردار باشد؛ به فعلیت در آوردن این فرصتهای بالقوه وظیفه مسئولان شهر است.
در میان برنامههای فراوانی که دبیر محترم ستاد چهارم خرداد دزفول عنوان کردند بجز یک مورد همه برنامهها صبغه فرهنگی دارند و آن یک مورد افتتاح جاده کمر بندی است که بنام سردار شهید علی کمیلیفر نامگذاری شده است که اقدام بسیار ارزشمندی است؛ شاید وجه تسمیه این اقدام این باشد که ما باید حریم شهرهایمان را به مردانی چون علی کمیلیفر بسپاریم.
دزفول فرصتهای زیادی را برای توسعه از دست داده است؛ دلایلش هم مهم است و هم نیست؛ اما طراحی و برنامهریزی مهم است.
ثبت روز دزفول در تقویم رسمی کشور معنایش این است که دزفول با شهرهای دیگر از جهاتی متفاوت است؛ این تفاوت باید ثمره و امتیازاتی برای شهرمان داشته باشد و لازم است از این فرصت در جهت توسعه دزفول استفاده شود. بنابراین «جنگ» که عامل عقب ماندگی است در رابطه با دزفول امروز میتواند بعنوان بهانه و عاملی برای سازندگی قرار گیرد و این حق همه شهرهایی است که از جنگ صدمه دیدهاند.
البته در حالت عادی، توسعه، حق همه شهرها و روستاهای کشورمان است؛ اگر مجموعه مدیریت شهر دزفول نتواند از این فرصت استفاده کند و نتواند مسئولان استانی و کشوری را برای توجه بیشتر به توسعه این شهر اقناع کند پس در آن صورت ، «جنگ» همچنان بعنوان یک بهانه برای عدم توسعه دزفول باقی میماند.
طبیعی است که برای جبران عقب ماندگی و توسعه دزفول، منابع مالی و بودجه دولتی محدود است؛ شاید مالیاتی را که مردم پرداخت میکنند منبع چندان قابل توجهی برای این مهم نباشد؛ اما یکی از راههای تأمین منابع مالی آن، جذب سرمایههای غیر دولتی است.
هستند شهروندان دزفولی و یا غیر دزفولی که از توان مالی بالایی برخوردارند که میتوان آنها را شناسایی و دعوت کرد؛ اما لازمهاش ایجاد امنیت سرمایهگذاری است و متأسفانه این درد بیدرمانی است که هنوز باعث ایجاد عدم انگیزه شده است.
در کنار این موضوع، مسئولان صفی و ستادی شهر باید اولویتهای شهر را مشخص کنند؛ توسعه دزفول مهم است و مهمتر از آن چگونگی رسیدن به این هدف است؛ وابسته کردن توسعه دزفول به رعایت همه توقعات و دغدغهها چه سیاسی و چه فرهنگی شدنی نیست مانند آنچه که در مورد بیمارستان گنجویان اتفاق افتاد.
طرح خواهر خواندگی دزفول و صور لبنان که حدود دو سال پیش به امضای شهرداران دو شهر رسید نیز میتواند به توسعه دزفول کمک کند؛ مسئولان شهر میتوانند علاوه بر شهر صور لبنان، همکاری و روابط دوستانه را با سایر شهرهای دیگر کشورها برقرار کرده و بطور جدی پیگیر اجرای تفاهم نامههای منعقده باشند تا فرصتهای بیشتری برای رشد و رفاه دزفول ایجاد کنند.
مهم نیست که ثمره آن به نام چه کسی تمام شود مهم این است که نسلهای آینده دزفول شهری متفاوت را تحویل بگیرند و در ارتقای توسعه آن تلاش کنند؛ همدلی و همکاری همه عناصر فعال شهر در همه عرصهها نوید بخش چنین آیندهای است.