به گزارش
گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران به نقل از وطن امروز؛ براساس قانون اساسی، دولت موظف است در فضای بینالمللی از عزت و قدرت و منافع ملت دفاع کند. حق مسلم ما «انرژی هستهای» است اما همین حق نیز در سایه حاکمیت مردم و عزت و خودباوری ملی به دست آمده است. وزارت امور خارجه در جریان مذاکره با غرب تن به امضای توافقنامهای داده که عطف به همه نقدهای منتشر شده دلسوزان و متخصصان، «چارچوبی مخدوش» را به عنوان مسیر دستیابی به حقوق هستهای ایرانیان به رسمیت شناخته است. به نظر میرسد وزارت امور خارجه به سبب جدی گرفتن شعارهای نظام سرمایهداری تصویر یک وزارتخانه غیرملی و به عبارت خود ظریف در کتاب آقای سفیر، یک «دیپلمات مدرن جهانی شده» را در فضای بینالملل به نمایش گذاشته است. وزیری که بنا بود حافظ منافع ملی باشد به واسطه عقبنشینی پیاپی در برابر غرب، رشته کار را داوطلبانه از دست داده و اکنون نیز صحبت از امضای توافق نهایی براساس همان مدالیته کذایی میکند! پیشبینی ما این است که بازی وزیر امور خارجه با اعتبار و آبروی رئیسجمهور در فضای بینالملل بزودی منجر به دوئل وزیر و رئیس خواهد شد اما آنچه در این میان از اهمیت بیشتری برخوردار است، حفظ روحیه خودباوری و وحدت ملی است که تا اینجای کار غرب را در تضعیف قدرت درونی ایرانیان ناکام گذاشته است.
مظاهر قدرت ایرانیان یک کشور برای پذیرفته شدن در باشگاه قدرت جهان نیازمند ملزومات توأمان سخت و نرم در فرهنگ بینالملل است. قدرت سخت برآمده از زور نظامی یک کشور است پس شامل پیشرفتهای تکنولوژیک، اندازه و تعداد ناوها و کشتیهای جنگی، نیروی نظامی آماده به خدمت و مسائلی از این دست است اما قدرت نرم را میتوان به گلوله درون این ادوات نظامی تشبیه کرد. وحدت ملی، ایدئولوژی فکری، میزان محبوبیت و مشروعیت حاکمیت، فرهنگ خودباوری و استقلالطلبی و رهبر مقتدر و ملی است که تعیین میکند یک کشور در مقابله فرضی فرهنگی، سیاسی، اقتصادی یا حتی نظامی با دیگران چه میزان دوام خواهد آورد. پس اندازه قدرت نرم دیگر کشورها را نمیتوان به سادگی و از راه دور محاسبه کرد. اینگونه میشود که رژیم غاصب صهیونیستی در حالی که خود را صاحب «سومین ارتش پرقدرت جهان» معرفی میکند در تقابل با یک حزب مسلمان لبنانی دستکم در 3جنگ رسمی و جدی شکست میخورد! یا به طور مثال جمهوری اسلامی ایران 8 سال با دیکتاتوری وحشی که مستقیما از جانب قدرتهای هژمونیک غرب و شرق تجهیز و حمایت میشد، جنگید و دست آخر به اذعان دوست و دشمن با پیروزی از معرکه سخت و طاقتفرسای نبرد همهجانبه بیرون آمد. اینها همه تنها در صورتی توجیهپذیر خواهد بود که به جز ادوات نظامی، عامل مهم «قدرت نرم» را نیز در تداخلات بینالمللی به حساب بیاوریم اما «انرژی هستهای» را در کدام دسته باید قرار دهیم؟
قدرت نرم هستهای! قدرت هستهای را اگر مثل آمریکا، روسیه و هند، پاکستان و رژیم صهیونیستی خلاصه در «جنگ افزار هستهای» یا همان «بمب» ببینیم قطعا مصداقی بیمصرف از قدرت سخت در دنیای کنونی خواهد بود. جهان دوران تهدیدات هستهای جنگ سرد میان قدرتهای قدیمی را سالهاست پشت سر گذاشته اما آیا دیگر «هستهای شدن» اهمیتی ندارد؟ قدرت نرم هستهای در مجوزش برای ورود به باشگاه قدرت جهان است. البته منظور این نیست که هر که سر تراشد قلندری داند... میشود در این بازی بزرگ پاکستان، ژاپن یا هند بود اما تفاوت ایران هستهای با چنین کشورهایی بسیار زیاد است چرا که مثالهای بیان شده در باشگاه هستهایهای جهان از مولفههای «قدرت نرم» جمهوری اسلامی ایران بیبهره هستند. قدرت نرم ایران علاوه بر مسائلی مثل عزت و دیسیپلین ملی، وحدتکلمه، استقلالطلبی و فرهنگ خودباوری، در توانایی ایران به عنوان الگویی فراملی نیز موج میزند. در خبرها داشتیم که دکتر فیصل القاسم در روزنامه القدس العربی مقالهای با این تیتر تکاندهنده خطاب به کشورهای عربی منطقه نوشته است: «ایرانیها اورانیوم غنیسازی میکنند و ما تنباکوی قلیان!» ذیل همین خبر، جوانان و پیران عرب منطقه برای قدرتمند باقی ماندن ایران به عنوان الگویی استکبارستیز دعا کرده بودند. برخی به مقایسه شیوخ حاکم در کشورهای عربی و رهبران ایران پرداخته بودند و عدهای دیگر پیروزی ایران بر صهیونیسم جهانی را پیشبینی کرده بودند.
فروپاشی نظم نوین جهانی؟! همین است که موجب میشود نتانیاهو خطاب به دولت آمریکا بگوید: «ایران هستهای را متوقف کنید تا با دولت فلسطینی موافقت کنیم!» توجه دارید؟ کلید صلح خاورمیانه حقیقتا در دست قدرتمند ایران است. دستی که هم مجهز به قدرت سخت است و هم از مولفههای متنوع قدرت نرم بهره میبرد.
پس الان خوب میدانیم که چرا برای تجهیز دولت پاکستان به بمب هستهای جنجال جهانی نشد اما «انرژی هستهای صلح آمیز ایران اسلامی» برای نظام سرمایهداری تا این اندازه مخاطرهآمیز است. مسیر هستهای شدن ایرانیان یکطرفه و بیبازگشت است پس غرب چارهای جز به رسمیت شناختن حقوق مسلم ما ندارد چرا که مسدود ساختن عمدی «مسیر قانونی» ارتقای هستهای ایران در مقابل چشم ملتهای جهان برابری میکند با سوق دادن عمدی دیگران به سمت تغییر ساز و کارهای بینالمللی و این یعنی کمک به فروپاشی سریعتر نظم نوین تعیینکننده منافع و مصالح جهان سرمایهداری! آنچه از اصل ماجرا هم شاید مهمتر مینماید «ریلگذاری» ایران برای آینده جهانی نوین است. جهانی که ناظم بینالمللی آن چند کشور از پاافتاده در معرض فروپاشی نیستند. همه این مطالب را خطاب به ملت شریف ایران نوشتیم تا از صحیح بودن مسیر مذاکره با غرب برای رسمی شدن و قطعی شدن حق قطعی ایران در پذیرفته شدن در باشگاه قدرت جهان اطمینان حاصل کنند. اما چند جمله خطاب به دولت محترم!
تصویر یک رئیس در تاریخ به واسطه امضای بدون تعقل و مشورت و دوراندیشی یک سند رسمی، تا اینجای کار در فضای بینالملل متضرر شدهایم. این وظیفه رئیس دولت است که دقت کند مبادا به واسطه امضای توافق نهایی بر همین منوال عقبگرد کنیم و به کل خدای ناکرده «استقلال و عزتملی» را به صورت مقطعی هم که شده به فنا بدهیم. محمدجواد ظریف را همین امروز- بدون امضای توافق نهایی- به عنوان «ظریف الممالک» میخوانند و تصویر میکنند. مباد که رئیسجمهور روحانی اوقات تلخ و روزگار سرد تعلیق در سعدآباد را این بار در کسوت «ریاست بر جمهور» تجربه کنند. دوران 4 ساله قدرت به سرعت سپری میشود کما اینکه امروز تنها پس از چند ماه از امضای توافقنامه ژنو هیچ کسی پیدا نمیشود که از «پیروزی دیپلماسی» ایران صحبت کند و به مناسبت فرضا سالگشت پذیرفتن این مدالیته ضعیف و غیرحقوقی از شادی گریبان چاک دهد یا حتی یک لبخند کوچک بر لب آورد. آبروی رئیسجمهور ایرانیان را به ظریفالممالک نسپارید قربان! وزرا میآیند و میروند اما شأنیت رئیسجمهور باید صدها برابر بیش از خبطهای آنها ارزشگذاری شود. رئیسجمهور روحانی میتواند ناظم جهان جدیدی باشد که ایران در آن بیش از امروز سروری میکند. فرصتی که میتواند از رئیسجمهور امروز شخصیتی ماندگار در تاریخ هزار سال آینده ایرانیان باقی بگذارد. روحانی سعدآباد را بایگانی خواهیم کرد اگر رئیسجمهور امروز آنگونه عمل نکند.
انتهای پیام/