سرمقاله روزنامه های کیهان،خراسان،رسالت،وطن امروز و ...رامیتوانید در این قسمت بخوانید.


روزنامه کیهان در مطلبی با عنوان«سالی که گذشت»در یادداشت پایانی سال خود اینطور به چاپ رساند:


1- همه ساله یادداشت‌ پایانی سال را به همراهی کیهان و خوانندگان در قبال با اهمیت‌ترین رخدادهای سالی که گذشت اختصاص می‌دادیم و امروز که آخرین شماره روزنامه در سال رو به پایان را پیش روی دارید، از منظری دیگر به برخی از رویدادهای مهم سال 1392 می‌پردازیم. از تحلیل و تفسیر دوباره رخدادهای مورد اشاره صرفنظر می‌کنیم چرا که پیش از این درباره این رویدادها، گفتنی‌های فراوانی داشته‌ایم. امروز اما، بر سر آنیم که شماری از رخدادهای سال 1392 را از نگاهی دیگر به ارزیابی نشسته و دستاوردهای آن را که در نگاه اول قابل دیدن نبوده و یا انتظار دیگری از آن بوده است، برشماریم.

2- انتخابات ریاست‌جمهوری در خردادماه سال 92 با حضور 72/7 درصدی مردم را می‌توان اولین رخداد مهم سال تلقی کرد. حضور 72/7 درصدی با توجه به تبلیغات گسترده و پرحجم دشمنان بیرونی که از دو سال قبل آغاز شده و در ماه‌های منتهی به خرداد 92 شدت و شتاب بیشتری گرفته بود، یک حماسه بزرگ سیاسی بود. اما، انتظار آن بود که در سال «حماسه سیاسی و حماسه اقتصادی» پاره دیگر انتظار سال نیز تحقق پیدا کند که نکرد.بار اصلی  در برنامه‌ریزی، سیاستگذاری و نهایتا اجرای یک طرح جهشی در اقتصاد کشور که شایسته حماسه اقتصادی باشد بر دوش دولت بوده و هست. اما، بسیاری از دولتمردان محترم، با صراحت اعلام می‌کردند که گشایش اقتصادی را در سیاست خارجی جستجو می‌کنند و با خوشبینی افراطی بر این باور بودند که بدون تعامل با آمریکا، نمی‌توان از دشواری‌های اقتصادی پیش‌روی عبور کرد!

با وجود دیدگاه یاد شده در میان دولتمردانی که سیاستگذاری‌های اقتصادی را در اختیار داشتند، خلق حماسه اقتصادی ناممکن بود و برای تحقق آن بایستی این دیدگاه انحرافی و آسیب‌رسان در عمل ناکارآمدی خود را نشان می‌داد. روند مذاکرات هسته‌ای و برخوردهای باج‌خواهانه و کینه‌توزانه آمریکا و متحدانش کمترین تردیدی باقی نگذاشت که دولتمردان محترم در توهم بوده‌اند و در پی «آب» به سوی «سراب» رفته‌اند. اثبات ناکارآمدی دیدگاه مورد اشاره دستاورد بزرگی بود که زمینه‌های لازم برای بازگشت به درون و بهره‌گیری از ظرفیت‌های اقتصادی بر زمین‌ مانده را در بستر و چارچوب دقیقا تعریف شده «اقتصاد مقاومتی» فراهم آورد. برخورد خصمانه آمریکا، هر چند که ناخوشایند بود ولی اگر صورت نمی‌پذیرفت، هنوز هم برخی از مسئولان محترم از «شتر مجنون» انتظار داشتند که آنان را به کوی «لیلی» برساند!

3- مذاکرات هسته‌ای ایران و کشورهای 5+1 یکی دیگر از رخدادهای مهم سال 92 بود. قبل از شروع این مذاکرات دو دیدگاه متفاوت - و بلکه متضاد- در‌عرصه سیاسی کشور وجود داشت.دیدگاهی که آمریکا را قابل اعتماد می‌دانست  و با چشم بستن بر جنایات بی‌وقفه آمریکا و متحدانش علیه ایران اسلامی، بر این باور بود که چالش هسته‌ای بیش از 10 ساله ریشه در بی‌اعتمادی آمریکا به فعالیت هسته‌ای کشورمان دارد و با بی‌انصافی غیرقابل توجیه، ریشه کینه‌توزی‌های دشمن نسبت به ایران اسلامی را در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران - بخوانید ایستادگی سی‌ و چند ساله در برابر زورگویی‌ها و باج‌خواهی‌های آمریکا - آدرس می‌دادند! آنها با ژست سیاستمداران واقع‌بین! بی‌اعتمادی نسبت به آمریکا و متحدانش را «تابو» یعنی «تصور موهوم»! معرفی می‌کردند و بعد از سفر نیویورک، فاتحانه در رسانه‌های تحت اختیار خود تیتر زدند که «تابو شکست»! ولی در جریان توافق ژنو به گواهی متن توافقنامه، امتیازهای نقد داده و حتی وعده نسیه هم نگرفته بودند. اما،  باز هم بر دیدگاه قبلی خود اصرار می‌ورزیدند که  این توهم خیلی زودتر از آنچه انتظار می‌رفت، فرو ریخت و بار دیگر - و برای چندمین‌بار - دیدگاه  دیگر یعنی دیدگاه سی و چند ساله مردم و نظام  به اثبات رسید که «آمریکا قابل اعتماد نیست» و حق با امام راحل ما(ره) و خلف حاضر او بوده و هست که «آمریکا شیطان بزرگ است» و «با شیطان نباید دست داد» و...

اثبات این واقعیت که «آمریکا قابل اعتماد نیست» را بایستی یکی از بزرگترین دستاورد مذاکرات هسته‌ای سال 92 دانست. این دستاورد بزرگ، نقشه راه دشمن را که بدون درک و فهم دقیق از آن نمی‌توان حرکت موفقی داشت، روشن‌تر و دقیق‌تر از همیشه پیش روی مردم و مسئولان نظام گذاشت. نسل‌های چهارم و پنجم انقلاب که شاید تحت تأثیر گزارش‌ها و اطلاع‌رسانی‌های یکسویه و مغرضانه دشمن، چهره واقعی آمریکا را آنگونه که هست احساس نمی‌کردند و برخی از طیف‌ها در نسل‌های اول و دوم که کینه‌توزی‌ها و جنایات آمریکا را فراموش کرده بودند، در پی این دستاورد به ماهیت واقعی و جنایتکارانه شیطان بزرگ پی بردند و به این نتیجه قطعی رسیدند که پیروزی، میوه مقاومت و صلابت است و نه کوتاه آمدن در مقابل باج‌خواهی‌های حریف.

4- هشدارهای خیرخواهانه دلسوزان اسلام و انقلاب به رئیس‌جمهور محترم درباره هویت وطن‌فروشانه عوامل و سران فتنه آمریکایی- اسرائیلی 88 و ضرورت پرهیز ایشان از نزدیکی با آنان، راه به جایی نبرد و رئیس‌جمهور محترم برخی از افراد آلوده به فتنه 88 را -دستکم- در حاشیه‌های با اهمیت‌تر از متن دولت خویش به کار گرفت. این طیف که بارها نشان داده بودند نه فقط کمترین ارادتی به نظام ندارند، بلکه حال و هوای فتنه آمریکایی- اسرائیلی و شکست‌خورده 88 را نیز در سر می‌پرورانند، بلافاصله بعد از به کارگیری در دولت یازدهم، اقدامات خصمانه خود علیه اسلام و انقلاب و نظام را با بهره‌گیری از کانون‌های قدرت و ثروتی که سخاوتمندانه در اختیار گرفته بودند، آغاز کردند.اقدامات خصمانه این طیف، مخصوصا در عرصه فرهنگ نظیر تقدیرهای پی در پی از اهانت‌کنندگان تابلودار به اسلام و امام و سایر مقدسات، به کارگیری محکومان فتنه در برخی از پست‌های حساس فرهنگی و هنری ... اگرچه تلخ و ناگوار بود و عواطف دینی و ملی مردم را جریحه‌دار کرد و اقدامات پلشت طیف یاد شده در برخی از مراکز دیگر، هر چند که آسیب‌هایی در عرصه‌های اقتصادی و اجتماعی را به دنبال داشت ولی در کنار آن می‌توان دستاورد گرانبهایی را مشاهده کرد که اگر به دست نمی‌آمد، می‌توانست در مسیر آینده انقلاب و نظام، خسارت‌های جدی به بار آورد. و آن دستاورد این که؛بار دیگر و برای چندمین‌بار نشان داده شد اصحاب فتنه و طیف‌های همسو با آنان، کمترین شایستگی و صلاحیتی برای تصدی هیچیک از امور کشور را ندارند و در هر نقطه و کانونی که به کار گرفته شوند، خسارت‌آفرین هستند، آیا این دستاورد بزرگ را می‌توان دست‌کم گرفت؟!

5- حمله نظامی به سوریه از طریق اعزام تروریست‌های مسلح به این کشور که عربستان، ترکیه و قطر، انجام آن را به نیابت از آمریکا و
اسرائیل و اتحادیه اروپا برعهده داشتند، اگرچه اقدامی وحشیانه بود و می‌رفت تا دولت سوریه را به‌عنوان یکی از حلقه‌های اصلی و اثرگذار محور مقاومت در منطقه به نابودی بکشاند ولی امروزه در آخرین روزهای سال 1392، شاهد شکست سخت و پشیمان‌کننده دشمنان تابلودار اسلام در این محور هستیم. شکست سنگینی که دشمن نیز چاره‌ای جز اعتراف به آن ندارد. این حمله نظامی، ارتش سوریه را به یک ارتش آبدیده و تجربه‌ آموخته در هر دو میدان جنگ‌های کلاسیک و داخلی تبدیل کرد، سپاه پر شمار «دفاع الوطنی» را شکل داد که بیش از 100 هزار نفر از جوانان مومن، پرشور و انقلابی را در خود جای داده است و دشمن از آن با عنوان «نیروی بسیج سوریه» یاد می‌کند و صدالبته راست می‌گوید. بازگشت تروریست‌های اعزامی از آمریکا، اروپا، عربستان، قطر، ترکیه و اردن به کشورهای خود بعد از ناکامی در جنگ نیابتی علیه دولت سوریه، امروزه به یکی از دغدغه‌های اصلی این کشورها تبدیل شده است.

آمریکا بعد از احساس شکست سنگین جنگ نیابتی در سوریه از تصمیم خود برای حمله نظامی مستقیم به این کشور خبر داد و اوباما به روال همیشگی، رجزهای آنچنانی خواند ولی هنگامی که تهدیدها را بی‌اثر دید، به نوشته تحلیل‌گران آمریکایی برای فرار محترمانه از این ماجرای خودساخته، به پوتین برای میانجی‌گری متوسل شد و... شکست آمریکا و اسرائیل و متحدان اروپایی و عرب آنها در سوریه، دستاورد بزرگ دیگری است که در شناسنامه سال 1392 به نام نامی نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران ثبت شده است.

6- وقتی کودتاگران نارنجی و تحت حمایت آمریکا و اروپا با زیر پا گذاشتن توافقی که فقط یک روز از انعقاد آن می‌گذشت، قدرت را در اوکراین به دست گرفتند، غربی‌ها با افتخار از پیروزی بزرگ خود خبر دادند و مسئولان بلندپایه اروپایی به سوی «کیف» ریسه شدند. مقامات رژیم صهیونیستی با غرور اعلام کردند که ده‌ها تن از صهیونیست‌ها در برنامه‌ریزی آشوب‌های اوکراین دخالت داشته‌ا‌ند و... اما، چند ساعت بعد، آنچه آمریکا و متحدانش هرگز انتظار نداشتند به وقوع پیوست، مردم در شبه‌جزیره کریمه علیه نارنجی‌های تحت حمایت آمریکا دست به تظاهرات زده و خواستار الحاق این شبه جزیره به روسیه شدند. پارلمان کریمه طرح همه‌پرسی برای الحاق را پیش کشید و... دیروز این الحاق صورت گرفت و در همان حال مردم در سه شهر دیگر اوکراین؛ خارکف، دونتسک و اودسا نیز با برپایی تظاهرات، درخواست خود برای الحاق به روسیه را فریاد زدند. ادامه ماجرا هر چه باشد، شکست سنگین و مفتضحانه دیگری است که در اواخر سال 1392 در کارنامه آمریکا و متحدانش ثبت شده است.

گفتنی است بعد از کودتای نارنجی‌های تحت حمایت آمریکا و اسرائیل، فیل برخی از اصحاب فتنه، یاد فتنه آمریکایی-اسرائیلی 88 کرده بود تا آنجا که یکی از روزنامه‌های زنجیره‌ای به افتخار! پیروزی کودتاگران نارنجی لوگوی خود را به رنگ نارنجی درآورد!... که احتمالا، حالا باید «نارنجی‌ کمرنگ»! را برای لوگوی خود انتخاب کند.رسانه‌های غربی در این ماجرا به نکته مهمی اشاره کرده و نوشته‌اند شوروی سابق در اوج اقتدار خود - زمان خروشچف - در مقابل تهدید آمریکا در خلیج خوک‌ها، ناچار به عقب‌نشینی شد و نتیجه گرفته‌اند که ایستادگی مقتدرانه امروز روسیه با توجه به قدرت غیرقابل مقایسه آن با دوران شوروی سابق تنها و تنها مدیون ایران است که طی 3 دهه گذشته، ابهت و هیمنه آمریکا را شکسته است و...
ورودتان به سال 1393 خورشیدی، گرامی و پربرکت‌باد... ان‌شاءالله.

امیر حسین یزدان پناه مطلبی را با عنوان«مذاکرات اشتونيزه»در ستون یادداشت روز،روزنامه خراسان به چاپ رساند که در ادامه میخوانید:

ديپلمات هايي که ديشب به وين رسيدند 26 روز وقت داشتند تا در چمدان هايي که امروز همراه شان است، توشه اي مناسب و تاثيرگذار بر روند مذاکرات قرار دهند. مذاکراتي که اگرچه اصرار بر محرمانه نگه داشتن محتواي آن است اما واقعيتي که نمي توان کتمان کرد آن چيزي است که بيرون از اتاق مذاکره، در ساير تحولات سياسي و ديپلماسي و شايد هم بيشتر در رسانه ها، به خصوص رسانه هاي غربي، شکل مي گيرد. تحولاتي که در برش هاي تحليلي آن بايد نشانه هاي تاثيرشان بر مذاکرات هسته اي ايران و 1+5 را ديد و تشخيص داد. اما کدام تحولات با کدام دامنه تاثير؟

1- کاترين اشتون حدود 2 هفته پيش، پس از 6 سال اولين مسئول سياست خارجي اتحاديه اروپا بود که به تهران آمد. با لبخند و مانتوي قرمز و البته شال مشکي. اشتوني که حالا فقط نماينده ارشد اتحاديه اروپايي نيست و رئيس هماهنگي 1+5 است در مذاکره هسته اي با ايران. هرچند تحليل ها اين است که نبايد براي اين سفر کارکردهاي هسته اي برشمرد اما حتي اگر خودش چندين بار بگويد براي حقوق بشر و روابط 2جانبه و چه و چه به ايران آمده آيا مي توان اشتون را از موضوع هسته اي ايران جدا کرد؟ قطعا نه! به نظر مي رسد که سفر اشتون به تهران حاوي قوي ترين پيام ها براي مردم ايران بود. مردمي که 35 سال است طعم فشارهاي غرب را از همان نخستين روزهاي پيروزي انقلاب، به خصوص در 8 سال جنگ تحميلي و غائله هاي خونين و ترورهاي کور و ... و حالا در تحريم هاي اقتصادي درک کرده اند، با زني شيک پوش و خندان رو به رو شدند که آمده بود تا به زعم خود به افکار عمومي ايران پيام هايي متفاوت تر از سال هاي گذشته بفرستد و تاجايي که بتواند، به عنوان نماينده 6 کشور براي تطهير چهره غرب در نگاه ايراني ها تلاش کند.

مخاطبان سفر اشتون نيز زني خندان و شيک پوش را ديدند که چندان با چهره اي که پيش از اين از غرب سراغ داشتند نمي خواند. او حالا در قامت نماينده غرب به ايران آمده بود تا کم کم فضا را براي تغيير بعضي نگاه ها عوض کند. اشتون البته پيام هاي ديگري براي برخي مخاطبان خاص خود در ايران داشت. ديدارهاي جنجالي او در تهران، آن هم درست چند ساعت پس از فرود هواپيمايش در مهرآباد، نشان داد که اتحاديه اروپايي قرار نيست کساني را که برند مخالفت با جمهوري اسلامي حمل مي کنند، تنها بگذارد. حتي اگر شده اشتون قدرتمند که نمايندگان 1+5 را در مذاکرات هسته اي رياست مي کند، مخفيانه به ديدارشان برود. او اين کار را همين چند ماه پيش در اوج بحران اوکراين هم انجام داد و چند ساعتي را با معترضان اوکرايني گذراند. معترضاني که خواسته شان يک چيز بود؛ امضاي پيمان مشارکت اوکراين با اتحاديه اروپا. اوکرايني که برژينسکي، يک دهه پيش آن را ترن سياست منطقه اي پس از گسترش اتحاديه اروپا، نام داده بود تا سياستمداران اين اتحاديه بدانند بايد تلاش هاي سياسي شان را روي اعتراض هاي کدام کشور سرمايه گذاري کنند.

سفر اشتون به تهران اگر هيچ چيز نداشت، گام محکمي بود براي نشان دادن 2 چهره؛ چهره اي خندان براي مردم ايران و چهره اي جدي در حمايت از کساني که سابقه محکوميت در اتفاقات سال 88 را دارند و رساندن اين پيام به آن ها که دست از حمايتشان برنمي دارد. چهره هايي که هرکدام بخشي از يک پازل است براي ايجاد تغييراتي نرم در افکار عمومي ايران و اين که بايد با ديدن آن لبخندها به آن هايي که پاي ميز مذاکره با ما نشسته اند اعتماد کنيم!

2- دومين تحول همين اوکراين است. اوکرايني که زميني شد براي زورآزمايي روسيه در مقابل آمريکا و اتحاديه اروپا. زميني که حتي با تانک و موشک هاي ضد موشک هم آراسته شد و کار داشت به جاهاي باريک مي کشيد و 2روز پيش بحرانش وارد فاز جديدي شد. حالا نمايندگان طرف هاي کاملا مخالف در بحث اوکراين، مقابل ايران نشسته اند تا درباره موضوع هسته اي مذاکره کنند. مذاکره اي که شايد اين بار واقعا حواشي اش بيشتر از متن باشد و کمي در اجماع هاي گذشته ترک ايجاد کرده باشد. شايد آمريکا و اتحاديه اروپا بدشان نيايد اين ميز را محلي براي فشار بر روسيه کنند و در مقابل روسيه نيز شايد همين رويه را در پيش بگيرد. حتي اين جا هم نقش اشتون مي تواند پررنگ تر از بقيه باشد. همان طور که در تحريم ۲۱ مقام روسيه و اوکراين توسط اتحاديه اروپايي بود. کشورهايي که پاي ميز شوراي امنيت سازمان ملل به نتيجه نرسيده اند با چندين خاطره خوب و بد از 4 هفته گذشته حالا امروز مقابل مذاکره کنندگان هسته اي ايران نشسته اند.

درفاصله اين 4 هفته تحولات جزئي تري نيز رخ داده است، مانند همان گزارش وزارت خارجه آمريکا که مدعي شده بود وضعيت حقوق بشر در ايران وخيم است! يا تکرار رجزخواني هاي باراک اوباما و جان کري و بنيامين نتانياهو عليه ايران. هرچند همه اين ها پيش از اين هم به نوعي ديگر تکرار شده بود اما واقعيت اين است که وزن پيام هاي سفر تامل برانگيز اشتون به تهران و بوي باروتي که از تحولات اوکراين قابل تشخيص است، شايد بيشترين تاثير را در آرايش جديدتر ميز مذاکرات داشته باشد. تحولاتي که نقش اتحاديه اروپايي و بازيگر اصلي اش يعني کاترين اشتون در آن به خوبي هويداست.اشتون حالا با توشه هايي متفاوت پاي ميز مذاکرات هسته اي نشسته است.

روزنامه رسالت ستون سرمقاله روزنامه خود را به مطلبی با عنوان«به بهانه ملي شدن صنعت نفت»نوشته شده توسط محمد کاظم انبارلویی اختصاص داد:

در جريان نهضت ملي شدن نفت اراده ملت به اين تعلق گرفت كه پنجه در پنجه قدرت‌هاي جهاني بويژه آمريكا و انگليس در اندازد و حقوق خود را استيفاء نمايد. 50 سال پس از كشف نفت در ايران در دوره شانزدهم مجلس در 29 اسفند در 1329 طرحي به تصويب رسيد كه متضمن اجراي ملي شدن صنعت نفت بود.رزم‌آراء نخست وزير شاه تنها مانع اين اقدام بزرگ بود كه با اعدام انقلابي او توسط فداييان اسلام اين مانع برداشته شد. از آن زمان انگليسي‌ها و آمريكايي‌ها با همكاري دربار بازي‌هايي در آوردند كه نهضت ملي را با ناكامي روبه‌رو كنند. اما قيام 30 تير 1331 اين توطئه‌ها را خنثي كرد. پس از آن استعمار با تردستي سياسي اختلافات رهبران نهضت ملي را مديريت كرد و سرانجام كمر نهضت ملي را شكست و مملكت را با يك كودتا يك ربع قرن به يك دوره استبداد سياه سپرد.

در دوران سياه پهلوي دوم علي‌رغم اينكه قرارداد كنسرسيوم حاكم بر عوايد فروش نفت و گاز كشور بود اما استعمارگران نتوانستند آثار اجتماعي و سياسي و دستاوردهاي ملي شدن صنعت نفت را در ايران نابود كنند. لذا روز 29 اسفند به عنوان روز ملي شدن صنعت نفت در تاريخ ايران باقي ماند.

به بهانه اين روز بزرگ بد نيست نقدي به سياست‌هاي نفتي دولت يازدهم داشته باشيم.آقاي زنگنه وزير محترم نفت چهارشنبه گذشته در پنجمين جشنواره پژوهش و فناوري صنعت نفت گفت: "سال آينده قطعا بنزين وارد خواهيم كرد." (1)آيا اين سخن در حال و هواي فعلي كشور كه همه خود را براي اجراي سياست‌هاي اقتصاد مقاومتي آماده مي‌كنند، پذيرفتني است؟ آيا اين سخن پس از 50 سال كه از قدمت ملي شدن صنعت نفت و 35 سال از حاكميت واقعي ملت ايران بر صنعت نفت مي‌گذرد موجب وهن ملت نيست؟سياست‌هاي اقتصادي دولت هنوز نتوانسته است به سمتي حركت كند كه ادعا كنيم در حال خلق يك حماسه اقتصادي هستيم. آنچه امروز اقتصاددانان كشور به عنوان راه حل به دنبال آن هستند كنترل و مهار نقدينگي براي فروكاهش تورم در جامعه است. اينكه چقدر توفيق در اين راه دارند و گردش مالي نفت چه نقشي در آن دارد را بايد هم اكنون در سند بودجه كل كشور و سند بالادستي آن (برنامه پنجساله پنجم توسعه) و هم در آينده قيمت‌ها رصد كنيم تا درجه موفقيت سياست‌هاي اقتصادي دولت معلوم گردد.

كنترل و مهار نقدينگي باعث شده است توليد قفل شود و اكنون "ركود" بر اقتصاد كشور حاكم است. چيزي كه مقامات اقتصادي دولت آن را انكار نمي‌كنند. در خصوص مهار تورم و گراني‌ها هم هر چند نمي‌خواهيم در آمار و ارقام دولت ترديد كنيم اما مردمي كه اين روزها در بازار مشغول خريد هستند، درجه صحت آمارهاي دولتي را نمي‌توانند تاييد كنند.اگر ركود در بخش‌هايي از صنعت، كشاورزي و تجارت به دليل كمبود نقدينگي و نيز تداوم تحريم‌ها علي‌رغم توافقات ژنو را طبيعي بدانيم اما ركود در صنعت نفت به هيچ وجه توجيه‌پذير نيست. صنعت نفت 5/14 درصد از ارزش نفت خام توليدي را به عنوان كف مطالبات خود در بودجه ساليانه دارد. تقويم و تسجيل ريالي و ارزي آن را بايد حسابرسان مستقل و بازرسين قانوني شركت ملي نفت از لابه‌لاي احكام پيچ در پيچ و بند در بند احكام تبصره 2 بودجه كل كشور افشاء و در صورت‌هاي مالي احصاء نمايند.

براساس يادداشت‌هاي توضيحي صورت‌هاي مالي شركت ملي پالايش و پخش فرآورده‌هاي نفتي منتهي به 30 اسفند سال 91 اين شركت در سال‌هاي 90 و 91 به ترتيب 201/7 و 871/7 ميليون ليتر صادرات بنزين به كشورهاي دنيا داشته است. حجم فيزيكي اين مقدار بنزين صادراتي يك سوم مصرف و نيازهاي داخلي است.سئوال مهم اين است: آيا صادرات فرآورده از جمله بنزين كه آن سوي سكه عدم خام فروشي است، حسن است يا قبح؟ و وزير محترم نفت در راستاي اين حسن عمل مي‌كند يا قبح!سئوال مهم‌تر اين است كه در سال 90 و 91 ما جزء صادركنندگان بنزين بوديم. اما در سال 92 كه آقاي زنگنه وزير باتجربه در راس صنعت نفت قرار مي‌گيرد چگونه است كه وارد كننده بنزين مي‌شويم؟! يكي از درآمدهاي اصلي صنعت نفت صدور خدمات فني مهندسي نفت است. ما همين الان در چند كشور دنيا داريم پالايشگاه مي‌سازيم. درآمد حاصل از اين خدمات در كدام سرفصل درآمدهاي عملياتي يا غيرعملياتي در تراز شركت ملي نفت افشاء و احصاء شده است؟

چطور در كشوري كه 100 سال تجربه و دانش در نفت و گاز دارد، بايد پس از استقرار دولت تدبير و اميد بنزين وارد كنيم. آيا فروش نفت در داخل هم مورد تحريم است؟ آيا دانش لازم خدمات فني و مهندسي براي ساخت پالايشگاه نداريم؟وزير نفت دولت دهم راهكار بنزين پتروشيمي‌ها را در راستاي استفاده حداكثر از ظرفيت داخلي براي خودكفايي اتخاذ كرد. وزير نفت دولت يازدهم چه راهكاري را پيشنهاد مي‌كند؟نگارنده بارها در مورد معماي واردات بنزين سخن گفته‌ام. اما هيچ مقام مسئولي بويژه در دولت هشتم كه آقاي زنگنه در راس وزارت نفت بودند پاسخي به آن ندادند.

 اميدوارم اين بار توضيحي در اين مورد بدهند. اگر تفريغ نفت در سال‌هاي 90 و 91 در مجلس جهت اطلاع عموم قرائت شود عيار صحت اظهارات وزير محترم نفت را مي‌توان به ارزيابي نشست. طي برنامه پنجساله چهارم ده‌ها ميليارد دلار در صنعت نفت سرمايه‌گذاري شده است. آيا با توجه به توان فني و مهندسي ما در صنعت نفت نمي‌شد بخشي از اين سرمايه‌گذاري‌ها اختصاص به ساخت پالايشگاه يابد به گونه‌اي كه هم واردات بنزين نداشته باشيم و هم با خام فروشي نفت خداحافظي كنيم و از طريق صدور فرآورده در بازار انرژي جهان حضور يابيم.آمار و ارقام صورت‌هاي مالي شركت ملي نفت در سال 90 و 91 مي‌گويد ما حداقل در اين دو سال جزء صادركنندگان بنزين بوده‌ايم اما وزير نفت مي‌گويد سال 93 بنزين وارد خواهيم كرد. اين دو گزاره را چگونه مي‌شود جمع كرد؟


مطلبی که مهدی محمدی در ستون یادداشت روز،روزنامه وطن امروز با عنوان«کارنامه‌خوانی اعتدال»به چاپ رساند به شرح زیر است:


سال 1392 را در حالی به پایان می‌بریم که سوگمندانه باید گفت حاکمیت خط‌سازش بر دولت در حال تغییردادن محاسبات دشمن به ضرر ملت ایران است.قبل از هر چیز تذکر این نکته لازم است که دولت روحانی خیلی زودتر از آنچه تصور می‌رفت قدم در همان راهی گذاشت که احمدی‌نژاد پیموده بود و روحانی خود را میراث‌دار شکست آن می‌دانست. از تلاش برای تعریف یک فرآیند اجباری سازش و اجتماعی کردن آن بگیرید تا هتک و طعن و طرد منتقدان و خود را چون اشراف فوق عقول عوام و خواص پنداشتن، ویژگی‌هایی است که روحانی و احمدی‌نژاد در آن مشترک بوده‌اند و دلیلی ندارد که اگر این خلق‌و‌خوی خاص، احمدی‌نژاد را به زیر کشید، روحانی را بالا ببرد!دولت حسن روحانی تصور می‌کند قادر خواهد بود ماه‌ها و بلکه سال‌ها با استناد به آنچه «کارنامه احمدی‌نژاد» می‌خواند در موضع طلبکار بنشیند و مطمئن باشد مردم کوتاهی در اداره امور کشور را علی‌الدوام به حساب میراثی خواهند نوشت که از دولت قبل برده است.

بدتر از آن، دولت تصور می‌کند چون مردم از آنچه پوپولیسم احمدی‌نژادی خوانده می‌شد، رویگردان شده‌اند پس مشکلی با دولت شبه‌خانسالار وی نخواهند داشت و دیکتاتوری خواص را به پوپولیسم عوام ترجیح می‌دهند. صرف‌نظر از این پرسش که این خط‌کشی‌ها واقعا تا چه حد واقعی است و مردم تا چه حد با همین مفاهیمی فکر می‌کنند که مثلا در ذهن آقای سریع‌القلم جولان می‌دهد، این نوع تفکر نشان‌دهنده آن است که دولت دو مسأله اصلی را درنیافته است.مسأله نخست این است که احمدی‌نژاد را قبل از هر چیز غوغاپیشگی او گرفتار کرد. رفتار او بویژه در دو سال آخر به‌گونه‌ای بود که عموم مردم به این نتیجه‌ رسیده بودند که ظاهرا وی در گرفتن گریبان این و آن نفعی و در تداوم آن رسالتی برای خود می‌بیند که دیگران از دیدن آن عاجزند و همین آنها را به این جمع‌بندی رساند که حداقلی از آرامش و ثبات که ضامن حفظ وحدت ملی (و در نتیجه به طمع نیفتادن دشمن) و روشن ‌شدن موتور اقتصاد ملی است در دولت وی ایجاد نخواهد شد.

احمدی‌نژاد مردم را به این باور رساند که تصویر درست از وی تصویر یک ایدئولوگ -گلادیاتور است نه رئیس‌جمهوری که می‌تواند مشکل‌گشا، تکیه‌گاه و محل آرامش آنها باشد. حالا به رفتار و روحیه دولت آقای روحانی نگاه کنید. آقای روحانی هم در حال نزدیک‌شدن به تیمی است که در سابقه و کارنامه آنها جز درآوردن ادای اپوزیسیون درون حاکمیت و تلاش برای به آشوب کشیدن جامعه با هدف امتیازگیری از نظام و زد و بند با طرف خارجی علیه منافع کشور به‌زحمت می‌توان چیز دیگری یافت. اکنون آقای روحانی اصرار می‌کند که نظام ارزشی خود را به جامعه تحمیل کند و در راس فهرست تغییراتی هم که مدنظر دارد این است که لفظ فتنه برای همیشه به فراموشی سپرده شود. چرا؟ نه برای اینکه زمان رأفت رسیده است بل از این‌رو که ظاهرا آقای رئیس‌جمهور می‌خواهد روش جذب فتنه‌گران در دولت را تسریع کند و لذا بیمناک است حفظ پارادایم ارزشی سال 88 کار آن را دشوار کند. گرایش به چپ برای حسن روحانی حاصلی جز آنکه خوش‌بینی‌ها را زایل کند و او را با کسانی هم‌سرنوشت کند که مردم آنها را به عنوان انکارکنندگان آرامش و اخلال‌کنندگان در معیشت خود می‌شناسند، نخواهد داشت اما قرینه‌ای نیست که آقای روحانی توان مقاومت در مقابل موج مطالبات، فشارها و روحانیت چپ‌روانه را داشته باشد؛ و حداقل در حوزه‌های سیاست خارجی و فرهنگ قرائنی داریم که قصه کاملا برعکس است و شیخ حسن روحانی عملا به اردوگاه چپ پیوسته است.

دومین مسأله‌ای که باید آن را به یاد آقای روحانی آورد این است که احمدی‌نژاد قربانی بی‌توجهی به مفهومی بسیار مهم به نام اقتصاد روزمره شد. در ماه‌های واپسین دولت دهم مسأله مردم این نبود که احمدی‌نژاد نمی‌تواند گرانی از هم گسیخته را مهار کند یا از کنترل قیمت ارز ناتوان است، اتفاقا همه می‌گفتند که دیده‌ایم اگر بخواهد می‌تواند. نقطه سقوط احمدی‌نژاد آنجا بود که مردم به این جمع‌بندی رسیدند که او اقتصاد را گروگان گرفته تا مسائل دیگرش را با نظام حل کند و در این تسلسل بی‌پایان لجاجت ممکن است به این زودی‌ها نوبت به سر و سامان‌دادن به زندگی آنها نرسد یا اگر هم رسید، دیگر دیر شده باشد.

 اقتصاد تعیین‌کننده‌ترین پارامتری بود که به انتخابات 92 شکل داد. حسن روحانی اما از همان روز نخست سعی کرد این موضوع را وارونه جلوه بدهد و ماهیت سیاسی- فرهنگی انتخابات 92 را بر ماهیت اقتصادی آن ترجیح بدهد. به همین دلیل هم بود که حل مشکلات اقتصادی را به سیاست خارجی و مذاکرات هسته‌ای گره زد و تمرکز خود را بر کمرنگ‌کردن مفاهیم ارزشی در حوزه فرهنگ، هنر و حقوق (با استناد به منشور حقوق شهروندی) قرار داد. این دولت حتی پس از آنکه تحت فشار اجتماعی مجبور به اجرای یک پروژه بزرگ اقتصادی شد، آن را به گونه‌ای اجرا کرد که احتمالا تا سال‌ها به عنوان سمبلی از ناکارآمدی در یادها باقی خواهد ماند. بنابراین اگر درباره احمدی‌نژاد حرف فقط این بود که نمی‌خواهد وضع را درست کند، درباره روحانی سخن این است که اگر بخواهد هم ظاهرا-لااقل با تیم فعلی- نمی‌تواند. این مسأله‌ای است که دولت فعلا آن را چندان جدی نگرفته است اما می‌توان حدس زد از ابتدای سال آینده یعنی زمانی که بار بزرگ هدفمندی روی شانه‌های دولت قرار گیرد دیگر راه فراری از آن باقی نماند و مسأله خود را تمام‌قد در مقابل نشان بدهد و آن وقت دیگر راه گریزی باقی نماند.
در سیاست خارجی نیز کم و بیش همین روند در پیش گرفته شده است. چند روز قبل دیداری با یکی از کارگزاران ارشد سیاست خارجی دولت دست داد و در آنجا گفتم مهم‌ترین خطای سیاست خارجی دولت روحانی که مصادیق آن از مذاکرات هسته‌ای بسیار فراتر می‌رود این است که دائما و عمدا و به‌طور سیستماتیک در حال تایید محاسبات راهبردی آمریکا درباره ایران هستند.

آمریکا اینگونه محاسبه کرده است که دولت در ایران مشکلات اقتصادی را ناشی از تحریم می‌داند. رفتار دولت هم همین را می‌گوید. آمریکایی‌ها اینگونه محاسبه کرده‌اند که کسانی در ایران عقیده دارند با حل موضوع هسته‌ای مسأله تحریم‌ها حل خواهد شد، دولت آقای روحانی هم در این چندماه حرفی جز این نزده و عملا هم طوری رفتار کرده که آمریکا حس کند دولت روحانی هم همین جمع‌بندی را دارد. آمریکایی‌ها تصور می‌کنند تهدید به فشار بیشتر دولت ایران را به سمت امتیازدهی بیشتر سوق خواهد داد، دولت هم می‌گوید که باید مذاکرات به نتیجه برسد چون کشور توان تحمل تحریم جدید را ندارد. آمریکایی‌ها می‌گویند برای موثر‌شدن دیپلماسی باید تهدید نظامی را معتبر کرد دولت هم می‌گوید در صورت تهدید نظامی آمریکا کاری از ما ساخته نیست.

واقعا با این وضع باید انتظار چه نتیجه‌ای را داشت. آیا منطقی است از آمریکایی‌ها توقع داشته باشیم رفتار راهبردی خود را تغییر بدهند، عاقل‌تر شوند و مطالبات خود از ایران را کم کنند در حالی که دولت ما به آنها می‌گوید تا به حال هر فکری کرده‌اید، درست بوده است؟ کدام طرف عاقلی استراتژی‌ای را که فکر می‌کند جواب داده، کنار می‌گذارد؟دقیقا به همین دلایل است که به نظر می‌رسد دولت روحانی به سمت شرایطی بغرنج حرکت می‌کند. شاید چاره‌ای هم نباشد. تنها چیزی که باید از آن مراقبت کرد این است که روزی که روشن شد این مسیر اشتباه بوده چه میزان توان برای بازگشت به مسیر درست و چقدر ابزار و قدرت چانه‌زنی در مقابل دشمن باقی مانده است؟

«سال 92 و حاكميت اعتدال»عنوانی است که روزنامه
جمهوری اسلامی در ستون سرمقاله خود به چاپ رساند:

سال 1392 در مجموع، سال موفقيت‌هاي نسبي براي ملت ايران در عرصه‌هاي داخلي و خارجي بود.در داخل، انتخابات رياست جمهوري 24 خرداد، نقطه عطفي بود كه به نگراني‌هاي 8 ساله مردم خاتمه داد و با كنار زده شدن تفكر افراطي و قرار گرفتن قوه مجريه دردست فردي كه به تفكر اعتدالي تعلق دارد، آرامش قابل ملاحظه‌اي بر كشور و روح و جان مردم حاكم شد. هر چند هنوز پست‌هاي كليدي قوه مجريه در سطوح مختلف در اختيار افراد همفكر رئيس‌جمهور و نيروهاي معتدل قرار نگرفته و عناصر و مهره‌هاي چيده شده توسط دولت‌هاي نهم و دهم در بسياري از مصادر امر حضور دارند، ولي به اميد اينكه اين مشكل نيز برطرف شود، اكنون جامعه با آسودگي خاطر به سوي جبران خسارت‌هاي وارد شده در 8 سال گذشته به پيش مي‌رود و اگر مزاحمت‌هاي گروهي و جناحي و كارشكني‌هاي رقباي داخلي دولت بگذارند و اين روند ادامه يابد، مي‌توان اميدوار بود كه همه چيز به روال عادي برگردد.

آنچه در انتخابات رياست جمهوري سال 92 رخ داد، تحقق حماسه سياسي مورد نظر رهبر انقلاب بود كه در پيام نوروزي خود، امسال را سال حماسه سياسي و حماسه اقتصادي نام‌گذاري كرده بودند. متأسفانه حماسه اقتصادي در سال جاري فرصت تحقق نيافت بطوري كه خود رهبري در ديداري كه در هفته سوم اسفند ماه جاري با جمعي از مسئولان دستگاه‌هاي مختلف درباره مؤلفه‌هاي اقتصاد مقاومتي داشتند، با اشاره به نامگذاري امسال به سال حماسه سياسي و حماسه اقتصادي گفتند: "حماسه سياسي خوشبختانه محقق شد اما حماسه اقتصادي متأسفانه به تأخير افتاد كه اميدواريم اين موضوع در پرتو سياست‌هاي ابلاغ شده در سال 93 با جديت كامل پيگيري شود."ويژگي ديگر سال جاري، تلاش موفق دولت يازدهم براي خارج ساختن كشور از تحريم‌هاي ظالمانه آمريكا و غرب بود كه با پيشرفت‌هاي قابل ملاحظه‌ وزارت امور خارجه در حل مسائل هسته‌اي درحال انجام است. خوشبختانه تاكنون بخش‌هائي از تحريم‌ها برداشته شده و بخش‌هاي ديگري نيز درحال برداشته شدن است. آنچه در اين ميان مهم است، شكسته شدن منظومه تحريم‌ها بود كه صورت گرفت و همين امر موجب روانه شدن وزراي خارجه و ساير مسئولان بسياري از كشورهاي اروپائي و ساير قاره‌ها به تهران گرديد و دولتمردان آمريكائي را كه در خيال باطل محصور دانستن ايران در چرخه انزوا گرفتار بودند با واقعيت ناخوشايند و غيرقابل باوري مواجه ساخت و آنها را دچار يك شوك سياسي نمود.

به موازات سفرهاي پياپي مسئولان سياسي و اقتصادي كشورهاي غربي و شرقي به تهران در ماه‌هاي اخير، هيأت‌هاي اقتصادي نيز راهي كشورمان شدند و سرمايه‌گذاري‌هاي خارجي درحال رونق گرفتن است. اين رويداد به همراه افزايش فروش نفت، عادي شدن روابط بانك‌هاي خارجي با مراكز اقتصادي ايران و آزاد شدن و بازگشت پول‌هاي بلوكه شده ايران در كشورهاي مختلف به داخل، زمينه را براي رونق اقتصادي فراهم نموده است. اكنون نوبت دولتمردان است كه با حاكم ساختن انضباط مالي بر رفتارهاي خود، پرهيز از تصميم گيري‌هاي خلق‌الساعه و برخورد قاطع با مفاسد اقتصادي، راه را براي نجات يافتن اقتصاد كشور از بحراني كه در اثر رفتارهاي انحرافي دولت‌هاي نهم و دهم گرفتار آن شده بود هموار نمايند.

در اين ميان، اجراي مرحله دوم قانون هدفمندي يارانه‌ها نيز مي‌تواند تأثير زيادي بر چگونگي عبور از بحران اقتصادي داشته باشد. اگر پالايش مورد نظر دولت به درستي صورت بگيرد و افرادي كه نيازمند واقعي نيستند از مجموعه يارانه‌بگيران خارج شوند، دولت از پرداخت‌هاي سنگيني كه تاكنون داشته تا حدودي راحت خواهد شد و با قسمتي از هزينه‌هائي كه باقي مي‌ماند مي‌تواند به كارهاي عمراني و ساير امور زمين مانده بپردازد.براي امور فرهنگي و اجتماعي، كه دولت نيز سهم قابل ملاحظه‌اي در آن دارد، هنوز تلاش چشمگيري ديده نشده است. دولت يازدهم با اينكه وارث ويرانه فرهنگي باقيمانده از دولت‌هاي نهم و دهم است، ولي هنوز كار نماياني در زمينه بازسازي فرهنگي انجام نداده و لازم است با برنامه‌هاي فوق العاده، اين عقب ماندگي را جبران كند. محور اصلي و اساسي نظام جمهوري اسلامي و جان مايه انقلاب اسلامي، فرهنگ است و به همين دليل بزرگاني همچون شهيد بهشتي، از انقلاب اسلامي با عناويني از قبيل انقلاب ارزشي و انقلاب فرهنگي ياد كرده‌اند. بنابر اين، مسئولان بايد فرهنگ را در اولويت قرار دهند و تلاش مضاعفي براي پيشبرد اهداف فرهنگي نظام جمهوري اسلامي به عمل آورند.

شاخص‌ترين موفقيت كشورمان در بخش سياست خارجي، پيشبرد مذاكرات ايران با گروه 1+5 بود كه راه را براي حل مسائل هسته‌اي باز كرده است. اين اقدام، همراه با سياست تعامل مسالمت آميز با جهان توأم بوده و توانسته با تكيه بر منطق و استدلال، مانع پيشرفت موج ايران هراسي كه آمريكا به آن دامن مي‌زند، شود و چهره واقعي نظام جمهوري اسلامي را كه اعتدال است به جهانيان بنماياند. برخلاف القائات غلط دولتمردان آمريكائي، گرايش دولت ايران به مذاكره و حل و فصل مسأله هسته‌اي ناشي از تحريم‌ها نيست. مردم ايران با مقاومت خود توانستند تحريم‌ها را خنثي كنند و به آمريكا و غرب بفهمانند كه اراده يك ملت مي‌تواند تمام توطئه‌هاي دشمنان را خنثي كند. واقعيت اينست كه دولت يازدهم به دليل گرايش اعتدالي، حل و فصل مسائل از جمله مسأله هسته‌اي از طريق مذاكره و تكيه بر منطق را بر ساير راه‌ها ترجيح مي‌دهد و آنچه در اين زمينه رخ داده، نتيجه اين گرايش است. دولت يازدهم در اعمال اين سياست تاكنون موفق بوده و شكسته شدن منظومه تحريم‌ها و علاقه فراوان مسئولين سياسي كشورهاي مختلف جهان به سفر به ايران كه در هفته‌هاي اخير بسيار گسترده بوده، از آثار مثبت همين سياست است.

به نظر مي‌رسد وزارت امورخارجه كشورمان در اثر تمركز سنگين بر روي مسأله هسته‌اي و مذاكره با گروه 1+5 تا حدودي از ساير زمينه‌هاي سياست خارجي غفلت كرده است. انتظار اينست كه با اعزام افراد همفكر با دولت جديد به نمايندگي‌هاي سياسي در خارج از كشور و تزريق اين تفكر به بدنه نمايندگي‌ها تحركات تازه‌اي در سياست خارجي كشور شروع شود و دستگاه سياست خارجي در تمام عرصه‌ها با موفقيت به پيش برود.نكته بسيار مهم كه در جمع بندي وضعيت سال 92 بايد مورد توجه قرار گيرد اينست كه همبستگي ملي، عامل مهم تحقق اهداف نظام جمهوري اسلامي و سعادتمندي ملت مي‌باشد. تشديد درگيري‌هاي سياسي در داخل كه عده‌اي با تمام توان براي آن سرمايه‌گذاري مي‌كنند و هر چيزي را براي كارشكني عليه دولت اعتدال بهانه قرار مي‌دهند، علاوه بر اينكه فرصت حل مشكلات را از مسئولين اجرائي مي‌گيرد، پشتوانه اقتدار نظام را نيز در برابر قدرت‌هاي زياده‌خواه خارجي كاهش مي‌دهد. بنابر اين، گروه‌ها و جناح‌هاي سياسي بايد منافع خود را كنار بگذارند و به منافع ملي بيانديشند و از تمام فرصت‌ها براي تقويت همبستگي ملي استفاده نمايند. اين، تنها راه پيشبرد اهداف نظام جمهوري اسلامي و تحقق آرمان‌هاي ملت و اصول و ارزش‌هاي مورد نظر انقلاب است.

علی فرح بخش در مطلبی چاپ شده در ستون سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد با عنوان«چشم‌انداز بازارها در سال پیش رو»و در رابطه با سیل‌های تورمی که گاه ناغافلانه به بازار دارایی‌ها هجوم می‌آورد،اینطور نوشت:

انتظارات مهم‌ترین عامل شکل‌دهی روندهای قیمتی در بازار دارایی‌ها است.به همین دلیل سرمایه‌گذاران با استراتژی فعال بیش از آنکه روندهای گذشته را ببینند و برمبنای آنچه گذشت تصمیم‌گیری کنند، بر آنچه رخ خواهد دهد، متمرکز می‌شوند و تلاش می‌کنند با پیش‌بینی روندهای آتی در تحولات سیاسی و اقتصادی به شناخت بهترین فرصت یا مجموعه‌ای از فرصت‌ها برای دستیابی به بالاترین سود انتظاری نائل آیند. در ایران، بازار دارایی‌ها به دلایل متعددی از جمله تورم بالا، نازل بودن نرخ سود سپرده‌های بانکی و محدودیت‌های موجود درخصوص تنوع ابزارهای مالی اهمیتی مضاعف یافته است. کاهش مستمر ارزش پول در شرایط تورمی، پول نقد را به ظرفی داغ تبدیل می‌کند که مردم جز در موارد اضطراری آن را در دست نمی‌گیرند و سعی می‌کنند همواره فاصله مطمئنه با آن را رعایت کنند. وجه تسمیه پول داغ (Hot money) که در ادبیات اقتصادی کاربرد زیادی یافته است، به همین رویگردانی مردم از نگهداری وجه نقد در شرایط تورمی اشاره دارد.

 در مواجهه با سیل‌های تورمی که گاه ناغافلانه به بازار دارایی‌ها هجوم می‌آورد، مردم به دنبال پناهگاهی مطمئن هستند که نه فقط ارزش پس‌اندازهای به سختی به دست‌آورده را حفظ کنند، بلکه بیشترین سودآوری واقعی را نصیب سبد دارایی‌های خود کنند. ارز، سکه، مسکن، خودرو و بازار سهام همواره نقش جلیقه نجات را برای مصون ماندن از فشارهای تورمی ایفا کرده و مطابق ضرب المثل «الغریق یتشبث بکل حشیش» به هر وسیله‌ای متوسل می‌شوند تا از به یغما رفتن دارایی خود در برابر مالیات ظالمانه‌ای که تورم می‌ستاند، جلوگیری کنند.
 در طول تاریخ، فلزات قیمتی، قدیمی‌ترین پناهگاه دارایی مردم در شرایط بروز بحران‌های سیاسی و اقتصادی بوده است. چنین بوده که طلا علاوه‌بر وسیله حفظ دارایی، به واحد مقیاس و وسیله مبادله نیز تبدیل شده است. با از میان رفتن سیستم برتن‌وودز یا سیستم پایه طلا و شناور شدن پول‌های ملی در برابر یکدیگر، ارزهای خارجی هم به تدریج جای پایی در سبد دارایی‌ها یافتند و صندوق‌های پولی (Money fund) هم مورد توجه سیاست‌گذاران قرار گرفتند. از پیامدهای حتمی تورم‌های سنگین تبدیل بسیاری از کالاهای بادوام مصرفی به کالاهای سرمایه‌ای است. به این ترتیب آن زمان که باد تورم شروع به وزیدن می‌کند، مسکن و خودرو هم بر لیست ارز و طلا افزوده می‌شوند تا هریک بخشی از بار تورم را بر پس‌اندازهای مردم تحمیل کنند.

شرایط جدید پدید آمده از ابتدای سال 92، به تغییراتی بنیادین در انتظارات آحاد اقتصادی و در نتیجه تحولاتی عمیق در ترکیب سبد‌های سرمایه‌گذاری منجر شد. ارز و سکه که در کانون توجه سرمایه‌گذاران قرار گرفته بودند، به تدریج راه خروج از سبد دارایی‌ها را در پیش گرفتند و اندک اندک عبارت ارزهای خانگی که به تدریج به واژگان اقتصادی کشور راه یافته بود، مسیر فروش در صرافی‌ها را انتخاب کرد. سرمایه‌های مردم که همچون موج‌های مکزیکی در استادیوم‌های فوتبال از یک بازار پایین آمده و از بازار دیگری بالا می‌روند، با کاهش ریسک سیستماتیک حاکم بر بازار به تدریج بربازار سهام تمرکز یافتند و به این ترتیب یکی از خیره‌کننده‌ترین بازدهی‌ها در تاریخ بازارهای مالی ایران ثبت شد.کاهش 30 درصدی ارزش سکه و تنزل 15 درصدی ارزش دلار، در کنار افزایش 108 درصدی شاخص بورس در سال 92، بیش از همه نشان‌دهنده این تغییر جهت اساسی در فرصت‌های سرمایه‌گذاری است. بیش از دو برابر شدن شاخص قیمت‌ها در بورس تهران در شرایطی اتفاق افتاد که مهم‌ترین رقبای بورس؛ یعنی مسکن و خودرو فقط میانگین 5/22 درصدی را که رقمی معادل سود سپرده‌های بانکی است، نصیب سرمایه‌گذاران کردند.

به هر حال همان‌گونه که در ابتدا اشاره شد، سرمایه‌گذاران بیش از آنکه روندهای تاریخی را دنبال کنند، مسیرهای آتی را هدف گیری می‌کنند و بر آن مبنا تصمیم می‌گیرند که از کدام در وارد یا از کدام سمت خارج شوند. خوش‌بینی‌های موجود در خصوص تحولات پیش رو به نظر می‌رسد از جذابیت‌های ارز به عنوان دارایی به شدت کاسته است و نوسانات محدود آن در ماه‌های اخیر بیش از همه حکایت از آن دارد که بعید است در آینده‌ای نزدیک تغییر مهمی در سمت و سوی آن حاصل شود. در مورد قیمت سکه هم که متاثر از تحولات نرخ ارز و قیمت جهانی اونس طلا است، غیرمحتمل است که تغییرات قابل‌ملاحظه‌ای رخ دهد. بهبود نسبی رشد اقتصاد جهانی، کاهش انتظارات تورمی، عملکرد مطلوب بازارهای مالی جهان و رشد ارزش دلار از عوامل مهم کاهنده سطح قیمت‌ها در بازار جهانی طلا بودند که به نظر می‌رسد این عوامل همچنان نقش خود را در کنترل سطح قیمت‌ها ایفا خواهند کرد.

در بازار مسکن نیز که قیمت‌ها در پایان بهار امسال به حداکثر خود رسیده بودند، آهنگ کاهش قیمت‌ها از تابستان گذشته آغاز شده است.رشد بیش از حد تولید مسکن در سال‌های اخیر و عدم وجود محرک‌های قوی در بخش تقاضا به نظر می‌رسد همچنان به تثبیت یا کاهش قیمت‌ها در این بخش منجر شده و همچنان از جذابیت‌های آن حداقل در کوتاه‌مدت بکاهد. به این ترتیب با مسدود شدن سایر مفرهای سرمایه‌گذاری و کاهش تدریجی ریسک‌های سیستماتیک حاکم بر بازار، بورس همچنان محکوم به صعود است. بورس که همواره به عنوان یکی از کارآترین، رقابتی‌ترین و شفا‌ف‌ترین مراکز تخصیص سرمایه در جهان به‌شمار می‌رود، به نظر می‌رسد که در سال آینده نیز بتواند با جذب بخش مهمی از سرمایه‌ها در جهت یک رشد معقول و مستمر حرکت کند.

روزنامه تهران امروز مطلبی را با عنوان«سالي كه گذشت! سالي كه مي‌آيد»نوشته شده توسط مرتضی طلایی در ستون یادداشت اول خود به چاپ رساند:

سالی که گذشت ، سرشار از بیم ها و امیدها بود ؛ سالی که در آن حماسه سیاسی با حضور مردم ایران اسلامی پای صندوق های رای تحقق یافت و آغاز حرکتی نو در مسیر پیشرفت و عدالت در حوزه اقتصادی، سیاسی ، اجتماعی و ... رقم خورد و فضای روانی کشور را به سمت آرامش سوق داد . در این شرایط کماکان موضوع فرهنگ به‌رغم تاکیدات و تذکرات و رهنمودهای پی در پی مقام معظم رهبری مغفول ماند و حتی مظلوم تر از گذشته شد ، رفتارهای قابل نقد برخی از فعالان فرهنگی که گاهی منجر به هنجار شکنی شده و از چشمان رسانه‌های گروهی و دلسوزان انقلاب دور نماند. اما به‌راستی آنچه امروز نگرانی جدی رهبری خردمند انقلاب و دست اندرکاران فرهنگی کشور را شکل می‌دهد چیست ؟ از نگاه بنده و به قول اندیشمندی شجاع آن کسی است که چیزی را بگوید که همه می‌دانند ولی کسی جرات ابراز آن را ندارد ! این جمله ناظر بر این نمی‌باشد که باید هنجار شکنی کرد و ارزش‌ها را به سخره گرفت تا بهانه‌ای برای حمله به ارزش‌ها باشد، بلکه به این معناست که می بایست دردها را در جامعه گفت ، مردم را آگاه نمود و آنان را در مسیر شناخت از خود قرار داد .

دوری از اخلاق و توجه به ظواهر دنیوی و نگاه سطحی به مقوله دین و سبک زندگی یکی از آفت‌های مهمی است که ضرورت دارد در سال جدید مورد توجه قرار گیرد و آن را از خود دور کنیم و با بازنگری در رفتار اجتماعی خود گام های موثری را در راه تبدیل شدن به یک شهروند مطلوب اسلامی - ایرانی برداریم. از نکات مهم دیگری که باید از خود در این روزهای پایانی سال و ابتدای سال جدید پرسید این است که چقدر با شاخص های قرآنی حسن خلق، صداقت ، عزت نفس ، مردم دوستی ، مسئولیت اجتماعی و غیره همراه بوده ایم؟! آیا خودمان را نقد کرده‌ایم؟! آیا برای رسیدن به سعادتمندی ترس و ابهامات خود را در مسیر آگاهی و دانش سوق داده‌ایم؟! شاید برخی در کودکی یاد بگیرند اما بعضی حتی تا لحظه مرگ حقیقت هستی هوشمند را نیابند! از نظر بنده به عنوان یک عنصر فرهنگی و اجتماعی که بند بند وجودم سرشار از عشق به سرزمین و مردمم می باشد ، مسئله فرهنگی ما مفقود شده است ، آن را نمی شناسیم و یا صرفا فقط می‌دانیم اما نمی‌فهمیم ! بسیاری شاید در این راه هنوز نشسته‌ایم ، می‌دانیم چه می‌کنیم اما نمی‌فهمیم ! مثلا آفت‌هایی نظیر دروغگویی، بدگویی، چاپلوسی، فردگرایی‌، بی‌مسئولیتی، اعتقاد به قضا و قدر داشتن، تسلیم پذیری‌، خرافه گرایی‌، تزویر و دورویی‌، واگرایی و غلبه فرهنگی و ... درکنار تجمل گرایی ، مصرف گرایی ، تعصبات کورکورانه را قبول داریم اشتباه است و ما را دچار گمراهی و دوری از تقوا می‌کند ؛ اما کماکان در رفتار روزمره امان انجام می دهیم و این دقیقا نکته تعجب آور زندگی امروز ماست.

به تعبیر دیگر جامعه زمانی به صورت واقعی و ملموس در مسیر پیشرفت قرار می گیرد که خرده رفتارهای ناصواب همه ما اصلاح شود ؛ رفتارهای کوچک همانند خار های کوچک بیابانی هستند می توانند آتش‌های بزرگ درست کنند ؛ از سوی دیگر به عنوان آخرین نکته در این بحث رفتار بسیار عجیب امروزی ماست که در گره‌های زندگی دیده می‌شود و آن رفتار روحیه عجیب دگر انتقادی برای دیگران است . در حالی‌که انسان نمی بایست همانند سوزن خیاطی باشد و فقط برای دیگران لباس بدوزد و خودش عریان در جامعه زندگی کند ، فقط برای دیگران نسخه بپیچد و جامه تقوا و فضیلت و اخلاق برای آنان بدوزد؛ این رفتار مصداقی است که در اطراف ما دیده می‌شود و به تعبیری قرآنی: چرا آنچه را که خود عمل نمی کنیم بر زبان می آوریم ؟!

علی ای حال آنچه اشاره شد ، نکاتی کوتاه ،کارشناسی و از سر دلسوزی و تذکری به خود بود که بر اساس مطالعه و تحقیقات صورت گرفته و مبتنی بر تعالیم اصیل قرآنی و نبوی و همچنین فرمایشات و دغدغه های درک شده از فحوای کلام مقام معظم رهبری ترسیم شده ، اما در جمع‌‌بندی نهایی تاکید مجدد بر این است که اگر تلاش جمعی با رویکرد ارتقاي سرمایه اجتماعی و مسئولیت پذیری با بهره گیری از آموختن و فهمیدن مهارت‌های زندگی در میان فرد فرد شهروندان به عنوان نقشه راه و راهبرد اصلی در نظر گرفته نشود ، به نظر گام‌های پیشرفت کند و سطحی خواهد بود چراکه به فرمایش رهبری انقلاب ، فرهنگ اساس و بستر تمامی فعالیت‌های زندگی است .

روزنامه ابتکار هم در ستون یسرمقاله خود مطلبی را با عنوان«بهار تدبير»به قلم محمد علی وکیلی به چاپ رساند که مطالعه میکنید:


بهار 93 با گفتمان اعتدال قرين شده است. يکي از جلوه‌هاي اعتدال، در طبيعت است؛ فصل بهار طبع متعادل فصول است. ايرانيان از پي حوادث بي‌شمار و زمستان پر بلاي اتفاقات، به خواست خود بهار را، با انتخاب گفتمان اعتدال، طلب کردند. 24 خرداد 92 نه به زمستان بداخلاقي، سخت‌گيري‌، غم، دل آشوب‌، اضطراب ، جدايي، تلخي‌ و نا اميدي‌ها بود. آنان به اميد بهار مدارا، خوش‌اخلاقي، شادابي،امنيت،آرامش، شيريني، وصل و پيروزي، به هشت سال گذشته پشت کردند و تدبيري بهتر برگزيدند. مردم از زمستان افراط به تنگ آمدند و به استقبال بهارِ اعتدال رفتند. البته مردم ايران ثابت کرده اند که بهارگزيني شان بابهار عربي تفاوت بسيار دارد. بهار اعراب‌ چون با تدبير و آگاهي پيشين توأم نبود و در بستر عقلانيت صورت نپذيرفت و همچنين به دليل فقر تاريخي و فرهنگي عمري کوتاه داشت و به سرعت دچار خزان گرديد. اما حرکت مردم ايران در بستر عقلانيت، با پشتوانه اي تاريخي و چشمان باز در موضعي اثباتي صورت گرفت.

 هر حرکتي که داراي چنين مشخصه اي ‌باشد از مانايي برخوردار است و کمتر گرفتار سراب بهار و بهار کاذب مي‌شود. بر اين اساس انتخاب مردم درست بود و مسيرشان نشانه ي عقلانيت و فرهنگ عميق درست گزيني است. دولت برآمده از تدبير مي‌تواند انتخاب مردم را بهاري نمايد و اميدشان را نااميد نکند. مسئوليت دکتر حسن روحاني و اعضاي کابينه‌اش تبديل آرزوهاواميدهاي مردم به واقعيت است. دولت يازدهم با رأي اکثريت مشروعيت يافته است اما حفظ اين مشروعيت به نحوه ي تدبير دولتمردان وابسته است. هر چقدر رئيس جمهور بر عهد خويش با مردم بماند به همان ميزان بر عمر اعتدال و تدبير خواهد افزود و به ميزاني که دولت از عهد خود فاصله بگيرد، از عمر بهارِ تدبير خواهد کاست. به هر روي انتخابات 24 خرداد 92 صحنه ي تغيير طلبي مردم و تحول آفريني آنان بود.

در پاسخ به تغييرخواهي‌ مردم، تدبير درست، جهت دهي تحول به سوي توسعه اي همه‌جانبه است. آرامش، اخلاق، بهروزي، صلح و معنويت، گوهر خواست مردم است. اگر ره آورد دولت تدبير در سال 93 چنين خواسته‌اي باشد تدبير با خواست مردم يکي خواهد شد و موجب تقويت پايه‌هاي مشروعيت مي‌باشد. در پايان ما «ابتکار»يها به سهم خود نسبت به کوتاهي، تقصير و دل آزاري‌هاي خود عذر مي‌خواهيم و بر عهد خويش و در مسير رسالت واقعي رسانه اي خود پاي مي‌فشاريم. تقدير، تقويمِ انسان‌هاي عادي است و تغيير، تدبير انسان‌هاي عالي. زندگيتان در سال 93 سرشار از برکت، سلامتي و تغييرات عالي باد.


در آخر ستون سرمقاله روزنامه مرم سالاری را میخوانید که به مطلبی با عنوان«توجه به حقايق و مسلّمات، شرط عقلانيت است»»نوشته شده توسط منصور فرامرزی اختصاص یافت:

تبيين «مؤلفه‌هاي سياست‌هاي اقتصاد مقاومتي» که با اشراف کامل و از زبان مقام معظم‌رهبري در جمع مسوولان دستگاه‌هاي مختلف و نيز فعالان اقتصادي و صاحب علمان ايراد گرديد، توجه به حقايق و مسلماتي را ضروري ساخت که غفلت از اين بديهيات، ما را در همين جايي نگه مي‌دارد که هستيم، نه آنجا که بايد باشيم:

1– با وجود مواهب طبيعي و انساني به استناد آمار و ارقام و مستندات مستدل، نمي‌توان از ضعف مديريت‌ها در سطوح مختلف، چشم پوشيد و همچنان از شايستگان در اداره کشور بي‌بهره ماند، بديهي است که بايسته ترين اقدام در اين زمينه، توجه به مشروعيت، قابليت و اهليت افراد به دور از نگرش‌هاي جناحي و سلايق فردي است. عيب بزرگي است که نمره 12 بر مصدر بنشيند و نمره 20 از معرکه بدور باشد. اين قسط اسلامي نيست.

2 – عدم برنامه‌ريزي علمي و منطقي و عقب ماندن طرح و برنامه و تعقل و تفکر از عمل!به خاطر دارم مضمون مصاحبه يکي از منسوبان و دولتمردان رژيم سابق را که مي‌گفت. وقتي که پيش از انقلاب، درآمد نفتي ايران چندين برابر شد، ذهنيت و تعقل و تفکر ما همراه با افزايش دلار‌هاي نفتي رشد نکرد و همان بوديم که بوديم؛ يعني، برنامه‌ناپذير و بي برنامه! نه تفکر برنامه ريزي داشتيم و نه توان برنامه‌پذيري! در نتيجه آن افزوني دلار‌ها بر فساد و سوء استفاده و اختلاس افزود و حاصل، هماني شد که در سال 57 ديديم و تجربه کرديم.

3– هم ما و هم مسؤلي که بر مسند مي‌نشيند بايد بدانيم و بداند که حساب و کتابي هست و لحظه اي نبايد باشد که چشم ناظران امين را از حيطه مسووليت خود دور ببيند. چون در آن صورت، هم کار از مدار اصلي خود خارج مي‌شود و هم آن مسئول امين و شريف پايش خواهد لغزيد. به همين دليل است که مولاي متقيان (ع)، قضايا و واليان خود را با چشم‌هاي امين ناظران صادق، به روشني مي‌ديد و پند مي‌داد و تحذير مي‌فرمود و منع مي‌کرد.

4 – باور داشت مطبوعات به عنوان رکن چهارم دموکراسي : براستي اگر چشم بيدار و ذهن هشيار رسانه‌اي باور مي‌شد و اجازه مي‌داديم که بنا به قانون نقد و تحليل کنند و به عنوان چشم بيدار ملت، حقايق را به تصوير بکشند و زواياي رفتاري را نشان بدهند، آيا نبايسته‌ها بايسته و رفتار‌ها، اصلاح نمي‌شد؟

اگر به قولي، آن روزنامه‌ها و رسانه‌هايي که دژ پولادين هستند و مصونيّت فطري دارند و مدعي علم به کلّ خفيّات هم هستند و آشکار و نهان عالم و آدم را مي‌دانند، معرفت خود را تسرّي مي‌دادند، و در سوء مديريت‌ها و اختلاس‌ها و سوء استفاده‌ها و تبذير‌ها و اسراف‌ها به سهو يا به عمد، چشم جهان بين خود را نمي‌بستند آيا «هر دم از اين باغ بري مي‌رسيد ؟» و آيا هزينه ميل غذاي آن خوش اشتها 520 ميليون تومان مي‌شد؟ و داغ ننگ سه هزار ميلياردي و بابک زنجاني و... بر پيشاني ناسور ما مي‌نشست؟

5 - «يد واحده» مرحوم امام «ره» همين وفاق و وحدت رويّه‌اي است که رهبري معظم در تبيين و تدوين مؤلفه‌هاي سياست‌هاي اقتصاد مقاومتي به آن اشاره کردند؛ يعني باور داشت علمي برنامه ريزي مورد توافق همه خبرگان و مسئولان تا سير مسووليت اقدام و اجرا، طولي باشد نه عرضي.

6 – نياز به تعامل با ديگران در روابط متقابل: مسلّم است که آدمي به عنوان موجود اجتماعي، نياز مبرمي به تعامل در شرايط منطقي و معقول و برابر با حفظ حقوق خود و ديگران دارد؛ يعني، نظام آفرينش و خلقت انسان آن چنان است که در بر آوردن حاجتهاي خود، محتاج ديگران است و زمينه خود کفايي در همه موارد نه ممکن است و نه به صرفه و نه به صلاح آدمي. کشور‌هاي پس ديوار آهنين هم که غير علمي و غير فطري عمل کردند، ناچار به عدول از باور‌هاي خود شدند که چين و شوروي سابق نمونه مثال ماست.

7 – تعديل و تغيير معيار‌هاي ارزشي : اگر احياي ملاک‌ها و معيار‌هاي اصيل اسلامي و ايراني آغاز انقلاب به جبر زمان ممکن نيست، مي‌توان آنها را تعديل کرد مؤثرترين راه اين تعديل و تغيير به عهده دانشگاهي به نام رسانه ملي است اگر چنين رسالتي با اين دستگاه عريض و طويل و پر هزينه ممکن نباشد بايد فکر ديگر کرد. ناخشنودي رهبري از اوضاع فرهنگي جامعه، هشداري به اين سازمان فرهنگ ساز هم هست. نبايد همه تقصير‌ها را به در خانه ديگران ببريم.

8 – ساده زيستي مورد اشاره مقام رهبري به آموزش اخلاق عملي بر مي‌گردد ؛ يعني خاموش کردن شمع بيت المال، نوع زندگي ساده و بي‌آلايش پيشوايان ما، خوردن نان به عرق جبين و کدّ يمين. با سيره آن بزرگواران، وارد کردن اتومبيل‌هاي چند صد ميليوني و دستگاه‌هاي عريض و طويل و اشراف نمايانه اداري ما، هيچ تناسب و سنخيتي مشاهده نمي‌شود. مسوولان سطوح مختلف به دل باور کنند که به قول اقبال لاهوري: «ازحريرش نرمتر کرباس ماست»

9- توجه و تکيه و بهره‌وري بهينه از سرمايه‌هاي عظيم انساني خودمان؛ هم متخصصاني که در داخل کشور داريم و هم نخبگان بي‌بديلي که با قدر نشناسي و فراهم نکردن زمينه ارائه خدمت، از دستشان داده‌ايم و کشور‌هايي که بي هيچ رنجي اين غنايم ما را به نفع خود و گاهي عليه ما به کار گرفته اند و اگر ميدان را برنخبگان به ثمر رسيده خود همچنان تنگ کنيم و نمره 12 را جذب و به کار بگماريم، ديگران نمره‌هاي بيست مارا به کار خواهند گرفت و با محصول کارشان بر ما فخر خواهند فروخت.بعيد است که زعماي قوم ماجراي اسکندر و ارسطو را ندانند.

10 – آنچه ما را زبانزد خاص و عام مي‌کند، بيشتر کار کردن و کمتر هزينه کردن است. کاري که ژاپن کرد و سرآمد شد نه نفت و ذخاير را فروختن و خوردن. آن روزگاري که ايرانيان بر جهان حکومت مي‌کردند و ابر قدرت جهان بودند، به سختي کار مي‌کردند و به سادگي زندگي را به سر مي‌بردند در حيطه زندگي ساده خود، بي نياز و خودکفا بودند و با اعتماد به نفس، به توانمندي‌هاي خود تکيه مي‌کردند نه آن که چشمشان به دست ديگري باشد. اين فرهنگ قوم نژاده ايراني بايد احيا شود.




اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار