رژیم شاه با کمک فکری اربابانش مخصوصا شیطان بزرگ پس از نزدیک به یک سال از تبعید امام(ره) به ترکیه به این نتیجه رسید که انتقال امام(ره) به نجف اشرف بهترین راه خروج از بن بست برخورد با امام(ره) است.

به گزارش خبرنگار احزاب باشگاه خبرنگاران، عظمت و شخصیت حضرت امام (ره) به سان کوهی بود بسیار بزرگ که قله رفیعش در ورای ابرهای طبیعت سر به آسمان معنویت و عبودیت حق ساییده و با پیوند سرچشمه لایزال هستی،‌ وجودش از زلال معرفت سیراب گردیده بود و از گستره پیرامونش،‌ چشمه سارهای حکمت، جاری شده بود و تشنه کامان آب حیات را سرمست شوق وصال می‌نمود.
 

 
عظمت شخصیت امام(ره) و عمق و گستردگی آن حتی برای نزدیک ترین افراد و برجسته ترین شاگردان ایشان قابل دسترسی و شناخت دقیقه نبود و کسی را هم یارای چنین ادعایی نیست، با این همه هر کس متناسب با درک و ظرفیت خویش و از بعد ظاهری و اثباتی،‌ قطره ای از دریای حکمت و فرزانگی امام(ره) را چشیده است و با جمع آوری این قطره هاست که جویبارهایی از آن دریای فضیلت برای تشنه کامان تاریخ و نسل های آینده، جاری می‌شود.
 
"محمد حسین رحیمیان" نویسنده کتاب "یادها و یادداشت‌هایی از زندگی امام خمینی قدس سره" می‌نویسد: این بنده ناچیز بیش از نیمی از عمرم را به سان خاری،‌ در کنار گل بی خار وجودش سر کردم، ولی به دلیل قابلیت، کمتر از طراوت و زیبایی ملکوتیش بهره مند شدم و بی گمان آنچه از او نصیبم شد، قطره ای بود از دریا و در عین حال آنچه از درک احساسم با قلم شکسته در قالب الفاظ ناقص می‌آید باز هم قطره ای است از دریا!
 
آنچه در زیر می‌آید هرگز نمی‌تواند معرف شخصیت والای حضرت امام(ره) باشد، بلکه فقط گوشه‌ای است از داستان آشنایی "محمد حسن رحیمیان" و خاطراتی چند از آنچه مستقیما شاهد و مرتبط با آن بوده است و البته در چند موردی که نقل صدها خاطره ای  است که از دیگران شنیده است.
 
علاقه مندان به خواندن خاطرات می‌توانند هر روز راس ساعت 6 صبح با مراجعه به سایت باشگاه خبرنگاران، ‌چند مورد از این خاطرات را مطالعه کنند و البته روند نقل این خاطرات در رسانه مذکور تا زمان رحلت جانگداز بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی ادامه خواهد داشت.

رساله علمیه

در مورد رسانه های علمیه نیز، حضرت امام(ره) روشی ویژه و متمایز از سنت رایج داشتند.

اینجانب، شخصا فردی را می‌شناختم که مرجع نشده _ حتی قبل از آنکه خانواده خودش از او تقلید کنند _ رساله علمیه و حاشیه بر رساله‌ها را تهیه و آن را به زبانهای متعدد ترجمه و شخصا به چاپ آن اقدام کرده بود. ولی حضرت امام(ره) بعد از آنکه به طور طبیعی و علی رغم گریزشان از شهرت و ریاست، به خواست خداوند، زعامت و مرجعیت بر دوششان استقرار یافت، بعد از درخواستها و اصرارهای فراوان، رساله علمیه دادند.

در مورد چاپ رساله نیز برخلاف معمول که رساله‌های علمیه را با استفاده از بیت المال و وجوه شرعیه چاپ و در سطحی گسترده به طور رایگان بین مردم توزیع می کنند، حضرت امام(ره) هرگز نگذاشتند که رساله علمیه شان از وجوه شرعیه چاپ شود و به طور کلی اجازه ندادند که به کسی رایگان داده شود.

از برخوردهای قاطع حضرت امام(ره) در این زمینه، داستانها زیاد است. از باب نمونه اینکه والد محترم اینجانب در سال 1341 به خدمت امام(ره) رسیدند و با ذکر مقدماتی از قبیل کثرت مقلدان و نیاز آنان به رساله علمیه، سعی کردند که امام(ره) را به اقدام برای چاپ رساله علمیه ترغیب کنند، ولی حضرت امام(ره) بعد از استماع سخنان ایشان با صراحت و بدون مجامله فرمودند:
این حرفها را مناسب است به یک کتابفروشی بگویید.

ایشان با ذهنیت منطبق با سنت رایج، سخت شگفت زده و رنجیده خاطر شدند، ولی با تدبر و تعمق در روش نوین امام(ره) و شناخت معیارهای الهی آن، ارادت و اخلاصشان دوچندان شد.

حضرت امام(ره) در شرایطی چنین شیوه‌ای را اتخاذ و تثبیت کردند که من خود نمونه‌های متعددی را برخلاف آن از دیگران شاهد بودم. از جمله وقتی مرحوم "آیت الله حکیم" بیمار و به لندن منتقل شده بودند، من در یکی از امارات خلیج فارس به منزل یکی از روحانیون مقیم آنجا وارد شدم. در آنجا منظره عجیبی دیدم.

اتاق و قسمت عمده ایوان منزل او تا سقف از رساله‌های بعضی آقایان پر شده بود، رساله‌هایی که بیوت به طور مجانی برای توزیع بین مردم، بعد از فوت مرحوم "آیت الله حکیم" فرستاده بودند، ولی آن روحانی با آنکه در ظاهر مقلد امام(ره) بود، هنوز نتوانسته بود یک نسخه از رساله امام(ره) را به دست آورد.

مدعی مرجعیت دیگری را به چشم خود دیدم که یک پاکستانی نزد او آمده بود و با آنکه صریحا اظهار کرد که مقلد حضرت امام خمینی(ره) است، ولی آن مدعی مرجعیت با دست خود رساله خود را از پستوی اتاق آورد و به او داد.

بارها افرادی از روحانیون و غیر روحانیون که با سنت رایج خو گرفته بودند، ضمن مراجعه به دفتر امام(ره)، درخواست رساله علمیه امام(ره) را می‌کردند، وقتی ما می‌گفتیم که نداریم و ما هم هنگامی که برای خودمان یا دفتر و یا پاسخ به سوال‌های شرعی و حتی شخص امام(ره)، به رساله نیاز داشته باشیم، مثل دیگران از کتابفروشی می خریم، شگفت زده می شدند! در مورد سایر کتابهای مطبوع حضرت امام(ره) نیز وضع به همین منوال بود. حتی خود امام(ره) نیز برخی از آنها را نداشتند که برای مراجعه، از ما به طور امانت طلب می‌کردند و دوباره پس می‌دادند.

نکته دیگر آنکه اصولا توزیع رایگان یا خیلی ارزان و زیر قیمت عادی هر کتابی را موجب وهن کتاب و مولف آن می دانستند و مخالف آن بودند. نمونه آن مطلب ذیل است:

توهین و استغفار

یکی از دوستان که از یاران مورد علاقه حضرت امام خمینی(ره) در نجف اشرف بود، به تحقیق و چاپ برخی از تالیفات آیت الله شهید مرحوم حاج آقا مصطفی خمینی(ره) اقدام کرده بود.

درپی آن، نامه‌ای از طریق غیر دفتر، خدمت امام(ره) فرستاده بود که حضرت امام(ره) بعد از ملاحظه نامه وقتی که ما به محضرشان رسیدیم، با ناراحتی و تاثر فرمودند:

این آقای ... برای من چه نوشته است؟ به مصطفی و کتاب او توهین کرده است. ایشان استغفار کند. از این توهین باید استغفار کند!

چون از مضمون نامه اطلاع نداشتیم، به فکر فرو رفتیم که آیا ایشان چه نوشته است که امام(ره) اینگونه برآشفته است. به همین دلیل، چند روز بعد، وقتی که ایشان به دفتر آمده بود، ضمن نقل مطلب حضرت امام(ره) از ایشان مضمون نامه را جویا شدم.

وی مضمون نامه را به صورت زیر برای اینجانب بازنویسی کرد:

محضر مبارک.... بحمدالله کتاب.... از استاد شهید مرحوم آیت‌الله حاج آقا مصطفی خمینی(ره) به چاپ رسید. در نظر داریم چنانچه موافق باشید مبلغی کمک فرمایند، ما نیز از حق چاپ گذشت می‌کنیم تا کتاب به قیمت ارزان- زیر قیمت عادی و نیمه رایگان - به بازار عرضه شود.....


 
توطئه دشمن به سود امام (ره)!

حضرت امام(ره) برای خدا و در راه خدا و دفاع از دین خدا و نجات بندگان خدا قیام کرد و در این راه از کسی جز خدا نترسید و لحظه‌ای به خود و مصلحت شخصی و آسایش خویش نیندیشید خدا نیز راه را بر او گشود، او را حفظ کرد و نصرت بخشید و دلهای پاک بندگانش را متوجه و شیفته ساخت و دشمنانش را مرعوب و مغلوب کرد.
 
هر چند دوستان پاکباخته امام(ره) از تلاش فداکارانه برای پیشبرد نهضت امام(ره) به هیچ وجه کوتاهی نکردند و در این راه حماسه‌ها آفریدند، معجزه الهی را در نقشی که دشمنان براساس مشیت الهی در بالا بردن و پیروزی مردم ایفا کردند، بیشتر و محسوس‌تر می‌توان یافت! دشمن با نیت و قصد دشمنی و ضربه زدن به امام(ره) به هر حیله‌ای دست می‌زد، اما تقدیر الهی نتیجه تدبیر دشمن را به سود امام(ره) و زیان دشمن سوق می‌داد: "و لا یحیق المکر السیء الا باهله" که به راستای مطالعه سیر زندگی امام (ره) تفسیر عینی بسیاری از آیات قرآن است.
 
رژیم شاه با کمک فکری اربابانش مخصوصا شیطان بزرگ پس از نزدیک به یک سال از تبعید امام(ره) به ترکیه به این نتیجه رسید که انتقال امام(ره) به نجف اشرف بهترین راه خروج از بن بست برخورد با امام(ره) است. از سویی نگرانی طرفداران امام(ره) که عموما متدینین و علاقه مندان به امیرالمومنین(علیه السلام) هستند و بالاترین آرزوی آنان توفیق تشرف به جوار آن حضرت است، وقتی می‌بینید رهبر و مرجعشان به جای تبعید در نقطه دور دست در ترکیه، در نجف اشرف و در کنار جدش مستقر شده است به خوشحالی و آسودگی خاطر تبدیل می‌شود و بدین ترتیب مشکل افکار عمومی و تشدید توجه مردم به امام (ره) به خاطر تبعید مظلومانه‌اش برطرف می‌شود؛ از سوی دیگر با توجه به شناخت رژیم از جو عمومی نجف و مهره‌های ریز و درشتی که در حوزه علمیه نجف داشت و با این گمان که در برابر زعامت تثبیت شده و ممتد مراجع بزرگی هم چون آقایان حکیم، خوئی، شاهرودی و تصور برتری مقام علمی مراجع نجف نسبت به مراجع قم، شخصیت غریب، بی‌یاور و تازه وارد امام (ره)، رنگ می‌بازد و با کمک ایادی و مرتبطان دربار، شخصیت تحقیر شده امام(ره) در فضای ساکت نجف، منجمد و نهال اندیشه و نهضتش خشک خواهد شد و دلایل دیگری که فعلا مجال طرح آن نیست، امام(ره) را در تاریخ 13/7/1344 به نجف تبعید کردند تا آرام و بی‌صدا و دور از دغدغه واکنش طرفداران امام(ره)، همه چیز را به پایان برند!
 

انتهای پیام/


اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار