به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران، ضربههای باتوم روی سرش دردناک است اما سرش را بلند نمیکند. غرورش اجازه
نمیدهد که در مقابل توهینهای مأمور زبان نفهم، سکوت کند اما مصلحت
میگوید که باید آرام بنشیند و به خاطر دوست کناریاش طغیان نکند. دوستی که
حسابی کتک خورده و از خستگی لگدهایی که تنش را کبود کرده، روی زمین افتاده
است. درد سکوت در این شرایط، درد بزرگی است اما باید تحمل کرد. همین تحمل
است که حماسه مقاومت را در دل دشمن شکل میبخشد. آزادگان ما در دوران
اسارتشان پر از حادثه و اتفاق و خاطره هستند. آنان مقاومت بزرگی در
اردوگاههای سیاه و نمور نشان دادند. در این بین هنر و بویژه تئاتر حرف
زیادی برای گفتن داشت و نقش زیادی در گردهم آوردن بچههای اسیر ایفا میکرد
به گونهای که همه آزادهها در این باره اتفاق نظر دارند.
با توجه به این
که محدودیتهای زیادی برای اجرای نمایش در اردوگاهها وجود داشت اما همه
گونه خلاقیت به خرج میدادند تا دور از چشم دشمن بتوانند نمایشی اجرا کنند
و چه صحنههای زیبایی خلق کردند. جالب آن که معدود افرادی که بین اسرا
جاسوسی میکردند، هیچ گاه فعالان تئاتر را نشان نمیدادند، چرا که خودشان
هم به دیدن این نمایشها نیاز داشتند. این روزها که در سالگرد پیروزی
انقلاب هستیم به سراغ چند نفر از آزادگان فعال در عرصه تئاتر رفتهایم تا
از برخی زوایای آن روزها در رابطه با تئاتر بیشتر بدانیم.
ë داستان قیر و قیف
عارف سجادهچی، از آزادگان دوران دفاع مقدس که سال 61 در عملیات والفجر
مقدماتی به اسارت بعثیها درآمد. 8 سال در اردوگاههای موصل دوران اسارتش
را گذراند. او گرچه اکنون به عنوان پزشک عمومی فعالیت میکند اما هنوز هم
خاطرات روزهایی که در اردوگاه نمایشنامه مینوشت، ذهنش را راهی آن دوران
میکند. نمایشنامههایی که در مناسبتهای مختلف بویژه در دهه فجر سال 67
برای اسرا در اردوگاه روی صحنه رفت و بسیار مورد توجه قرار گرفت.وی درباره این نمایش ها میگوید: سال 67 به مناسبت فرا رسیدن نخستین دهه
فجر پس از پذیرش قطعنامه برنامهای در اردوگاه موصل 4 داشتیم.
این برنامه
به گفته امروزیها همچون یک کلیپ از قطعات موسیقی و نمایش تشکیل شده بود.
گروه سرود اشعاری را مربوط به اتفاقات انقلاب تا زمان پذیرش قطعنامه و آغاز
دوران سازندگی اجرا میکرد و سپس یک گروه نمایشی حرکاتی متناسب با شعر را
بازی میکردند. این برنامه میان بچهها جایی برای خود باز کرده بود و بسیار
مورد استقبال قرار گرفت.سجادهچی همچنین درباره تأثیر نمایش روی اسرا ادامه میدهد: علاوه بر
روحیه دادن و حفظ وحدت میان اسرا، برخی مسائل مربوط به محیط زندان نیز با
تئاتر به بچهها آموزش داده میشد. در این باره به یاد دارم سال 64 یا 65
بود که پس از سالها برای نخستین بار برایمان یخ آورده بودند.
اسرا مقابل
بشکههای یخ ازدحام کرده و صحنهای به وجود آورده بودند که جالب نبود. من
متنی نوشتم که بلافاصله گروه نمایش آن را اجرا کرد و در آن نشان میداد که
سربازان زخمی در جنگ احد آب را به همدیگر تعارف میکردند و هیچ کس از دیگری
پیشی نمیگرفت. این نمایش آنقدر تأثیرگذار بود که بار دوم که به اردوگاه
یخ آوردند کسی سمت بشکههای یخ نمیرفت و کم کم و بدون ازدحام همه بچهها
از یخها استفاده کردند. این بهرهمندی از تئاتر سبب میشد مشکلات روزمره
را به راحتی حل کنیم و آن را از بین ببریم.
وی درباره علت ادامه نیافتن این فعالیتها بعد از آزادی بیان میکند:
واقعیت این است که مسائل روزمره سبب شد که دیگر کسی فرصت پرداختن به این
مسائل را نداشته باشد. از آنجا که در داخل ایران این موضوع متولی مشخصی
نداشت، رفته رفته به دست فراموشی سپرده شد. بچههای آزاده نیز پس از اسارت
هر یک در گوشهای مشغول به کار شده بودند که بعضاً ربطی به موضوع تئاتر نداشت.
سجادهچی ادامه میدهد: این داستان قیر و قیف در جهنم که وقتی قیف هست،
قیر نیست و برعکس در این باره به خوبی صدق میکند؛ یعنی کسانی که ابزار و
امکانات در دست دارند، دغدغه مسائل مهم از جمله اجرای تئاترهای تأثیرگذار
را ندارند. کسانی هم که همچون آزادگان دغدغهمند هستند، امکاناتی در
اختیارشان قرار نمیگیرد تا با تئاتر بتوانند حال جامعه را بهتر کنند.این آزاده با اشاره به نداشتن متولی برای به نمایش درآوردن خاطرات دوران
اسارت میگوید: با مرگ آزادگان و تمام شدن آنان، این خاطرات نیز تمام
میشوند و موضوعاتی بیان میشود که شبیه واقعیت نیست.
مهدی سجادهچی از
فیلمنامهنویسان معروف سینما، پسرعموی من است و به او پیشنهاد دادم که برخی
خاطرات آزادگان را به فیلمنامه تبدیل کند. او هم از این موضوع استقبال کرد
اما از آنجا که حمایتی وجود نداشت، این کار نیمه تمام ماند. من در این
باره با اطمینان میتوانم بگویم که اگر اثری با انگیزههای والا با موضوع
آزادگان در حوزه تئاتر یا سینما تولید شود، اتفاقات خوبی به همراه دارد.
ë تجارب فراموش شده آزادگان
عبدالمجید رحمانیان، از دیگر آزادگانی است که دست به قلم برده و خاطرات و
تجربیاتش را از فعالیتهای تئاتری در دوران اسارت به کتابی تبدیل کرده است
با عنوان «تئاتر در اسارت».
وی که از اهالی شیراز است، معتقد است: متأسفانه تجربیات آزادگان در عرصه
تئاتر نه تنها به درستی سازماندهی و مدیریت نشده بلکه این سوءمدیریت ها
مانع بروز برخی استعدادها هم هست. در حقیقت این مسائل به شعار گذشت. ما
زمانی که از اسارت برگشتیم، مجبور بودیم به مسائل روزمره و تأمین مایحتاج
مورد نیازمان بپردازیم بنابراین تجاربمان همین طور ماند و خاک خورد.
آزادهها هم از یکدیگر جدا افتادند و تقریباً همه کارهای هنریمان به
فراموشی سپرده شد.
این آزاده بیان میکند: دوران اسارت ظرفیتهای بسیاری
برای تبدیل شدن به تئاتر دارد که مهمترینش، نشان دادن مسیر تحول انسان تا
رسیدن به تعالی است. همچنین از آنجا که در نمایشهای دوران اسارت به
موضوعات عمیق پرداخته میشد، مطمئناً این آثار کارایی بسیاری برای حال حاضر
دارد. به عنوان مثال به مناسبت دهه فجر ما نمایشهایی اجرا میکردیم که
انقلاب و اهداف آن را به درستی تبیین میکرد که این موضوع میتوانست جلوی
بروز بسیاری از مشکلات و تفرقهافکنیها را بگیرد.
رحمانیان با اشاره به تأکید مرحوم ابوترابی، سیدآزادگان ایران برای اجرای
تئاتر در اردوگاهها میگوید: وی به قدری تئاتر را با اهمیت میدانست که
حتی حاضر شده بود در یک نمایش نقشآفرینی کند. این نمایش نامش «محاکمه
درون» بود و وی اصرار داشت که میخواهد در آن بازی کند. البته با این کار
میخواست به ما بفهماند که فعالیت ما در این زمینه چقدر باارزش است.پس از
اجرای این نمایش، تأثیر آن در روحیه بچهها کاملاً مشهود بود. به اعتقاد
وی، تئاتر برای جامعه امروز بسیار ضروری است و میتوان از طریق آن بسیاری
از پیامها و اهداف درست را در جامعه تبیین کرد، منوط به آن که در مسیر
صحیح گام برداشت.
ë هنری که تأثیری دعاگونه داشت
مظفر قلعهنویی، اهل نیشابور که سال 64 در عملیات خیبر به اسارت درآمد و
تا سال 69 در اردوگاه موصل اسیر بود، آزادهای است که هنوز هم به همراه
برخی همرزمان و آزادههای دیگر تئاتر اجرا میکند. وی هنگامی که از تئاتر و
خاطرات آن دوران در اسارت صحبت میکند، حسی پر از شعف و شور در لحنش
پدیدار میشود. وی معتقد است: تئاتر گاهی آنقدر تأثیر عمیق در ذهن و روح
بچههای اردوگاه میگذاشت که میتوان گفت هم اندازه دعا و نیایش بود.
این آزاده نیشابوری میگوید: در مناسبتهای مختلف همچون دهه فجر آنقدر
نمایشها و سرودها مورد توجه قرار میگرفت که تا مدتها بچههای اردوگاه
خودشان در جمعهای دو و سه نفری سرودها را زمزمه میکردند یا درباره
صحنههای نمایش ساعتها با هم بحث میکردند. این نشان میداد که آنها متأثر
از اجراها قرار میگرفتند.وی درباره فعالیتهای تئاتری بعد از دوران اسارت اظهار میکند: بعد از
آزادی چند نمایش اجرا کردیم اما متأسفانه آن طور که باید مورد استقبال قرار
نگرفت. چند سرود هم بعد از آن اجرا کردیم ولی به مرور بچههای گروه گرفتار
مشغلههای روزمره شدند و رفته رفته دیگر اجرایی نداشتیم.
قلعهنویی درباره علت بیتوجهی به تئاتر از سوی آزادهها با وجود تأثیر و
خاطرات خوبی که برای آنان داشت، بیان میکند: این موضوع به نبود مدیریت
برمیگردد. اگر ما مورد حمایت نهادها و ارگانهای مربوطه قرار میگرفتیم و
دلسوزانی در این عرصه وجود داشتند که پیگیر ماجرا میشدند، مطمئناً در این
22 سال بعد از اسارت، اتفاقات خوبی نه تنها برای جامعه آزادگان بلکه برای
کل جامعه رخ میداد.وی قابلیت به صحنه رفتن خاطرات دوران اسارت را بسیار خوب میداند که اگر
این اتفاق رخ دهد، آثاری تأثیرگذار و موفق را در هنرهای نمایشی شاهد خواهیم
بود.