در ابتدا ستون یادداشت روز،روزنامه کیهان را میخوانید که به مطلبی با عنوان«اشتباه نکنید! ژنو 2 مهم است»نوشته شده توسط محمد ایمانی اختصاص یافت:سوزن رسانههای مهم غرب این روزها روی یک عبارت متوقف شده و علیالدوام
آن را تکرار میکنند؛ اینکه «کنفرانس ژنو2 هیچ دستاوردی به دنبال نخواهد
داشت». این تحلیل به یک معنا کاملا اشتباه است و باید گفت ژنو2 اتفاقا
دستاوردهای مهمی را به همراه دارد. برخلاف بسیاری از تحلیلگران که
میگویند در کنفرانس ژنو2 هیچ خبری نیست، به نظر میرسد اتفاقا این نشست پر
از اخبار و دلالتهای رمزآلود است و زیر سایه سنگین غایب بزرگ آن یعنی
ایران برگزار میشود. اولین خبر بزرگ که رسانههای مهم جهانی نتوانستند آن
را کتمان کنند همین عدم حضور بازیگر مهم منطقه است. ایران به تعبیری، طرف
اصلی الّاکلنگ موازنه در بحران سوریه است و وقتی از جای خود برمیخیزد،
زمین خوردن طرف مقابل حتما سر و صدای زیادی ایجاد میکند، چنان که کرد.
میان
ژنو یک و ژنو2، بیش از یک سال و نیم فاصله است. این نشست که قرار بوده از
ماهها پیش برگزار شود، چند بار به خاطر ناهماهنگیها و ناتوانیهای طرف
اصلی معارضه علیه دولت سوریه به تاخیر افتاده است. ناظران کنجکاو همین جا
از خود میپرسند کدام گره بغرنج در کار آمریکا و دوستانش افتاده که صرف
برگزاری یک کنفرانس را تا این حد سخت و پیچیده میکند. ژنو2 همچنین 34 ماه
پس از شروع جنگ تحمیلی در سوریه دایر شده تا به قول برخی محافل آمریکایی و
انگلیسی- نظیر بیبیسی و صدای آمریکا- به دنبال آتشبس و مذاکره دولت و
مخالفان باشد. این خود خبر قابل توجهی است که آمریکا پس از حدود 3 سال از
عهده این جنگ بزرگ برنیامده است. بر اساس محاسبات مشترک تلآویو- واشنگتن،
ماجرای سوریه و سرنگونی حکومت آن باید ظرف چند هفته یا حداکثر 3 ماه تمام
میشد اما به شهادت رصدگران اطلاعاتی و نظامی و سیاسی غرب، حاکمیت سوریه
اکنون به مراتب قدرتمندتر از شروع جنگ در سال 2011 است. آقای جانکری دیروز
در مونتروی سوئیس، دولت آمریکا را به استهزا گرفت وقتی که از دولت انتقالی
سخن گفت و اینکه اسد جایی در این دولت نخواهد داشت.
برای تمام ناظران
سیاسی این تعبیر که «اسد باید برود» کاملا آشناست.
باراک اوباما این رجز را
دو بار ادا کرد اما زیر سنگینی بارآن ماند. یک بار 3 سال پیش که جبهه
آمریکا، انگلیس، فرانسه، عربستان، قطر، ترکیه و... جنگی کمسابقه را علیه
سوریه کلید زدند و بار دوم اوایل شهریورماه جاری که شیپور حمله به سوریه را
از سر گشاد آن نواخت. اکنون روزنامه سعودی الشرقالاوسط در گزارشی
مینویسد «3 سال پیش که آتش جنگ شعلهور شد، تحلیلگران با اطمینان
میگفتند نظام سوریه از هم خواهد پاشید اما با همه مشکلات، چه چیزی باعث شد
نظام سوریه 3 سال سخت را دوام بیاورد. اکنون ارتش و سازمانهای اطلاعاتی و
نیروهای امنیتی سوریه، سر جای خود به شکل منسجم باقی است و نه تنها
علویها بلکه حتی سنیها نیز در ارتش و سازمانهای امنیتی به حاکمیت سوریه
وفادارند».
مشابه همین مضمون را دیروز واشنگتن پست مورد تاکید قرار داد
که معتقد بود «آمریکا از بانیان نشست ژنو، کلام اول و آخرش این بوده که
اسد باید برود اما واقعیات میدانی جنگ سوریه هرگز چنین ادعایی را تایید
نمیکند بلکه بر اقتدار قوی اسد دلالت دارد و تحلیلگران نیز به همین دلالت
اعتقاد دارند. لاندیس متخصص امور سوریه در دانشگاه اوکلاهما در این باره
میگوید از نگاه اپوزیسیون میانهرو سوریه، کنفرانس ژنو در واقع تایید این
مدعاست که بشار اسد و حاکمیت سوریه غیر قابل شکست هستند. به گفته ولی نصر
از مشاوران سابق اوباما، ایران دوشادوش سوریه ایستاده است. انتظاری از
کنفرانس ژنو نیست و برخی گروههای اپوزیسیون میگویند این کنفرانس در واقع،
باقی ماندن اسد در قدرت را به رسمیت میشناسد. به اعتقاد تحلیلگران، غیبت
ایران در کنفرانس، خود دلالت بر بینتیجه بودن آن میکند».
4 ماه پیش
مقامات ارشد آمریکایی به بهانه کاربرد تسلیحات شیمیایی، ادعا کردند کار
حکومت سوریه را با یک حمله برقآسا و «نقطهزنی موشکی 3 روزه» یکسره خواهند
کرد. حتی چهارشنبه 6 شهریور اعلام شد که آمریکا فردا (29 آگوست 2013) حمله
را شروع میکند. اما در همان یک هفته جنجالی اتفاقاتی پشت سر هم رخ داد که
نشان میداد اوباما در دوره فشلی و فرسودگی قدرت ایالات متحده به زمامداری
رسیده است. او و دیوید کامرون، اولین پشت پا را از 285 نماینده- اکثریت-
مجلس عوام انگلیس خوردند. ضربه دوم از سوی 140 عضو مجلس نمایندگان آمریکا
حواله شد که برخلاف بسیاری از تندرویهای همیشگی، از دولت درباره این ریسک
بزرگ توضیح میخواستند. کار حتی به رایگیری در کنگره نکشید و باد بلوف
دولت آمریکا به سرعت خالی شد. واقعیت 4500 کشته و دستکم دهها میلیارد دلار
هزینه هنگفت دو جنگ افغانستان و عراق، آن قدر برای آمریکاییها مهیب بود
که نخواهند وارد این ریسک بزرگ شوند. سوریه، لیبی نبود همچنان که افغانستان
و عراق هم نبود، که اگر بود آمریکا و متحدانش ظرف چند ماه کار را تمام
میکردند.
همان روزها در صدر تحلیل رسانههای اروپایی و آمریکایی، این
تحلیل قاب شد که «اوباما اردک لنگ است». آن روزهای جنجالی که اوباما و کری
زیاد حرف میزدند و لغز میخواندند، ولی امر مسلمین حضرت آیتالله العظمی
خامنهای بیش از چند عبارت کوتاه اما ضربدار نفرمودند. «آمریکاییها
بدانند مطمئنا از این مسئله [حمله به سوریه] ضرر خواهند کرد همچنان که در
عراق و افغانستان ضرر کردند. این دخالتهای نظامی، نفرت ملتها را نسبت به
آنها زیاد میکند و آنان را در منطقه بدنامتر میکند؛ به علاوه که هیچ
آینده روشنی ندارد... منطقه مثل انبار باروت است».
اکنون 4 ماه پس از آن
ماجرا، نشست ژنو به مراسم تدفین و ختم پروژه آمریکایی «فروپاشی در سوریه»
شبیهتر است تا نشست تصمیمسازی برای آینده. این تحلیل را شبکه فرانس 24
ساعاتی قبل از شروع نشست منتشر کرد که «معلوم نیست کنفرانس ژنو2 به چه
نتیجهای برسد. غیبت ایران بسیار مهم است چرا که برای اجرای توافق احتمالی
حاصله، همراهی بازیگران اصلی از جمله ایران مورد نیاز است. ایران کشوری
غیرقابل چشمپوشی و قدرتی بزرگ در عرصه منطقه خاورمیانه است. بدین ترتیب
غیبت این کشور، میخی بر تابوت نشست ژنو است. حالا باید پرسید چرا واشنگتن،
لندن و پاریس تاکید بر برگزاری این کنفرانس داشتند در حالی که محکوم به
شکست است و بدون تردید، اعتبار آنها را در قبال بحران سوریه برای چندمین
بار زیر سوال خواهد برد. اکنون سرنگونی نظام سوریه دور از ذهن به نظر
میرسد چرا که این نظام بسیار قدرتمند از یک سال پیش است». مشابه همین
تحلیل را شبکه بیبیسی منتشر کرده و میگوید «بدون ایران، بسیاری از
تصمیمات احتمالی که قرار است در ژنو2 اتخاذ شود، با چالش مواجه خواهد شد.
به هر حال ایران صاحب نفوذ در سوریه است. با غیبت متحد قدرتمند دولت سوریه و
حضور مخالفان نه چندان قدرتمند آن بعید است کلید حل ماجرا در سوئیس پیدا
شود.»آمریکا در ژنو 2 بد بازی کرد و بازی بزرگ خود را به هم ریخت. خبط
استراتژيک آمریکا 2 لایه داشت. یک لایه مربوط به جریان مواجب بگیر یا
سادهدل و خوشگمان در ایران است که به بهانه «توافق هستهای ژنو»، طبق
ماموریت یا براساس خوشباوری مدعی شدند آمریکا از موضع دشمنی با ایران
تبدیل به دوست استراتژيک شده است. دولت آمریکا در حالی که میخواست خشم و
عقده ناشی از شکست 3 ساله در نبرد سوریه را خالی کند، به آن جریان مامور از
یک سو و به چیدمان تحلیلی جریانخوشباور از طرف دیگر لگد سختی زد. اما
لایه دوم این خبط استراتژيک، آنجا آشکار میشود که به جای برجسته شدن مواضع
آمریکا در ژنو 2 و مثلاً اظهارات جان کری، همچنان غیبت ایران سرتیتر اخبار
و تحلیلها در غرب است. این هم لگد محکمی است به گزاره کانونی و القایی
آمریکا طی چند ماه اخیر مبنی بر اینکه ایران از موضع ضعف، پای میز مذاکره و
توافق هستهای ژنو آمده است. ایران اگر در کنفرانس حاضر بود و مثلاً
مخالفت و تحفظ میکرد، شاید آن قدر به چیدمان نقشه آمریکا ضربه نمیخورد که
اکنون در غیاب ایران ضربه خورده است.
عجیب نیست که دیروز روزنامه
نیویورک تایمز مینویسد «هیچ یک از طرفهای اصلی حاضر در جنگ سوریه به
پیشرفت مذاکرات ژنو خوشبین نیستند. آمریکا با دعوت بانکیمون از ایران
خشمگین شد. ایران از حامیان سرسخت سوریه است. مشاجرهای به مدت 24 ساعت در
گرفت که مسئله اصلی کنفرانس (سرنوشت آینده سوریه) را به محاق برد. یکی از
مقامات وزارت خارجه آمریکا با اشاره به این مشاجره سخت میگوید فکر نمیکنم
با وضعیت به وجود آمده، کسی نسبت به پیشرفت در مذاکرات ژنو خوشبین
باشد... سوریه در میدان جنگ شاهد تحولات تعیینکنندهای بوده است.
اپوزیسیون، از هم گسیخته و حاکمیت در موضع قدرت قرار گرفته است. این واقعیت
میدانی، آمریکا را برای پیشبرد کنفرانس ژنو دچار مشکل کرده است. جان کری
سال گذشته اعلام کرده بود همه محاسبات اسد را به هم میزند. دنیس راس
فرستاده سابق آمریکا به خاورمیانه میگوید کنفرانس ژنو هیچ یک از فاکتورها و
مشخصههای لازم همه کنفرانسهای مشابه را ندارد. به زعم یک دیپلمات غربی،
ما پلان B برای این کنفرانس نداریم.»
اکنون از پروژه ایجاد انقلاب
مصنوعی- از طریق دلارهای نفتی و دلالی استخبارات سعودی، فراخوانی القاعده
به میدان و کارگردانی سیا، موساد و اینتلیجنت سرویس- تنها کاریکاتوری
کممایه برجای مانده است. رابرت بائر افسر عالیرتبه سیا در کتاب «خوابیدن
با شیطان»، بدهبستان و رشوههای هنگفت میان آمریکا و رژیم سعودی را بازگو
میکند و این در حالی است که هیلاری کلینتون 2 سال پیش درباره ضلع سوم
ماجرا (القاعده) تصریح کرد «ما گذشته مشترکی با القاعده داریم و 20 سال پیش
خود ما آن را در جنگ با روسیه راهاندازی کردیم.» هر جنایتی که گروه های
مسلح تروریست در سوریه و لبنان و عراق مرتکب میشوند، لعنت افکار عمومی
نثار آمریکا و گماشتهاش عربستان میشود.
دکتر جعفر خیر خواهان در مطلبی که با عنوان«دستورکار مجمع جهاني اقتصاد در سال 2014»در ستون یادداشت روز،روزنامه خراسان به چاپ رسانده اینطور نوشت:هر ساله به مدت چهار روز در نخستين ماه هر
سال ميلادي، تفرجگاه طرفداران اسکي در دهکده برفگير داووس در سوئيس، خانه
موقتي قدرتمندترين افراد از سراسر جهان مي شود.مجمع جهاني اقتصاد که يک سازمان مستقل بين المللي محسوب مي شود به مدت 44
سال است که ماموريت و وظيفه خويش را کمک به بهبود وضعيت جهان تعريف کرده
است. جلسات سالانه اين مجمع در داووس، تريبوني است تا دستورکار اقتصادي
براي جهان را در ابتداي هر سال مشخص سازد.
براي بيش از چهار دهه مجمع جهاني اقتصاد با تشخيص اينکه مسائل جهاني به هم
وابسته بوده و شکنندگي ذاتي در اقتصاد جهاني وجود دارد اقدام به تهيه
دستورکارهايي مي کند تا رهبران جهان بتوانند واکنش سريعي به جهان به سرعت
در حال تغيير ما نشان دهند. تنوع و تشريک مساعي غيررسمي که در "روح داووس"
وجود دارد به اين معناست که شرکت کنندگان علاوه بر ديدن چهره هاي آشنا از
اين شانس برخوردار شوند که با افراد جديد، ديدگاه هاي تازه و تفکرات متفاوت
نيز مرتبط گردند.
در اين مجمع حدود ۳ هزار نفر شامل رهبران جهاني، هيات هاي نمايندگي
دولت ها، دانشگاهيان، خالقان ثروت و روساي شرکت هاي چند مليتي گرد هم
مي آيند. امسال دست کم 40 رهبر سياسي کشورهاي جهان به همراه 900 مدير
اجرايي شرکت ها حضور دارند.موضوع سال 2014 عبارت است از "شکل دهي دوباره جهان: پيامدهايي که براي
جامعه، سياست و کسب و کار دارد." هدف مجمع بسط و گسترش بينش ها، ابتکار
عمل ها و اقدامات ضروري براي واکنش نشان دادن به چالش هاي جاري و نوظهور
جهاني است.
آنگونه که در فهرست ميهمانان دعوت شده به مجمع ديده مي شود از ايران سه
شخصيت حضور دارند: رئيس جمهور محترم دکتر حسن روحاني، وزير امور خارجه دکتر
محمد جواد ظريف و نيز استاد روابط بين الملل دانشگاه شهيد بهشتي دکتر
محمود سريع القلم.نخست وزيران انگلستان و ژاپن در بين 40 رهبر شرکت کننده هستند. وزير خارجه
آلمان به نمايندگي از صدراعظم اين کشور آنجلا مرکل شرکت مي کند که در يک
سانحه اسکي آسيب ديده است.
بانکداران مرکزي برخي کشورها از جمله بانک مرکزي اروپا نيز در کنار روساي
شرکت هاي مهم سرمايه گذاري و بيمه مثل گلدمن ساکس و بارکلي و لويدز حضور
دارند.مسائل خاورميانه و سوريه از اصلي ترين مباحث مطرح شده در مجمع امسال است.
همزمان در فاصله اي نزديک در شهر ژنو کنفرانس ديگري درباره جنگ داخلي سوريه
برگزار مي شود که احتمالا دو روز اول (چهارشنبه و پنج شنبه) مجمع را تحت
الشعاع قرار مي دهد.
جان کري وزير خارجه آمريکا قرار است روز جمعه وارد داووس شود اما اميدها بالا نبوده و انتظارات نسبت به گشايش اوضاع پايين است.در سالهاي گذشته، سايه تهديد جنگ با ايران توسط رژيم صهيونيستي و آمريکا بر
سر برنامه هسته اي ايران بر مجمع سنگيني مي کرد. اما در حالي که بنيامين
نتانياهو نخست وزير رژيم صهيونيستي تلاش مي کند تا جهان را متقاعد سازد که
تحريم هاي حتي شديدتري عليه ايران وضع کنند تا همه توانايي هاي هسته اي
ايران متوقف گردد، دکتر روحاني به سمت سرمايه گذاران توجه مي کند با اين
وعده و استدلال که تحريم ها در حال از بين رفتن است و اگر آنها امروز تصميم
به سرمايه گذاري بگيرند، هنگامي که تحريم ها برداشته شد، سودهاي بسيار
بيشتري خواهند برد.
نشست امسال پنج موضوع اساسي را به شرح زير در دستور کار قرار داده است.
موضوعاتي که بي شباهت با مسائل اساسي کشور ايران نيز نيست؛ از گسترش
نابرابري درآمد، و رشد اقتصادي ضعيف گرفته تا بيکاري مزمن و مداوم، بدهي
دولتي ناپايدار و انتشار آلاينده ها.
1- نابرابري: شکاف روزافزون بين غني و فقير، بزرگترين تهديد براي رونق
جهاني است که اعضاي مجمع جهاني اقتصاد در نظرسنجي امسال شناسايي کردند. به
گفته کلاوس شواب بنيانگذار و رئيس مجمع جهاني اقتصاد، کاهش رشد اقتصادي
جهان در کنار افزايش نابرابري اقتصادي اتفاق افتاده است. علت افزايش
نابرابري هم کاهش سهم نيروي کار از درآمد ملي است که در نتيجه جهاني شدن و
پيشرفت فناوري رخ داده است. اين وضعيت يک چالش جدي براي سياست گذاران است.
ضريب جيني که شاخص نابرابري است در بسياري از کشورها به بالاتر از 0.4
رسيده است که ميزاني هشداردهنده براي يک نابرابري خطرناک است.
2- کاهش رشد توليد ناخالص داخلي: بدترين رکود اقتصادي پس از دهه 1930
ميلادي در سال 2007 رخ داد که ضعيف ترين بهبودي پس از آن ثبت شده است. در
پنج سال پس از بحران مالي که رکود اقتصادي را به دنبال داشت، هنوز رشد در
بيشتر کشورها ضعيف و در برخي ديگر منفي است. متاسفانه اين کم رشدي در ايران
طي دو سال اخير به نرخ هاي منفي و به سطحي بي سابقه رسيده است که اميد
مي رود با رفع تحريم ها جان تازه اي در اقتصاد کم رمق کشور دميده شود.
3- بيکاري: ميانگين بيکاري در منطقه اروپا به سطح بي سابقه 12 درصد رسيده
است که در برخي کشورها مثل اسپانيا و يونان حتي 25 درصد نيروهاي کار را
تشکيل مي دهد و البته بيکاري جوانان بسيار بالاتر است. مدير عامل صندوق
بين المللي پول ماه گذشته پرسيد آيا مي توان از پايان بحران اقتصادي سخن
گفت هنگامي که 12 درصد نيروي کار بدون شغل است و زماني که هيچ نشانه اي
وجود ندارد که مردم توان پرداخت بدهيهاي خود را پيدا کرده اند.
4- بدهي دولتي: نظرسنجي سالانه موسسه پرايس واترهاوس کوپر از مديران ارشد
شرکت ها نشان داد که توانايي دولت هاي بدهکار در مهار کسري بودجه در بين 71
درصد پاسخ دهندگان نگراني اصلي است در حالي که سال 2011 اين رقم در سطح 61
درصد بود. سهم بدهي دولت از توليد ناخالص داخلي در بيشتر کشورها افزايش
يافته است.
5- تغييرات اقليمي و انتشار آلاينده ها: مجمع جهاني اقتصاد همچنين نگران
اين است که دولت ها آنچنان گرفتار و درگير مسائل اقتصادي آني شده اند که به
تهديد بلندمدت تغييرات اقليمي توجهي نشان نمي دهند. نقشه انتشار
آلاينده ها به صورت سرانه گوياي روند افزايشي آن در طي زمان است.
روزنامه رسالت مطلبی را با عنوان«ساماندهي اصولگرايان و پرسش هاي فرارو»ر ستون سرمقاله خود به قلم دکتر امیر محبیان به چاپ رساند که در ادامه میخوانید:اصولگرايان عليرغم ريشه هاي اجتماعي قدرتمند و
تشکل هاي قابل اعتناء متاسفانه در موقعيت مناسبي قرار ندارند؛بازشکافي
دلايل اين وضعيت فرصتي ديگر را مي طلبد و صاحب اين قلم در نوشتارهايي بدان
پرداخته است.ايجاد نظم و ترتيب در محيط ،منجمله محيط سياسي آشفته به منظور کنترل
موقعيت هاي دشوار قواعدي دارد؛تهيه يک برنامه قابل کنترل ؛تصميم به
اجرا،تصحيح و اجراي مجدد در زمره اين اقدامات است.پيش نياز ساماندهي مجدد اصولگرايان نيز اقتضائاتي دارد؛به دليل فراز و نشيب
هاي طي شده و تعارفات مرسوم در ميان اصولگرايان متاسفانه اختلافات ريشه
يافته است و براي رفع ريشه هاي اين اختلافات لازم است؛
اولا؛ نقد مشفقانه ولي دقيقي در راستاي آسيب شناسي اوضاع صورت پذيرد.
ثانيا؛اهداف مطلوب به دقت تعريف شود تا ميزان موفقيت ها بصورت ملموس قابل ارزيابي گردد.
ترديدي نيست که اصولگرايان براي رفع معضلات بايد بيانديشند و اختلافات
موجود را چونان مسئله اي قابل حل بنگرند که براي آن بايد تمامي ظرفيت فکري
اصولگرايان بسيج شود.هر سامانه سياسي و تشکيلاتي که خواهد کوشيد به مثابه
اتاق فکربه حل مسئله بپردازد؛ پيشاپيش براي توجيه فلسفه وجودي خود شايسته
است به پرسش هاي زير پاسخ دهد.
- هدف غايي از تلاش براي همگرايي جديداصولگرايان دقيقا چيست؟
-آيا قرار است مبداءتشکيلات جديدي گردد؟
-آيا قرار است به مجمع تشکل هاي موجود تبديل گردد؟
-آيا قرار است نقش هماهنگ کننده تشکل هاي اصولگرا را ايفاءکند؟
-آيا قرار است داور اختلافات تشکل ها باشد؟
1.رويکرد و ابزار ساماندهي مجدد چيست؟
-با چه رويکرد حقوقي و تشکيلاتي قرار است ساماندهي را بر عهده بگيرد؟
-چه سازوکاري براي ساماندهي اصولگرايان برگزيده است؟
-چه تضميني براي اجرايي شدن و تحقق تصميمات وجود دارد؟
-آيا قرار است مسيري را که تکرار گذشته است ؛فرا روي اصولگرايان قرار دهد يا مسيري نو طراحي خواهد شد؟
-چه گفتمان جديدي طراحي وبراي اصولگرايان ارائه خواهد شد؟
-رهبري و مديريت اصولگرايان در مسير تازه را چه فرد يا گروهي بر عهده خواهد داشت؟
-چه سازوکار تشکيلاتي قادر خواهد بود؛عليرغم اختلافات، چتري واحد را بر سر اصولگرايان بگستراند؟
2.گزينش تيم مناسب شرط تحقق برنامه هاست؛بنابراين:
-گروه انتخاب شده براي تصميم گيري با چه ملاکي گزينش
خواهند شد؟
-گزينش آنقدر دقيق باشدکه اصولگرايان به پرسش"چرا اين افراد و نه افراد ديگر؟" با قدرت پاسخ دهند.
پرسش هاي فوق بخشي از پرسش هاي فراروي هر اقدام سياسي در راستاي حل
اختلافات است که مي تواند روند اولويت دهي ها را شفاف تر سازد.طبعا همگان
وظيفه داريم بر ارزش اقدام خيرخواهانه براي وحدت يا هماهنگي اصولگرايان
تاکيد نماييم؛اما روشن است که فراتر از تعارفات مرسوم بايد با دقت روند ها
را برنامه ريزي نمود تا درصد موفقيت به بالاترين حد معقول برسد.روزنامه وطن امروز نیز ستون یادداشت روز خود را به مطلبی با عنوان«بانکیمون حیا کن!»نوشته شده توسط محمد نادر پور اختصاص داد:بانکیمون دعوتنامه ایران برای شرکت در نشست ژنو 2 را پس
گرفت. تحلیل همین خبر یکخطی و کوتاه که میتوان از جهات مختلفی به آن
پرداخت بر پیچیدگی اصل ماجرا افزوده است. برای دستیابی به تحلیل صحیح
بیایید جوانب صحنه بازی را با یکدیگر مرور کنیم. الف- دولت کشورمان به اندازهای از قطعی شدن حضور ایران در نشست ژنو 2
مطمئن بود که پیشاپیش در روزنامهها و رسانههای همسو این خبر را همچون
پیروزی و دستاوردی بزرگ در تعامل با غرب اعلام رسمی کرده بود. کار تا آنجا
پیش رفت که کارشناسان دولتی یک روزنامه تیتر زدند «اگر دولت احمدینژاد بر
سرکار بود هرگز چنین دعوتی از ایران صورت نمیگرفت!» خلاصه! دستکم از طرف
ایران ماجرای ژنو 2 و دعوت از ایران «قطعی» بوده است.
ب- بانکیمون به عنوان دبیرکل سازمان ملل، برخلاف آنچه دیروز و امروز
در ایران تبلیغ شد پیش از این بارها درباره مفید بودن حضور ایران در نشست
ژنو 2 موضعگیری مثبت داشته است. طبیعی هم هست چرا که همه طرفهای درگیر در
سوریه به خوبی میدانند ایران به عنوان قدرتی فرامنطقهای به آسانی توان
برهم زدن معادلات غیردلخواه را دارد. پس چطور شد که دعوت رسمی سازمان ملل
به فاصله 24 ساعت از ایران پس گرفته شد؟ آیا واقعا فشار آمریکا و اسرائیل
چنین رویه بیسابقهای را به وجود آورد؟ به همین راحتی اولین تحلیل آشکار
شد! بانکیمون برای دولت ایران دعوتنامه فرستاد اما بر اثر فشار «کدخدا»
حرف خود را با تخریب شدید وجهه خود در جهان با سر و صدای بسیار پسگرفت!
این نتیجهگیری بسیار ساده تنها در یک صورت درست از آب درمیآید. پیشزمینه
آن این است که بپذیریم دبیرکل سازمان ملل تصمیم دعوت از ایران را پیش از
این به «تنهایی» و بدون در نظر گرفتن رأی سایرین همچون آمریکا و عربستان و
فرانسه و... اتخاذ کرده است!
کلید گرهگشایی از این ماجرا در بیانیه صادر شده از سوی دبیرکل است.
بان کيمون در بیانیه رسمی خود مدعی شده است «به دليل اظهارات «علني» اخير
مقامات ايراني نااميد شده و دعوت از اين کشور براي شرکت در ژنو 2 را پس
ميگيرد. سخنگوي سازمان ملل ادعا کرده است اظهارات عمومي ايران با
«گفتوگوهاي دوجانبه» با دبيرکل سازگار نيست و ژنو2 بدون حضور ايران برگزار
خواهد شد». پس براساس بیانیه آقای دبیرکل این موارد قابل برداشت است:
1- قطعا میان طرف ایرانی و سازمان ملل گفتوگوهایی پیش از این درباره نشست ژنو یک و دو برگزار شده است.
2- گفتههای طرف ایرانی مورد مذاکره با مواضع اعلامی آمریکا و سازمان
ملل درباره موضوعات مطروحه در نشست ژنو 2 هماهنگی داشته است. یعنی طرف
ایرانی درباره پیششرط کنارهگیری اسد از قدرت و تشکیل حکومت انتقالی توسط
مخالفان در اسرع وقت نظر مثبت خود را اعلام کرده است.
3- در فاصله 24 ساعت پس از ارسال دعوتنامه برای ایران برخی مسؤولان
دیگر، صحبتهایی متفاوت با گفتوگوهای پنهانی مطرح شده درباره آینده سوریه
بیان کردهاند.
پس معما ساده شد. تنها مسؤول ایرانی که به صورت مستقیم و علنی در همین
زمان کوتاه 24 ساعته به اعلام موضع درباره سوریه اقدام ورزیده دکتر ولایتی
است. علیاکبر ولایتی در گفتوگو با تسنیم در پاسخ به سوالی راجع به دعوت
از ایران برای شرکت در ژنو2 از سوی بانکیمون و این گفته دبیرکل سازمان
ملل مبنی بر اینکه دعوت از ایران به معنای پایبندی ایران به بیانیه ژنو1
است، تاکید کرد: «نکته بسیار مهم و منفی مصوبه اجلاس ژنو 1 این است که اگر
آن پذیرفته شود، دولت قانونی سوریه که عضو رسمی سازمان ملل بوده و سابقه
بسیار ارزشمندی در پایبندی به مقررات بینالمللی دارد باید یک طرف میز
مذاکره بنشیند».
ولایتی افزود: انسان نمیداند به چه حقی بیانیه ژنو 1 به
تروریستهایی که از کشورهای دیگر تفنگ به دست گرفته و توسط رژیم صهیونیستی و
برخی کشورهایی که سابقه استعماری در منطقه دارند، از برخی کشورهای اروپایی
گرفته تا آمریکا، حمایتهای مالی و تسلیحاتی میشوند، این حق را میدهد که
یک طرف مذاکره باشند و با دولت رسمی و قانونی سوریه، دولتی انتقالی تشکیل
دهند که در این صورت حداقل 50 درصد از این دولت باید جزو حامیان تروریستها
باشند.
این موضعگیری صریح که با گفتههای اعلامی پیش از این سخنگوی دستگاه
سیاست خارجی کشور و دولت تفاوتی در کلیات و جزئیات ندارد «ظاهرا» موجبات
برآشفتگی جان کری و بانکیمون را فراهم کرده است. به نحوی که مناسبات رسمی
روابط بینالملل را زیر پا گذاشته و دعوتنامه رسمی صادر شده را پس
گرفتهاند.
میرسیم به موضعگیری وزارت امور خارجه در برابر این بدعهدی عجیب و
غریب که مستقیما «عزت جمهوری اسلامی» را نشانه رفته است. ظریف با بیان
اینکه بانکیمون در هفته گذشته چندینبار با من تماس گرفت، اظهار داشت:
«در همه این تماسها صریحا به ایشان گفتهام هیچگونه پیششرطی را
نمیپذیریم و هرگونه اظهارنظری از طرف ایشان که متضمن این باشد که ایران
شرطی را برای حضور پذیرفته، خلاف واقع میدانیم و ایشان کاملا از این موضوع
مطلع بود و از دیدگاه ما اطلاع داشت». وی همچنین ضمن ابراز تاسف
بانکیمون را به نداشتن شهامت برای اعلام دلیل پس گرفتن دعوت متهم کرد و
گفت: «من این رفتار را در شأن دبیرکل سازمان ملل نمیدانم و باعث تاسف است
که این رفتار را از خود بروز داده است».
براساس اظهارات شخص وزیر امور خارجه کشورمان؛
1- گفتوگوهای دوجانبه مطرح شده در بیانیه دبیرکل سازمان ملل واقعا
میان وی و ظریف به عنوان نماینده ایران صورت گرفته است. پس نماینده ایران
در بیانیه بانکیمون نیز پیدا شد.
2- دبیرکل سازمان ملل یک بیمار است که قولهای الکی میدهد و حتی مسؤولیت اقدامات خود را نمیپذیرد!
3- بانکیمون یک دروغگوی بزرگ است چرا که وزیر امور خارجه کشور ما را
متهم به موضعگیری پنهانی برخلاف سیاستهای کلی نظام در حوزه سیاست خارجی
کرده است.
4- فشار آمریکا و سایرین بر دبیرکل به صورت ناگهانی بالا گرفته اما پیش
از این زمانی که وی برای ایران دعوتنامه میفرستاد فردی مسؤول، صاحب
اختیار و احتمالا از مبارزان با جبهه «افراطگرایی» در جهان بوده است!
هدف ما بررسی همه تحلیلهای مطرح پیرامون یک افتضاح دیپلماتیک در سطح
جهانی بود که کمترین هزینهاش بیاعتبار شدن اقوال دبیرکل سازمان ملل بود.
مگر اینکه بپذیریم این فرد کذاب گاهی قابل اطمینان است و گاهی اوقات با
حیثیت و آبرو و عزت دستگاه سیاست خارجی ما بازی میکند! البته ترویج مدل
«دکتر جکیل» مستر هاید از شخصیت دبیرکل سازمان ملل در حال حاضر در دستور
کار وزارت خارجه قرار دارد.
حال ناچاریم به جمعبندی برسیم؛ اگر دبیرکل سازمان ملل به این راحتی
شخص وزیر خارجه و دستگاه سیاست خارجی ما را به خلافگویی و قول کذب متهم
میکند چرا پاسخی درخور از جانب ایران دریافت نمیکند؟ چرا این موضوع که
مستقیما با عزت جمهوری اسلامی رابطه دارد و موجبات ناراحتی ملت ایران را
فراهم آورده این طور سطح پایین و با بیاهمیتی حتی بدون صدور یک بیانیه
رسمی، رتق و فتق میشود؟ همین رفتار مشکوک و موضعگیری سطح پایین وزارت
امور خارجه است که مجال پر و بال گرفتن تحلیلهای مبتنی بر راستگویی سازمان
ملل به عنوان نهادی رسمی را فراهم میکند. در آن صورت چه کسی تطابق
رفتارهای دولت در حوزه سیاست خارجی با اصول اساسی «عزت، حکمت و مصلحت» را
خواهد سنجید؟ جای مجلس شورای اسلامی در چنین مناقشات بینالمللی
بیسابقهای حقیقتا خالی است. ما بهرغم برخی دولتیها هیچ علاقهای به
مقایسه دولتها نداریم اما چون خودشان شدیدا به این موضوع اعتیاد دارند
میگوییم. اگر چنین اتفاقی در دوره احمدینژاد رخ داده بود کدام طرف متهم
به دروغگویی و آبروبری از ایران و ایرانی در جهان میشد؟
روزنامه جمهوری اسلامی در «تحلیل سیاسی»این هفته خود در ستون سرمقاله اش اینطور نوشت:در هفته جاري كه با آغاز دومين ماه فصل زمستان مصادف بود، بهار در بهار شكفت و گلهاي حيات در افق تاريخ جوانه زد. در هفدهم ربيع الاول و در طليعه اين هفته، ملت ايران به ميمنت ميلاد پرخير و بركت عصاره خلقت و خاتم رسالت حضرت محمد مصطفي(ص) و سلاله امامت حضرت صادق آل احمد(ص) غرق در شور و شعف بود و به حبل متين اهل بيت عصمت و طهارت متمسك شد تا شايد با عمل به سيره آن اسوههاي عالم خلقت بتواند در مسيري كه آنان براي بشريت گشودهاند، گام بردارد. به همين مناسبت ايران اسلامي در اين هفته ميزبان علما و انديشمنداني از جهان اسلام براي شركت در كنفرانس وحدت اسلامي بود كه در روز ميلادالنبي، ميهمانان اين نشست همانديشي به ديدار رهبر معظم انقلاب رفتند. در اين ديدار حضرت آيتالله خامنهاي مهمترين مسأله دنياي اسلام را پرهيز از اختلاف و وحدت در مقابل دشمنان دانسته و نسبت به خطر بزرگ جريان تكفيري هشدار دادند. واقعيت اينست كه اين روزها امت اسلامي به لحاظ رشد غده چركين و خطرناك سلفي گري به شدت درگير مصائب و مشكلات عميق است و اين جريان انحرافي با حمايت و هدايت دشمنان غدار اسلام، شمشير به روي پيامبر رحمت كشيده و چهره اين دين الهي را مكدر كرده و به مسلمان كشي مشغول است. شايد در اين روزها كه جهان اسلام بايد به مناسبت سالروز ميلاد پيامبر اكرم شادمان باشد، بخشهايي از جغرافياي پهناور جهان اسلام درگير مصائب دلخراش و تكان دهندهاي است كه وهابيهاي خونريز بر كشورهاي مسلمان تحميل كرده و باعث ضعف و تفرقه مسلمانان شدهاند.
به همين دليل رهبر معظم انقلاب در اين ديدار با اشاره به آيه شريفهاي كه مسلمانان را به رحمت و مودت در ميان هم و شدت در برابر كفار فرا ميخواند، فرمودند: "متأسفانه، جريان تكفيري، اين دستور صريح پروردگار را ناديده گرفته و با تقسيم مسلمانان به "مسلمان و كافر"، امت اسلامي را به جان هم انداختهاند." ايشان جريان تكفيري را بدون ترديد، مورد حمايت دستگاههاي امنيتي و خبيث دولتهاي استكباري و دست نشاندگان آنها خوانده و با توجه به مسائل دردناك سالهاي اخير، اين حركت انحرافي را خطري بزرگ براي جهان اسلام برشمرده و با توصيه به كشورهاي اسلامي براي مراقبت و هوشياري كامل افزودند: "متأسفانه برخي دولتهاي مسلمان به عواقب حمايت از اين جريان بيتوجهند و نميفهمند كه اين آتش، دامن همه آنها را هم خواهد گرفت."
از رويدادهاي مهم هفته، آغاز اجراي گام اول توافق ژنو از سوي ايران و كشورهاي عضو گروه 1+5 بود. براساس اين توافق، روز دوشنبه سيام دي ماه، ايران گامهاي مربوط به تقليل غنيسازي اورانيوم 20 درصدي كه در سالهاي اخير در واكنش به تحريمهاي ظالمانه غرب از 5 درصد به 20 درصد افزايش يافته بود را آغاز كرد و قرار شد ظرف مدت ششماه، سطح غني سازي خود را - مشروط بر آنكه غربيها به اين تحريمها پايان دهند - كاهش دهد. خوشبختانه كليد اين گام اوليه در هفته جاري همزمان از سوي طرفين زده شد و بناست كه رفتارهاي دو طرف در اين زمينه مورد راستي آزمايي قرار گيرد و در صورت ايجاد اعتماد، مذاكرات نهايي نيز ادامه يابد.
اين هفته، صحنه بينالمللي نيز شاهد تحولات مهمي بود. برگزاري نشست ژنو 2 و حواشي آن، رويدادهاي جديد در عراق و وقوع انفجار تروريستي در جنوب بيروت از جمله تحولات مهم خارجي هفته جاري بودند.نشست ژنو 2 كه در واقع آمريكاييها باني اصلي آن هستند ولي به طور رسمي، سازمان ملل ترتيب دهنده آن اعلام شده است پس از ماهها تلاش، سرانجام ديروز در شهر مونتروي سوئيس آغاز بكار كرد. آنچنانكه اعلام شده است در اين نشست 40 كشور حضور دارند ولي در واقع، بازيگران اصلي آن، آمريكا و روسيه ميباشند. با اينكه واشنگتن و مسكو براي برگزاري نشست هم نظر بودهاند ولي اختلافات اساسي ميان آنان وجود دارد كه در همان روز نخست و اظهارات وزراي خارجه اين دو كشور كاملاً نمايان بود.
در اين ميان، دعوت بان كي مون از ايران براي شركت در ژنو 2 و سپس، پس گرفتن آن كه به يك رسوايي براي دبيركل سازمان ملل و دست اندركاران اين نشست تبديل شد از حاشيههاي مهم اين نشست بود. كاملاً واضح بود كه اين عقبنشيني دبيركل سازمان ملل در اثر فشارهاي آمريكا بوده است. در اين حال، بسياري از ناظران ايران را غايب بزرگ اين نشست عنوان كرده و تاكيد كردند بدون حضور ايران به عنوان قدرت بزرگ منطقه، اميدي به حصول نتيجه از ژنو 2 وجود ندارد.جان كري وزير خارجه آمريكا در اظهارات خود در نشست ژنو علناً خواستار كنار رفتن دولت فعلي سوريه و شخص بشار اسد شد درحالي كه روسيه اين نظر را نداشت و خواهان آن شد تا تكليف حكومت و دولت سوريه را سوريها تعيين كنند و از شركت دولت كنوني در هر طرحي در آينده حمايت كرد.
در اين ميان، اظهارات جنجالي و افشاگرانه وليدالمعلم وزير خارجه سوريه را بايد مهمترين بخش روز نخست اجلاس ژنو برشمرد.وي ضمن متهم كردن آمريكا و متحدان عربش به ريختن خون سوريها، مخالفان را نيز مزدور اسرائيل خواند. وزير خارجه سوريه، كشورهاي عرب حاضر در اجلاس را متهم كرد با دلارهاي نفتي تروريستها را مسلح كرده و به جان ملت سوريه انداختهاند.معلم خطاب به جان كري گفت هيچ دولت خارجي حق ندارد در مورد حكومت آينده سوريه و اينكه بشار اسد برود يا بماند دخالت نمايد.اجلاس ژنو امروز نيز ادامه خواهد داشت، با اين حال با توجه به فضاي اين اجلاس و واقعيات جاري در سوريه، بسيار بعيد است نتيجهاي همراه داشته باشد.
اين هفته، عراق نيز شاهد حوادث جديدي بود. ارتش عراق در استان الانبار با حمله به مواضع تروريستهايي كه به شهر فلوجه وارد شده و با سپر قرار دادن مردم، به حضور خود در اين شهر ادامه ميدهند، دهها نفر از آنها را به هلاكت رساند. دولت عراق همزمان اسناد جديدي از دست داشتن عربستان در اقدامات تروريستي در عراق را منتشر ساخت. نوري مالكي، نخستوزير عراق نيز اعلام كرد دولتهاي عرب "شيطان صفت" از تروريسم در عراق حمايت ميكنند كه كاملاً مشخص بود اشاره وي به دو كشور عربستان و قطر ميباشد كه در فتنه گروههاي افراطي منطقه، از جمله عراق دست دارند.در اين حال، عراق اعلام كرده است بزودي با عمليات گستردهاي در استان الانبار و شهر فلوجه و به غائله تروريستهاي تكفيري پايان خواهد داد.
اين هفته، لبنان صحنه يك انفجار تروريستي جديد بود كه در منطقه شيعهنشين بيروت به وقوع پيوست. در جريان اين انفجار كه در محله ضاحيه بيروت و منطقه تحت نفوذ حزبالله لبنان رخ داد 5 نفر كشته و بيش از 50 نفر زخمي شدند. علت انفجار، خودرو بمبگذاري شده بود كه عامل انتحاري آنرا به يك ساختمان كوبيد. نجيب ميقاتي، نخستوزير لبنان در پي اين انفجار نشست اضطراري تيم بحران را خواستار شد.
جبهه تروريستي النصره مسئوليت اين انفجار را به عهده گرفته است. جبهه النصره را افراطيون تكفيري وابسته به القاعده تشكيل ميدهند كه پايگاه اصلي آنها سوريه است. اكنون كاملاً مشخص شده است كه عواملي تلاش ميكنند بحران سوريه را به لبنان نيز بكشانند و در واقع بين عراق، سوريه و لبنان يكسان سازي كنند و اين سه كشور را به آشوب و نابودي بكشانند.
دکتر علی دادپی در مطلبی با عنوان«محیط زیست و امنیت ملی»چاپ شده در ستون سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد اینطور نوشت:امنیت ملی ما شامل چیست؟ بهنظر میرسد امنیت ملی میتواند تعابیر مختلفی
داشته باشد؛ اما اجزای آن تقریبا ثابت هستند: امنیت ملی با حفظ ثبات و
تعادل اجتماعی، زمینه پیشرفت جامعه را با کمک به پیوستگی فعالیتهای
اقتصادی فراهم میکند. در نتیجه آنچه تداوم فعالیتهای اقتصادی جامعه را
بههم میزند، میتواند خلاف امنیت ملی قلمداد شود. از این منظر، گروه یا
کسانی که صادرات نفت را مختل میکنند یا فعالیت بنادر و فرودگاههای کشور
را دچار مشکل میکنند، متهم به اقدام علیه امنیت ملی کشور میشوند.آنها
مسیر رشد اقتصادی کشور را دچار اخلال کردهاند. از این منظر هر گونه اقدام
برای تخریب منابع و استعدادهای اقتصادی کشور را میتوان اقدام علیه امنیت
ملی دانست.
بیایید فرض کنیم ظرف ماههای گذشته، یک لوله انتقال نفت هفت بار دچار
آتشسوزی میشد، دو یا سه بار بهخاطر آنکه رانندگانی سهلانگار خود را به
آن کوبیده بودند، چند بار بهخاطر آنکه چند نفر برای تفریح در کنار آن آتش
بزرگی برافروخته بودند و یک بار هم برای آنکه عدهای تصمیم گرفته بودند از
آن برای تمرین تیراندازی استفاده کنند. سوالی که مطرح میشود این است که
آیا مراجع قانونی کشور و مقامات امنیتی میپذیرفتند که این عده از روی
سهلانگاری و بهخاطر سطح فرهنگ پایینشان این کار را کردهاند؟ آیا
دادگاههای صالحه کشور این عده را بیگناه میدانستند یا با جریمه مختصری
آزادشان میکردند؟ فکر نمیکنم کسی باور کند این افراد به راحتی آزاد
میشدند. آنها متهم به خرابکاری و اخلال در امنیت ملی میشدند و سهلانگاری
و بیتوجهی جنایتکارانهشان به قوانین و مقررات بهانه تبرئه ایشان نمیشد.
حالا بیایید بهجای لوله نفت بگذاریم پلنگ ایرانی یا گوزن زرد؛ گونههای
کمیاب جانوری که در معرض انقراض هستند و با هویت ایران و چهره کشور ما در
جهان گره خوردهاند. یکی را در محوطه پارک پردیسان در پایتخت کشور کشتهاند
و از گونه دیگر تاکنون حداقل هفت راس در تصادفات کشته شدهاند، یا
سنگباران شدهاند یا هدف گلوله شکارچیان قرار گرفتهاند. آیا بهنظر اینها
تصادفی میآید؟ یا چون درباره محیط زیست صحبت میکنیم، قرار است، این
اتفاقات تصادفی باشند؟ درست است که کلیشه فرهنگی ما این است که در جامعه
ما، بهرغم تاکید بر ارزشهای انسانی، فرهنگ حفاظت از محیط زیست قوی نیست،
ولی آیا این رویدادها دلیل وجود یک روند و نیت جنایتکارانه برای نابودی
منابع اقتصادی و درآمدزایی از طریق محیطزیست نیست؟ درست است که محیطزیست
ما مانند منابع نفتی ما از زیرساخت اقتصادی پیشرفتهای برای تولید درآمد و
افزایش فعالیتهای اقتصادی برخوردار نیست، ولی شکی نیست که پتانسیل درآمدی
بالایی دارد.
در سراسر جهان گردشگرانی که برای کشف زیبایی محیط زیست به سفر میپردازند،
درآمدهای هنگفتی را نصیب کشورهای میزبانشان کردهاند. بهعنوان نمونه
پارکهای طبیعی ایالت فلوریدا در سال 2010، حدود 2/9 میلیون بازدیدکننده
جذب کردند که درآمدی معادل 553 میلیون دلار در سال 2009 نصیب این ایالت
کرده است. پارک اورگلیدز این ایالت که با سابقهای 14 ساله نسبتا
تازهتاسیس به شمار میآید، تاکنون برای بیش از پنج هزار نفر ایجاد اشتغال
کرده است و کمک بزرگی به اقتصاد ایالتی بوده است. در کشورهای آسیای
جنوبشرقی طبیعتگردی بهعنوان محرک اقتصادی عمل کرده و باعث شده است صنعت
توریسم در برخی از این کشورها نرخ رشدی سریعتر از متوسط جهانی داشته باشد.
در کشورهای در حالتوسعه نپال، اکوادور، کاستاریکا و کنیا طبیعتگردی یکی
از منابع اصلی درآمدهای ارزي کشور بهشمار میآید و هم در اشتغالآفرینی
نقش مهمی ایفا میکند. در کشور کاستاریکا دولت با اجرای برنامههای آموزشی،
افراد بسياري را بهعنوان راهنما آموزش داده است. تشویق فعالیتهایی
مانند تماشای پرندگان و طبیعتگردی در گلزارهای طبیعی برای جهانگردان باعث
شدهاست تا صدها خانوار منبع درآمدی مناسب داشته باشند. زمانی که از
پتانسیل درآمدزایی طبیعتگردی صحبت میکنیم از یک رویا یا توهم حرف
نمیزنیم؛ بلکه از واقعیتی صحبت میکنیم که در کشورهای مختلفی در سطوح
مختلف توسعه وجود دارد.
از این منظر، کسانی که پلنگ نادر ایرانی را میکشند تنها سهلانگار یا
بیتوجه نیستند، آنها دهها هزار دلار درآمد ممکن برای اهالی آن منطقه را
نابود کردهاند و آسیب جبرانناپذیری به زیرساختهای اقتصادی و روند توسعه
کشور وارد کردهاند. آیا وقت آن نرسیده است که با متخلفان نه از دیدگاه
محیط زیستی؛ بلکه از منظر امنیت ملی برخورد کنیم؟ محیط زیست ما برای ویران
شدن آفریده نشده است، نعمت و امانتی است که به دست ما سپرده شده است تا
وسیله و ابزار عزت ملی و رشد جامعه ما باشد. بیایید مفهوم امنیت ملی را به
این رکن حیات اجتماعیمان تعمیم دهیم.
«آتشبازي سياسي ممنوع!»عنوانی است که روزنامه تهران امروز در ستون یادداشت اول خود به قلم سید جواد سید پور در رابطه با آتش سوزی روز یکشنبه واقع در خیابان جمهوری به چاپ رساند:حادثه آتشسوزي تلخي كه روز يكشنبه همين هفته در خيابان جمهوري رخ داد
داراي وجوهي است كه براي بررسي ابعاد دقيق اين حادثه چارهاي نيست مگر
اينكه طبق اصول كارشناسي پيش برويم. به اين معنا كه اگر واقعا دنبال شناخت
ريشههاي حادثه و دلايل جان باختن تاثرانگيز دو بانوي زحمتکش در اين حادثه
هستيم، ميبايستي فضا را به سمتي پيش ببريم كه كارشناسان فارغ از هر نوع
موج هيجاني يا احيانا آلوده به انگيزههاي سياسي بتوانند نظر كارشناسي خود
را اعلام كنند. در اين راستا مراكز ذيربط مديريت شهري وارد بررسيهاي
كارشناسي شده و آنگونه كه شهردار تهران خبر داده است نتيجه تا 15 روز ديگر
منتشر خواهد شد. با اين خبري كه ارشدترين مدير شهري پايتخت اعلام كرده است،
قاعدتا تمام كساني كه مشتاق روشن شدن ابعاد ماجرا هستند بايد صبر پيشه
كنند تا نتيجه بررسيهاي كارشناسي روشن شده و اگر احيانا اشكالي در كار
وارد بود يا نتيجه را قابل نقد دانستند، با استدلالهاي كارشناسي مورد نقد
مجدد قرار دهند. اما با اين حال در چند روز گذشته فضايي رسانهاي درباره
اين ماجراي تلخ بهراه افتاده است كه گويي محركان پيدا و پنهان چنين موج
رسانهاي نه دنبال حقيقت ماجرا و روشن كردن ابعاد حادثه، كه بهدنبال اهداف
ديگري ميگردند. اهدافي كه در يكي دو روز اول نشانههايي از آن پيدا بود
اما از ديروز با صراحت بيشتري ديده ميشد. و در اين ميان تنها چيزي كه ديده
نشد ابعاد كارشناسي حادثه تلخ رخ داده در خيابان جمهوري بود.
گويي اين آتشسوزي براي عدهاي جرقهاي بود تا با آن آتشسوزي سياسي
راهاندازي كنند و برسند به آنچه كه طي ماههاي گذشته نتوانسته بودند
برسند! اگر امواج سنگين رسانهاي را كه راه افتاده مورد تحليل محتوايي قرار
بدهيم خطي مسموم و آلوده به اهدافي خاص را ميبينيم كه از دل يك آتشسوزي
تاثر برانگيز خارج شده و به يك ميدان سياسي ميرسد. دقيقتر اين است که
بگوييم شايد عدهاي با ديدن اين آتشسوزي به ناگهان آتش درونشان روشن شده و
به فكر گرفتن ماهي از اين آب گلآلود افتادند. هجمه كنندگان رسانهاي
اينگونه بازيهاي سياسي توجه ندارند كه چنين خطي با خاموش شدن آتشبه پا
كنيهاي سياسي عريان شده و كنه ماجرا را بهصورت فيلمي باور نكردني به
مخاطبان نشان ميدهد. كساني كه اين چندروزه براي دو بانوي از دست رفته چنين
سينه چاكانه وارد ماجرا شدهاند چرا پس از گذشت تنها دو روز آنان را
فراموش كرده و به فكر رسيدن به اهدافي افتادهاند كه در جريان انتخابات
شوراي شهر و انتخاب شهردار نتوانستند به آن برسند؟ آيا اين جوانمردانه است
كه براي يك هدف سياسي حتي از مرگ غمانگيز دو بانوي محترم هم پلكاني بسازيم
و تمام اصول اخلاقي و انساني، ناديده بگيريم؟ به نظر ميرسد در اين ايام،
سياسي شدن فضاي رسانهاي محيط را به قدری آلوده كرده است كه عدهاي فضا را
براي خود مهيا ميبينند تا هرگونه كه ميخواهند جولان سياسي بدهند.
با اين حال به نظر ميرسد مديريت شهري تهران راه خود را پيدا كرده و با
محور قرار دادن منويات رهبر معظم انقلاب مبني بر حل مشكلات و معضلات با
روحيه جهادي نه تنها وارد چنين بازيهاي سياسي نخواهد شد بلكه با واكاوي
عميق حادثه، سياسي كاران را در رسيدن به اهدافشان ناكام خواهد گذاشت.
اشکان بنکدار جهرمی در مطلبی که با عنوان«عزادار چه هستند؟»در ستون سرمقاله روزنامه ابتکار به چاپ رساند اینطور نوشت:
يک نماينده اصولگراي مجلس اجراي توافق
ژنو که از سي ام دي آغاز شده را تسليت گفت. حميد رسايي نماينده تهران در
مجلس گفت:” من در ابتدا روز 30 دي ماه 1392 را تسليت ميگويم، اين روز،
روزي است که دستاورد دانشمندان هسته اي از دست رفت ولي ما فعلاً مامور به
سکوت هستيم."بر اساس گزارش رسانهها شمار نمايندگان
امضا کننده نامه اي به رئيس مجلس در موضوع نارضايتي از آن چه ايشان «پنهان
کاري تيم اتمي» در مورد توافق ژنو ناميده اند به 150 نفر رسيده است. امضا
کنندگان نامه خطاب به علي لاريجاني رئيس مجلس به دليل نبود اطلاع رساني
درباره مفاد توافق ژنو اعتراض کرده اند. بر اساس گفته محمد سليماني از
نمايندگان تهران در مجلس، امضا کنندگان نامه از آقاي لاريجاني خواسته اند
تا شرايط مورد نياز براي برگزاري جلسه با دولتمردان مهيا شود. نويسندگان
اين نامه خواستار دسترسي به اطلاعات توافق اتمي ژنو هستند.
روزنامه
«وطن امروز» نيز در شماره روز دوشنبه، سيام دي، نارضايتي خود از اجراي
توافق ژنو را با سياهپوش کردن صفحه اول که رسم روزهاي عزاداري ست و انتخاب
تيتر «هولوکاست هستهاي»(!) ابراز کرد. (البته مسؤولان اين روزنامه که
متعلق به مهرداد بذرپاش از نمايندگان اصولگراي طرفدار احمدي نژاد است مشخص
نکرده اند که قصدشان از آوردن کلمه «هولوکاست» به معني قتل عام در کنار صفت
«هسته اي» به چه منظور بوده است. البته شايد ممنوعيت پرسشگري از قضيه
هولوکاست که در اروپا مطرح است به زعم ايشان در مورد توافق هسته اي ژنو نيز
وجود دارد!)روزنامه اصولگراي کيهان نيز که با بودجه عمومي منتشر ميشود در
شماره روز سهشنبه يکم بهمن خود در خبري با عنوان «توافق نامتوازن ژنو با
توقف غنيسازي 20 درصد کليد خورد» به انتقاد از اين اقدام پرداخته است.ديگر
روزنامه اصولگرا که با نام «سياست روز» منتشر ميشود نيز روز سهشنبه با
درج خبري با عنوان «مجلس ايران همچنان بياطلاع است، کنگره آمريکا از همه
چيز آگاه» نارضايتي نمايندگان مجلس شوراي اسلامي از بياطلاع ماندنشان نسبت
به مفاد توافقنامه ژنو را بازتاب داد.
بر اساس توافق
ژنو که روز سوم آذر به دست آمد، ايران و کشورهاي عضو گروه پنج به علاوه يک
توافق کردند که در ازاي تعليق غنيسازي بالاي پنج درصد اورانيوم توسط ايران
و همکاري با بازرسان آژانس، چهار ميليارد و 200 ميليون دلار از داراييهاي
ايران که در زمان دولت دولت احمدي نژاد در اين کشورها مسدود شده بود، آزاد
شود.واکنش غمبار افراطيون داخلي در همنوايي با بنيامين نتانياهو رئيس دولت
اسرائيل و لابيستهاي طرفدار صهيونيسم در حالي صورت ميپذيرد که مقام معظم
رهبري بارها پشتيباني خود را از تيم مذاکره کننده با عنوان فرزندان انقلاب
به صراحت اعلام داشته است. کاش اين گروه که با دستاويز قرار دادن ولايت
پذيري خويش دائم براي طرد رقباي سياسي خود تلاش ميکند و از سرمايه رهبري
به نفع جريان خويش خرج ميکند بداند که محک پذيرش سخن رهبري وقتي است که
خلاف نظر شما گفته اي از سوي ايشان بيان شود.
اکنون
اقليت افراط بجاي اين که پاسخگوي اين سوال مهم شود که چرا براي چند صباحي
بيشتر بر سر قدرت ماندن تيشه به ريشه زندگي مردم زدند و آنقدر لجبازي کردند
که هم در زمينه داخلي و هم در عرصه خارجي با بحرانهاي عديده اي روبرو
شديم و به خاطر فرصت طلبيها و سوء مديريتها و اهداف مرموزي که شرق و غرب
را بر عليه ملت ايران تحريک کردند محاکمه و يا حداقل مورد بازخواست قانون و
ملت قرار بگيرند، دوباره رسانههاي زر وزور و تزوير خود را به کار انداخته
اند و اين بار با رنگ سياه و اعلام عزا هياهو راه مياندازند که وطن از
دست رفت. فاتحه! چه داديم و چه گرفتيم؟! مگر ثمره دولت اصولگرا براي وطن چه
بود؟ مگر ادعاي پوچ مديريت جهاني، تلاش در جلب دشمني جامعه بينالمللي،
هدر دادن منابع ملي در مقياس فوق کلان، اقتصاد فاسد و سرازير نمودن
ميلياردها دلار از کيسه مردم به جيب نو کيسههاي ميلياردر، هفت مليون و
پانصد هزار بيکار، تورم 40 درصدي و شاخص فلاکت 50 درصدي و هزاران هزار مورد
ديگر نامي جز وطن سوزي و وطن فروشي داشت که در حمايت براي آن هورا
ميکشيديد؟
شما که از وطن بجز مقام و جيب خود تعبير ديگري نداريد به چه
رويي اکنون جنجال وطن پرستي به راه انداخته ايد؟ وطن شما يعني حمايت از
بابک زنجانيها و رانت خواران هشت سال گذشته و مقابله با دولتي که قصد دارد
جبران مافات کند و براي گرفتن پول خودمان مجبور به چانه زني ميباشد. کاش
گردانندگان روزنامه وطني واقعاً مردم وطن امروز را ميديدند که چگونه از
توافق هسته اي کشورشان خوشحالي ميکند. البته گروه افراط نشان داده که با
گريه مردم خنديده و هورا کشيده و با خنده مردم هم اخيرا اعلام عزاداري کرده
است و تسليت گفته.هشت سال ملت ايران در عزاي بي تدبيري و بي مسئوليتي
دولت احمدي نژاد سياه پوش بود. هشت سال باران قطعنامه و تحريم بر سر ملت
مظلوم و نجيب ايران ميباريد و شخص اول اجرايي مملکت با خنده و شوخي، پاره
شدن قطعنامه دان جهان را پيش بيني ميکرد و در خوشبينانه ترين حالت درک آن
را نداشت که اين رگ اميد ايرانيان است که به لطف کاردانيهاي او(!) دارد
پاره ميشود.
هشت سال ايران از ابتدايي ترين حقوق حقه
خود ظالمانه محروم شد و هيچ اقدام مؤثري از سوي دولت وقت صورت نگرفت. هشت
سال لبوفروشان و تاکسي داران اين مملکت شرمنده زن وبچه خود ميشدند. هشت
سال هموطنان هزينه دارو و درمانشان را با فروختن طلا و فرش و يخچال تأمين
ميکردند و چه مادراني از همين جماعت که عزادار جوان ناکام خود در برهوت بي
دارويي شدند. ملت ايران در طول اين هشت سال روز و شب را به
زيارتنامهخواني مشغول بودند که فردا قيمت گوشت، مرغ، روغن و برنج سه
برابر نشود. ملت نجيب ايران با همه حيف و ميل بيت المال و سوء مديريت دولت
وقت از يک سو و تحريمهاي قدرتهاي غربي – که آن هم حاصل سوء مديريت همان
دولت بود- از سوي ديگر در اين هشت سال روبرو بود ولي از هيچ هولوکاستي عليه
خود حرف نزد. صبورانه پاي کشور و نظام ايستادند تا جوانکهاي آقازاده و
تازه به دوران رسيده يا مديران همهكاره اقتصاد شوند، يا وکيل و وزير و...!
آن روزها شما بخشي از مردم را خس و خاشاک و بزغاله و گوساله و...
ميخوانديد و در حمايت از بي تدبيريهاي احمدي نژاد در عزاي ملت، پاي
ميکوبيديد وهورا ميکشيديد و هر کس که از سر دلسوزي سخن نه به مراد شما بر
زبان ميراند را متهم به وطن فروشي ميکرديد.
بيست و چهار خرداد که شد اما
مردم ايران به روش يک ملت متمدن درخواستهاي خود را با انتخاب مردي که
ميگفت چرخ زندگي شان بايد بچرخد اعلام کردند. حسن روحاني محبوب ملت شد و
مطلوب رهبري و بر آن شد تا دنيا را با ايران و ايران را با زندگي آشتي دهد و
اميد رخنه دواند در پيکر عزادار ملت.اما سکوت آرامش بخش و شادي آفرين اين
صحنه را عدهاي شکستند همانها که امروز در خوشحالي ملت سياه پوش شدند و
فرياد واايرانا سر دادند.همانها که، معجزه هزاره سوم ساختند، هاله نور
ديدند، تورم کمر شکن را بر دولت بخشيدند، اختلاس و رانت خواري را مورد
اغماض قرار دادند و منافع نظام را به منافع جيب خود گره زدند، هشت سال در
راه آلماتي و ژنو و استانبول رفت و آمد کردند و به جاي استيفاي حقوق ملت،
در سفرهاي چند صد نفري خانوادگي خود به خرج مردم رنج کشيده مانيفست جهاني!
ارائه دادند. سياه پوشي در شادي وطن چه مفهومي ميتواند داشته باشد وقتي
مردم و رهبري به تيم هستهاي اعتماد دارند؟
اما اين
گروه عزادار اقتدار و قدرت خود است که آرام آرام رو به افول ميگذارد.
ميتوان گفت اين گروه عزادار اين است که ديگر هم پيمانان آنان در سايه
بحران نميتواند اختلاس چند هزار ميلياردي کنند، ويژهخواري کند ؟. آيا اين
که قرار است صادرات نفت ايران، توسط شرکت نفت ايران و نه امثال زنجانيها،
انجام شود، موجب عزاي اين افراد شده است؟ اين که رئيس جمهور کشور، که
برخلاف نظر آنها از صندوق انتخابات بيرون آمد و به واسطه به گردش درآوردن
چرخ امور مردم به محبوبيت در داخل و خارج دست يافت موجب سياه پوشي اين گروه
شده است؟ اين گروه عزادار کدام حق هستند که از ملت ايران سلب شده است؟
پلمپ غني سازي بيست درصد که به گفته مسئولان نيازي به آن نداريم و هر زمان
که اراده کنيم ميتوانيم باز اين کار را انجام دهيم جاي هيچ عزاداري ندارد.
شايد بسته شدن دهان اسرائيل و به وجود آمدن نگرش مثبت در جامعه بين الملي
به جاي نگرش منفي که در طول اين هشت سال روز به روز بر دامن آن افزوده
ميشد اين گروه را عزادار کرده؟
اعتقاد اين گروه بر رفع
تحريمها نيست چون نان اين گروه درتنور تحريم بهتر پخته ميشود و در هشت
سال گذشته با پاي فشردن بر فرضيه مضحک عدم ارتباط با جهان باعث شده ما
ايرانيان منت چين و روسيه بکشيم که آيا قطعنامهاي را عليه ايران وتو
ميکنند يا خير؟ که البته هيچ گاه وتو نکردند. روسيه تا ميتوانست با تأخير
در راه اندازي رآکتور بوشهر و عدم تحويل موشکهاي اس 300 به باج خواهي
پرداخت تا دوباره خاطرات تاريخي و تلخ عهدنامههاي گلستان و ترکمانچاي زنده
شود. چين نيز از همتاي خود عقب نماند و شرکتهايش با سوء استفاده از
تحريمها، جنسهاي بنجلشان را به ما قالب کردند و اما پول نفت ما را پيش خود
نگه داشتند. کار به جايي رسيد که حتي هند و پاکستان و هر کشور ريز و درشتي
مترصد باج خواهي از ايران ميگشت. نفت زير قيمت آن هم از طريق دلالان نفتي
ميداديم تا آرد آلوده پاکستان و برنج آرسنيک دار هندي به بهاي گزافتر وارد
کنيم. البته رانت خوران و آقازادهها شيفته اين نوع تحريمها هستند پس بر
افراشتن پرچم عزا از سوي ايشان تعجبي ندارد. امروز اما غول تورم شش ماهه به
زانو درآمده و پول ملي قدري جان گرفته است. مردم اندکي از زير بار
گرانيهاي کمر شکن قد راست کرده اند و اميدوار روزهاي بهتر ميباشند و از
بهبود رابطه با جهان خوشحالند. آيا سياهپوشي بر اين شادي فرسنگها واقعاً
دور از انصاف نيست؟
روزنامه حمایت مطلبی را با عنوان«باجخواهي از جهان»در رابطه با تشديد تحركات گروههاي تروريستي و بحران هاي امنيتي جاري در منطقه در ستون یادداشت خود به چاپ رساند که به شرح زیر است:در روزهاي اخير منطقه شاهد تحولات قابل تاملي بوده است كه محور آن را تشديد تحركات گروههاي تروريستي و بحران هاي امنيتي جاري در منطقه تشكيل ميدهد. در اين چارچوب عراق شاهد انفجارهاي خونيني بوده كه دهها كشته و زخمي بر جاي گذاشته است. در سوريه نيز همزمان با پيشرويهاي ارتش و آشكار شدن تزلزل بيشتر شبهنظاميان، گروههاي تروريستي بار ديگر در كنار انفجارهاي تروريستي دهها شهروند غيرنظامي سوري را با فجيعترين وضعیت به قتل رساندند. در لبنان نيز از يك سو در منطقه شيعهنشين جنوب بيروت تروريستها انفجاري خونين را به پا كردند و از سوي ديگر در منطقه سنينشين شمال لبنان نيز درگيريهاي مسلحانه دهها كشته و زخمي بر جاي گذاشت. هر چند كه مجموع اين جنايات برگرفته از ساختار و تحركات گروههاي تروريستي عنوان شده است كه به دنبال فضاي آشوب در منطقههستند اما در وراي آن يك اصل مهم وجود دارد و آن تقارن اين جنايتها با اجلاس ژنو 2 درباره سوريه است؛ نشستي كه با حضور 40 كشور در مونتروي سوئيس برگزار شد تا به بررسي تحولات سوريه بپردازد. بررسي كارنامه كشورهاي غربي نشان ميدهد كه آنها در حالي به دنبال تحميل خواستههاي خود به اين نشست بودهاند كه در حوزه سياسي و نظامي با ناكاميهاي شديدي مواجه شدهاند زیرا در حوزه نظامي گروههاي مسلح تحت حمايت آنها نتوانستهاند دستاورد چنداني داشته باشند و از سوي ديگر در حوزه سياسي نيز آنها نتوانستند گروهي واحد از معارضان را به ژنو 2 اعزام کنند و به حضورصرف برخي از آنها بسنده كردند.
غرب كه مي داند براي هدايت ژنو 2 به سمت منافع خود ابزار چنداني ندارد، بار ديگر به حربه فضاي امنيتي و بهرهگيري از گروههاي تروريستي روي آورده است. آمريكا تلاش كرده است تا چنان وانمود سازد كه بحرانهاي منطقه به دليل ادامه حضور نظام سوريه و نيز فعاليتهاي حزبالله لبنان و ساير اركان مقاومت منطقه است در حالي كه راهكار پايان ناآراميها را نيز حذف آنها از صحنه عنوان ميكند.به عبارتي ديگر آمريكا با استفاده از مقوله تروريسم و گره زدن آن به امنيت منطقه و ژنو 2 تلاش كرده تا با اين ابزار جامعه جهاني را به سمت پذيرش طرحهاي خود كه همان حذف نظام سوريه و نيز مقابله با جبهه مقاومت است وادار سازد. آمريكا با حربه گسترش تهديدهای تروريستي در منطقه رسما به دنبال باجگيري از جامعه جهاني است؛ رفتاري كه نشانگر استمرار نگاه يكجانبهگرايانه آمريكا به معادلات جهاني است حال آنكه روند تحولات جهاني از جمله در سوريه نشانگر شكست اين توهم و حركت آمريكا در مسير انزوا و زوال است.
و در آخر ستون سرمقاله روزنامه مردم سالاری را مرور میکنیم که به مطلبی با عنوان«در انتظار سفرهاي متفاوت»نوشته شده توسط غلامرضا تاجگردون اختصاص یافت:
سفر
حسنروحاني به داووس براي شرکت در اجلاس جهاني اقتصاد، در شرايطي است که
جمهورياسلامي و نظام بين الملل وارد مرحلهاي جديد و جدي شدهاند تا
بتوانند از طريق تعهد به توافقات ژنو3، بلکه بتوانند از اين پس تعامل
بيشتري با هم داشته باشند تا هم ايران به سوي کاهش مشکلاتش قدم بردارد و هم
اينکه دنيا تصوير جديدي از دولتمردان ايراني را تجربه کند.
دقيقا به همين دليل است که سفر رييس جمهوري
تحول خواه ايران که در عمل نشان داده است، بر خلاف سياست تهاجمي هشت سال
گذشته، قرار را بر تغيير گذاشته است، ميتواند از چند لحاظ از اهميت
فوقالعادهاي برخوردار باشد.
اول اينکه نشست داووس با عنوان «اجلاس جهاني
داووس» برگزار ميشود ، لذا مي توان گفت ، دولت جديد ايران که اتفاقا با
توجه به فضاي جديد به وجود آمده انتظارات اقتصادي زيادي را پيش روي خود
ميبيند، در اين نشست فرصت خوبي دارد تا با استفاده از کاهش تحريمها،
رايزنيهاي لازم و مفيدي را در راستاي تحرکات اقتصادي انجام بدهد تا از اين
طريق بتواند زير ساختهاي اقتصاد کشور را ترميم کنند. به هر حال واقعيت
موجود اين است که «مشکل معيشتي مردم» و همچنين «بحران افتصاد» برجستهترين
معضلي است که جامعه ايران و البته دولت جديد را درگير خود کرده است و تا
مادامي که فضاي مطلوبي در بحث اقتصادي حاکم نشود، اهداف و برنامههاي ديگر
هم براي اجرايي شدن با دشواريهاي زيادي روبرو خواهند شد و حتي ميتوان
اينطور گفت که ابتکار عمل را از دست مسوولان اجرايي کشور خارج خواهد کرد که
طبيعي است به وجود آمدن چنين موقعيتي کشور را به وضعيت بغرنجي خواهد
رساند. مساله دوم راجع به سفر رييس جمهوري به داووس اين است که همزماني
اجلاس فوق با نشست ژنو2 است که با رفتار تامل برانگيزي، دعوت از ايران پس
گرفته شد تا جمهوري اسلامي در شرايطي که موقعيتي استراتژيک در خاورميانه
دارد، در يکي از مهمترين نشستهاي چند سال اخير منطقه غايب باشد.
حالا اين
غيبت در حالي است که روحاني در فاصلهاي کوتاه با محل نشست صلح براي سوريه
مستقر است تا اگر، ضرورت ايجاب کرد که ايران هم درباره سرنوشت احتمالي اين
کشور بحران زده دخالت کرده يا نظر بدهد، رييس جمهوري ايران قابل دسترس
باشد. همچنين ادبيات روحاني و البته رفتاري که از خود در آنجا به معرض
نمايش ميگذارد، منطبق بر منطق و در راستاي همنوايي براي جهاني کم مشکل،
باشد مهر تاييدي خواهد بود بر غلط بودن رفتار عجيب آنهايي که فرصت حضور
ايران در نشست ژنو2 را منتفي کردند و به همين دليل اين اجلاس اقتصادي
ميتواند دست آوردهاي سياسي هم براي جمهوري اسلامي در پي داشته باشد. تاکيد
بر اين نکته لازم است که جمهوري اسلامي ايران از سفرهايي که دولت گذشته در
هشت سال داشت، هزينههايي گزاف و آسيبهايي جدي ديد و دقيقا به همين دليل
است که افکار عمومي نسبت به سفرهاي رييس دولت يازدهم هم حساس است و جامعه
اين سئوال را در ذهن خود ميپروراند که «سفرهاي دولت جاري تبعات مثبتي
خواهد داشت يا منفي؟» به همين دليل انتظار اين است دولتي که با روي کار
آمدنش بذر اميد را در جامعه پاشيده است، در کنار رفتار منطقي که تا اينجاي
کار از خود نشان داده است، سفرهايش را هم به سفرهايي با برنامه بدل کند تا
بلکه خاطرات سفرهاي اين چند سال را بزدايد.