بررسی مناسبات چین و اتحادیهی اروپایی نشان میدهد که
طرفین راهبرد بسیار جامعی را برای گسترش همکاریهای خود در زمینههای مختلف
برنامهریزی کردهاند. این مطلب در دو بخش از نظر خواهد گذشت. در بخش
نخست، چشمانداز کنونی روابط و دیدگاه اتحادیهی اروپایی و چین نسبت به
مناسبات دوجانبه بررسی خواهد شد و در قسمت دوم نیز ضمن بررسی روابط سیاسی
این دو بلوک با یکدیگر، موضوع تحریم تسلیحاتی چین و اهمیت حقوق بشر در
روابط فیمابین واکاوی میشود و در نهایت، به نتیجهگیری خواهیم پرداخت.
بر
اساس این راهبرد، که به نظر میرسد بسیار حسابشده و همهجانبه است و
جنبههای مختلف روابط را در بر میگیرد، امروز ما شاهد حجم عظیمی از
مناسبات سیاسی، اقتصادی، تجاری، فرهنگی، علمی، بینالمللی و... بین طرفین
هستیم. سال 2013 دهمین سال همکاریهای راهبردی طرفین است.
امروزه
به نظر میرسد مناسبات چین و اتحادیهی اروپایی بیشتر از هر زمانی اهمیت
استراتژیک برای هر دو طرف پیدا کرده و در این فضای رو به گسترش، مسائلی مثل
حقوق بشر در چین خیلی حائز اهمیت نیست و فقط به صورت سطحی و ظاهری مورد
بحث و بررسی قرار میگیرد. در واقع، اهمیت مناسبات طرفین و حجم عظیم
مبادلات تجاری بیشتر از آن اهمیت دارد تا مسائلی مثل حقوق بشر بخواهد در آن
تأثیر داشته باشد.
در راستای
این راهبرد، چین و اتحادیهی اروپایی سمینارها و نشستهای گوناگونی را در
دستور کار خود قرار دادهاند که ماهیت هر یک بیانگر اهمیتی است که هر یک از
طرفین به گسترش همکاریها میدهند. در این رابطه اخیراً دوازدهمین سمینار
گفتوگوهای چین و اتحادیهی اروپایی به مدت دو روز (22 و 23 فروردین 1392)
در بروکسل مقر اتحادیهی اروپایی برگزار شد. در این نشست، مقرر گردید که
جلسات و نشستهای تخصصی در موضوعات مختلف روابط طرفین به طور منظم و سالانه
برگزار شود و روند رو به گسترش همکاریها مورد ارزیابی قرار گیرد. این در
حالی است که هر سال در سطح سران کشور چین و اتحادیهی اروپایی، با 27 کشور
عضو، دیدارهای فوقالعادهای صورت میگیرد و رهبران دو طرف خطوط کلان
مناسبات راهبردی خود را بررسی و تبیین میکنند.
در
این چارچوب، ما هر روز شاهد سفرهای متقابل مقامات عالیرتبهی دو طرف
هستیم و در این سفرها، هر روز موافقتنامهها و قراردادهای بسیار بزرگی بین
طرفین به امضا میرسد. از طرف دیگر، باید در نظر داشت که روابط پکن و
بروکسل امروزه نهادینه و ساختاری شده و حفظ و ارتقای این روابط برای طرفین
اهمیت استراتژیک دارد و رهبران دو طرف شدیداً مراقباند که مبادا مسائل
حاشیهای به آن لطمه وارد کند. این روابط نهادینه امروزه تحت مدیریت عالی
سران چین و اتحادیهی اروپایی است و در سه سطح عمده، برنامهریزیشده است:
1. گفتوگوهای راهبردی مقامات ارشد؛
2. مذاکرات اقتصادی تجاری که بین بخشهای مختلف صورت میگیرد؛
3. گفتوگوهای مردم با مردم که در این راستا تا کنون 60 مورد گفتوگوی موضوعی بین جوامع مدنی دو طرف صورت گرفته است.
افزایش
همکاریهای چین با اتحادیهی اروپایی امروزه در راهبرد کاری طرفین قرار
گرفته است. کافی است در نظر آوریم حجم مبادلات تجاری دو طرف اینک به 546
میلیارد دلار رسیده و این رقم طی 10 سال گذشته سه برابر شده است. ظرف 9 سال
گذشته اتحادیهی اروپایی همواره بزرگترین طرف تجاری چین بوده است (باید
در نظر داشت که آمریکا و اتحادیهی اروپایی، با 565 میلیارد دلار،
بزرگترین بلوک تجاری دنیا را تشکیل میدهند و رابطه با چین در رتبهی دوم
جهانی قرار میگیرد).
در
ارتباط با ایران و پروندهی هستهای این کشور، با توجه به اهمیت راهبردی و
روزافزون مناسبات چین با اتحادیهی اروپایی، به نظر نمیرسد این کشور
اهمیت ویژهای به پروندهی هستهای ایران در گفتوگوهای خود با اتحادیهی
اروپایی بدهد و همان طور که اتحادیهی اروپایی بحث حقوق بشر را با چین به
طور عادی و سطحی مطرح میکند، چین هم همین رویکرد را در پروندهی هستهای
ایران با اتحادیهی اروپایی و آمریکا در پیش گرفته است. در واقع، گستردگی
مناسبات طرفین به اندازهای است که هیچ یک از آنها مایل نیستند خدشهای بر
روند رو به گسترش آن وارد شود و موضوعات ثالث روند رو به گسترش آن را کند
نماید.
چشمانداز کنونی روابط
تقویت
و افزایش روابط چین و اتحادیهی اروپا بخش مهمی از سیاست خارجی چین را شکل
میدهد. چین به طور واضح به دنبال پیوندهای نزدیکتری با اتحادیهی
اروپاست و به روابط عمیق با دولتهای اروپایی ادامه میدهد. از دیدگاه چین،
مشارکت و همکاری استراتژیک با اتحادیهی اروپا باید جامع باشد و همکاری در
زمینهی امنیت سنتی (سلاحهای کشتار جمعی، تروریسم و غیره) و امنیت
غیرسنتی (تجارت، اقتصاد، انرژی، محیطزیست و...) را شامل شود. ظهور چین به
عنوان یک حادثهی بینظیر از جنگ جهانی دوم تا کنون شناخته شده و فرصتها و
چالشهای زیادی را برای سیستم بینالمللی به دنبال داشته است. اتحادیهی
اروپا رشد و توسعهی چین را به عنوان فرصتی برای خود تلقی میکند، اما چین
را همچنین یک رقیب جدی میداند. بنابراین در این شرایط طرفین به تقابل با
هم نمیاندیشند و رقابت و همکاری را مورد نظر خود قرار دادهاند.
روابط
اتحادیهی اروپا و چین، از دههی 1990، با برپایی نشستهایی بین دو طرف و
با دیدارهای متقابل مقامات عالیرتبه تکمیل شد. در این میان، کمیسیون اروپا
در سال 1995 اولین سند استراتژی خود را در قبال چین تحت عنوان «رابطهی
بلندمدت برای روابط اتحادیهی اروپا و چین"
منتشر نمود و به دنبال آن، چهار سند دیگر در خصوص روابط اتحادیهی اروپا
با چین در سالهای 1998، 2001، 2003 و 2006 به تصویب اتحادیهی اروپایی
رسید.
مبادلات
تجاری دو طرف طی سالهای اخیر نیز روند بسیار پرشتابی گرفته است. در سال
2007، ارزش تجارت اتحادیهی اروپا با چین، 303 میلیارد یورو بود که 71
میلیارد یورو صادرات و 232 میلیارد یورو واردات اتحادیه بوده است. حجم
تجارت طرفین به 356 میلیارد یورو در سال 2008 رسید و چین بعد از آمریکا طرف
اول تجاری اتحادیهی اروپایی در سطح جهانی شد. امروزه چین، که به عنوان
دومین قدرت اقتصادی دنیا بعد آمریکا مطرح است،
تلاش دارد الگوی توسعهی پایدار را برای رشد اقتصادی خود در نظر بگیرد و
در راستای راهبرد 2020 اتحادیهی اروپایی برنامهریزی کند. دیدارها و
میزگردهای متعدد طرفین در همین راستاست.
چین
در نظر دارد با الگوی توسعهی پایدار و با تجربه از الگوی اتحادیهی
اروپایی در 5 سال آینده سطح رفاه و توسعه را در کشورش ارتقا بخشد. در این
میان، مقامات چینی واردات 10 تریلیون دلار را مد نظر دارند و قرار است 500
میلیارد دلار دیگر در خارج از کشور سرمایهگذاری کنند و شمار توریستهای
خود را به رقم اعجابانگیز 400 میلیون نفر افزایش دهند. قطعاً تحقق این
میزان تجارت و سرمایهگذاری و... مستلزم روابط بسیار گسترده و حسنه بین چین
با اتحادیهی اروپایی و آمریکاست. امری که اهمیت آن امروزه برای هر سه ضلع
مثلث تجارت جهانی کاملاً آشکار است.
در
روابط اتحادیهی اروپا و چین، هرچند مسائل امنیتی و نظامی مهم است، اما در
رأس قرار ندارد و این میتواند ناشی از دلایل مختلف، از جمله فقدان دغدغه و
درگیری نظامی و امنیتی در چین باشد. موضوع نقض حقوق بشر در چین نیز
مسئلهای چندان جدی نبوده و یکی از محورهای روتین در دستور کار مذاکرات
طرفین است.
افزایش گفتوگوهای
مردم با مردم نیز منجر به مبادلات فرهنگی گسترده بین چین و کشورهای اروپایی
شده است و به عنوان نمونه 1.5 میلیون چینی در سال 2012 کشورهای اروپایی را
به عنوان مقصد توریستی خود برگزیدند. امروز بیش از 200 هزار نفر چینی در
شهرهای اروپایی مشغول تحصیل هستند و بیش از 30 هزار اروپایی در مراکز
آموزشی چین حضور دارند. همچنین روزانه بیش از 70 پرواز بین شهرهای مختلف
چین با شهرهای اروپایی صورت میگیرد و این فرآیند به صورت همهجانبه در
تمامی زمینهها در حال افزایش است و در آینده شاهد گسترش بیسابقهی این
موارد خواهیم بود.
دیدگاه اتحادیهی اروپایی و چین نسبت به مناسبات دوجانبه
اتحادیهی
اروپایی با جمعیتی بالغ بر 505 میلیون نفر، دارندهی اولین تولید ناخالص
داخلی جهان (17500 تریلیون دلار)، بزرگترین قطب تجاری جهان، از موقعیت
بالایی در صحنهی جهانی برخوردار است. این در حالی است که چین با بیش از یک
میلیارد و 300 میلیون جمعیت، رشد اقتصادی بسیار بالا و نقشآفرینی
روزافزون در صحنهی بینالملل، از جایگاه جهانی مهمی برخوردار است.
بنابراین در طول سه دههی گذشته، اتحادیهی اروپایی و جمهوری خلق چین
همواره تمایل خود مبنی بر توسعه و تعمیق روابط دوجانبه در ابعاد اقتصادیتجاری،
سیاسی، فرهنگی و علمی را بیان نمودهاند. امروزه دو طرف به عنوان بازیگران
مهم و تأثیرگذار در عرصهی نظام بینالملل، یکدیگر را نه تنها «تهدید»
قلمداد نمیکنند، بلکه هر یک دیگری را «فرصتی» برای افزایش قدرت خود
میداند.
رویکرد اتحادیهی
اروپا به چین همواره یک رویکرد مثبت بوده و به غیر از یک دورهی زمانی
کوتاه (اواخر دههی 1980)، روابط دو طرف به طور مداوم در حال رشد بوده است.
اتحادیهی اروپا بر مبنای این رویکرد، به تدوین راهبرد و خط مشی خود در
قبال چین پرداخته و سعی نموده است این کشور را از لحاظ اقتصادی و سیاسی در
نظام بینالملل ادغام نماید و از آن به عنوان یک شریک قدرتمند و وزنهی
سیاسی و اقتصادی مهم و تأثیرگذار در عرصهی جهانی استفاده کند. در مقابل،
جمهوری خلق چین نیز نگاه مثبتی به اتحادیهی اروپا دارد و با کشورهای
اروپایی، به ویژه اعضای قدرتمند آن، از جمله فرانسه، آلمان، بریتانیا و
ایتالیا دارای روابط گسترده و عمیقی است. اتحادیهی اروپا از معدود
بازیگرانی است که چین پیرامون روابطش با آن، در سال 2003 اقدام به تدوین
«سند سیاستگذاری» نمود و این نشان از اهمیت سیاسی و اقتصادی بالای
اتحادیهی اروپا برای تصمیمگیرندگان و مقامات چینی دارد.
دیدگاه چین به اتحادیهی اروپا
به
طور کلی، روابط چین و اتحادیهی اروپا در دهههای اخیر تحولات گستردهای
به خود دیده است. چین نیاز به برقراری روابط تجاری با کشورهایی داشت که
بتوانند فناوری پیشرفته و متوسط را به این کشور منتقل نمایند. این امر باعث
شد اروپا از اواسط دههی 60 به عنوان یکی از شرکای تجاری چین مطرح گردد.
دولت چین که مدت قریب به سه دهه سیاست خودکفایی را در دستور کار قرار داده
بود، با تغییر استراتژی کلان خود از انقلابیگری به توسعهگرایی، یکباره
تمایلی وافر به دریافت کمک خارجی از خود نشان داد.
به لحاظ استراتژیک، از نیمهی دههی 1980 به بعد، رهبران چین به نقش
بالقوهی اتحادیهی اروپا به عنوان یک قطب جدید در نظم نوین جهانی توجه
نمودند.
اهداف چین از گسترش روابط با اتحادیهی اروپایی
به
طور کلی، اختلاف اساسی بین اتحادیهی اروپا و چین وجود ندارد و هیچ یک از
طرفین همدیگر را تهدیدی جدی نمیدانند. با این وجود، تفاوتهایی در
زمینههای تاریخی، سطح توسعهی سیستم سیاسی و اقتصادی بین آنها وجود دارد و
در بعضی مسائل دیدگاه آنها متفاوت و حتی مخالف است. تقویت و افزایش روابط
چین و اتحادیهی اروپا بخش مهمی از سیاست خارجی چین را شکل میدهد. اهداف
سیاست خارجی چین در قبال اتحادیهی اروپا را میتوان به صورت زیر دستهبندی
کرد:
1. تقویت چندجانبهگرایی
2. تقویت صلح و توسعه
3. همکاری در جهت مبارزه با تروریسم، کنترل تسلیحات، خلع سلاح و منع تکثیر سلاحهای کشتارجمعی
4. گسترش فرآیند همکاری آسیاـاروپا
5. همکاری درازمدت و باثبات با یکدیگر تا رسیدن به وضعیت شراکت کامل
6. لغو تحریم تسلیحاتی و به رسمیت شناختن چین به عنوان اقتصاد بازار