مجله شبانه باشگاه خبرنگاران؛روزنامه کیهان در ستون یادداشت مهمان روز دوشنبه خود مطلبی را با عنوان«به نیابت از بیگانگان»نوشته شده توسط دکتر امیر صادقینشاط به چاپ رساند:روی سخن با اراذل و اوباش آن فتنه نیست، با کسانی است که خود را اهل منطق، دیانت، سیاست، یا حداقل وطنخواهی میدانند.در
هر کشوری ممکن است حوادثی رخ دهد که برخی دلسوزان بر آن شوند که جلوی
انحراف سیاسی، اقتصادی و یا فرهنگی را بگیرند و موجب اصلاح شوند. در این
صورت به طور کلی یکی از چهار صورت زیر میتواند مصداق پیدا کند:
1- نظر منتقد، صحیح و روشی را که برای مقابله و اصلاح برمیگزیند نیز صحیح و قانونی است.
2- نظر منتقد، صحیح ولی روش وی برای برخورد نادرست و غیرقانونی است.
3- نظر منتقد، غلط ولی روش او برای اصلاح صحیح و قانونی است.
4- نظر منتقد، غلط و روش وی برای برخورد نیز نادرست و غیرقانونی است.
اما
هر چهار مورد فوق، مادام که از ابزار و امکانات خودی در کشور بهره گرفته
میشود، جنبه داخلی دارد و ضوابط و مقررات اخلاقی و قانونی برخورد حکومتها
با منتقدین متفاوت خواهد بود با حالتی که در آن از بیگانگان کمک گرفته
شود. در این صورت تغییر ماهوی در موضوع رخ خواهد داد و معمولاً حکومتها چه
حق و چه ناحق، چه دموکرات و چه دیکتاتور، با معترضین به طور دیگری رفتار
میکنند و اشد مجازات را به تناسب اعمالی که مرتکب شدهاند در نظر میگیرند
به طوری که گاه تا سر حد قلع و قمع و اعدام دستجمعی تا برچیدن بساط فتنه
از ریشه پیش میروند.در فتنه سال 88، معترضین داخلی، دروازههای سیاسی
مملکت را به روی بیگانگان باز کردند و آمریکا، انگلیس، فرانسه و اسرائیل را
به درون فضای سیاسی کشور راه دادند و به حمایتهای آنها دلخوش شدند و به
پیامهای مخفی و آشکار آنها از طریق رسانههای صهیونیستی پشتگرم و به این
جنگ نرم تمام عیار غرب علیه ایران راضی گشتند.
دو جبهه بیشتر وجود
نداشت. در یک جبهه، آیتالله خامنهای و امت او بودند و در جبهه مخالف،
پرچمهای کشورهای نامبرده برافراشته بود. کسانی که در جبهه رهبر نبودند، در
کدام جبهه بودند؟ آن هنگام که رهبر انقلاب سخنرانی میکردند و راهحل
قانونی را متذکر میشدند، یا سایر دلسوزان انقلاب نصیحت میکردند، آیا آنان
در جبهه مخالف و عملاً زیر یا حداقل در کنار پرچم آمریکا و اسرائیل و
انگلیس نبودند؟
درست است که هدف آن کشورها براندازی و بر فرض که هدف
معترضین فقط کسب قدرت در صدر نظام بود، ولی در عمل با یکدیگر پروژه مشترک
اجرا کردند.
میتوان از آنهایی که خود را احیاناً ملیگرا و وطندوست
میدانند این سؤال را پرسید که آیا در تاریخ چند هزار ساله این کشور متمدن،
هیچ زمانی را سراغ داشتهاید که گروههای مبارز داخلی- آنهم در حالی که با
حاکمان جبار وقت میجنگیدند- دشمنان ایران را از آن سوی مرزها به داخل
کشور بیاورند و با آنان جبهه مشترک تشکیل دهند؟ درست است که در برخی مقاطع
تاریخی افرادی فاسد، خصوصاً در دربار قاجار و پهلوی وجود داشتهاند که
وابسته به اجانب بودهاند، ولی ظاهراً افتخار(!) اجرای پروژهای با این
وسعت، عمق و شدت که عملاً منجر به براندازی این نظام مستقل و اسلامی با
هزینه صدها هزار شهید میشد، فقط از آن اصحاب فتنه سال 88 شده است. چه کسی
با حداقل بینش و فهم سیاسی میتواند خود را فریب دهد که هدف نهایی فتنه
براندازی نظام اسلامی و مردمی جمهوری اسلامی بود و باز هم، کدام سادهلوحی
باور میکند که قرار بود در صورت موفقیت فتنه، کشورهای غربی با کمال ادب و
انصاف، و احترام به حق آزادی و استقلال کشور کنار بکشند و صحنه را به چند
نفر فتنهگر که حتی با رهبر و مردم خود نیز صفا و وفا نداشتند واگذار
کنند؟!
آیا آن دسته از معترضین که تصور میکنند متدین هستند، تاکنون این
آیه قرآن را چندین بار قرائت نکردهاند که:«یا ایها الذین آمنوا تا
تتخذوا الیهود و النصاری اولیاء بعضهم اولیاء بعض و من یتولهم منکم فانه
منهم- مائده51»؟ چرا پشت به پشت کفار حربی دادید؟ اگر همکاری با کافران
خطرناک حربی مصداق «و من یتولهم منکم فانه منهم» نیست، پس چیست؟ حکم چنین
افرادی در اسلام چیست؟شما که اجمالاً به قیامت معتقدید، احتمالاً
میدانید که محال است کسی در دنیا به گونهای زندگی کند و در قیامت به
گونهای دیگر محشور شود. محال است با آمریکا، انگلیس و اسرائيل در امتحانات
الهی تشریک مساعی کرده و در زمره آنها محسوب شده باشیم ولی ناگهان پس از
مرگ انقلاب ماهوی و بدون علت رخ دهد و با انبیاء و اولیاء محشور شویم و در
زمره شیعیان سیدالشهدا(ع) به حساب آییم. آیه بالا یک فرمول علمی و جزء
ناموس خلقت است. خداوند با هیچ کس تعارف و نسبت فامیلی ندارد. در قرآن در
چندین مورد خداوند با قاطعیت بلکه توبیخوار با پیامبر خود سخن گفته که
همین دلیل بر وحیانی بودن این کتاب مقدس و قانون و یکسان بودن آن برای همه
است.
اما غرض از نوشتن این مقاله چه بود؟ این بود که گفته شود:
1-
نظام جمهوری اسلامی ایران مستظهر به حمایت خدا و مردم بصیر و مؤمن اوست و
هیچ نیازی به توبه و اظهار ندامت و همراهی اصحاب فتنه ندارد. بلکه اگر
اینان توفیق توبه داشته باشند ( که بعید است) تنها و تنها به نفع خود آنان
خواهد بود. آنهم در صورتی که حقیقی بوده و صریحاً متضمن اعلام پشیمانی و
عذرخواهی راستین از رهبر معظم انقلاب و ملت سربلند ایران، در هر حد و
حوزهای که نفوذ داشتهاند، باشد. که البته توبه مجرم نمیتواند مانع شرعی و
قانونی برای مجازات وی باشد.
2- فتنه 88 تجربهای گرانبها است برای همه
کسانی که بخواهند در هر واقعهای اعم از آنکه نظر، نقد و اعتراض آنان درست
باشد یا نباشد، از «روش درست» استفاده کنند و خصوصاً هرگز پای بیگانگان را
به صحنه داخلی کشور باز نکنند و از همکاری، جلب حمایت و جوایز مکارانه
آنان احتراز کنند که این روش حتی اگر نظر آنان در نفسالامر نیز صحیح بوده
باشد، ضرر و آثار بسیار سوئی خواهد داشت و موجب حبط اعمال و خدمات سابق
آنان میشود.
والسلام علی من اتبع الهدی
محمد سعید احدیان در مطلبی با عنوان«چرا 9 دي؟»در رابطه با این حماسه بزرگ چاپ شده در ستون سرمقاله روزنامه خراسان اینگونه نوشت:آيا راهپيمايي 9 دي به اندازه اي که به آن
پرداخته مي شود اهميت دارد؟ آيا 9 دي 88 بهعنوان روزي ماندگار در تاريخ
انقلاب اسلامي ايران محسوب مي شود و بايد آن را گرامي داشت؟با گذشت زمان، شرايط براي پرداختن به موضوعات مربوط به پس از انتخابات
بيشتر از پيش مي شود و پاسخ هاي غيرشعاري به اين نمونه سوالات ممکن تر. لذا
تا جايي که شرايط اجازه دهد و در حد ظرفيت، به پاسخ به اين سوال ها مي
پردازيم تا از اين طريق هم بدانيم چرا 9دي بايد روزمهمي در تاريخ کشور ما
محسوب شود و هم بينش مان نسبت به وقايع سال 88 دقيق تر شود اما پيش از آن
اشاره کنم که به صراحت با فضاسازي که عده اي به بهانه بزرگداشت 9 دي ايجاد
مي کنند و با بحث هاي حاشيه اي از 9 دي چماقي درست مي کنند براي زدن
مخالفان خود مخالفم و معتقدم اين نوع پرداختن به حماسه 9 دي حتي اگر با نيت
جناحي نيز نباشد، تنها باعث مي شود اصل حماسه که همان حضور هوشمندانه مردم
در حمايت از انقلاب است به حاشيه برود، 9 دي نبايد براي گروهي معدود
بهعنوان بخشي از يک جريان سياسي و نه همه آن سند بخورد و جريان ديگر
مخالفش تلقي شود.
ماجرا عظيم بود و خطرناک
بسياري در تصورشان هم نمي گنجد که اگر
سير ماجراي حوادث ۸۸ تغيير نمي کرد ، براندازي جمهوري اسلامي احتمال دور از
ذهني نبود و تمام اهميت 9 دي نيز به اين دليل است که ماجرا بس عظيم بود و
خطرناک، و اين تفاوتي اساسي ايجاد مي کند بين اين روز و بسياري ديگر از
روزهاي افتخارآفرين.
تفکيک نشدن قبل وپس از انتخابات
اينکه حوادث سال 88 چرا و چگونه رقم
خورد، چه کساني و به چه شکل زمينه هاي آن را ايجاد کردند، آيا برخي
ازکانديدا ها سران فتنه محسوب مي شوند يادست اندرکاران آن و بازي خوردگان
آن شامل چه طيف هايي مي شدند و...همگي از موضوعاتي هستند که پرداختن به آن
ضرورتي است که مجالي وسيع تر مي طلبد و شرايطي آرام تر و بازتر، اما درحد
اشاره ، شرايط کشور پيش از روزعاشوراي سال 88 را بدون آنکه به ميزان
تاثيرگذاري هرکدام اشاره کنيم، مي توان اينگونه توصيف کرد: وجود التهاب
سياسي که پيش از برگزاري انتخابات مخصوصا به دليل مناظره ها ايجاد شده بود؛
برخي سوءرفتارها و سوءمديريت هاي تعدادي از مسئولان که زمينه برخي بي
اعتمادي ها را ايجاد کرده بود؛ برنامه ريزي حساب شده دشمن براي ايجاد،
تقويت و بهره برداري از زمينه هاي بي اعتمادي با استفاده از رسانه ها و
نفوذي هاي آن ها در کشور مخصوصا در اطراف برخي کانديداها؛ اتهام زني دوتن
از کانديداها به نظام براساس توهم، شخص محوري ، خودبيني و لجاجت؛ تندروي
هاي غيرشرعي و نابخردانه در برخورد فيزيکي و سياسي با معترضين و در نهايت
سکوت نخبگان از سرعافيت طلبي، غفلت يا تحليل هاي غلط، باعث شده بود حق و
باطل به گونه اي در هم ممزوج شوند که تميز آن ها از يکديگر و تصميم درست
گرفتن درباره آن به شدت سخت شود.
شايد بتوان مهمترين مساله اي که زيربناي
تحير و اشتباه بسياري از نخبگان و بخشي از مردم شده بود را تفکيک نکردن
مسائل قبل از برگزاري انتخابات با اتفاقات پس از آن دانست به گونه اي که
عده اي، اعتراضات موجود را تنها اعتراضي اجتماعي به نحوه برگزاري انتخابات
مي دانستند و موضوع را بر محور موسوي احمدي نژاد تحليل مي کردند و به دليل
ممزوج شدن حق و باطل نمي توانستند درک کنند که هدف نهايي تحريک کنندگان و
کارگردانان اصلي و ناپيداي اعتراضات براندازي نظام است و نه چيز ديگر.
بازهم عاشورا
بعد از ندادن مجوز راهپيمايي، استراتژي
معترضين -که عده زيادي از آنان فقط براي حقي که تصور مي کردند از آن ها
گرفته شده به صحنه خيابان ها مي آمدند نه با هدف براندازي- اين بود که از
تجمعات رسمي خياباني مانند نماز جمعه و روزقدس به اين دليل که حکومت نمي
تواند از حضورشان جلوگيري کند براي عده کشي خياباني استفاده کنند البته
هرچه زمان مي گذشت و دشمن اعتراض ها را به سمت اهداف براندازي خود بيشتر
سوق مي داد، با شفاف ترشدن مواضع از حمايت مردمي کمتري برخوردار مي شد
بهعنوان مثال بعد از شعارهاي انحرافي نه غزه، نه لبنان...در روز قدس و
حمايت به تعبير رهبرانقلاب "دست اندرکاران" فتنه بخش زيادي از نخبگان دست
از حمايت خود از جريان سبز برداشتند اما هنوز تصميم نگرفته بودنددر مقابل
اين جريان دست به حرکتي جدي بزنند و حداقل سکوت خود را بشکنند همچنين بخشي
از مردم هنوز اهميت حضور خود را درک نکرده و منتظر بودند درصورت اعلام نياز
مسئولان در صحنه حضور يابند و بخشي ديگر نيز هنوز در حال و هواي رقابت هاي
انتخاباتي سير مي کردند و اختلافات موجود را ادامه رقابت احمدي نژاد،
موسوي مي ديدند و چون از رفتار دو طرف و حاميان تندروشان دلزده شده بودند
سکوت در پيش گرفته و نظاره گر بودند خلاصه آنکه مي توان فضاي مردم در آن
شرايط را «ترديد و نظاره » ناميد واقعيت اين است که عموم مردم با گذشت چند
ماه پس از شروع ماجرا به دليل ترديدها هنوز به صورتي گسترده در مخالفت با
معترضان وارد صحنه نشده بودند اما به صورتي دقيق نظاره گر اتفاقات بودند تا
ابهامات برايشان برطرف شود اما خيابان کشي مخالفان به جاي عزاداري در
روزعاشورا و مخالفت علني آنان با نظامي که نشان داده بود ميراث دار صاحب
اين روز يعني امام حسين(ع) و زمينه ساز ظهور منتقم آن است، ابهامات را
برطرف کرد و ترديدها را پايان داد. بعد از اين روز براي مردم روشن شد
همانطور که رهبرانقلاب از ابتدا تاکيد مي کردند بحران ايجاد شده، مساله
احمدي نژاد يا موسوي نيست بلکه ماجرا، تلاش براي براندازي نظام اسلامي با
سوءاستفاده از احساسات عده اي معترض است.
هشتم و نهم ديماه سرآغاز ي مهم
اين بينش که پيش از وقايع روز عاشورا
نيز کم کم در حال گسترش بود، به يکباره فراگير شد در نتيجه، مردم منتظر
فراخوان مسئولان نشدند و باحرکتي خودجوش ابتدا در چند شهرمهم که مهمترين آن
ها مشهد بود، حرکت 8 دي را رقم زدند و مقدمه اي شدند براي کليد زدن حماسه
9 دي. در نتيجه اين شرايط مردم در 9 دي در دفاع از باورهاي انقلابي و
اسلامي خود حضوري ميليوني پيدا کردند ، اين در حالي بود که تا پيش از آن،
اکثريت مردم به رصد شرايط مي پرداختند و بخش کمي از جامعه حرکت هاي اجتماعي
فعال در عرصه سياسي کشور را تشکيل مي دادند که مي توان آن ها را تحت عنوان
دو جريان کلي سبز و مدافعان انقلاب تقسيم بندي کرد. اين دو جريان فعال نيز
از طيفي با سلايق مختلف تشکيل مي شدند. طيف جريان سبز از معترضين به نتيجه
انتخابات شروع مي شد تا به معاندين و مخالفين نظام اسلامي پايان مي يافت و
در جريان مدافعان نظام نيز ولايت مداران معتدل و منتقد به برخي اشتباهات،
يک سر طيف را شامل مي شدند و افرادي که معتقد بودند اتفاقات پيش آمده فرصتي
است براي حذف همه اصلاح طلبان و منتقدان، در سر ديگر طيف قرار داشتند.
در شروع ماجرا کنار نشستن اکثريت جامعه، برآيند حرکت هاي اجتماعي فعال و در
صحنه را به نفع جريان سبز مخصوصا در پايتخت رقم زده بود اما با گذشت زمان
با جدا شدن هر چه بيشتر منتقدين و معترضين به انتخابات از جريان سبز از يک
سو و از حالت انفعال درآمدن تعداد بيشتري از نخبگان و مردم در دفاع از
انقلاب از ديگر سو، برآيند «حرکت هاي اجتماعي فعال» را کم کم به سمت تغيير
سوق مي داد.جهت برآيند حرکت هاي اجتماعي فعال هنوز تغيير کلي نکرده بود تا اين که
وقايع روز عاشورا اتفاق افتاد و همانطور که گفته شد با فعال شدن اکثريت
جامعه و ريزش سريع بخش معتدل طيف جريان سبز، برآيند حرکت هاي اجتماعي فعال
در عرصه سياسي کشور از سويي به سوي ديگر "تغيير جهت" داد.به گونه اي که بايستي آن را "نقطه عطف" آن مقطع تاريخي که شيب منحني تغيير
جهت داد، ناميد البته با بصيرتي که مردم به دليل خدامحوري و ولايت پذيري
داشتند اين واقعه قابل پيش بيني بود اما عاشورا بهعنوان حماسه جامعه ساز
قيام حسيني اين رويداد قابل پيش بيني را به جلو انداخت.
چرا مخالفان بعد از 22 بهمن نااميد شدند نه بعداز 9دي
اين که چرا بعد از حماسه 9 دي در عزم
مخالفان نظام براي مقابله خلل زيادي ايجاد نشد برمي گردد به دو مساله که
توجه به نکته دومي براي مسئولان و اصحاب رسانه از اهميت زيادي برخورداراست.
دليل اول اين بود که 9 دي "نقطه عطف" و آغاز تغيير جهت شيب منحني تحرکات
اجتماعي بود و نه "نقطه اوج" آن. در نتيجه حضور مردم در راهپيمايي 22 بهمن
بسيار بيشتر و پرشکوه تر از 9 دي بود و با اينکه آغاز تغيير جهت از اهميت
بيشتري از نقطه اوج برخورداراست اما تاثير ملموس نقطه اوج بيشتر از نقطه
عطف است اما دليل مهمتر اين مساله برمي گشت به بي اعتمادي که به رسانه هاي
داخلي ايجاد شده بود به گونه اي که مخالفان - اعم از معترض و معاند- به
دليل بي اعتمادي به رسانه هاي داخلي همه چيز را از دريچه رسانه هاي خارجي،
وبلاگ ها و سايت هاي معاند مي ديدند و اين رسانه ها به گونه اي موضوعات از
جمله حماسه 9 دي را بازنمايي مي کردند که با واقعيت فاصله زيادي داشت اما
در روز 22 بهمن، چون مخالفان به غلط باور کرده بودند که اکثريت جامعه با آن
ها هستند تصميم گرفتند براساس طرحي که اسم آن را «اسب تروا» نامگذاري کرده
بودند، به صورتي پراکنده و غيرمنسجم درون مردم جاي گيرند تا به اصطلاح
خودشان حکومت نتواند با آن ها برخورد کند آنان قرار گذاشته بودند همزمان
نمادهاي سبز منتسب به خود را در ميدان آزادي به يکباره بيرون بياورند و به
نمايش بگذارند و اقتدار اجتماعي خود را با جمعيتي که فکر مي کردند بسيار
بيشتر از حاميان انقلاب است در روز ملي جمهوري اسلامي به نمايش بگذارند به
همين دليل اين بار مخالفان چون درون جمعيت بودند، واقعيت را با چشمان خود
ديدند نه از دريچه رسانه هاي معاند.
با اينکه هميشه اهميت نقطه عطف بسيار
بيشتراز نقطه اوج است و به عبارت دقيقتر نقطه اوج (22بهمن) نتيجه نقطه عطف
(9 دي) است اما در 22 بهمن مخالفين به دليل مشاهده مستقيمي که از واقعه
داشتند، ديگر دچار فريب رسانه اي نشدند و با چشمان خود انبوه ميليوني جمعيت
از پير و جوان را ديدند درحالي که مي توانستند در فريادها و چشمان مردم
باورهاي عميق آنان به اسلام و انقلاب را حس کنند و مشاهده کردند که دشمنان
انقلاب دربرابر سيل عظيم مردمي که معتقد به اسلام حسيني هستند چه اندک و چه
کوچک هستند. خلاصه آنکه به اصطلاح تدبير خارج نشينان معاند براي قدرت
نمايي براندازان نظام در مهمترين اجتماع انقلابي سال، باعث شد هيچ تحرک
رسانه اي نتواند مانند اين برداشت واقعي از مردم ايران را تغيير دهد و در
نهايت در 22 بهمن 88 که نتيجه راه پيمايي و حضور تاريخي 9 دي بود، تير
خلاصي بر پيکر دشمنان نظام وارد شد. «و مکروا مکرالله والله خيرالماکرين.»
* اين يادداشت بازنويسي شده يادداشتي است که در ۹ دي ۱۳۸۹ در روزنامه خراسان منتشر شده است.
روزنامه رسالت نیز ستون سرمقاله روزنامه خود را به مطلبی با عنوان«چراغي كه هرگز خاموش نميشود»نوشته شده توسط سید باقر پیشنمازی اختصاص داد:.... رسول خدا در حالي كه سرش بر سينه من بود
رحلت فرمود و اين گونه بر روي دستم، جان او به عالم ديگر ره گشود. من دست
بر چهره خود كشيدم و غسلش دادم و فرشتگان مرا ياري كردند.... گروهي از
فرشتگان پايين ميآمدند و گروهي به آسمان عروج مينمودند. صداي آهسته آنان
كه همواره بر او درود ميفرستادند در گوشم شنيده ميشد، تا آن حضرت را به
خاك سپردم.
(امير المومنين حضرت علي (ع)- نهجالبلاغه خطبه 197)
"نوروز" سال هجري قمري با پيام آزادگي و ظلم ستيزي و حركت و هجرت حضرت
اباعبدالله الحسين (ع) در ماه محرم آغاز و در عاشورا به اوج خود ميرسد.
اما مردم دلبسته و پيوسته به اهل بيت پيامبر اكرم (ص) آيينهاي عزاداري و
وفاداري را تا پايان ماه صفر بر پا ميدارند. سالروز ورود كاروان اهل بيت
حضرت اباعبدالله (ع) به شام، روز اربعين و سالروز ارتحال نبي مكرم اسلام(ص)
و شهادت امام حسن مجتبي و حضرت امام علي بن موسي الرضا (ع)، ماه صفر و
محافل و مجالس ديني آن را به فرصتي براي امتداد پيام عاشورا و بيان
عبرتهاي آن تبديل كرده است.قيامي كه براي پاسداري از سيره و شيوه پيامبر (ص) و حيات طيبهاي كه الگوي
نجات بخش زندگي انسانها است، آغاز شد (1) حركتي براي نوسازي نگرش انسان به
زندگي بود.
"زندگي" نه فقط به معناي برخورداري از علائم حيات زيستي، كه به معناي
برخورداري از علائم "حيات انساني" و نشانههاي عزت و شرف و آزادگي و ذلت
ستيزي و بندگي كامل در پيشگاه خداوند متعال است.عبرتگيري از عاشورا و اسرار نهفته در مناسبتهاي اين دو ماه آغازين سال
هجري خصوصا "اربعين" بايد به اهتمام بيشتر براي تبيين و ترويج آن و عبور
از مراسمي مناسبتي به تاسيس مدرسهاي براي تربيت "انسان متعادل" منجر شود.
انسانهايي كه هر جا تزويري، "فتنهاي" برپا ساخت و حق را به حاشيه راند
خود پرچم عاشورا را به اهتزاز در آورند و چراغ راه ديگران شوند. مدرسهاي
كه بنيانگذارش پيامبر خاتم(ص) و برنامهاش منبعث از آخرين كتاب آسماني و
مربيانش معصومين عليهم السلاماند.رحلت پيامبر اعظم (ص) و قطع وحي مصيبت بزرگي بود كه چيزي نتوانست آن را
جبران كند. چرا كه رفتار قهقرايي (2) عدهاي، جهان اسلام را از دوام حكومت
عدل نبوي محروم ساخت. فتنهگران عصر ما نيز پس از ارتحال حضرت امام خميني
(قدس سره) بارها براي هموارسازي راه سلطه مجدد آمريكا و انگليس تلاش كردند
كه به لطف خدا و عبرتهاي به دست آمده از تاريخ اسلام مردم بصير كشورمان با
قيام پرشور 9 دي ماه اقدامات خيانتبار آنان را خنثي كردند.
گراميداشت بيست و هشتم ماه صفر فراتر از اقدامي متعارف براي تعظيم شعائر
ديني است. چنين روزي يادآور متعاليترين آفريده خداي متعال است كه همه تلاش
و توان و دلسوزي و محبت خود را براي استقرار تمدني به كار گرفت تا
انسانها را در همه زمانها از تاريكي جهل و شرك و فساد نجات بخشد و به رشد
و تعالي و معنويت و قسط و اقتدار و علم و كار و حركت و عزت و اخوت رهنمون
سازد. (3) شخصيت بينظير و گرانقدري كه عالمانهترين ساختار حكومتي را براساس
فطريترين شاخصها بنا گذاشت تا پرهيزكارترين ولايقترين و آشناترين به
كتاب و اراده خداي متعال و اسرار آفرينش انسان، در راس هرم حكومت قرار گيرد
و ولايت او شاخص بصيرت گردد.رهبري كه خود اولين نمونه اين ساختار حكومتي را به اجرا گذاشت. با رهبري
حكيمانه او شهر "يثرب" كه گرفتار نزاع و خشونت و اختلاف و فقر و فساد بود
به شهر پيامبر (مدينه النبي (ص)) تغيير يافت شهري سرشار از آرامش و عطر
ايمان و لبريز از مهر و محبت و سربلند از عزت و اقتدار.
حكومتي بر دلها و رسوخ ايمان در جانها، توان ياران پيامبر (ص) را به 10
برابر افزايش داد به گونهاي كه در عرصه جهاد 20 نفر از عهده 200 نفر بر
ميآمدند و 100 نفر از عهده 1000 نفر از كافران (4) و اين گونه جبهه كفر و
شرك يكي پس از ديگري زانو زدند. بيست و هشتم ماه صفر يادآور زحمات و مجاهدات بينظير پيامبر اكرم (ص) براي
نجات انسانها از سرگرداني در شرك و گمراهي و تجديد سپاسگزاري در پيشگاه
خداوند متعال كه به بركت بعثت و فداكاري اين وجود مبارك بود كه ما را از
نعمت هدايت و راهيابي در مسير حق برخوردار ساخت.پيامبر (ص) به دليل شدت محبت و دلسوزي براي مردم خود اگر مدت محدودي براي
جهاد، مدينه را ترك ميكرد جانشيني براي خود تعيين ميكرد چگونه ميشود
براي پس از ارتحال خود و تداوم نتايج به دست آمده از سالها تلاش و مجاهدت،
تكليف مردم را مشخص نكرده، و فلسفه و حكمت آيات مودت، ولايت و طهارت را
بيان نكرده باشد.
تاكيد مشهور نبي مكرم اسلام (ص) در مورد به يادگار گذاشتن قرآن و عترت نيز
از مصاديق ديگري است كه راه هدايت و شيوه سپاسگزاري از زحمات و خدمات
حياتبخش آن حضرت را به پيروان واقعي و دوستداران حقيقيش نشان ميدهد.خيزش بينظير و حركت عظيم پيروان راستين نبي مكرم اسلام (ص) در بزرگداشت
روز عاشورا و تجديد ميثاق در "اربعين" از مصاديق عمل به سفارش قرآن كريم در
مودت به اهل بيت عصمت (ع) و پيروي از عترت طاهره است.زيارت حضرت اباعبدالله الحسين (ع) كه مورد تاكيد فوقالعاده ائمه اطهار (ع)
واقع گرديده است عليرغم مخالفت و ممانعت جنود شيطان و خلفا و امراي
ستمگر در سالها و قرنهاي گذشته امروز به عنوان برجستهترين و با
شكوهترين نماد تولي و تبري چشم جهانيان را خيره كرده است و نه تنها هر سال
نسبت به سال قبل بر شكوه و عظمتش افزوده ميشود كه حركت مشابه آن به نشانه
دلبستگي و پيوستگي به راهپيمايي اربعين به سوي كربلا در جاي جاي ميهن
اسلامي در حال گسترش است. راهپيمايي قم و تهران و اجتماع عظيم مردم در
شهرها و خصوصا مراكز استانها و راهپيمايي عظيم زائران امام رضا (ع) در دهه
قبل از شهادت آن حضرت به سوي مشهد مقدس از مصاديق تجديد ميثاق و ابراز
مودت است. جمعيت 15 تا 20 ميليوني راهپيمايي اربعين كه در هيچ جاي ديگر
مشابه ندارد براي تداوم روز افزون خود نيازمند ملاحظاتي است كه به برخي از
آنها اشاره ميشود:
1- كساني كه حرمين شريفين خود را در تل آويو و واشنگتن جستجو ميكنند دست
از جنايات بيهوده خود عليه زائران اربعين اباعبدالله الحسين (ع) بردارند
اين گونه انفجارها و آدمكشيها تاثيري بر اراده زائران كربلا ندارد و
عليرغم ميل اربابان آنها هر سال باشكوهتر از سال قبل برگزار ميشود.
2- كشور ميزبان ضمن تامين امنيت كامل، زمينه حضور گستردهتر زائران از
كشورهاي مختلف اسلامي را فراهم نمايد چرا كه بعيد به نظر ميرسد صهيونيسم و
دست نشاندگان آمريكاييش در سالهاي بعد تاب تحمل اين نماد عظمت مسلمانان
را داشته باشند.
3- به داوطلبان واجد شرايط سرمايهگذاري در جهت توسعه تسهيلات رفاهي زائران
در نجف و كربلا و كاظمين از كشورهاي مختلف اجازه احداث مراكز اقامتي مورد
نياز همراه با حمايت دولت داده شود.
4- از اين فرصت بين المللي براي برقراري ارتباط با مسلمانان كشورهاي مختلف و تبادل فكر و انديشه در مسائل جهان اسلام بهرهگيري شود.
5- اهتمام بيشتر براي تسهيل رفت و آمد زائران ايراني و توسعه ظرفيتهاي حمل و نقل هوايي- زميني و ريلي.
6- تشكيل و توسعه كاروانهاي دانشآموزي، دانشجويي، زوجهاي جوان و... براي زيارت عتبات عاليات خصوصا در ايام محرم و صفر.
7- با توجه به عظمت اجتماع عاشورا و اربعين در كربلا اقدامات به عمل آمده
در جهت مستندسازي اين رويداد بزرگ كافي و قابل قبول به نظر نميرسد و لذا
پيشنهاد ميشود جشنواره مردمي عمار، نسبت به برگزاري جشنواره سالانه دائمي
براي مستندسازي اجتماع عظيم مردمي اين دو مناسبت بزرگ اقدام كند تا شاهد
توليدات بيشتر و بهتر در اين زمينه باشيم.
8- موزههاي دفاع مقدس استانهاي مختلف كشور، بخشي از فضاي خود را به جلوههاي زيبا و ارزشمند اين دو رويداد عظيم اختصاص دهند.
9- خدمات پذيرايي زائران اربعين و عاشورا توسط افراد خير يا از محل نذورات
مربوط در ايستگاه مرزي زائران و ايستگاههاي جادههاي منتهي به مرز در خاك
كشورمان تدارك گردد.
10- كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان براي زائران كودك و نوجوانان در
ايام عاشورا و اربعين آداب زيارتي و آيين عزاداري متناسب با اقتضائات سني
آنان تدارك نمايد.
11- حوزه هنري سازمان تبليغات اسلامي اقدام به فراخوان خاطرات زائران در
ايام عاشورا و خصوصا پياده روي اربعين نموده و نسبت به انتشار مستمر آنها
اقدام نمايد.
12-سازمان فرهنگي و ارتباطات مبادرت به برگزاري نمايشگاه از جلوههاي
تصويري باشكوه و عظمت زائران اربعين حضرت اباعبدالله الحسين (ع) در كشورهاي
دوست نمايد.
«نياز جهان اسلام به اخلاق محمدي»عنوان مطلبی است که روزنامه جمهوری اسلامی در ستون سرمقاله خود به علت 28 صفر،سالروز رحات پیامبر اکرم صليالله عليه وآله و امام حسن مجتبي عليهالسلام،به چاپ رساند:28 صفر، سالروز رحلت پيامبر اكرم صليالله عليه وآله و امام حسن مجتبي عليهالسلام، مناسبت خوبي براي بازخواني سيره اخلاقي اين دو پيشواي معصوم و سنجش وضعيت جهان اسلام با عيار اخلاق اسلامي است.انتخاب موضوع اخلاق به اين دليل است كه اولاً در جهان معاصر، انحطاط اخلاقي به ويژه بروز برخوردهاي خارج از ضوابط متناسب با كرامت انساني درجوامع اسلامي افزايش پيدا كرده و ثانياً به قدرت رسيدن مذهبيها در ايران و تأسيس نظام حكومتي مبتني بر دين، ايجاب ميكند گرايش به تقويت اخلاق هر روز بيشتر شود. در بخش اول، يعني انحطاط اخلاقي در جوامع اسلامي در عصر حاضر، كافي است به روابط غيرقابل قبول دولتهاي حاكم بر كشورهاي اسلامي توجه شود كه عمدتاً يا با همديگر در جنگ هستند يا عليه همديگر فعاليت ميكنند و يا روابطشان از گرما و مودت لازم برخوردار نيست. در ميان ملتها هم پاشيدن بذر كينه و اختلاف، چنان شديد و رايج است كه تا پيدايش گروههاي تكفيري و صدور فتواهاي مباح دانستن خونريزي مسلمانان و تصاحب زنان و دختران و غارت اموال آنها پيش ميرود! اين وضعيت شرمآور، نه با تعاليم اسلامي منطبق است و نه با سيره پيامبر اكرم و ساير پيشوايان ديني.
در بخش دوم، يعني به قدرت رسيدن مذهبيها در ايران و تأسيس نظام حكومتي مبتني بر دين، اقتضاي چنين واقعهاي ترويج هرچه بيشتر اخلاقگرائي در ميان دولتمردان است، زيرا قدرت براي همه چنان جاذبهاي دارد كه هر كس به آن برسد از عوارض منفي آن مصون نخواهد ماند. درست به همين دليل بود كه امام خميني در تمام مدت 10 سال رهبري بعد از پيروزي انقلاب اسلامي همواره از ضرورت تهذيب نفس به ويژه براي زمامداران سخن ميگفتند و آنها را به سادهزيستي، تواضع در برابر مردم و توجه به اينكه مردم ولينعمت آنها و صاحبان اصلي انقلاب هستند فراميخواندند. اين توصيهها و سفارشهاي اكيد بنيانگذار نظام جمهوري اسلامي به اين دليل بود كه ايشان به درستي ميدانستند هر كس به قدرت برسد، فقط در صورتي كه از نفسي مهذب برخوردار باشد از عوارض منفي قدرت مصون خواهد بود و از ابزارهاي مرتبط با جايگاهي كه دارد براي خدمت به مردم استفاده خواهد كرد و در غير اينصورت، در مانداب جاذبههاي فريبنده قدرت غرق خواهد شد و دنيا و آخرت خود را بر باد خواهد داد.
اگر اهل تحقيق با جمعآوري اطلاعات كافي به ارزيابي وضعيت امروز جهان اسلام و ازجمله جمهوري اسلامي بپردازند، قطعاً به اين نتيجه خواهند رسيد كه جوامع اسلامي از اخلاق محمدي(ص) بسيار فاصله دارند و با سيره اخلاقي امام حسن مجتبي عليهالسلام كه كوه حلم و مجسمه صبر و تواضع و گذشت بودند نيز بيگانه هستند. در ايران نيز كساني كه بر مسند قدرت تكيه زدهاند نميتوانند ادعا كنند اخلاق پيشوايان اسلام را سرمشق رفتار خود با مردم قرار دادهاند و همانگونه كه پيامبر اكرم و امام حسن مجتبي و ساير پيشوايان ديني با مردم رفتار ميكردند عمل ميكنند. آنچه به جوامع اسلامي و روابط دولتها با همديگر مربوط ميشود بسيار روشن است و نيازي به توضيح ندارد. امروز در اثر انحطاط اخلاق رفتاري در جوامع اسلامي، كشورهائي كه مسلمانان در آنها زندگي ميكنند، ازجمله پرحادثهترين و پرتلفاتترين كشورها هستند در حالي كه اقتضاي اخلاق اسلامي اينست كه كمحادثهترين و آرامترين كشورها باشند. درست است كه قدرتهاي استعماري و استكباري براي ايجاد اختلاف ميان مسلمانان و ايجاد جنگ ميان كشورهاي اسلامي دستاندركار هستند، ولي اين واقعيت نيز قابل انكار نيست كه خود دولتها، مفتيان و مدعيان دينداري در اين كشورها نيز با جهالت و مطامع دنيائي، آلت دست دشمنان شده و به اهداف بدخواهان دامن ميزنند.
درخصوص ايران اسلامي نيز سوگمندانه بايد اعتراف كنيم كه افراد هنگامي كه به مسئوليت و قدرت ميرسند، حتي نزديكترين افراد به خود را نيز فراموش ميكنند و آنچنان مجذوب و فريفته جاذبههاي قدرت ميگردند كه با آنچه قبل از رسيدن به قدرت بودند كاملاً متفاوت ميشوند. اين واقعيت تلخ، تقريباً شامل تمام افراد، گروهها و جناحهاست و اختصاصي به اين فرد و آن گروه و جناح ندارد. چهار يا هشت سال بر مسند قدرتبودن با فاصلهگرفتن از تمام مباني و موازين مردمداري نه تنها نميتواند زمينهاي براي خدمت به جامعه باشد بلكه جامعه را نسبت به منطق اخلاقي اسلام بيگانه ميكند. هنر دولتمردان در نظام اسلامي اينست كه با مردم بجوشند، در برج عاج ننشينند و خود را تافته جدابافته ندانند. اين روش بايد به يك فرهنگ تبديل شود همانگونه كه سيره پيامبر اكرم و امام حسن مجتبي بود. اينكه افرادي به بركت اسلام و علاقمندي مردم به پيامبر اكرم و پيشوايان معصوم به قدرت برسند ولي خلق و خوي آنان را در رفتارشان با مردم، به ويژه اقشار فرودست، بكار نبندند، نه تنها هنر نيست بلكه بيهنري و فرصت طلائي نهادينهكردن اخلاق، كه در اين مقطع از تاريخ به دست آمده است، را به هدردادن است.
در مناسبت سالروز رحلت پيامبر اكرم و سبط اكبر امام حسن مجتبي مسئولان نظام جمهوري اسلامي در اين كلامهاي الهي در قرآن كريم تأمل نمايند كه خطاب به پيامبر خاتم فرمود: "و انك لعلي خلق عظيم" و فرمود:... ولو كنت فظاً غليظ القلب لانفضوا من حولك" و مطمئن باشند كه براي به سعادترساندن جامعه راهي غير از بكاربستن اخلاق محمدي ندارند.
میثم هاشم خانی در مطلبی با عنوان«هدایت «یارانهها» به «کیفیسازی جمعیت»»که در اصل تحلیلی است بر فراخوان مباحثه پیرامون «شیوه بهینه اصلاح یارانه نقدی»که از 57 روز پیش با
مقالهای به قلم دکتر احمد میدری در «دنیای اقتصاد» آغاز شد؛در ستون سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد اینچنین نوشت:فراخوان مباحثه پیرامون «شیوه بهینه اصلاح یارانه نقدی» از 57 روز پیش با
مقالهای به قلم دکتر احمد میدری در «دنیای اقتصاد» آغاز شد و هماکنون در
آستانه جمعبندی نهایی قرار دارد. یادداشت کوتاه پیش رو، بيستودومين
تحلیلی است که در پاسخ به این فراخوان در «دنیای اقتصاد» منتشر میشود و
سعی دارد از هدایت تدریجی درآمدهای حاصله از طرح هدفمندی به سمت سه برنامه
«ارتقای کیفی آموزش و پرورش کودکان»، «ایجاد حداقلی از بیمه درمانی برای
کودکان و نوجوانان زیر 20 سال و سالمندان بالای 60 سال» و «بیمه بیکاری
فراگیر برای ایرانیان بین 20 تا 60 سال» دفاع کند؛ طرحهایی که اجرای
فراگیر آنها از یک طرف به منزله افزایش سهم گروههای کمدرآمد از
«یارانهها» خواهد بود (مثلا این گروهها خود به خود بسیار بیشتر از مدارس
دولتی و بیمارستانهای دولتی استفاده میکنند) و از طرف دیگر به منزله
تقویت «سرمایه انسانی» و تشویق به «کیفیسازی جمعیت». برای مثال وجود بیمه
درمانی فراگیر و آموزش و پرورش مطلوب دولتی برای کودکان که مشوق افزایش
فرزندآوری هم محسوب میشود، در مقایسه با روشی مانند پرداخت جایزه نقدی
برای فرزندآوری، بسیار بیشتر به دغدغه «ارتقای کیفیت جمعیت» در کنار
«افزایش کمی جمعیت» میپردازد. اما اجازه دهید یک مرحله به عقب برگردیم: در
جستوجوی روش بهینه اصلاح شیوه پرداخت یارانه نقدی، باید به این سوال پاسخ
دهیم: درآمدهای فعلی و آتی حاصل از اصلاح قیمت انرژی و سایر کالاهای مشمول
یارانه، در چه زمینهای خرج شود تا بهترین توجیه را هم به لحاظ «اقتصاد
کلان» و هم به لحاظ ملاحظات «اقتصاد سیاسی» داشته باشد؟
در برابر این پرسش، سه پاسخ کلی را میتوان ارائه کرد: اول، جذب شدن مستقیم
درآمد حاصل از افزایش قیمت کالاهای یارانهای در بودجه «دولت»؛ دوم،
اختصاص درآمد مذکور به «تولیدکنندگان» و «کارآفرینان» و سوم اختصاص درآمد
حاصله به «خانوارها». «دولت» کل درآمدهای «هدفمندی» را تصاحب کند؟
پاسخ اول، یعنی جذب شدن درآمد حاصل از افزایش قیمت بنزین، برق، آب، گاز و
امثالهم در بودجه دولت، صرفنظر از آنکه به لحاظ اقتصاد سیاسی میتواند
ناصحیح باشد و همدلی عامه شهروندان با اجرای طرح هدفمندی را به حداقل
برساند، به لحاظ ملاحظات اقتصاد کلان نیز نمیتواند قابلدفاع باشد.
با توجه به مصرف روزانه حدود چهار میلیون بشکه نفت در داخل کشور (مصرف گاز
نیز معادلسازی شده و به مصرف انواع فرآوردههای نفتی اضافه شده) کافی است
محاسبهای سرانگشتی انجام دهیم تا متوجه شویم که اگر همین امروز قیمتهای
انرژی در داخل کشور به سطح قیمتها در کشوری مانند افغانستان یا پاکستان
برسد (در حدود 80 دلار برای هر بشکه) و کل درآمد حاصله به بودجه عمومی دولت
تزریق شود، حجم بودجه عمومی دولت حدودا دو و نیم برابر خواهد شد! طبیعتا
دولتی دو و نیم برابر بزرگتر، آن هم دولتی بزرگتر با بهرهمندی از درآمدی
بادآورده و کاملا غیرمالیاتی، پدیدهای است که آثار مخرب و ویرانگری بر
سرمایهگذاری بخش خصوصی در اقتصاد کشور داشته و به تضعیف هر چه بیشتر بنیه
نحیف «بخش خصوصی ایرانی» منجر خواهد شد.
«تولیدکنندگان» دریافتکننده درآمدهای هدفمندی باشند؟
پاسخ دوم در مورد شیوه هزینهکرد درآمدهای حاصل از اجرای هدفمندی، اختصاص
این درآمدها به تولیدکنندگان است. این پیشنهاد، همواره حامیان وسیعی داشته و
در متن قانون هدفمندی یارانهها هم گنجانده شده است؛ اما شیوه اختصاص
بودجه برای حمایت از تولیدکنندگان و کارآفرینان چه باشد؟ اگر شیوه انتخابی
ارائه وامهای بدون بهره باشد، صرفنظر از تشدید فسادهای اقتصادی رایج در
این حوزه که نیاز به بازگو کردن مجدد ندارد، منجر به انحراف ریل رقابت
تولیدکنندگان خواهد شد و آنها را از رقابت بر سر ارائه محصولات باکیفیت، به
سمت رقابت برای بهرهمندی هرچه بیشتر از وامهای بدون بهره منحرف خواهد
کرد؛ اتفاقی که هم به زیان کلیت بخش خصوصی در کشور است و هم به پویایی
اقتصاد ملی لطمه میزند.
همچنین اگر به دنبال پرداخت کمک نقدی به تولیدکنندگان بر مبنای میزان مصرف
انرژی باشیم (کمک نقدی بیشتر به دارندگان مصرف انرژی بالاتر)، نتیجه این
خواهد بود که حتی اگر بتوانیم به شکلی دقیق به دستهبندی تولیدکنندگان
بپردازیم و هیچ اعتراضی در این زمینه رخ ندهد، شاهد تقلیل شدید انگیزه
تولیدکنندگان برای کاهش مصرف انرژی خواهیم بود. از طرف دیگر، اختصاص کمک
نقدی بیشتر به صنایع دارای مصرف انرژی بالاتر، به این معنا خواهد بود که
بهرغم اصلاح قیمت انرژی، همچنان سهم سرمایهگذاری در چنین صنایعی از کل
سرمایهگذاری در اقتصاد ایران، بسیار بالاتر از میزان بهینه خواهد بود.
درمجموع به نظر میرسد که اگر بخواهیم درآمدهای حاصل از طرح هدفمندی را به
تولیدکنندگان اختصاص دهيم و شاهد تبعات منفی فوق نباشیم، تقریبا تنها روش
منطقی آن است که «کاهش یکسان نرخ مالیات» را برای همه کسبوکارها در کشور
در نظر بگیریم.
«خانوارها» یارانه نقدی و سبد کالا بگیرند؟
این استراتژی که بخواهیم در مراحل بعدی طرح هدفمندی همچنان بخش عمده
درآمدهای حاصله را بهصورت نقدی به خانوارها بپردازیم یا سبد کالایی به
خانوارها ارائه دهیم هم به لحاظ ملاحظات اقتصاد کلان و هم به لحاظ ملاحظات
اقتصاد سیاسی، کمابیش قابلتوجیهتر از «جذب مستقیم درآمدهای طرح هدفمندی
در بودجه دولت» یا «اختصاص درآمدهای طرح هدفمندی برای پرداخت وامهای بدون
بهره به تولیدکنندگان» خواهد بود.
اما در عین حال پرداخت یارانه نقدی یا سبد کالایی، سه مشکل کلیدی دارد:
اول، در چنین ساختاری بسیار مشکل است که بتوانیم روشی مورد وفاق ملی بیابیم
که تخصیص یارانهها را هدفمندتر كند و سهم خانوارهای کمدرآمد را افزایش
دهد. دوم، وجود چنین ساختاری، باعث شده که در میان فقیرترین گروههای جامعه
و ساکنان محرومترین مناطق کشور، شاهد تشویق فرزندآوری هر چه بیشتر و نیز
شاهد کاهش تمایل به ثبت فوت و باطل کردن شناسنامه باشیم. سوم، در بین
فقیرترین خانوارها، پرداخت نقدی یا کالایی، با ریسک بالایی در زمینه انحراف
به سمت مصارفی با چشمانداز به شدت کوتاهمدت مواجه است؛ مانند خرید
کالاهای لوکس با هدف ارتقای جایگاه اجتماعی یا خرید مواد مخدر در شرایطی که
سرپرست خانوار معتاد باشد.
«کودکان فقیر» آموزش و سلامت بهتری دریافت کنند
با توجه به توضیحات اجمالی پیشین، به نظر میرسد که یکی از منطقیترین
روشها برای اصلاحات یارانهای این است که در برنامهای میانمدت (سه الی
پنجساله)، بخش عمده درآمد حاصل از افزایش قیمت انرژی را به برنامههایی در
راستای ارتقای سطح «سرمایه انسانی» (Human Capital) در کشور اختصاص دهیم؛
از اختصاص بودجه معین برای «نوسازی و زیباسازی مدارس دولتی بهویژه در
مناطق محروم با هدف ایجاد محیطی شاداب برای کودکان» گرفته تا «توسعه
تجهیزات کمکآموزشی مدرن و امکانات ورزشی مناسب در مدارس دولتی» و از طراحی
«بیمه درمانی فراگیر برای همه کودکان و نوجوانان ایرانی زیر 20 سال و
سالمندان بالای 60 سال» گرفته تا «طراحی بیمه بیکاری فراگیر برای همه
ایرانیان بین 20 تا 60 سال».
لازم است توجه کنیم که با مطرح شدن «سرمایه انسانی» بهعنوان قلب تپنده
«توسعه پایدار» در دو دهه اخیر، روزبهروز بیشتر شاهد تاکید اقتصاددانان بر
حضور پررنگتر دولت در «سلامت عمومی» و «آموزش و پرورش عمومی»، در کنار
حضور هر چه کمتر دولت در سایر عرصههای اقتصادی هستیم.
به این ترتیب در شرایطی که کل بودجه آموزش و پرورش ما (بهجز بودجه حقوق و
مزایای معلمان و کارمندان) کمتر از 12دلار برای هر دانشآموز در هر سال
بوده و به لحاظ شاخص (OOP) «پرداخت هزینههای درمانی از جیب بیمار» هم جزو
20 کشور دارای بدترین وضعیت در جهان هستیم، میتوان ادعا کرد که حرکت
تدریجی به سمت جانشینسازی طرحهایی مانند طرحهای فوق به جای یارانه نقدی و
سبد کالایی مزایای متعددی دارد: از یک طرف کمک مناسبی برای بهبود شاخصهای
«توسعه انسانی» و «کیفیسازی جمعیت» در کشور محسوب شده و میتواند
پایهگذار توسعه اقتصادی - اجتماعی مستمر و پایدار باشد، از طرف دیگر
خودبهخود سهم بهرهمندی خانوارهای کمدرآمد از یارانهها را افزایش میدهد
(خانوارهای پردرآمد به مراتب کمتر از بیمارستانها و مدارس دولتی استفاده
میکنند)، کمترین امکان سوءاستفاده را به همراه دارد (در مقایسه با
برنامههایی مانند وامهای بدون بهره)، احتمال پدیدههایی مانند «بچهدار
شدن بیشتر خانوارهای بسیار فقیر با هدف دریافت نقدی منظم ماهانه» را به
حداقل میرسانند، از پدیده «باطل نکردن شناسنامه فوتشدگان با هدف دریافت
یارانه نقدی آنها» جلوگیری میکند و علاوهبر اینها میتواند با بهبود
کیفیت «آموزش و پرورش» و نیز «سلامت» کودکان خانوارهای محروم، شرایط را
برای شکسته شدن پدیده «به ارث رسیدن فقر» و شکسته شدن «تله فقر» فراهم کند.
صد البته، هدایت تدریجی «یارانه نقدی» فعلی به سمت برنامههای ارتقادهنده
«سرمایه انسانی»، ظرافتهای اجرایی متعددی خواهد داشت که پرداختن به آنها
هم بسیار فراتر از دانش و تجربه نگارنده است و هم فراتر از توان این
یادداشت کوتاه.
روزنامه تهران امروز مطلبی را با عنوان«9 دي ضامن ثبات كشور»چاپ شده در ستون یادداشت اول خود به قلم مرتضی طلایی بت چاپ رساند که در ادامه میخوانید:اكنون كه چند سالي از وقايع سال 1388 ميگذرد و غبار احساسات از تارك وقايع
آن سال زدوده شده است، نقش پررنگ مردم در پاسداشت امنيت جامعه و حفظ نظام
اسلامي، بهتر و واضحتر به چشم ميآيد. نقشي كه معنا يافته از «بصيرت
سياسي» و «پيروي از مشي رهبري فرزانه» بود و اين دو در كنار هم توانستند
كشتي حيات جامعه را در توفان سهمگين حوادث به سرمنزل آرامش برسانند، بدون
اينكه كمترين خللي در امنيت جامعه و كاركردهاي اصلي آن حاصل گردد.
بيشك حماسه 9 دي قبل از اينكه يك رويداد تاريخي با زمينهيابيهاي
سياسي يا اجتماعي باشد يك كنش هماهنگ و مسئولانه اجتماعي است كه كمتر
ميتوان نمونههاي مشابه آن را حتي در پيشرفتهترين نظامهايي يافت كه خود
را داعيهدار توسعه انساني و اجتماعي ميدانند. به جرات ميتوان ادعا كرد
كه امروز آنچه كه ثبات و آرامش ايران را در منطقه پر تلاطم خاورميانه تضمين
ميكند چيزي نيست جز حضور مردم براي پاسداشت ارزشهايي كه به خاطر آن
انقلاب كردند، شهيد دادند و در برابر مستكبران ايستادند، كه اين همه حداقل
در تاريخ معاصر ما در «حماسه 9 دي» تازگي و طراوت دارد.
در اين يادداشت در نظر داريم از منظر تاثيرات اجتماعي و سياسي، سالگرد
حماسه 9 دي را در حفظ ثبات و آرامش جامعه، پاس داشته و اجمالا مورد بررسي
قرار دهيم. ورود و مقايسهاي بين تحولات اخير سياسي در كشورهاي منطقه و
ميزان خساراتي كه از اين مجرا به جوامع آنها وارد شده، بيشك قابل ارزيابي و
تامل است. آمار بالاي تلفات انساني در كنار خرد شدن شيرازههاي اقتصادي و
اجتماعي امروز چه هزينه گزافي براي اين كشورها دارد؟ آيا ميتوان دستاورد
افراطيون را با آنچه كه مردمان اين كشورها از دست دادهاند با يك متر
سنجيد؟
اكنون گروههاي تندرو در مصر و سوريه چه به دست آوردهاند؟ آيا غير از
اين است كه با به خطر انداختن امنيت كشور و جامعه خويش تنها دست گروههاي
افراطي و وابسته به نحلههاي فكري و جرياني مخرب را باز كرده و زمينه نفوذ و
سلطه صهيونيستها و رژيمهاي استعمارگر را فراهم كردهاند. چرا اين اتفاق
در كشوري همچون ايران كه همسايه و هم شرايط آنها به لحاظ فرهنگي و اجتماعي
است نيفتاده و چرا جمهوري اسلامي با ثبات و مستحكم بهرغم تمام دشمنيهاي
بينالمللي كه با آن صورت ميگيرد، مسير استقلال و پيشرفت مادي و معنوي
خويش را ميپيمايد؟ پاسخ اين مهم را ميبايست در «استوانههاي استوار هويت
اسلامي – ايراني»، «رهبري آگاه و مدير» و «مردم صبور و دانا» يافت كه در يك
پيوند تعاملي ثبات و تعادل را در جامعه تنظيم و از ظهور حركات تند اجتماعي
كه در ذات هر اجتماع به صورت طبيعي وجود دارد جلوگيري ميكنند.
شايد تبيين
اين ارتباط و تعامل در اين مختصر قابل تحليل نباشد ولي مدعاي آن (يومالله
9 دي) است كه همه شاهد بوديم چگونه تعامل استوانههاي هويت، رهبري و مردم
از ظهور دامنه دار و خشونتآميز سلسله اعتراضات و آشوبهايي كه ماَمن باج
خواهان شده بود، جلوگيري كرد و حماسهاي آفريد. 9 دي به درستي به دور از هرگونه احساسات و وابستگي حزبي يا سياسي ارزش
پاسداشتن را دارد زيرا اگر در كاركرد هركدام از اين ستونها خللي صورت
ميگرفت و كشور نميتوانست از پس حوادث سال 88 و فتنههايي كه صورت گرفت،
بر بيايد به طور حتم وضعيت كشور ما همانند برخي همسايگان بحران زده مان
ميبود. در يك كلام، 9 دي ثمره آگاهي و نماد تاثير گذاري است. سالروز آن را
هميشه ميبايست پاسداشت چرا كه در اين روز بيني بدخواهان و دشمنان عزت،
سربلندي، امنيت و پيشرفت كشور به خاك ماليده شد و امنيت و پيشرفت كشور براي
دهها سال تضمين و تاييد شد. در 9 دي ملت ايران در كنكور بصيرت با امتياز
عالي فارغالتحصيل شده و وارد مرحله ديگري از انقلاب شدند.
مطلبی که روزنامه ابتکار با عنوان«اقتصاد «نوکيسه پرور»!»توسط هادی وکیلی در ستون سرمقاله خود به چاپ رساند به شرح زیر است:
هر چه فکر کنيد از اين اقتصاد بر
ميآيد با اين اقتصاد ميتوان نا ممکنها را ممکن ساخت. با اين اقتصاد ره
صد ساله را يک شبه ميتوان پيمود. اين اقتصاد ميتواند قدرت خلق کند و قدرت
نيز ثروت ميآورد. فاميلي اين اقتصاد سياست است و چون چنين است پس اين همه
خصائل را يکجا دارد ولي جالب است که کارکرد اصلي و مورد انتظار را ندارد.
توقع مردم اين است که با اقتصاد زندگيشان بهبود يابد، محيط کسب و کارشان
فعال شود، بيکاري رخت بربندد، ارزاني به خانهها برگردد و پول ملي اعتبار
روز افزون بيابد. اما همه آن کارکردهاي ذکر شده را دارد و اين توقعات را
نميتواند بر آورده سازد. اين اقتصاد رانت خوار و ويژه خوار و نو کيسه،
پرورش ميدهد و رکورد ستارههاي هاليوود و فوتبال و دنياي هنر را نيز شکسته
است. ستاره پروري در اين اقتصاد فرصت توجه به سفره مردم را گرفته است. با
نفت قيمت بالاي صد دلار همان کارايي را دارد که با قيمت کمتر از ده دلار.
وضع مردم تفاوتي نميکند. آن روز که درآمد سالانه کشور به بالاي صد ميليارد
رسيد با امروز که درآمد به کمتر از بيست ميليارد است هيچ تفاوتي ندارد و
هيچ اثري در نرخ زندگي مردم نميگذارد ولي اثرش در زندگي عده اي محدود
گرانقيمت و چشمگير است.
اصولاً شرايط به گونه اي است که گويا بود و نبود
اين اقتصاد براي سفره مردم فرقي ندارد ولي براي تک ستارهها فرصت مغتنم
است. اين در حالي است که مهمترين هدف انقلاب اسلامي تحقق عدالت اجتماعي
بوده است. مطابق برداشت اوليه از قانون اساسي خانه براي بي خانمانها، شغل
براي بيکارها، ارتقاء مقام کارکنان، حقوق براي کم درآمدها، آموزش براي
همگان بود و جزو آرزوهاي دست يافتني و شعار انقلابيون بود. مطابق قانون
اساسي دولت بايست از استثمار فرد از فرد جلوگيري کند. اختلاف در ثروت را
کاهش دهد براي هر شهروند سطح زندگي شايسته را تضمين نمايد و ثروتهاي
نامشروع را مصادره نمايد. به رغم اين افقهاي روشن ولي عملکردها فاصله ي
معنا داري دارد. سياهه نام آوران عرصه فساد اقتصادي فاصله اين عملکرد را به
نمايش ميگذارد. چالش امروز جامعه دور افتادن اقتصاد از کارکردهاي انساني،
اسلامي است. تجميع ثروت در دست عده اي محدود، دسترسي گروهي خاص به
رانتهاي سياسي و اقتصادي، وجود راههاي ميانبر براي ثروت اندوزي و صف طويل
نو کيسهها فاصله طبقاتي را چنان مرتفع و چند لايه کرده که ديگر از شعار
جامعه بي طبقه توحيدي فقط واژهها باقي مانده است.
دوستي
نقل ميکرد که براي مطالعه تعداد طبقات اجتماعي لازم به کار پژوهشي نيست.
کافي است يک نفر خط متروي مسير تجريش به توپخانه را سوار شود آدمهايي که در
هر ايستگاه پياده ميشوند رنگ طبقه همان ايستگاه را پيدا کرده اند. رفتار،
ظاهر، نوع پوشش، نحوه برخوردها، رنگ چهرهها و..... همه حکايت جايگاه
طبقاتي است. نکته مهم اين است که ذات اقتصاد رانت زا و فساد آور و ويژه
پرور نيست بلکه نحوه ي مديريت بر اقتصاد است که اين کارکردها را ايجاد
ميکند. ويژه خواري و آماده خوري و آسان خوري در نتيجه رانتهاي قدرت و
سياست است.
فاميل گرايي، قبيله سالاري در سياست و اقتصاد معبر ويژه خواري و
آماده خوري است تا ساختار نظام از نظر سياسي و اقتصادي بر اساس اصل شايسته
سالاري تعريف نشود درب همچنان بر همين پاشنه خواهد چرخيد. شيشه اي کردن
عملکردها و شفافيت در اطلاع رساني و عدالت در توزيع منابع، راههاي مصونيت
سازي بحساب ميآيند. عدالت توزيعي و دسترسي يکسان آحاد جامعه جزو مهمترين
حقوق شهروندي است. دستور رئيس محترم جمهور به معاون اول در خصوص بر خورد با
ويژه خواري مهم است ولي مهمتر از اين دستورات عزم کليت نظام در برخورد با
کج رويها و کژ تابيهاي اقتصادي است. بايد ويژه خواري و رانت طلبي مذموم
شود. از ارزش بيفتد و راههاي مصونيت ساز شناسايي و تعبيه شود و راههاي سوء
استفاده بسته گردد.
سید محمد مهدی موسوی ستون سرمقاله روزنامه حمایت را به مطلبی با عنوان«اسوه حسنه؛ راه سعادت و نیکنامی»اختصاص داد:
نه فقط رسول مکرم که همه حضرات چهارده معصوم (ع)، برای بشریت اسوه حسنه هستند و بی شک راه سعادت چیزی نیست جز دست یازیدن به دامان پاک قرآن و عترت اطهار. اینک اما نه تنها در جامعه ما که اساسا در جوامع انسانی که در پرتو زندگی ماشینی و به اصطلاح مدرن به زعم خود به دنبال آسایش هستند، یکی از اصلیترین خلأها و مشکلات، ناظر به نبود اخلاق و یا کمرنگ بودن این گوهر والاست.هرچند انبياي سلف قبل از آمدن پيامبر خاتم (ص)، شالوده و اساس مكارم اخلاق را پيريزي کرده و به دستور باریتعالی، اخلاق حسنه را به مردم آموختند اما حقیقتا اين كار به كمال نهايي خود نرسيد، از اين رو پيامبر اسلام (ص) به عنوان آخرين فرستاده خدا مأموريت يافت تا مكارم اخلاق را تكميل كند و جامعه را به سوي كمالات معنوي سوق دهد، چه آن که به راستی، اخلاق كريمانه، بسترساز تعالی روحی و كمال معنوي آدمی است.
در واقع نوع بشر، در پرتو مكارم اخلاق است که از قيود خودخواهي و خودمداري رهايي يافته و در این سیر و صعود است که می تواند بر غرايز حيواني و تمايلات نفساني خويش چيره شود. از آنجا كه پيامبر اكرم (ص) خود مراتب عاليه كمالات انساني و اخلاقي را داشت، توانست در مدت بيست و سه سال دوره نبوتش از اقوام مختلف و مردم پراكنده جزيرة العرب ملت واحده بسازد. خداي متعال از اخلاق آن حضرت به نيكي ياد كرده و در سوره مبارکه قلم درباره ایشان ميفرمايد: «وَإِنَّكَ لَعَلَي خُلُقٍ عَظِيمٍ» تو صاحب اخلاق عظيم و برجستهاي هستي. از سویی، جاذبههاي معنوي و اخلاقي رسول خدا (ص) عامل مهمي در پيشرفت اسلام و وحدت جامعه اسلامي بود به گونهاي كه دشمنان سر سخت و سنگدل را تحت تأثير قرار داده و وادار به تسليم ميكرد. اعلام عفو عمومي پيامبر (ص) در روز فتح مكه و جاي امن قرار دادن خانه ابوسفيان نمونههايي است از رفتار كريمانه آن حضرت كه بسياري از مشركان آن ديار را مجذوب خود ساخت. اهل بيت پيغمبر (ص) نيز همانند آن حضرت از اخلاق عظيم و شايستهاي برخوردار بودند كه رفتار و گفتار ايشان به عنوان چراغ هميشه روشن در جهت ترقي و پيشرفت جوامع بشري راهنماي جامعه است. پيامبر (ص) خود در این باره می فرماید: «همانا مثل اهل بيتم در اين امت همانند ستارگان آسمانند.»
در آخر مطلبی از علی ودایع چاپ شده در ستون سرمقاله روزنامه مردم سالاری را میخوانید که با عنوان«9 دي، بصيرت و فتنه فسادمالي»به چاپ رسید:
نارضايتي از حکومت موضوعي است که در همه کشورهاي جهان وجود داشته، دارد و خواهد داشت؛البته نوع مواجهه با آن از حکومتي به حکومت ديگر متفاوت است. در حکومتهاي ديکتاتوري،پاسخ منتقدان با مشت آهنين و اردوگاههاي کاراجباري داده ميشود و در حکومتهاي دموکراتيک نقد به عنوان يکي از اساسيترين اصول پذيرفته شده است. براين اساس اگر نارضايتيهاي جوامع ديکتاتوري از خط قرمزها عبور کند، به شورش و انقلاب منتهي ميشود؛ همانند آنچه که در ايران منتهي به پيروزي مردمسالاري ديني و تشکيل جمهوري اسلامي شد. در کشورهايي که از نعمت دموکراسي و حکومت مردم بر مردم برخوردارند، نارضايتيها ميتواند چرخش قدرت را در پي داشته باشند. در جوامع دموکراتيک،انتخابات به مثابه يک شير اطمينان مانع انفجار و احتمالا شورش ميشود. وراي اين موضوع،چرخش قدرت و وجود رسانههاي آزاد مانع شکل گيري فساد ميشود.
در سالهاي حيات جمهوري اسلامي ايران،سرزمين پارس فراز و نشيبهاي فراواني را به خود ديده است. تجربه مواجهه با منافقين و موج ترورهايي که جان فرزندان انقلاب را گرفت، 8سال جنگ تحميلي با ديکتاتوري متهاجم صدام حسين که همراهي آمريکا و شوروي را همراه داشت و حتي ايستادگي مقابل تهاجم فرهنگي غرب نمونه کوچکي از روزهاي سخت نظام است که توانسته از ميان آنها با اقتدار عبور کند.
سال 1384 و در جريان انتخابات نهمين دوره انتخابات رياست جمهوري، يک تفکر ناراضي با کمک شرايط آن برهه زماني توانست قدرت را به چنگ آورد. چهارسال بعد پس لرزههاي نارضايتي ديگري که بر اساس احساس خطر از رفتار و گفتار عجيب و بحرانزاي دولتمردان آن زمان شکل گرفته بود،نمود پيدا کرد و انتخابات رياست جمهوري سال1388،به تلخ ترين تنش سياسي جمهوري اسلامي تبديل شد. در جريان برگزاري انتخابات حوادثي به وجود آمد که برخي افراد مخالفان خود را خس و خاشاک ناميدند؛ آنگاه آن حوادث به يک آشوب خياباني و در نهايت زخمي سنگين بر قلب و جان ايران تبديل شد. هر حکومتي در دنيا اقتدار خودرا مديون مردم خويش است و اين موضوع را در واژگان رهبر انقلاب هم به خوبي ميتوان ديد. تنها يک دست، قدرت برافروختن آن درگيريهاي خياباني را نداشت و ندارد،اگر اين فکر به ذهن کسي خطور کند در واقع قدرت ملي و مردمي جمهوري اسلامي را ناديده گرفته و از دستهاي خارجي غول ساختهاند. بت سازي از دشمنان در طولاني مدت، در اذهان عمومي باور شکست ناپذيري ايران که 8سال پشتوانه جنگ تحميلي را همراه دارد، به چالش ميکشد.
حالا اگر چه بيش از چهار سال از آن ماجرا و 9 دي ميگذرد اما برخي ديگر با عنوان فتنه براي خود دکاني گشودند تا به اين طريق مشغول کاسبي شوند و همچنان پاي افراطيون در ميان است. واقعيت آن است که برخي، اقداماتي عليه منافع ملّت انجام دادند اما بدتر از همه آن است که گروهي با برچسب زني سعي بر اپوزيسيون پروري دارند. هر فرزندي که از دامن انقلاب رانده ميشود، تنها دل دشمنان کشور شاد ميشود.
بصيرت، واژه مقدسي است اما گروهي در اين سالها با اين کليد واژه خود را بالاتر از همه ميديدند و امروز در ميانه «فتنه فساد مالي »که فاش شده است بايد نشان دهند مرز وفاداري آنها به جمهوري اسلامي، ملّت و رهبري تا کجاست. پروندههاي متعدد فساد مالي و حتي کاسبي از سفره تحريمهاي اقتصادي با مبالغ ميلياردي همه هستي نظام را نشانه رفته است و بايد عليه آن يکبار براي هميشه در سيستم قضايي و رسانههاي ايران حکم جهاد صادر شود تا مردمي که صداي استخوانهاي خود را زير بار گراني ميشنوند شاهد برخورد با کاخهاي پوشالي و لوکسي باشند که با پول بيت المال سر به فلک کشيدهاند و اين اقدام هم بيانگر بصيرت سياسي و هم تحقق بخشي از حماسه اقتصادي است.