به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران،اگرچه با موسيقي وارد دنياي هنر شد، اما «بازيگري» هنر مطبوع او براي سالهاي سال شد.
نكته جالبي كه در كارنامه بازيگري بازيگر فيلمهاي «قصه زندگي»، «گل
مريم»، «پرنده كوچك خوشبختي»، «شب بيست و نهم»، «رانده شده»، «دو سرنوشت»،
«دو نيمه سيب» و... به چشم ميخورد، اين است كه گلچين دو دوره متفاوت از
بازيگري را در اين عرصه تجربه كرد.
او كه خيلي زود در سينما توانست ايفاگر نقشهاي جدي و اول زن باشد، در
تلويزيون پس از چند تجربه از جمله «درخت دوستي»، «سلامتي چه خوبه»، «چراغ
خانه»، «آينه عبرت»، «سقوط» و... مسيري ديگر را انتخاب كرد و به پايه ثابت
اكثر آثار كمدي تلويزيون تبديل شد.
گلچين با توجه به جنس خاص بازياش در اين ژانر و نزديك شدن به زندگي در
ايفاي نقشهاي مختلف به سرعت مورد توجه مخاطبان سيما و البته سازندگان اين
گونه از مجموعههاي نمایشی قرار گرفت. بازيگر سريالهاي «زيرزمين»،
«بزنگاه»، «شمسالعماره»، «راه در رو»، «سه دونگ سه دونگ»، «نقطه سر خط»،
«دزد و پليس»، «خوش نشينها» و... اين روزها مديوم رسانههاي خانگي را با
«شاهگوش» داود ميرباقري تجربه ميكند. مجموعهاي كه پس از گذشت 2 قسمت با
نظرات متفاوتي روبرو شد. مهمان يك فنجان چاي «باني فيلم» شد تا ضمن صحبت
درخصوص اولين تجربه همكارياش با داود ميرباقري، از حال و هواي اين روزهاي
كمدي سازي تلويزيوني بگويد.
خانم گلچين اين روزها مشغول بازي در سريال «شاهگوش» هستيد؟
ـ بله مشغول بازي در سريال «شاهگوش» آقاي ميرباقري هستم كه در 26 قسمت براي شبکه نمایش خانگي در حال توليد است.
چطور شد كه تصميم گرفتيد در فضايي كاملاً متفاوت اولين تجربه همكاريتان با ميرباقري را رقم بزنيد؟
ـ براي هر بازيگری موقعيت مغتنمي است كه بتواند با آقاي ميرباقري همكاري
داشته باشد. من هم از اين قاعده مستثني نبودم، به خصوص اينكه اين كار قرار
بود يك طنز اجتماعي باشد و تجربه جديدي هم براي من و هم ايشان بود. به همين
دليل تصميم گرفتم در خدمتشان باشم.
اخيراً همه جا صحبت از اين بود كه تصميم داريد از نقشهاي شبيه
قبليتان فاصله بگيرید و در واقع با وسواس بيشتري روي انتخابهايتان تمركز
كنيد. «گلاب» سريال «شاهگوش» با چه ويژگيهايي به شما رسيد؟
ـ معمولاً نقشهايي كه تا به حال از من ديدهايد، خيلي شخصيتهاي عجيب و
غريبي نبوده است. بيشتر كاراكترهایي كه از من ديدهايد افرادي بودهاند از
همين جامعه كه در آن زندگي ميكنيم. به خصوص جامعه سنتي كه من در آن
عهدهدار شخصيتهايي چون مادر، خاله و... بودهام. گلاب هم از اين نوع
نقشها جدا نيست. گلاب هم نمونهاي كاملاً معمولي از يك خانواده سنتي است.
چيزي كه ما در رفتار مادر و خواهرمان ديدهايم و شبيه به آن در گوشه و كنار
اين جامعه وجود دارند، بنابراين خيلي نميتوانستم چيز عجيب و غريبي از نقش
ارائه دهم. فكر ميكنم بيش از هر چيز باورپذيري نقش مدنظر بود كه خدا را
شكر در واكنش مردم، مشخص است مردم شخصيت را دوست داشتهاند.
جنس خاص بازيگري شما در نزديك شدن به زندگي و فاصله گرفتن از نمايش،
اتفاقي است كه شايد بتوان گفت در دور دوم بازيگريتان افتاده است.
چطور شد به اين فاكتور دست پيدا كرديد؟ فاكتوري كه اين روزها برگ برنده مرجانه گلچين است.
ـ فكر ميكنم تجربههاي قبلي من برميگردد به دوران نوجوانيام، به هر حال
هر چه سن بازيگري بالاتر ميرود، تجربهاش در كار بيشتر ميشود و اين
مسئله در مورد هر بازيگري صدق ميكند. شما اگر دقت كرده باشيد و كارنامه
بازيگران مختلف را رصد كنيد، متوجه خواهيد شد كه بازيگران از سنين نوجواني
تا پختگي و پيرسالي بازيهایشان خيلي متفاوت است. فكر ميكنم در همه جاي
دنيا ماجرا به همين منوال است. ما در كار بازيگران بنام دنيا هم اگر توجه
كنيم متوجه اين تفاوت خواهيم شد. براي من هم قصه به همين منوال بوده است.
تجربه كارهاي متفاوت نزديك به 30 فيلم سينمایي و 20 و چند سريال تلويزيوني
هر كدام براي من يك آموخته داشت. در واقع تجارب مختلف به من كمك كرد تا به
آنچه امروز در مورد بازيگريام ميبينيد برسم و از آنها در كارم سود ببرم.
فكر ميكنم وقتي كه در كارم به باورپذيري نقش و اينكه شما احساس نكنيد جلوي
دوربين در حال بازي هستيد و... رسيدم احساس كردم اين ميتواند رمز موفقيت
باشد.
اتفاقي كه در همه جاي دنيا در حال رخ دادن است. اينكه شما اصلاً
احساس نميكنيد بازيگر جلوي دوربين در حال بازي است. و همين شد ويژگي بازي
شما كه به شدت مورد توجه مخاطب هم قرار گرفته است؟
ـ فكر ميكنم همينطور باشد. به خصوص اينكه مخاطب اين نوع از رفتار را به
سرعت باور ميكند و حس ميكند اين نوع اكت را پيش از اين در رفتار مادر،
خاله، عمه و... خود ديده است.
اين نوع خاص از بازي به شدت تحت تأثير بازيگر مقابل است و در واقع
پارتنر مقابل در درآمدن نقش با اين خصوصيات تأثير كتمان ناپذيري دارد.
چگونه در اين مسئله با بازيگر مقابلتان به يك تعامل دست پيدا ميكنيد؟
چه بسيار داشتهايم بازيهايي را كه براي پارتنر مخرب بوده است. ـ اصولاً
در كارهاي كمدي و طنز، پاسكاري حرف اول را ميزند و در واقع شرط مسلم براي
بازيگري موفق در اين دست كارها رعايت اين نكته است. خوشبختانه من در اين
مورد جزو خوششانسها بودهام و در مجموعههايي كه كار كردهام، پارتنرهايم
حتي اگر از نوع و جنس بازي من ارائه نميدادند، خيلي زود با من هماهنگ
شدند و در واقع در همان بده بستانها ما خيلي زود توانستيم به يك زبان
مشترك در بازيگري برسيم و در نهايت براي كار، حضوري مثمر ثمر داشته باشيم.
فكر ميكنم كار سختي نيست اگر ما توجه داشته باشيم كه اين كار يك طنز است،
ولي ما اين كار را انجام ميدهيم تا تماشاگرمان را با يك نقد اجتماعي به
فكر فرو ببريم. در واقع در كنار ايجاد لحظاتي مفرح براي مخاطبمان، حرفمان
را هم كه قطعاً جدي است منتقل كنيم، احساس ميكنم در اين شرايط ما به خوبي
از پس مسؤوليتمان برآمدهايم.
در سريال «شاهگوش» شما با اكبرعبدي و طناز طباطبايي در مقام پارتنر دو حضور متفاوت را تجربه كرديد؟
ـ البته آقاي ميرباقري نظارت كلي روي كار داشتند و ما تابع نقش ايفاي نقش كرديم و آنچه را كه در متن آمده را اجرا كرديم.
البته شما اصولاً در بازيگري بداهه كار هستيد؟
ـ بله. من اصولاً بازيگر بداهه هستم اما اينجا به شدت دست به عصا از بداهه
استفاده ميكنم و قطعاً زيرنظر آقاي ميرباقري این کار را انجام می دهم.
اصولاً وقتي تو در كاري نقش را دوست داشته باشي، تيم همكارت را دوست داشته
باشي و مطمئن باشي پروژه در جذب مخاطب موفق عمل خواهد كرد، يك انرژي صد
چندان در كار ميگيري. با مديريت آقاي ميرباقري ما ارتباط و پاسكاري خوبي
جلوي دوربين داشتيم.
اكبر عبدي هم يك بداههگوي متبحر جلوي دوربين است كه فكر نميكنم
داود ميرباقري به راحتي از پتانسيل شما و ايشان در سريالش گذشته باشد.
ـ من پيش از اين سابقه همكاري با آقاي عبدي را داشتهام، ولي باور كنيد در
سريال «شاهگوش» ما كاملاً تابع نظرات آقاي ميرباقري عمل كرديم. ضمن اينكه
ايشان خيلي هم علاقهمند نيستند بازيگران به سمت بداهه بروند و چيزي خارج
از متن نوشته شده را اجرا كنند. در اين سريال همه چيز كنترل شده پيش
ميرود.
صحبت به فيلمنامه رسيد، يكي از معضلات و مشكلات آثار كمدي
تلويزيوني در سالهاي اخير فيلمنامه است، اخيراً چه بسيار شاهد فيلمنامه
هایی بوده ايم كه واقعاً نتوانستهاند با يك قصه خوب و فضاي مفرح،
تماشاگرپسند از آب درآيند. در اين شرايط كارگردانان و تهيهكنندگان به
اميد يك تيم بازيگري كاربلد اثرشان را ميسازند كه گاهي جواب ميدهد و گاهي
هم نه!
ـ كاملاً درست ميگوييد ما به خصوص در توليدات تلويزيوني با اين معضل
فيلمنامه مواجه هستيم. وقتي يك فيلمنامه كاملاً اصولي نگارش شده باشد، به
هيچ وجه نميشود نه چيزي را به آن اضافه كرد و نه چيزي را از آن كم كرد.
درست
است كه بازيگر با خلاقيت خودش ميرود روي نقش و شخصيت كار ميكند و جلوي
دوربين يك چيزهايي را به كاراكتر اضافه ميكند، ولي بايد چهارچوب و اصول
اصلي در خود فيلمنامه باشد. فكر ميكنم امروزه به قول شما كارگردانان و
تهيهكنندگان به دنبال بازيگراني هستند كه خودشان گليم خودشان را از آب
بيرون بكشند. نه تنها گليم خودشان كه گليم كل كار را!
ـ بله دقيقاً، ولي به نظرم اين كار، درست نيست. درست است كه برخي از
بازيگران ما اين قدرت را دارند كه بداهه كار را پيش ببرند، اما من اعتقاد
دارم كه بداهه بايد در خدمت متن باشد. من هم اگر در كارهايم از اين
بداههگويي استفاده ميكنم، گرچه در اين سريال كمتر، شك نكنيد در خدمت و در
امتداد قصه و متن است.
اما قبول داريد گاهي برخي از همكارانتان با بداههگويي سمت و سوي قصه را به شكل كامل تغيير ميدهند؟
ـ بله يك وقتهايي به خصوص در كارهاي رسانهاي شاهد اين بودهايم كه حتي
شوخيهاي مبتذل مورد استفاده قرار ميگيرد. شوخيهايي كه نه تنها بار
فرهنگي ندارد كه شكل و شمايل درستي هم ندارد. به نظرم بايد همانطور كه نظر
شماست در بحث فيلمنامه يك بازنگري مفصل شود. من معتقدم ما در اين حوزه
نيروها و استعدادهاي توانمندي داريم كه البته بايد كمي دستشان را هم بازتر
بگذاريم. به هر حال در كار كمدي ما با مسائل جدي شوخي ميكنيم در واقع در
اين ژانر ما بايد شرايط را مهيا كنيم تا با مسائل جدي شوخي شود تا زمينه
فكر كردن به آن ايجاد شود. در واقع كمدي و طنز هم ميتواند درد را بگويد و
هم در پي درمانش باشد آن هم با زبان شادي و نشاط، متأسفانه اين اتفاق
اخيراً كمتر رخ داده است. باور كنيد گاهي هم شرايط براي يك كار خوب مهيا
ميشود، به طور مثال فيلمنامه همين سريال آقاي ميرباقري داراي خصيصههاي يك
اثر موفق هست. يكي از ويژگيهاي اين سريال در اين مسئله است كه شما
نميتوانيد بگوييد چه كسي نقش اول است. با اينكه تعدد بازيگر در اين سريال
بسيار است، اما قصه به شكل كاملاً چرخشي ميان بازيگران كار ميچرخد تا نه
جاي گلهگذاري بماند كه چرا من كمرنگ هستم و... هر كس به اقتضاي حضورش در
متن و هدف قصه حضور دارد و در صورت عدم لزوم، كنار ميرود تا ديگر شخصيتها
پيش بيايند و قصه خودشان را پيش ببرند. اين خصوصيت باعث شده تمام
كاراكترها در اين سريال حرفي براي گفتن داشته باشند. اين جزو نكات درست و
مؤثر فيلمنامه آقاي ميرباقري محسوب ميشود.
سريال «شاهگوش» در استارت توانست در لحظاتي چك اول را محكم بزند و
به عنوان يك سريال كمدي متعلق به رسانههاي خانگي مخاطب را در انتظار
قسمتهاي بعدي نگه دارد. به نظر شما در ادامه قصه و نوع روايت آن ميتواند
مخاطبش را حفظ كند؟
ـ شايد آن نوع از كمدي كه مد نظر شما و حتي برخي از تماشاگران است، مورد
نظر خود آقاي ميرباقري نبوده باشد. در واقع در اين سريال مفهوم كليتري
مورد توجه آقاي ميرباقري است. ايشان مصمم هستند در سريالشان از قضاوتهاي
امروزه انسانها در مورد يكديگر سخن بگويند. انسانهايي كه بدون در نظر
گرفتن چيزي خيلي راحت براي يكديگر نسخه ميپيچند. خيلي راحت در مورد يكديگر
قضاوت ميكنند و گاهي اوقات اين قضاوت زندگي يك نفر را تحت الشعاع خودش
قرار ميدهد.
هدف كلي اين سريال همين است كه البته گاهي در مورد
برخي از شخصيتها با زبان شيرينتر بيان ميشود. نمونهاش شخصيت «گلاب» است
كه تا حدودي در دو قسمت اول پاشنه آشيل كار بوده است؟
ـ اين لطف شماست، اما اين تعريف در مورد شخصيت گلاب و يا نقش سربازي كه
جناب آقاي مهرانفر بازي ميكنند وجود دارد، شما مطمئن باشيد آن تعريف كه در
مورد برخي از كاراكترها و بازيگرانشان در بعضي از كارها ديدهايد كه قرار
است با ديدن فلان شخصيت به سرعت بخنديم نه، اينجا سبك كار اينگونه نيست.
آقاي ميرباقري در اين سريال بيش از هر چيز به مفهوم فكر ميكنند.
به نظرم داود ميرباقري هم پس از ديدن دو قسمت اول سريال جديدش در
ژانر كمدي و بازخورد مخاطب، به اين دست يافتهاند كه ميتوان روي يكي ـ دو
بازيگر با اين جنس از بازي حساب بيشتري باز كرد چرا كه نظر مخاطب هم به اين
سمت و سو راغبتر است؟
ـ ايشان از اول هم همين نظر را داشتند، ولي نميخواستند همه شخصيتها بار
كمدي را به دوش بكشند. در مورد خود من و شخصيت «گلاب» با توجه به سوابق
قبليام اين فكر وجود داشته است، گويا ايشان مدنظرشان بود بار طنز سريال
بيشتر روي من باشد. اگرچه فكر ميكنم حضور در اين سريال با هدايت آقاي
ميرباقري متفاوت با تجربههاي قبليام باشد. ضمن اينكه بايد اذعان كنم طنز
خاصي كه در اين سريال وجود دارد هم با كارهاي قبلي من متفاوت است. در واقع
من با سريال «شاهگوش» نه تنها يك شخصيت طنز متفاوت را تجربه ميكنم كه به
لحاظ قصه و كار هم، سريالي متفاوت را به كارنامهام اضافه ميكنم.