از در خانه خارج شدهای اما کلید را فراموش کردهای و نمیدانی چه باید بکنی.عینک روی چشمت است، اما نیمساعت است دنبال آن میگردی.دلت میخواهد همچنان خیار بخوری که خرتخرت صدا کند، اما دندان عاریههای لعنتی نمیگذارند.هر یک از دوستانت را که میشناختی یا مردهاند یا زمینگیر شدهاند یا فرسنگها با تو فاصله دارند.
فکر میکنی دیگر هیچوقت پسرت را که در خارج است نخواهی دید و تو را فراموش کرده است.
همسرت سالهاست فوت کرده و تو پیر شدهای و فرصت ازدواج مجدد را از دست دادهای.
در مورد هر جایی از بدنت که بپرسند، میگویی درد میکند.همه این دردها تو را در سالهای سالمندی به مردی پر از استرس با اعصابی خرد تبدیل کرده است که حوصله هیچکس را نداری، اما آیا دنیا به همین بیرحمی است؟
فکر شما، خود شماست
روانشناسان اعتقاد دارند وقتی در زندگی روی افکار منفی متمرکز شوید، کمکم زندگیتان تلخ و پر از فشار روانی میشود و همه آن افکار منفی در زندگی واقعی برایتان تجسم مییابد.
بهطور میانگین هر فرد روزانه هزاران فکر دارد که 80 درصد آنها منفی است. حال تصور کنید چگونه این افکار روی بدن اثر میگذارد و بهطور نیمهخودآگاه و منفی الگوهای فکری و رفتاری شما را تحت تاثیر قرار میدهد. ماجرای قطرههای آب را که شنیدهاید. هر قطره آب وقتی در معرض صداهای ناهنجار قرار میگیرد شکلی نابهنجار پیدا میکند و وقتی در معرض نوای موسیقی دوستداشتنی و صداهای ملایم قرار میگیرد شکلی متناسب به خود میگیرد. روح و روان ما نیز همینطور است.
پس اگر میخواهید زندگی شیرینی را ادامه دهید، در اوقات بیکاری از فکر کردن به خاطرات بد دوری، به موفقیتها و نکات مثبت زندگی فکر کرده و آنها را با خود تکرار کنید.
من عصبانیام
«شاید درست نباشد، اما من شاکیام. چرا مرا در شصت سالگی که احترام و عزتم سر جایش بود، پیش خودش نبرد و گذاشت اینطور خفت بکشم؟»
این را مصطفیخان سالمند هشتاد ساله با عصبانیت میگوید که فوت همسر و سه فرزندش را دیده، همه چیز را در زلزله از دست داده و تنها و گوشهگیر از همه چیز این سالها، ناراضی و عصبانی است.
روانشناسان معتقدند عصبانیت توانایی ما را برای خوشحالی از بین میبرد، زیرا عصبانیت و خوشحالی در تضاد با یکدیگر هستند.
عصبانیت، شما را منزوی میکند و باعث از دست دادن مهارتهای اجتماعی، سازش و مصالحه میشود و دیگر روابط را نیز در معرض خطر قرار میدهد، در حالی که شما در سالهای سالمندی بیش از هر وقت دیگر به این ابزارهای روابط اجتماعی نیاز دارید.
شما راهی طولانی را پشت سر گذاشتهاید، اما اگر به راه پیش روی خود نگاه کنید، خیلی از ناراحتیهایتان بیارزش میشود.آیا اینکه همسایه فرش خود را توی حیاط تکانده بود، ده سال دیگر هم برای شما مهم است؟
اگر کسی در صف نان از شما جلو بزند چطور؟ حاضر هستید چند دقیقه انتظار را با سلامت و خلق خوش خود عوض کنید؟ فکر کنید یک نفر میگوید: حاضری 5 دقیقه به تو وقت بدهم و لبخند روی لبت و آرامش ذهنت را با خشم و عصبانیتی که یک ساعت باقی میماند، عوض کنم؟
شما چه پاسخی میدهید؟ بعید میدانم با او موافق باشید و این معامله را انجام دهید. پس با خود نیز چنین معاملهای نکنید.خودتان را جای طرف مقابلتان بگذارید و سعی کنید مثل او فکر کنید. شاید چاره دیگری نداشته است یا بهترین راه را نتوانسته انتخاب کند. وقتی ناراحت و عصبانی میشوید به آرامترین و بهترین خاطرات خود فکر کنید.
حق با شماست
شما عصبانی هستید و حق هم دارید، اما این هم راه دارد. کمی صبر کنید و ده بار نفس عمیق بکشید. سعی کنید ضربان قلب و فشار خون خود را کنترل کنید. بعد از لحظاتی وقتی آرام شدید، نگرانیها و نیازهایتان را واضح و مستقیم بیان کنید، بدون اینکه بخواهید کسی را ناراحت یا کنترل کنید.
بدنتان را نیرومند کنید و از ورزش غافل نشوید تا سلامت و توازن روح و جسم خود را بدست آورید.
میدانید چقدر عمر کردهاید؟ دهها سال شاید هفت یا هشت دهه یا کمی بیشتر یا کمتر. در همه این سالها آدمهای زیادی شما را آزار دادهاند. اگر در هر سال باری از کینه و ناراحتی به همراه خود برداشته باشید، اکنون نمیتوانید قدم از قدم بردارید.دیگران را ببخشید برای اینکه نتوانستهاند شبیه شما فکر کنند یا کاری که فکر میکردند درست است را انجام دادهاند اما از نظر شما درست نبود.واقعبینانه نیست که انتظار داشته باشید همه درست همانطور که شما دوست دارید رفتار کنند.
فکر بد دور
حالا تمام ذهنتان را از فکرهای منفی پاک کنید. برای شروع موقعیتهایی را که در آن، افکار منفیتان نسبت به خود یا دیگران در شما فعال میشود، ترک کنید. به دنبال دلایلی باشید که نشان دهد افراد از قضاوتی که درباره آنها میکنید مبرا و انسانی بهتر از آنچه فکر میکنید، هستند.
با منفیبافها نشست و برخاست نکنید و به جای آن به کارهای مورد علاقه و ارتباط با افراد مثبتاندیش بپردازید.