مجله شبانه باشگاه خبرنگاران؛
حتما با سلسه مطالبی با عنوان "خانمها حتما بخوانند" یا محوریت مسئله حجاب که هر شب در مجله شبانه منتشر میشود آشنا هستید.
اگر
شما دوستان گرامی نیز مطلب، خاطره،دلنوشته و ... در مورد مسئله حجاب دارید
می توانید به ایمیل bashgaheshabaneh@gmail.com ارسال کنید تا با نام
خودتان منتشر شود شما حتی می توانید در این بخش مطالب دیگر عزیزان را نقد
نکنید.
----------------------------------------------------------------
من و خواهرم از دو راه مختلف با حجاب شدیم خانواده ی من 5 نفره
هستن. مادر و پدر و دو تا خواهر بزرگتر. تو فامیل ما خانم ها جلو نامحرم
روسری نمیذارن. آستین کوتاه می پوشن ولی لباس هاشون گشاد و پوشیده است.
آرایش مارایش هم زیاد نداریم. خواهر وسطیم همین جوری الکی بدون این
که خوشش بیاد نود و نهمین رشته در انتخاب رشته دانشگاهیش رو زد علوم قرآنی و
قبول شد! بعدش به خاطر درس هایی که خونده بود یهو عاشق چادر شد و چادری
شد. هم بیرون از خونه و هم توی خونه جلوی پسر عمو و پسر دایی و ... . مادرم
خیلی اذیتش کرد.
همه جز من مسخرش می کردن. مادرم تو مهمونی ها سعی می کرد
با جیغ و داد چادر دخترش رو برداره اما موفق نمی شد. اما خواهرم چادرش رو
برنداشت و همین جوری ازدواج کرد و الان دیگه تقریبا چادری بودن اون جا
افتاده.
اما برگردیم عقب تر:چند وقتی بود خدا خیلی بهم
معجزه نشون می داد. همش اتفاق های باور نکردنی و خیلی شیرین برام اتفاق می
افتاد و من معتقد بودم این فقط و فقط کار خداست. اون موقع من حتی نماز هم
نمی خوندم. یه روز به خودم گفتم خدا این قدر بهت لطف کرده؛ تو نمی خوای
جبران کنی و از خجالتش در بیای؟
به خودم گفتم هر کس برات کاری کنه
سه برابر براش انجام می دی حالا نمی خوای برای خدا جبران کنی؟ بعد تصمیم
گرفتم لطف خدا رو جبران کنم. گفتم چی کار کنم؟ گفتم باید یکی از فرمان های
خدا رو که خیلی انجامش برام سخته رو انجام بدم. این جوری اطاعتش رو کردم و
بهش ثابت کردم که از لطف هاش ممنونم. گفتم نماز بخونم؟ دروغ نگم؟ بعد گفتم
نه این ها زیاد سخت نیست. سخت ترین چیز این هست که حجاب داشته باشم.
منم
مثل هر دختر دیگه ای دوست داشتم خوشگل باشم و لباسی که می پوشم زیبام کنه.
صورتم کوچیک بود و وقتی روسریم و جلو می دادم از ریخت خودم حالم به هم می
خورد. خیلی زشت می شدم. اون موقع ها کلاه زیر مقنعه مد شده بود.
رفتم کلاه زیر مقنعه خریدم. وقتی می رفتم دانشگاه می ذاشتم. مادرم فکر می
کرد من برای این که مد شده این کار و می کنم. بهم می گفت بچه قرتی!
خلاصه
این که من فقط موقع رفتن به دانشگاه این کار رو می کردم که مقنعه سرم بود.
اما با روسری این کار رو نمی کردم. چون می دیدم می تونم مو هام رو بپوشونم
اما گردنم بیرون می مونه و فکر می کردم مسخره می شه. من هیچ الگویی
نداشتم. برای همین چند سال طول کشید تا فهمیدم که می تونم گیره بزنم. الان
دیگه مقنعه حجاب بیرون اومده گاهی از اون زیر شال استفاده می کنم. ( تو
پرانتز بگم اون روز ها حتی از نگاه بقال هم خجالت می کشیدم و می گفتم الان
بقالمون تو دلش می گه این چرا یهو مومن شد. وقتی تو خیابون با حجاب می رفتم
حس می کردم همه دارن بهم نگاه می کنن و البته توی دانشگاه از از دست دادن
دوستام واهمه داشتم. )
برای این که خانواده و فامیل بهم گیر ندن یه
بار با حجاب کامل می رفتم بیرون و یه بار بد حجاب. تا این که عادت کردن و
یواش یواش تعداد دفعاتی که به با حجاب کامل می رفتم بیرون رو به صد در صد
رسوندم. حالا مونده بود رعایت حجاب توی خونه جلوی نامحرم. اما مادرم من رو
قسم می داد که مثل خواهرم حزب اللهی نشم. چندین سال طول کشید تا
فهمیدم چی کار کنم. این آخری ها دیگه وقتی جلوی فک و فامیل بی روسری می
موندم آتیش رو تو گردنم و مو هام حس می کردم.
گفتم چی کار کنم؟ اگر
روسری بذارم بیچارم می کنن. نمی شه یه بار روسری بذارم یه بار نذارم. این
روش دیگه این جا جواب نمی ده. رفتم از این دستمال گردن ها گرفتم و گذاشتم
روی سرم. عرضش کوتاه بود اما طولش بلند. بردم پشت سرم و یه پیچ دادم و
دنبالش رو انداختم جلو و بعد پشت موهام رو که بی حجاب مونده بود از اون
گیره هایی که بعضی ها زیر روسری می ذارن زدم. گیره ای که دورش یه عالمه
پارچه هست و این جوری کل قسمتی که بی حجاب مونده بود رو پوشوند.
الان
چند هفته هست که این جوری جلوی نامحرم ها می مونم و همه فهمیدن که به خاطر
رعایت حجابه. غرغر می کنن اما زیاد گیر نمی دن چون هنوز گردنم باز می مونه
و یه جورایی تیپ زدن به حساب میاد. ولی من الان دارم لهله می زنم که پس کی
می تونم یه روسری کامل بذارم جلو نامحرم. حدود 6 سال این روند طول کشید.
این قدر طولش دادم تا کسی بهم پرخاش نکنه. کم کم عادتشون می دادم و بعد یه
تغییر کوچیک تو ظاهرم می دادم. از این روند راضیم هرچند خیلی طولانی بود
اما مشکلات خواهرم رو پشت سر نذاشتم.
ضمنا من عاشق چادر گذاشتن
تو خیابون هستم. چادر مشکی ساده. نه از نوع ملی یا عربیش. ساده ی ساده.
شاید تا شوهر نکنم نتونم چادری بشم. می خوام چادری شدنم رو بندازم گردن اون
بنده خدا! چاره ی دیگه ای فعلا به ذهنم نمی رسه. نمی خوام مادرم رو آزار
بدم خیلی سر خواهرم عذاب کشید. مادرمه. عاشقشم. حالا وقتی می بینم
یه سری از پسرا و گاها دخترای چادری به بد حجاب ها می گن که این ها فقط به
خاطر این که خودشون رو به پسرا نشون بدن بد حجابن و بهشون می گن بی عفت بی
حیا غصه ام می گیره.
اون ها نمی فهمن و هرچه قدر بهشون بگی هم
نمی فهمن که خیلی از بد حجاب ها به خاطر این بد حجابن که از خانوادشون می
ترسن. از از دست دادن دوست هاشون می ترسن و شاید اصلا بلد نباشن روسریشون
رو جمع کنن و یا این که تا به حال چنین تجربه ای نداشتن تا بعد ببینن دلشون
می خواد یا نه. به خاطر این که جلوی خانم های دیگه کم نیارن این جوری می
پوشن. می ترسن طرد بشن یا مسخره بشن اگر این طور نپوشن. و فقط درصدی از اون
ها به خاطر پیدا کردن شوهر و دوست پسر این طور می پوشن. من خودم دخترای
زیادی می شناسم که حجاب کامل ندارن اما از دوست پسر متنفرن واتفاقات خیلی
هم با حیا هستن. پس این تفکر به اصطلاح مومن ها غلطه.با تبلیغ حجاب هیچ کس با حجاب نشده. هر چی بوده از عشق به خدا و عشق به بندگی او شروع شده.
( راستی من الان نماز هم می خونم. جریان نماز خون شدنم خیلی قشنگه. پر از جا پاهای خدا است. )
از اینکه شما به شما طعنه میزنند و دل شما را میشکنند ناراحت نباشید
حضرت زهرا (ع) و حضرت زینب را یاد کنید و اینکه در آن زمان و با آن سختی ها چگونه خدای خود را بندگی کردند و هرگز دست نکشیدند و نمیکشند
اگر دیدی از همه طرف تو را احاطه کردند
با ابزار های گوناگون تو را احاطه کردند
قفل حسبی الله.لا اله الا هو. علیه توکلت. و هو رب العرش العظیم
(پس (ای رسول) هرگاه مردم روگردانیدند بگو: خدا مرا کفایت است که جز او خدایی نیست، من بر او توکل کردهام و او رب عرش بزرگ است
از راه درست بروید
نه اینکه بخواهی با گناه کردن حجاب تبلیغ کنی !!
که نه به جواب میرسیم و چه بسا خودت هم نابود بشوی
من با دختری آشنا شدم که حجاب نداره و با نامحرما دست میده
میخوام باهاش دوست بشم و از این طریق حجاب رو تبلیغ کنم براش و اگر محجبه شد باهاش ازدواج کنم
به نظرتون کار درستی میکنم؟
آیا کسی رو میشناسین که اینجوری تغییر کرده باشه؟
البته بدحجاب نیستم ولی چادروخیلی دوست دارم
عزيزان شهدا رو دستکم.نگيريد کرامت شهدا رو بخوانيد ببينيد چه عنايت ها ميکنن مثل شهيد همت وشهيد مغفور فقط بنويسيد کرامت شهيد مغفوري يا شهدايي که ميشناسيد التماس دعا
اما اون جمله"کسی با تبلیغ حجاب باحجاب نشده" درست نیست.عشق به خدا برای خیلیا فقط بالقوه هست و باید کسی مثل من و شما با تلنگر بالفعلش کنه چه برای خودمون چه برای دیگران
اگه تبلیغ جوابگو نبود و نیست،پس پیامبر و امام معصوم چرا تمام عمرشو صرف تبلیغ کرد؟برای هیچ؟!
عزیزم شما عاشق مادرتی و نمیخوای ناراحتش کنی
اما خدا چی؟خدا مستحق تر نیست برای عاشق شدن؟
خواهرشما باحجاب شد و مادرشما اذیت شد؟این جملات واقعا درستن؟!
منم تو خانواده غیرمذهبی بزرگ شدم و تقریبا بدون الگو باحجاب و چادری شدم
هیچوقت حرف فامیل و دوست برام مهم نبوده
دوستی که بخاطر آغاز رفتار صحیح منو بذاره کنار دشمنه !
دوست واقعی فقط خدا و اهل بیت هستن که همیشه هوامونو دارن
اميدوارم راهتونو سرسختانه وبامنطق جلو ببرين
خدابه زنان عفت وحجاب وبه مردان ماغيرت بده.