سرمقاله روزنامه های کیهان،خراسان،رسالت،وطن امروز،جمهوری اسلامی و ... را میتوانید از اینجا بخوانید:


حسین شریعتمداری ستون یاددشات روز،صبح دوشنبه روزنامه کیهان را به مطلبی با عنوان«بعد از10سال، نقطه سرخط !»اختصاص داد که به بی نتیجه ماندن مذاکرات ژنو نیز اشاره دارد:


باج‌خواهی آمریکا و متحدانش که با بهره‌گیری از ترفند «پلیس خوب، پلیس‌بد» طراحی شده و به پای میز مذاکرات ژنو منتقل شده بود، در برخورد با مخالفت تیم هسته‌ای کشورمان رنگ باخت و همانگونه که از قبل قابل پیش‌بینی بود و کیهان در چند نوبت بر آن تاکید ورزیده بود، مذاکرات ژنو را بی‌نتیجه و ناتمام باقی گذاشت که در این باره گفتنی‌های درس‌آموز و عبرت‌انگیزی هست.

1- تیم هسته‌ای کشورمان بی‌آن‌که توضیح قابل قبولی داشته باشد روزه‌سکوت گرفته بود و از روند مذاکرات و محتوای آن کمترین خبری منتشر نمی‌کرد و یا به خبررسانی «کلی»، و در مواردی «قطره‌چکانی» بسنده می‌کرد. حریف اما، اگرچه ادعا می‌کرد که به قول و قرار خود با تیم کشورمان پایبند است و درباره روند مذاکرات، سکوت خواهد کرد- اظهارات اشتون و شرمن- ولی با بهره‌گیری از شگرد «منبع خاکستری» تقریبا هیچ بخشی از محتوای مذاکرات را ناگفته باقی نمی‌گذاشت و گویاتر آن که با بهره‌گیری از فقدان حضور خبری تیم ایران، فضای رسانه‌ای و افکار عمومی را به نفع خود مدیریت می‌کرد. نتیجه آن که امروزه بعد از ناتمام ماندن مذاکرات، بسیاری از رسانه‌های خارجی- تقریبا تمامی آنها- علت ناتمام ماندن مذاکرات را ناتوانی ایران در دفاع مستند از صلح‌آمیز بودن برنامه هسته‌ای خود و جلب اعتماد گروه 5+1 قلمداد می‌کنند و حال آن که توضیح و خبررسانی به موقع تیم هسته‌ای کشورمان می‌توانست و هنوز هم می‌تواند نشان بدهد که باج‌خواهی و انتظارات فراقانونی حریف و ایستادگی ایران در مقابل این باج‌خواهی علت اصلی ناتمام ماندن مذاکرات بوده است. بدیهی است که این دو گزاره، از زمین تا آسمان با یکدیگر تفاوت دارند. همین خودداری از گزارش متن مذاکرات است که اوباما، با غرور اعلام می‌کند؛ وظیفه ما نیست که به ایران اعتماد کنیم! و سؤال این است که چرا تیم هسته‌ای کشورمان با سکوت درباره محتوای مذاکرات، فرصت میدان‌داری رسانه‌ای و مدیریت افکار عمومی را دو‌دستی و سخاوتمندانه به حریف تقدیم کرده است؟! آیا این پدیده، درس‌آموز و درخور پیشگیری نیست؟!

2- اگرچه تیم هسته‌ای کشورمان از متن مذاکرات و محتوای آن خبری منتشر نکرده است ولی از مجموع اظهارنظر مقامات رسمی گروه 5+1 و اخباری که رسانه‌های غربی بیرون داده‌اند و نیز با توجه به برخی از اخبار موثقی که به کیهان رسیده، خواسته‌های حریف در چند محور زیر جمع‌بندی شده و روی میز مذاکرات ژنو آمده بود؛

- توقف غنی‌سازی 20 درصدی اورانیوم در فردو و نطنز
- کاهش تعداد سانتریفیوژهای فعال تا مرز تقریبا پایلوت و آزمایشگاهی
- عدم استفاده از سانتریفیوژهای پیشرفته IR-M2 که با سرعت و قدرت بیشتری قادر به غنی‌سازی اورانیوم هستند.
- تعطیلی تأسیسات آب سنگین اراک و یا تغییر کاربری آن به گونه‌ای که خروجی آن «پلوتونیوم» نباشد.
- پذیرش سقف انباشت اورانیوم غنی‌شده 20 درصدی و تبدیل ذخایر به سوخت - که غیرقابل بازگشت است - و یا رقیق کردن آن تا میزان 5درصد.
- تعطیلی تأسیسات فردو

آمریکا و متحدانش در مقابل درخواست‌های یاد شده، پیشنهاد لغو تحریم‌های خودرو، طلا و فلزات گرانبها، پتروشیمی و آزادسازی بخشی از دارایی‌های مسدود شده ایران - در کشورهای چین و هند و کره‌جنوبی - را روی میز گذاشته بودند.1+5 از ایران خواسته بود که اقدامات یاد شده را در یک دوره موقت 6 ماهه به اجرا درآورد و در پایان این مدت چنانچه بررسی‌های انجام شده حاکی از اجرای دقیق آن بوده و کسب رضایت 1+5 را در پی داشت، مذاکرات اصلی آغاز شود. گفتنی است که گروه 1+5، از این دوره 6 ماهه با عنوان مقدمه مذاکرات و نه اصل مذاکرات یاد می‌کرد.پیشنهاد ارائه شده 1+5 دقیقا تکرار همان روند خسارت باری بود که در سال‌های 82 تا 84 - سال‌های 2003 تا 2005 - در اجلاس اکتبر 2003 تهران و سپس اجلاس بروکسل از سوی تروئیکای اروپایی - انگلیس و فرانسه و آلمان - به ایران تحمیل شده بود و در جریان آن، تمامی فعالیت‌های هسته‌ای کشورمان به حالت تعلیق درآمده بود و نهایتا تروئیکای اروپایی پس از 2 سال فرصت‌سوزی در اجلاس لندن اعلام کرد که بهترین تضمین قابل قبول برای ما، توقف کامل فعالیت هسته‌ای ایران است. در پی این برخورد مستکبرانه بود که رهبرمعظم انقلاب دستور از سرگیری فعالیت‌های به تعلیق درآمده را صادر فرمودند و این حرکت با از سرگیری فعالیت کارخانه UCF اصفهان آغاز شد و حریف تنها به این علت که جمهوری اسلامی ایران، به خواسته آنها مبنی بر توقف کامل برنامه هسته‌ای خود تن نداده است، پرونده‌ هسته‌ای کشورمان را علی‌رغم تصریح بند c از ماده 12 اساسنامه آژانس، به شورای امنیت برد و علیه ایران اسلامی قطعنامه صادر کرد.بعدها، محمد البرادعی - دبیر کل وقت آژانس - که جای خود را به «یوکیا‌آمانو» داده بود، اعتراف کرد پرونده هسته‌ای ایران برخلاف روال حقوقی و فنی آژانس و تنها در پی تصمیم سیاسی آمریکا و متحدانش به شورای امنیت رفته است.

3- این که تیم هسته‌ای کشورمان در مذاکرات ژنو با کدام بخش از پیشنهادهای 1+5 موافقت کرده و کدام بخش را نپذیرفته است، موضوع این یادداشت نیست و شاید در آینده به آن اشاره کنیم ولی آنچه دانستن آن از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است و می‌تواند سند حقانیت جمهوری اسلامی ایران باشد و متاسفانه از سوی تیم محترم کشورمان ناگفته مانده است، این که؛ از 1+5 سوال شده بود، بر فرض پذیرش پیشنهادهای یاد شده چه تضمینی هست که ماجرای سال‌های 82 تا 84 تکرار نشود و بعد از پایان دوره موقت 6 ماهه، با همان پاسخ که در اجلاس لندن روبرو شده بودیم مواجه نشویم؟! از این روی، تیم هسته‌ای کشورمان در اقدامی هوشمندانه و قابل تقدیر گفته بود؛ 5+1 در صورت پذیرش بخشی از پیشنهادات باید از هم اکنون تضمین عینی و مکتوب بدهد که بعد از پایان دوره موقت، حق غنی‌سازی 5 درصدی کشورمان را با دو قید «در داخل خاک ایران» و «به صورت صنعتی و نه پا نه پایلوت و آزمایشگاهی» بپذیرد. ضمن آن که بخشی از درخواست‌های 5+1 نظیر توقف تاسیسات آب سنگین اراک نیز قابل پذیرش نیست.

اختلاف اصلی دقیقا از همین نقطه- تضمین حق غنی‌سازی- شکل گرفته و در مذاکرات 3 روزه و فشرده بعدی ادامه یافت و نهایتا بنا به برخی دلایل دیگر مذاکرات ناتمام ماند. آمریکا و متحدانش به این درخواست منطقی پاسخ منفی داده بودند. به بیان دیگر هدف نهایی خود از مذاکرات را در توقف کامل فعالیت هسته‌ای کشورمان و به قول «داریل کیمیل» با مختصات «غنی‌سازی صفر» تعریف کرده بودند. این دقیقا همان مضمونی بود که در تیتر اول کیهان- 11 آبان- با عنوان «آمریکا در مقابل امتیاز نقد، وعده نسیه هم نمی‌دهد» آمده بود.اینجا دو سؤال منطقی و حقوقی از 5+1 در میان بود؛

اول؛ این که اگر هدف نهایی مذاکرات را در نقطه «غنی‌سازی صفر» و دست‌کشیدن ایران از برنامه هسته‌ای خود تعریف نکرده‌اید چرا حاضر به تضمین غنی‌سازی 5 درصدی در خاک ایران و به صورت صنعتی نیستید؟!

دوم؛ آن که اگر تحریم‌ها آنگونه که ادعا می‌کنید به خاطر فعالیت هسته‌ای ایران اعمال شده و فعالیت هسته‌ای بهانه تحریم‌ها نیست، چرا کمترین تغییر در سامانه و رژیم تحریم‌ها را نمی‌پذیرید؟! مگر نه این که یک دوره به قول خودتان موقت 6 ماهه پیشنهاد کرده‌اید؟ بنابراین چنانچه تحریم‌ها برای اطمینان از صلح‌آمیز بودن فعالیت هسته‌ای ایران است، بر پایه کدام دلیل و منطق حقوقی و فنی- بر فرض پذیرش پیشنهادات 5+1 از سوی ایران- نیز، حاضر به لغو آن نمی‌شوید؟! آیا این حرکت 5+1 حاکی از آن نیست که تحریم‌ها را برای باج‌خواهی بعد از پایان دوره 6 ماهه نگاه داشته‌اند؟ یعنی همان ترفندی که در سال 2005 و در اجلاس لندن به کار گرفته و اعلام کردید تنها تضمین مورد قبول توقف کامل و همیشگی برنامه هسته‌ای ایران است؟ و هنگامی که مقاومت ایران در مقابل این باج‌خواهی را مشاهده کردید، پرونده هسته‌ای کشورمان را به شورای امنیت بردید؟!

4- دقیقا در همین نقطه است که وزیر امور خارجه فرانسه با عجله وارد ژنو می‌شود و در نقش از پیش تعریف شده «پلیس بد» به مذاکرات می‌پیوندد و متاسفانه برخی از دوستان ساده‌اندیش ما نیز این نقش ساختگی را واقعی می‌پندارند. یعنی همان نقشی که پیش از این اسرائیل با تظاهر به مخالفت با توافق ایران و 5+1 بر عهده گرفته بود و شماری از ساده‌لوحان به توهم- و اصحاب فتنه با‌هماهنگی- اصرار داشتند که مخالفت اسرائیل را واقعی جلوه داده و از این طریق زمینه باج‌دهی ایران به 5+1 را فراهم آورند.دیروز «پال شولت» رئیس سابق کنترل و منع گسترش تسلیحات در وزارت دفاع انگلیس اعتراف کرد که فرانسه در مذاکرات ژنو به جای اسرائیل «نقش پلیس بد» را برعهده داشت و «فرانسوا نیکولو» سفیر سابق فرانسه در ایران نیز بر آن تاکید ورزید و بی‌بی‌سی گلایه کرد که وزیر خارجه فرانسه با اقدام غیردیپلماتیک- بخوانید ناشیانه- خود، بخشی از اهداف مذاکرات ژنو را فاش کرد، استاد روابط بین‌الملل در دانشگاه ساسکس اعتراف می‌کند که مخالفت فرانسه تاکتیکی و با هماهنگی سایر کشورهای عضو 5+1 بوده است... و ده‌ها نمونه دیگر که در ستون اخبار ویژه کیهان امروز به مواردی از آن با ذکر سند اشاره شده است.

5- آنچه گذشت که فقط بخشی از ماجراست- و باز هم به آن خواهیم پرداخت- به وضوح حکایت از آن دارد که تیم هسته‌ای کشورمان با تعهد نسبت به خطوط قرمز هوشمندانه‌ای که برای آنها ترسیم شده بود به دشمن اجازه و فرصت نداده است در پوشش لبخندها و خوش و بش‌های مزورانه، پروژه فریب خود را عملیاتی کند و از این طریق، در مرحله اول، آمریکا و انگلیس و فرانسه و در مرحله دوم رژیم صهیونیستی را ناکام گذاشته است... و در این باره باز هم گفتنی‌هایی هست.

روزنامه ی خراسان مطلبی را پیرامون مذاکرات ژنو با عنوان«اظهارات روحاني و تأملي بر مذاکرات ژنو»به قلم کورش شجاعی به چاپ رسانده است که در ادامه میخوانید:

گر چه مذاکرات فشرده و پيچيده کشورمان با کشورهاي ۱+۵ در ژنو پس از ۳ روز برگزاري جلسات و نشست هاي چند جانبه منجر به دست يابي به توافق و حتي انتشار تفاهم نامه نشد و هر چند بسياري از پيش بيني ها هم از سخت بودن و امکان به نتيجه قطعي نرسيدن مذاکرات حکايت مي کرد اما مذاکرات حساس و پيچيده اخير برخي واقعيت ها را آشکارتر کرد.

۱ - اول اين که اين مذاکرات پيچيده نشان داد کشورمان مثل هميشه براي مذاکره به منظور شفاف سازي هر چه بيشتر موضوع هسته اي جدي است و با زبان منطق و تعامل و احترام متقابل درصدد رفع سوءتفاهم هاي خودساخته غرب در موضوع هسته اي کشورمان است.

۲ - برنامه تيم مذاکره کننده هسته اي کشورمان و نوع تعاملات آنان به خوبي نشان مي دهد که اين عزيزان با دست پر و اختيارات لازم پاي ميز مذاکره نشسته اند و ضمن تلاش براي دفاع از حقوق ملت به جديت به دنبال اين مسئله اساسي هستند که بهانه را از دست دشمنان و طرف هاي مذاکره بگيرند.

۳ - تعدد نشست ها در ژنو و وادار شدن کشورهاي ۱+۵ براي برگزاري نشست هاي متعدد با يکديگر پس از مذاکرات تيم هسته اي کشورمان با خانم اشتون نماينده اتحاديه اروپا نيز مي تواند بيانگر اين باشد که ايران نه تنها در مذاکرات جدي است و مذاکره را براي مذاکره نمي خواهد بلکه حرف ها و مواضع مطرح شده از طرف تيم هسته اي کشورمان به گونه اي بوده است که وزراي کشورهاي ۱+۵ به طور غيرمنتظره و سريع در ژنو گرد هم آيند و با يکديگر و با تيم کشورمان مذاکراتي انجام دهند.

۴ - عدم توافق در مذاکرات اخير و اين که حتي تفاهم نامه اي پس از ۳ روز مذاکره نفس گير و پيچيده امضا نشد باز هم به خوبي نشان داد که همانطور که مقامات رژيم صهيونيستي بارها و بارها آشکارا گفته اند بيش از همه به دنبال به توافق و به سرانجام نرسيدن مذاکرات هسته اي کشورمان با ۱+۵ هستند و البته اين بار پاريس به نمايندگي از تل آويو در مذاکرات ژنو کارشکني کرد که شايد همين کارشکني فرانسه يکي از عوامل موثر و اصلي به توافق نرسيدن مذاکرات در اين مرحله شد و همين موضوع به روشني نشان مي دهد که رژيم صهيونيستي به دلايل متعدد از به سرانجام نرسيدن مذاکرات بيشترين نفع را مي برد البته اين موضوع حتي قبل از انجام مذاکرات از عصبانيت و مواضع غيرعقلاني نتانياهو در مصاحبه هاي متعددش آشکار بود. البته برخي کشورهاي عربي نيز از جمله کشورهايي هستند که به شدت از به نتيجه نرسيدن مذاکرات ايران و ۱+۵ منافع گوناگون سياسي و اقتصادي کسب مي کنند و به هيچ عنوان راضي نيستند که اين مذاکرات به سرانجام برسد و هر کاري که بتوانند براي به شکست کشاندن مذاکرات انجام مي دهند چرا که منافعشان را در ادامه اختلاف و تشديد تحريم ها و سختگيري ها بر ايران مي دانند.

۵ - گر چه هنوز اخبار مستند و دقيقي از آنچه در مذاکرات مطرح شده به صورت رسمي منتشر نشده است اما شواهد و قرائن از زياده خواهي برخي کشورهاي ۱+۵ و اختلاف نظر در بين آنان حکايت مي کند و گويا برخي از اين کشورها قصد دارند «کم بدهند» و «زياد بستانند» همانطور که درست يک روز قبل از انجام مذاکرات در ژنو اوباما رئيس جمهور آمريکا در يک مصاحبه تلويزيوني به صراحت گفت: «کار ما اين نيست که به ايران اعتماد کنيم...» و در جاي ديگري گفت: «بنابراين لازم نيست ما به آن ها اعتماد کنيم... آنچه ما بايد انجام دهيم اين است که از منظر ما آنچه آن ها انجام مي دهند قابل تأييد باشد و مطمئن شويم که يک معامله (توافق) خوب در حال انجام است».

و البته آقاي اوباما اين بار هم با وقاحت و گستاخي هر چه تمام تر دست از اين ترجيع بند پلشت و پليد خود برنداشت و تأکيد کرد «هيچ گزينه اي را از جمله گزينه نظامي براي جلوگيري از دست يابي ايران به سلاح هسته اي از روي ميز برنداشته ام». اين گنده گويي و خزعبل گويي اوباما در حالي ديري است که به ترجيع بند حرف هايش بدل شده که هم او و هم ديگران به خوبي مي دانند که به دلايل مختلف اسلامي و انساني و بشردوستانه و به دليل بسيار مهم فتواي مقام معظم رهبري، ايران هيچ گاه در صدد توليد و در اختيار داشتن سلاح هسته اي نيست و اين مسئله را بارها و بارها هم رهبري عزيز و هم ديگر مسئولان کشور آشکارا اعلام کرده اند که در دکترين دفاعي ايران سلاح هسته اي هيچ جايگاهي ندارد اما اين حرف بسيار بي ربط را اوباما در حالي تکرار مي کند که هم او و هم ديگران به خوبي مي دانند که نه تنها کليات بلکه جزئيات فعاليت هاي هسته اي کشورمان دائماً با دوربين هاي آژانس تحت کنترل و مراقبت است اما گويا آقاي اوباما افکار عمومي را به هيچ انگاشته که اين گونه براي خوشامد لابي قوي صهيونيستي در آمريکا و رژيم اسرائيل سخن مي گويد البته برخي مي گويند که بعضي حرف هاي رئيس جمهور آمريکا به خاطر راضي کردن و کاستن از فشار سناي آمريکا و برخي افراطيون آمريکائيست اما هر چه هست ملت بزرگ ايران هيچگاه از هيچ کس زبان زور و تهديد را نپذيرفته و نخواهد پذيرفت که اين ملت در طول تاريخ نشان داده است عزت و استقلال و شرف خود را با جان پاس مي دارد و اجازه تهديد و تحقير مردم و کشورشان را به احدي نمي دهد و چه نيکو امروز دکتر روحاني منتخب ملت بزرگ ايران در مجلس بار ديگر با زباني رسا تأکيد کرد «ما به زبان و عمل به طرف هاي مذاکره کننده گفته ايم که به هيچ عنوان تهديد، تحريم، تحقير و تبعيض جواب نخواهد داد و جمهوري اسلامي ايران در برابر تهديد هيچ قدرتي سر فرود نمي آورد».

۶ - نکته ديگر اين که شکل مذاکرات اخير و سطح مذاکره کنندگان حاضر در جلسات نشان مي دهد که گر چه اين بحث هاي پيچيده منجر به توافقي نشد اما آنچه در جلسات مطرح شد، بسيار جدي و حساس بوده است که آقاي جان کري وزير امور خارجه آمريکا را از خاورميانه و لاوروف را از مسکو به ژنو کشاند و اگر چه اين دور مذاکرات منجر به توافقي جدي نشد اما سخنان خانم اشتون مبني بر سازنده و جدي بودن مذاکرات و ادامه مذاکرات در ۱۰ روز آينده عليرغم اختلافات جدي، خود نشان دهنده نوعي پيشرفت و حرکت رو به جلو در ادامه مذاکرات است. اظهارات جان کري نيز گر چه جملات تلخ و گزنده و گنده گويي هايي از جنس جملات اوباما دارد و حرف هاي رئيس جمهورش را با کلماتي ديگر از جمله اين که «پنجره ديپلماسي کنوني براي هميشه باز نخواهد بود» تکرار مي کند و مي گويد: آمريکا براي توافق با ايران عجله نمي کند .

و ادامه مي دهد: «يک توافق بد، بدتر از توافق نکردن است» اما در بخشي از گفته هايش در جمع خبرنگاران پس از مذاکرات ژنو به اين نکته هم اشاره مي کند که گفت وگوها بر اساس «احترام متقابل اما جدي برگزار شد» و «طرفين مذاکره در حالي ژنو را ترک مي کنند که به هم نزديک تر شده اند» و ابراز اميدواري کرده که «ايران و گروه ۱+۵ بتوانند در هفته هاي آينده به توافق دست يابند». هر چند همه اين حرف ها چيزي از گزندگي و تلخي و سخنان اهانت آميز رئيس جمهور اوباما نمي کاهد آنجا که يک روز قبل از مذاکرات در مصاحبه با شبکه خبري NBC با وقاحت گفت: «اگر ايران جلوي پيشرفت برنامه هسته اي را بگيرد و بخش هايي از برنامه هسته اي خود را کاهش دهد آمريکا مي تواند «تسکين متوسط» را براي کاهش فشار اقتصادي به تهران پيشنهاد کند اما هسته اصلي تحريم ها عليه ايران همچنان باقي مي ماند» و پس از گفتن چند جمله دوباره همان ترجيع بند پلشت و تهديدآميز خود را مبني بر روي ميز بودن همه گزينه ها حتي گزينه نظامي را تکرار کرد اما گويا او فراموش کرده که با کدام کشور و کدام ملت چنين گستاخانه و متکبرانه سخن مي گويد.

 گويا اوباما فراموش کرده که ايران و ايراني، استقلال و عزت و غرور خود را به هيچ قيمتي نمي فروشد چه رسد به اين که براي گشايش در زندگي اقتصادي که البته حق همه مردم است در مقابل قلدران سر تعظيم فرود آورد و يا پاي قراردادي را امضا کند که استقلال و عزت و حقوق امروز و فرداي اين ملت بزرگ را خدشه دار کند هيهات که اين ملت بزرگ و متمدن و انقلابي و مسلمان و هوشيار به کرنش و تعظيم در مقابل ظلم و زور تن دهد البته همانطور که دکتر روحاني بارها تأکيد کرده است اين ملت بر اساس منطق و عقل و تدبير و احترام متقابل و حفظ استقلال و عزت و حقوقشان اهل تعامل و گفت وگو و مذاکره هستند و اين بار رئيس جمهور چه خوب در مجلس تأکيد کرد که «ما تحريم را غيرقانوني و ناکارآمد مي دانيم و به خاطر فشار تحريم نيست که پشت ميز مذاکره نشسته ايم» و افزود «ما تحريم را به ضرر همه مي دانيم و نه تنها به ضرر ملت ايران حتي به ضرر تحريم کنندگان مي دانيم» و در فراز ديگري گفت «ما با اهرم عقلانيت، منطق و تدبير در مقابل ديگران حاضر مي شويم و مذاکره را به نفع طرفين مذاکرات و بلکه منطقه و جهان دانست و البته به حق و قاطعانه در کسوت منتخب مردم و مدافع حقوق ملت در حضور نمايندگان مجلس گفت «براي ما خط قرمزها قابل عبور نيست حقوق ملت ايران خط قرمز ماست، منافع ملي خط قرمز ماست و از جمله آن حقوق هسته اي در چارچوب مقررات بين المللي و غني سازي در خاک ايران است» و افزود «ايران همانند همه کشورهاي ديگر است ما در هيچ شرايطي حاضر به تبعيض نيستيم جمهوري اسلامي ايران و ملت ايران از حقوق قانوني خود بايد برخوردار باشد».

۷ - و نکته پاياني اين که همانطور که رهبر فرزانه انقلاب فرمودند «کشور ما از اين مذاکرات ضرر نمي کند چرا که يا اين مذاکرات به نتيجه قابل قبولي مي رسد که در آن صورت مراد حاصل است و يا مذاکرات به نتيجه نمي رسد که در اين صورت حداقل حاصل مذاکرات اين است که ظرفيت تحليلي جامعه و ملت ما گسترش پيدا مي کند» و يا به قول دکتر روحاني حداقلش اين است که نقش و جايگاه ايران در منطقه و جهان ظهور و بروز بيشتري مي يابد و اين که افکار عمومي جهان قانع مي شود که ايران لجبازي نمي کند و ايران مي خواهد با منطق با دنيا مواجه شود.

۸ - اما انصافاً بايد از تلاش بي وقفه تيم مذاکره کننده هسته اي و خصوصاً دکتر ظريف که با برنامه اي منسجم و هدفمند و حساب شده براي دفاع از حقوق ملت و گرفتن بهانه از دست دشمن در اين مذاکرات پيچيده، حساس، سرنوشت ساز و نفس گير در مقابل شش کشور صاحب نفوذ جهان حاضر شدند از صميم دل قدرداني کرد و از اين فرزندان انقلاب و رهبري که دلسوزاني آگاه و پيگير و آشناي به کار هستند صميمانه تشکر کرد و خدا قوت گفت. خدا يارشان باشد و خدمات صادقانه همه خدمتگزاران به اين کشور و مردم را به کرمش قبول فرمايد.

محمود فرشیدی در مطلبی که با عنوان«تكليف ناشناخته!»در ستون سرمقاله روزنامه رسالت به چاپ رساند اینگونه نوشت:

در تقويم ساليانه الهي، ساعات، روزها و ماههايي خاص و بابرنامه هايي ويژه در نظر گرفته شده است تا انسانها با بهره‌مند شدن از اين فرصت هاي پربركت، جانهاي خويش را در زلال معنويات شستشو دهند و در مدرسه زندگي و كلاس تعالي، براساس برنامه‌هاي تربيتي خداوند، راه رشد و تكامل را طي كنند. برنامه هايي كه برخي براي ساعات نيمه شب و سحر، برخي براي شب قدر و روز عيد فطر و ايام حج و برخي براي ماه مبارك رمضان و امثال آن، دستورات و اعمالي را ارائه مي كنند و بي ترديد يكي از شكوهمندترين و شاخص ترين آنها،‌ برنامه هاي ايام بزرگداشت حماسه‌ بي بديل كربلاست؛حماسه اي كه در عين حال جلوه اي از درياي بيكران محبت خداوند نسبت به بندگان خويش است و خداوند مهربان با ترسيم جانگدازترين صحنه شهادت و رنج و اسارت عزيزترين اولياي خود، راه نجاتي براي هدايت تمامي انسانها، فراروي بشريت در همه دورانهاي گشوده است، چندان كه هيچ فطرت پاك و انسان متعارفي در سراسر جهان نيست كه با شنيدن گوشه اي از ماجراي عاشورا، متاثر نشود و در برابر اين همه عزت و عظمت روح وايثار و حق طلبي سر تعظيم فرود نياورد و در روزگاري كه فرياد مظلوميت شيرخواره‌اي شش ماهه، فراتر از زمان و مرزهاي جغرافيايي در گستره جهان طنين افكنده است. چه سفيه و ساده انديش هستند سلطه طلبان جنايتكار امروز جهان كه همانند يزيد و عواملش، تصور مي كنند مي توانند در برابر اين توفان ظلم ستيز ايستادگي كنند.

اما محرم در عين آنكه ماه نمايش شور حسيني است، ماه تبلور شعور حسيني نيز هست و حضرت سيد الشهدا(ع) در تبيين فلسفه قيام خويش فرمود: "هدف من اصلاح امور در امت جدم مي باشد" و در توضيح اين "اصلاح" فرمود:‌ "مي خواهم امر به معروف و نهي از منكر كنم" يعني امام حسين(ع) با تمسك به واجب امر به معروف و نهي از منكر فلسفه قيام خويش را توضيح مي دهد و در عين حال مي خواهد همگان را از خواب غفلت و بي تفاوتي و عدم احساس تكليف بيدار كند. اما سئوال اين است كه امر به معروف و نهي از منكر با اين همه ظرفيت اجتماعي و عظمتي كه دارد تا چه اندازه امروز براي جامعه ما شناخته شده است؟ و اين واجب بعضا فراموش شده، آنچنان كه بايد تبيين نشده و اين واجب گاه كمرنگ تر از مستحب در مقام عمل! كه از واجبات ضروري اسلام مي باشد و منكر آن كافر به حساب مي‌آيد(1) چه جايگاهي در فرهنگ سياسي - اجتماعي كشور دارد؟

واقعيت آن است كه به دليل كاربرد سرنوشت سازش، اين امر واجب بيش از بسياري از امور ديگر، در دوران حكومت هاي ظالم موردتحريف و فراموشي قرار گرفته است و بنابراين مسئله اول آن است كه در روشنگريها، سخنراني‌ها، رساله هاي عمليه و رسانه ها، جايگاه امر به معروف و نهي از منكر، در جامعه احيا شده و احكام اسلامي آن براي مردم بيش از پيش بيان شود.مرحوم شيخ حر عاملي در جلد يازدهم كتاب وسايل الشيعه، قريب هشتاد مورد از منكرات حرام را نام مي برد؛ از كم فروشي وعهدشكني ودروغگويي و غيبت گرفته تا سحر و جادو و آرايش زنانه مردان و رياست طلبي وياري ظالم و...(2)اما بي ترديد تكليف افراد جامعه در برابر منكرات گوناگون و براي احياي معروف هاي متفاوت، يكسان نيست زيرا از طرفي افراد در جامعه داراي درجات متفاوتي مي باشند و طبعا به نسبت مسئوليتي كه دارند تكليف بر عهده آنان است. و از طرف ديگر همچنان كه گناهان درجات متفاوت و واجبات مراتب مختلف دارد،علي الاصول نهي از منكرات و امر به واجبات نيز مراتب و درجاتي دارد.حضرت سيد الشهدا(ع) فرموده است: "خداوند، كارهاي بزرگ را دوست دارد و از كارهاي كوچك كراهت دارد."(3) روشن است كه اين تعبير بلند در مقامي است كه انسان مجبور به انتخاب يكي از دو كار كوچك يا بزرگ مي باشد و لذا خود آن حضرت نيز بزرگترين اقدام را برگزيد يعني تنها براي احياي نماز يا احياي روزه يا احياي حج يا احياي زكات قيام نكرد بلكه براي امري قيام كرد كه برپا دارنده همه اينهاست يعني حكومت و ولايت و حتي انجام فريضه امر به معروف و نهي از منكر را بر به جاي آوردن مراسم حج اولويت داد تا روشن كند كه برپايي حكومت حق بزرگترين امر به معروف و مقابله با حكومت ظلم، مهمترين نهي از منكر مي باشد.

هر چند علماي اسلام، رعايت اصل تقيه را در عمل به واجب امر به معروف و نهي از منكر، ضروري دانسته اند اما درباره منكري كه به دين ضرر نمیرساند گفته اند ايمني از ضرر شرط نيست(4) و امروز كدام معروف، حياتي‌تر از تقويت نظام اسلامي وجايگاه ولايت فقيه مي باشد كه مي تواند موجب تقويت اسلام در جهان شود؟! و كدام  منكر را حرام تر از تضعيف  جايگاه نظام اسلامي و ولايت فقيه مي توان برشمرد؟ آيا برخي خواص و سياستمداران كهنه كار كه سخن از گرايش به آمريكا و نظام سلطه جهاني به ميان مي آورند اين حديث امام رضا(ع) را نشنيده و نخوانده اند كه فرمود: هر كس با دشمنان خدا دوستي كند و آنان را به سرپرستي بگيرد، با دوستان خدا و در نتيجه با خداوند دشمني كرده است و لذا حق خداوند است كه او را در آتش جهنم وارد نمايد.

البته غفلت برخي خواص از ايفاي مسئوليت سرنوشت ساز خويش در تحكيم جايگاه نظام اسلامي و ولايت فقيه، مسئوليت را از يكايك افراد جامعه سلب نخواهد كرد و مانع آنان در عمل به اين وظيفه به عنوان عالي‌ترين مرتبه امر به معروف و نهي از منكر نخواهد شد. كما اينكه تاكنون نيز چنين بوده است و مردم براساس شناخت و باوري كه داشته اند همواره هوشيارانه و عاشقانه حامي انقلاب اسلامي و رهبر فرزانه خويش بوده و از حماسه عاشورا و عملكرد "خواص" بي بصيرت آن دوران، درس عبرت گرفته اند.

ستون سرمقاله روزنامه وطن امروز به مطلبی با عنوان«چرا توافق نشد؟»به قلم مهدی محمدی اختصاص یافت که در زیر میخوانید:


مذاکرات ژنو شکست نخورد بلکه بدون دستیابی به نتیجه‌ای که بتوان نام آن را توافق گذاشت، پایان یافت. تحلیل دقیق اینکه چرا در مذاکرات توافقي حاصل نشد، مستلزم مطلع بودن از ریز مذاکرات است. با اطلاعات فعلی که عمدتا بر تحلیل آنچه در منابع آشکار گفته شده استوار است، تنها می‌توان نتایج کلی گرفت. برخی از این نتایج اما آنقدر مهم است که لازم باشد اندکی درباره آن تامل کنیم.اصلی‌ترین دلیل احتمالا این بوده است که دو طرف حس می‌کردند هنوز به معامله‌ای آنقدر متوازن که حس برد را به همه طرف‌ها منتقل کند، نرسیده‌اند. به نظر می‌رسد 4 مانع اصلی منجر به این وضعیت شده است:

1- مانع اول این است که دولت آمریکا و بقیه اعضای 1+5 مایل نیستند این موضوع را روشن کنند که در توافق نهایی غنی‌سازی 5 درصد در ابعاد صنعتی را در ایران خواهند پذیرفت یا نه. در واقع ایران خواهان آن بوده است که در همین توافق مقدماتی روشن شود که آمریکا در حین مذاکره درباره توافق نهایی حق غنی‌سازی ایران را بالکل انکار نخواهد کرد. به نظر می‌رسد 1+5 مایل به تعیین تکلیف این موضوع در مقطع فعلی يا حتی روشن کردن موضع خود درباره آن نیست. این امر دو دلیل می‌تواند داشته باشد؛ دلیل اول این است که آمریکایی‌ها واقعا فکر می‌کنند برای پذیرش این موضوع به مذاکرات بیشتر در فضایی مثبت‌تر نیاز دارند که انجام برخی اقدامات اعتمادساز می‌تواند آن را به‌وجود بیاورد. این دیدگاه به عقیده من زیاده از حد خوشبینانه است. حداقل این است که اگر مشکل آمریکا برای پذیرش غنی‌سازی در ایران، نبود فضای مثبت است، می‌تواند همین را صریح و روشن اعلام کند. اما می‌بینیم که مقام‌های دولت آمریکا به‌طور کاملا حساب شده و برنامه‌ریزی شده از به کار بردن اصطلاح غنی‌سازی حین صحبت درباره برنامه صلح‌آمیز هسته‌ای ایران اجتناب می‌کنند.

 دیدگاه بدبینانه یا درست‌تر بگویم واقع‌بینانه این است که آمریکا اساسا قصد ندارد در توافق نهایی غنی‌سازی ایران را ولو در حد 5 درصد بپذیرد و پس پرده به اسرائیل قول داده است که در هرگونه توافق نهایی با ایران که منجر به تعدیل اساسی تحریم‌ها می‌شود، غنی‌سازی وجود نخواهد داشت. این موضعی است که فرانسه صریحا اتخاذ می‌کند و آمریکا هم با آن موافق است با این تفاوت که آمریکایی‌ها صراحت لهجه کسی مانند فابیوس را ندارند. تا وقتی که آمریکا در موضع غنی‌سازی صفر ایستاده باشد، بدون تردید هیچ معامله‌ای شکل نخواهد گرفت و اکنون زمانی است که آمریکا باید در این مورد تصمیم بگیرد. این مساله‌ای نیست که نیاز به مذاکره بیشتر داشته باشد، مذاکرات به اندازه کافی انجام شده و دیدگاه‌ها و استدلال‌های دو طرف مشخص است. آنچه اکنون باید انجام شود تصمیم‌گیری سیاسی است که باید در واشنگتن انجام شود نه تهران.

2- دومین عامل که من حس می‌کنم مانع نهایی شدن توافق شده این است که آمریکا حاضر نیست در گام اول تعدیلی در تحریم‌های بانکی و نفتی اعمال کند و در گام آخر هم، آمریکا باز به تعدیل تحریم‌ها فکر می‌کند نه برچیدن زیرساخت حقوقی تحریم‌ها.یک جنبه از موضوع برای ایران این است که وقتی آمریکا در گام اول نگرانی خود را از آنچه خود نامش را توان گریز هسته‌ای ایران گذاشته رفع می‌کند – و واقعا هم امتیازهایی که ایران روی میز گذاشته امتیازهای بسیار بزرگی در این حوزه است- چرا نباید آمریکا بخواهد در گام اول نگرانی‌های فوری ایران را که عمدتا متمرکز بر تحریم‌های بانکی و نفتی است رفع کند؟ چرا نگرانی‌های فوری آمریکا مهم است اما نگرانی‌های فوری ایران مهم نیست؟ آیا به این روش می‌توان به یک معامله برد- برد رسید و حسن‌نیت متقابل ایجاد کرد؟ بدون شک تعدیل تحریم‌ها در حوزه طلا و فلزات گرانبها، پتروشیمی، خودرو، قطعات هواپیما و دارایی‌های مسدود شده ایران بی‌ارزش نیست ولی چرا ایران باید امتیازهایی گرانبها به آمریکا بدهد و در مقابل امتیازهایی با ارزش متوسط دریافت کند؟ چیزی که آزاردهنده‌تر است این است که آمریکا مدام اعلام می‌کند تعدیل تحریم‌های بانکی و نفتی را برای مذاکرات نهایی نگه داشته است.

سوال این است: وقتی ایران در همین توافق مقدماتی و اعتمادساز نگرانی‌های آمریکا درحوزه غنی‌سازی 20 درصد، تعداد و نوع ماشین‌ها، همکاری با آژانس، ذخایر مواد و... را رفع می‌کند، به چه دلیل آمریکا اصرار دارد که تحریم‌های اصلی را برای مذاکرات بعدی نگه دارد؟ در واقع اصلی‌ترین مساله که عامل بدبینی مفرط در طرف ایرانی است این است که آیا آمریکا تحریم بانک و نفت را نگه داشته تا در گام آخر خواهان توقف غنی‌سازی 5 درصد در ایران شود؟ اگر آری، که تکلیف روشن است و اگر نه، پس چرا آمریکا اصرار دارد که در این حوزه کوتاه نیاید و دائم آن را به مذاکرات اصلی در آینده احاله می‌دهد؟

3- سومین مانع این است که اکنون کاملا روشن شده گروه 1+5 به عنوان یک طرف مذاکره‌کننده آنقدر منسجم نیست که بتوان با آن به یک توافق نهایی رسید. تا امروز تقسیم کار درونی این‌گروه بیشتر مبتنی بر ایجاد مکانیسم‌هایی برای فشار بر ایران بوده است گویی که اعضای 1+5 هرگز توافق با ایران را تمرین نکرده‌اند. نخستین مشکل 1+5 تفاوت اهداف و خطوط قرمز آنها در مذاکرات است. آمریکا اکنون بسیار عملگراتر از طرفی مانند فرانسه است که با موضوع کاملا ایدئولوژیک برخورد می‌کند. مشکل دوم این است که میزان تاثیرپذیری آنها از لابی‌های بیرونی هم یکسان نیست. اکنون فرانسه به عنوان نماینده اسرائیل در مذاکرات حاضر شده در حالی که آمریکا تلاش می‌کند نوعی فاصله حداقلی را با آن حفظ کند. سومین و مهم‌ترین مساله اما این است که به نظر می‌رسد با وجود واقعی بودن برخی اختلافات، این موضوع را از حدی بیشتر نباید جدی گرفت. تحلیل واقع‌بینانه‌تر این است که فرض کنیم بیش از 20 درصد این اختلافات واقعی نیست و 80 درصد بقیه نوعی تقسیم کار پنهان میان اعضای 1+5 است که هدف از آن گرفتن حداکثر مقدار امتیاز از ایران و واگذار کردن امتیازهای حداقلی است.

 از ابراز خشنودی کری از مواضع فابیوس در جمع خبرنگاران می‌توان فهمید که آمریکا چندان هم از اینکه فرانسه این بار در نقش پسر بد ظاهر شده ناراضی نیست و بسا خود این نقش را به فرانسه واگذار کرده باشد. علت هم این است که آمریکایی‌ها تصور می‌کنند ایران نیازمند توافق است و بشدت از به نتیجه نرسیدن می‌ترسد. تحت این شرایط آیا عجیب است که گروه 1+5 تلاش کند با ترتیب دادن نمایش‌هایی از این دست، ایران را به واگذاری امتیازهای بیشتر بویژه در دو حوزه سرنوشت مواد هسته‌ای و رآکتور اراک وادار کند؟ غربی‌ها اکنون سعی می‌کنند به ایران بگویند نتیجه سرسختی بیشتر به خطر افتادن مذاکرات است اما تیم ایران باید بداند آمریکا هم خواهان شکست مذاکرات نیست و بنابراین نتیجه سرسختی بیشتر، معامله بهتر خواهد بود.

«وقتي كودتاچيان قاضي مي‌شوند»عنوانی است روزنامه جمهوری اسلامی در ستون سرمقاله روزنامه ی خود به چاپ رساند:


حسني مبارك، ديكتاتور مخلوع مصر گفته است ژنرال عبدالفتاح السيسي تنها كسي است كه مي‌تواند مصر را نجات دهد. وي اين سخن را در شرايطي به زبان آورده كه تظاهرات و تحركات سياسي اخوان المسلمين در مصر كه اين روزها در اعتراض به محاكمه محمد مرسي رئيس‌جمهور بركنار شده مصر جلوه بيشتري يافته، به كودتاچيان فهمانده است كه عبور از جماعت اخوان در اين كشور كار چندان ساده‌اي نيست.نظاميان حاكم بر مصر، اولين جلسه محاكمه مرسي را برگزار كردند تا نشان دهند هيچگونه قصد عقب نشيني ندارند و براي بازگرداندن حاكميت به عناصر طاغوتي رژيم گذشته مصمم هستند.اگرچه محمد مرسي و حزب اخوان المسلمين در طول يكسالي كه در قدرت بودند عملكرد مطلوبي نداشتند و بر سياست‌هاي داخلي و موضع گيري‌هاي خارجي آنها انتقادهاي جدي وارد بوده است ولي اين مسئله، هرگز توجيهي براي اقدام غيرقانوني كودتاچيان مصر نمي‌تواند باشد. متأسفانه مجامع جهاني مدعي مردم سالاري و حقوق بشري در برابر اين كودتا و قانون شكني آشكار سكوت كرده و در روزهاي اخير به حمايت‌هاي علني از كودتاچيان روي آورده‌اند. در اين ميان هر روز كه مي‌گذرد نشانه‌هاي روشن‌تري از دست داشتن دولت‌هاي استعمارگر و در رأس آنها آمريكا از كودتاي مصر و روي كار آمدن نظاميان آشكار مي‌شود.

هر چند آمريكا تاكنون از تاييد رسمي حكومت مصر سخن نگفته است ولي سفر هفته پيش جان كري وزير خارجه آمريكا، مفهومي جز به رسميت شناختن دولت جديد مصر ندارد به ويژه اينكه در اين سفر، جان كري نه تنها هيچ صحبتي درباره مرسي و حكومت قبلي مصر كه با رأي مردم به قدرت رسيده بود نكرد بلكه حمايت آمريكا را از "نقشه راه" كه توسط نظاميان ترسيم شده است اعلام نمود.آمريكا از ابتدا هم از روي كار آمدن اخوان المسلمين در مصر ناخشنود بود ولي براي حفظ ظاهر قضيه، تلاش مي‌كرد اين مخالفت را علني نكند. واقعيت اين است كه آمريكا تا جائي به شعارهاي خود در دفاع از دمكراسي پايبند است كه منافع اين كشور و متحد منطقه ايش، رژيم صهيونيستي را تهديد نكند. مصر نيز از اين قاعده مستثني نبوده است و حمايت‌هاي لفظي از حكومت مرسي و همچنين اعتراض به سرنگوني حكومت محمد مرسي، تنها نمايشي براي دور زدن قوانين داخلي آمريكا در مخالفت با كودتاهاي نظامي و افكار بين‌المللي بود تا اينكه وانمود شود آمريكا كشوري است كه حامي آزادي‌هاي دموكراتيك در جهان است.

بديهي است مصر، براي آمريكا و رژيم صهيونيستي از لحاظ جايگاه جغرافياي سياسي از اهميت بسيار بالايي برخوردار است و طبيعي است كه واشنگتن براي ايجاد شرايطي كه موجوديت رژيم صهيونيستي را دچار خطر نكند و استراتژي منطقه‌اي آمريكا را دچار مشكل نكند، از هيچ تلاشي فروگذار نخواهد كرد.از سوي ديگر آمريكا با ارتش مصر مناسبات طولاني مدت دارد. آمريكايي‌ها براي اينكه ارتش مصر را كه بزرگترين ارتش عربي اسلامي همجوار با رژيم صهيونيستي در دايره نفوذ خود داشته باشند ميلياردها دلار هزينه كرده‌اند. واشنگتن در طول 40 سال گذشته نزديك به 45 ميليارد دلار در ارتش مصر سرمايه‌گذاري كرده و ساده‌انديشي است اگر تصور شود آمريكا اين مبلغ هنگفت را براي حمايت از دموكراسي هزينه كرده باشد. قضاياي اخير نيز مسائل را كاملاً روشن كرده است. دولتمردان آمريكائي پس از اتفاقات اخير و سرنگون كردن دولت منتخب مرسي توسط نظاميان كه آشكارا يك كودتاي نظامي بود، هرگز حاضر نشدند از لفظ كودتا براي تحولات مصر استفاده كنند.

براي آمريكا و رژيم صهيونيستي، ملاك حكومت در مصر، پايبندي آنها به پيمان سازش كمپ‌ديويد است و اين يك اصل تغييرناپذير مي‌باشد. اخوان المسلمين مصر نيز زماني كه توانست در انتخابات پيروز شود و بر مسند قدرت بنشيند، بر اين حساسيت آمريكا كاملاً واقف بود و تلاش كرد با تاكيدهاي مكرر بر حمايت از كمپ ديويد، واشنگتن را از توطئه عليه حكومت اخواني‌ها برحذر دارد غافل از اينكه دولتمردان واشنگتن به اين ترفند اخواني‌ها پي برده بودند و اساساً، حاكميت يك حزب اسلام گرا براي آنها، با همه اقدامات اغوا كننده، قابل هضم نبود.اساساً آمريكا برخلاف تبليغات و هياهوهايي كه در چند سال اخير به راه انداخته است هرگز خواستار برقراري دموكراسي در جهان عرب نيست و نخواهد بود، به ويژه در كشورهايي كه در همسايگي سرزمين‌هاي اشغالي باشند، علت آن نيز روشن است، چرا كه دموكراسي به معناي حاكميت ملت هاست و ملت‌هاي عرب و مسلمان هم جوار با فلسطين، و در رأس آنها، مصر هرگز اشغالگري صهيونيستها را نمي‌پذيرند و زيربار توهين آنها به مقدسات اسلامي و عربي در بيت‌المقدس و تصاحب دائمي سرزمين فلسطين، نخواهند رفت.

حكومت موقت مصر، نشان داده است كه با استمرار پيمان سازش با صهيونيستها مسئله‌اي ندارد، مخالف فعاليت و قدرت گيري جريان‌هاي اسلامي است و از گروههاي فلسطيني حمايت نمي‌كند و همين موارد براي اينكه خاطر آمريكا و رژيم صهيونيستي را از حكومت جديد راحت سازد كافي است.دولت جديد مصر در اولين گام براي خارج ساختن تل آويو از نگراني از فعاليت گروههاي مبارز فلسطيني در مصر جلوگيري كرد، با حماس قطع رابطه كرد و تونل‌هايي را كه فلسطيني‌ها با مرارت و دشواري احداث كرده بودند تا مختصر كمك‌هايي از مصر وارد فلسطين شود به كلي نابود كرد.يكي ديگر از انتقاداتي كه هم مردم مصر و هم مردم منطقه به اخواني‌ها دارند اعتماد و اتكاء آنها به آمريكا بود كه اكنون ضربه آن را مي‌خورند. اخواني‌ها با هدف انحصار قدرت در مصر، و به جاي تكيه بر ملت و لحاظ كردن خواسته‌هاي اصولي و اقتصادي مردم، به حمايت آمريكا دل بستند، ولي در نهايت همانگونه كه مشاهده مي‌شود آمريكا از پشت به آنها خنجر زد. دولتهاي عرب منطقه نيز كه عمدتاً سرسپرده آمريكا هستند و قبلاً خود را طرفدار آنچه ملت مصر انتخاب كند قلمداد مي‌كردند پس از سرنگوني دولت مرسي توسط كودتا به سرعت تغيير موضع دادند بطوري كه عربستان اولين كشوري بود كه به نظاميان كودتاچي تبريك گفت.

در چنين شرايطي است كه حاكمان جديد مصر كه با زور و قلدري حكومت منتخب مردم مصر را سرنگون كردند و صدها نفر را به جرم اعتراض به كودتا به خاك و خون كشيدند، اكنون به جاي اينكه در جايگاه متهم مورد مؤاخذه قرار بگيرند و محاكمه شوند، محمد مرسي و دولتمردان وي را كه حاكمان قانوني مصر هستند به پاي ميز محاكمه كشانده‌اند و گستاخانه از احتمال صدور حكم حبس ابد و حتي اعدام براي مرسي سخن به ميان مي‌آورند. شايد آنها بتوانند در كوتاه مدت به اين خواسته خود جامه عمل بپوشانند، ولي ملت مصر قطعاً در دراز مدت حاكميت نظاميان را تحمل نخواهد كرد.

روزنامه دنیای اقتصاد مطلبی را از رضا بخشیانی با عنوان«نگاه راهبردی به «دیپلماسی اقتصادی» »در ستون سرمقاله خود به چاپ رساند و به مفاهیمی که مورد توجه جدی سیاستگذاران و محققان اقتصادی بوده است اشاره کرده:


در نیمه نخست قرن بیستم، فضای فعالیت اقتصادی، فضایی بسته و محدود به توانمندی‌ها و ظرفیت‌های داخلی هر کشور یا منطقه بود. عمده نیازهای غذایی و کالایی یا از طریق تولیدات داخلی هر کشور یا از مسیر تبادل با مناطق نزدیک و همسایه برطرف می‌شد. در چنین فضایی، بحث ثبات و امنیت کمتر به مسائل اقتصادی گره می‌خورد و قدرت نظامی به عنوان یک ابزار امنیتی، تنها به مثابه وسیله‌ای برای توسعه قدرت و نفوذ در سرزمین‌های مجاور شناخته می‌شد.اما امروزه به دلیل پیشرفت فناوری و توسعه ارتباطات، فضای فعالیت اقتصادی، فضایی بین‌المللی است. در این فضا، رشد و پیشرفت اقتصادی هر کشوری، وابستگی جدی به رشد و پیشرفت سایر کشورها دارد. سطح رفاه هر جامعه‌ای ارتباطي مستقیم با توانمندی آن جامعه در تولید محصولات با سطح فناوری بالاتر و ارائه آن در بازارهای بزرگ منطقه‌ای و بین‌المللی پیدا کرده است. کشورها به جای آنکه از طریق نبردهای نظامی اقدام به تصرف خاک یکدیگر کنند، وارد نوعی رقابت یا نبرد اقتصادی شده‌اند که هدف از آن کسب سهم بیشتر از بازار بزرگ جهانی است. به همین جهت امروزه ابزار دیپلماسی، نقشی جدی در توسعه مناسبات اقتصادی یافته و کشورهایی که توانسته‌اند از این ابزار به خوبی بهره ببرند، فرصت‌های اقتصادی بزرگ‌تری برای کشور خود فراهم کرده‌اند. برای مثال، شناسایی بازارهای جدید و نوظهور، آینده پژوهی در رابطه با فناوری‌های در حال توسعه، رصد تحولات اقتصاد بین‌الملل و موارد فراوان دیگر به‌رغم ماهیت بعضا اقتصادی خود، جهت کسب موفقیت، نیازمند به‌کارگیری ظرفیت‌های دیپلماتیک است.

به همین جهت مفاهیمی چون «دیپلماسی اقتصادی»، «دیپلماسی فناوری» و امثال آن طی دو دهه گذشته، مورد توجه جدی سیاستگذاران و محققان اقتصادی قرار گرفته است. خلاصه آنکه امروزه دیگر تعاریف گذشته از مفاهیمی همچون امنیت و ثبات در شرایط جدید کاربرد ندارد و امنیت و ثبات هر کشور تا حد زیادی در گرو اقتدار اقتصادی و فناورانه آن کشور است. اقتدار اقتصادی و فناورانه نیز محصول بهره‌گیری از فرصت‌های منطقه‌ای و جهانی است، مثلا برای تولید یک محصول مانند خودرو، نیازی نیست تا تمامی قطعات آن در داخل کشور تولید شود، بلکه می‌توان هر جزء آن را با توجه به مزیت‌های فناورانه و دستمزد نیروی انسانی متخصص، در کشورهای دیگری تولید کرد و در نهایت تمامی قطعات را در کشوری که دستمزد کارگران در آن پایین‌تر است، مونتاژ کرد. از همین جا می‌توان دریافت راهبردهایی چون جایگزینی واردات یا خودکفایی در تولید که در گذشته به عنوان یک ارزش و یک عامل تقویت‌کننده اقتدار اقتصادی مورد توجه قرار می‌گرفت، امروز دیگر واجد چنین اهمیتی نیست؛ بلکه به دلیل آنکه زمینه کاهش تبادلات و تعاملات منطقه‌ای و جهانی را فراهم می‌سازد، می‌تواند به عنوان یک عامل تهدیدزا برای امنیت و ثبات کشورها قلمداد شود.

در مقابل، راهبرد «وابستگی متقابل» که به معنای گره زدن منافع اقتصادی دوجانبه و چندجانبه در سطح منطقه و جهان است، در کانون توجه سیاستگذاران قرار گرفته است. بر پایه این راهبرد، وابسته‌سازی منافع دو یا چند کشور در حوزه‌های مختلف اقتصادی، سبب می‌شود تا ثبات و امنیت هر کشور از سوی سایر کشورها نیز واجد اهمیت باشد و هرگونه اقدامی که سبب تضعیف امنیت و ثبات یکی از کشورها شود- مانند تهدید نظامی توسط یک قدرت خارجی- مورد مخالفت جدی سایر کشورها قرار گیرد. برای مثال، فرض کنید ایران به عنوان کشوری که گندم و برنج نقش مهمی در سبد غذایی اش دارد، سالانه بخش مهمی از تولید گندم و برنج کشور پاکستان را- که سهم قابل‌توجهی از اشتغال نیروی کار و صادرات این کشور را به خود اختصاص می‌دهد- خریداری کرده و در مقابل سهمی از گندم و برنج تولیدی خود را به کشور عراق- به عنوان یک بازار جذاب و رو به گسترش- صادر کند.

چنین تبادل سه‌جانبه‌ای ضمن بهره‌مند ساختن هر سه طرف از منافع این مبادله، به دلیل شکل‌گیری وابستگی متقابل، این انگیزه را در هر سه کشور به وجود می‌آورد که در سایر حوزه‌های راهبردی- مانند مقابله با تروریسم- نیز با یکدیگر تعامل نزدیکی داشته باشند.بنابراین در جهان امروز، دیگر نمی‌توان امنیت و اقتدار کشورها را صرفا محصول قدرت نظامی و محدود به ظرفیت‌های داخلی آنان دانست، بلکه آنچه بیش از پیش پایه‌های قدرت و اقتدار کشورها را مستحکم می‌سازد، توانمندی اقتصادی و فناورانه آنها در تعامل با سایر کشورها به منظور نفوذ بیشتر در بازارهای منطقه‌ای و جهانی است؛ هدفی که جز با بهره‌گیری از ابزارهای توانمند حوزه دیپلماسی محقق نخواهد شد.

دکتر محمد مهدی مظاهری در مطلبی که با عنوان«ضرورت‌هاي مذاكره هسته‌اي»در ستون یادداشت اول روزنامه تهران امروز به چاپ رساند این چنین نوشت:

با روي كار آمدن دولت جديد در ايران چشم‌انداز آينده كشور در بسياري از حوزه‌ها تغيير كرده است. يكي از مهم‌ترين اين موارد سياست خارجي و پرونده هسته‌اي است. به نظر مي‌رسد اجماع داخلي و خارجي كارشناسان سياسي برآن است كه فرصت جديدي براي حل موضوع هسته‌اي فراهم آمده است.هرچند حل موضوعي كه بيش از يك دهه يك چالش بين‌المللي با طرف‌هاي درگير متعدد بوده است و علاوه بر آن دو طرف اصلي آن يعني ايران و ايالات متحده سابقه سه دهه خصومت و تنش تند بر سر حوزه‌هاي مختلف دارند كار بسيار دشواري است. اما مذاكرات نيويورك و ژنو نشان داد كه شناخت درست و مذاكره موفق و اصولي مي‌تواند رسيدن به توافق را تسهيل كند. عبور از اين چالش‌ها و گام بر داشتن در مسير كاستن از تنش و حل شدن تدريجي موضوعات، مستلزم رعايت برخي پيش‌فرض‌ها و شناسايي نقاط ضعف و عواملي است كه مانع توافق است. بر خي از اين الزامات را چنين مي‌توان بر شمرد:

1 - انسجام داخلي و وحدت رويه: جامعه ما در بعضي ابعاد داخلي دچار پراكندگي مديريت در نهادهاي تصميم‌گيري است. مسئله هسته‌اي به‌رغم اينكه درست به همين منظور از وزارت خارجه به شوراي امنيت منتقل شد اما در دولت پيشين دچار اختلاف در موضع‌گيري شد و نمونه‌هايي از اين اختلافات در فضاي رسانه‌ها انتشار يافت و همگان از آن خبردار شدند. دولت جديد مي‌بايست با يكپارچه‌سازي جهت‌ها و مواضع سياست خارجي، چنان كه در ماه‌هاي اخير نشان داده، به سمت يكدستي و هماهنگي برود. اين امر موجب مي‌شود تا نهادهاي مختلف تلاش‌هاي يكديگر را خنثي نسازند.

2 - ديپلماسي عمومي: با تعميق دموكراسي و اهميت و قدرت روزافزون افكار عمومي در جهان جديد، ديپلماسي عمومي ديگر ژست بين‌المللي نيست، بلكه تبديل به يكي از ابزارهاي پيشبرد منافع ملي شده است. لذا وزير خارجه به خوبي اهميت اين موضوع را دريافته و با استفاده از ابزارهاي جديد رسانه اي، نوعي ديپلماسي عمومي را در خدمت منافع ملي قرار داده است. اما براي پايداري و تاثيرگذاري اين موضوع توجه به دو نكته ضروري است: نخست مسئله انسجام و وحدت رويه است. پيام‌هاي آشتي‌جويانه‌اي كه دولت تدبير و اميد در فضاي بين‌المللي منتشر مي‌كند، نبايد درگير همزماني با ارائه سيگنال‌هاي متفاوت و راديكال از سوي گروه‌ها و افراد مخالف شود. نكته دوم اينكه بايد متوجه محدوديت توانايي ديپلماسي عمومي بود و براي آن فقط نقش همواركننده راه توافق را در نظر گرفت نه بيش از آن. زيرا به ابزارهاي عيني قدرت امتياز مي‌دهند نه به اين پيام ها.

3 - خلق ظرفيت‌هاي جديد: صحنه بين‌المللي محل منازعه قدرت است و ميزان منفعتي كه هر كشور از منابع موجود مي‌برد، بر اساس ميزان قدرت هر كشوري مشخص مي‌شود.

از اين رو دولت نه تنها بايد از فرصت‌هاي فرارو به خوبي استفاده كند بلكه بايد اقدام به خلق فرصت‌ها و ظرفيت‌هاي جديد و توليد ابزارهاي قدرت كند. به عنوان نمونه، افزايش توافق و انسجام داخلي،كاهش مشكلات اقتصادي و معيشتي، كاهش تنش در منطقه با همسايگان به معناي افزايش قدرت ملي مي‌تواند موجب بالارفتن توان چانه‌زني بر سر ميز مذاكرات گردد. انتخابات رياست‌جمهوري نخستين ظرفيت بزرگ خلق شده در شرايط جديد است كه قدرت و حيثيت ملي كشور را در جهان افزايش داده است و ضروري است دولت جديد با شناخت درست فضاي بين‌المللي و ظرفيت‌هاي داخلي و منطقه‌اي ابزارهاي قدرت موثر و بيشتري را ايجاد كند تا بتواند موازنه قوا را تغيير دهد.

4 - تنظيم چارچوب‌ها بر اساس برنامه‌هاي اصولي و درازمدت: تيم هسته اي همچنان با بسته اخير خود روشن كرد به‌دنبال يك توافق اصولي و دراز مدت است. اين چيزي است كه غربي‌ها به‌دنبال آن نيستند، بلكه به‌دنبال دريافت و اعطاي امتيازات مقطعي هستند. بنابراين با پايداري اصولي بر مواضع بايد طرف مقابل را واداشت تا تن به يك توافق كلان و داراي چارچوب روشن زماني بدهد.

5 - تثبيت ميز مذاكره: نخستين هدف ايران در مذاكرات بايد تثبيت ميز مذاكره باشد. نشان دادن اراده روشن و واضح كشور براي رسيدن به توافق و اهميت مذاكرات، بدون بروز ضعف كه زمينه جسورتر شدن طرف مقابل را فراهم كند، راهي است براي تشويق طرف‌هاي ديگر به جدي‌تر گرفتن مذاكرات و انزواي هميشگي جمله تكراري و كليشه‌اي «همه گزينه‌ها روي ميز است.» براي ايران پرهيز از هرگونه اقدامي كه باعث تضعيف ميز مذاكره شود، بايد يك اصل اساسي و خدشه‌ناپذير باشد. يكي از كارويژه‌هاي انتخابات رياست‌جمهوري تقويت بي‌حرف و حديث ميز مذاكرات بود. بايد الزامات و پيامدهاي اين موضوع را به خوبي شناخت و از آن مراقبت كرد. نشان دادن اراده جدي كشور براي رسيدن به توافق به‌ويژه به صورت مستمر و پايدار در طول دوره‌هاي مداوم مذاكرات موجب ترغيب طرف مقابل براي امتياز دادن و بازبيني مواضع گذشته‌اش مي‌شود.

6 - مذاكرات غيررسمي و دو جانبه: يكي از مواردي كه در دوره‌هاي پيشين مذاكرات كمتر مورد بهره‌برداري قرار مي‌گرفت؛ گفت‌وگوهاي دو جانبه و غيررسمي به‌ويژه با طرف اصلي منازعه است. مذاكرات رسمي در اغلب موارد، محلي براي بروز دادن و آشكار‌سازي توافقات پشت پرده و مذاكرات غيررسمي هستند. و اگر توافقات دوجانبه و مذاكرات پشت درهاي بسته صورت نگيرد، اگر نتوان گفت غيرممكن است، مي‌توان گفت كه بسيار دشوار است بتوان بر سر ميز مذاكره با شش كشوري كه خود دچار اختلافات هستند به يك توافق رسيد.

روزنامه ابتکار نیز مطلبی را تحت عنوان
«پشت پرده مخالفت فرانسه»نوشته شده توسط هادی وکیلی در ستون سرمقاله خود به چاپ رساند:

روند مذاکرات هسته اي در دولت جديد به گونه اي پيش رفت که در گمان کارشناسان به ايستگاه آخر رسيده بود. حضور ناگهاني وزراي خارجه 1+ 5 در ژنو و مذاکرات نفس گير 72 ساعته، عزم طرفين بر چاره يابي و انتظار توافق را در جامعه جهاني ايجاد کرده بود ولي مع الاسف به رغم همه خوشبيني‌ها ناگهان در لحظه آخر همه چيز تغيير کرد و اين بار نه آمريکا که فرانسه پيشگام مخالفت با توافق نامه گرديد اقدامي که در گمان هيچ کارشناسي نمي‌گنجيد و ساز مخالفت فرانسه آنچنان بهت آور و باور ناپذير است که براي اين مخالفت سناريوهاي مختلفي قابل بيان مي‌باشد.

سناريوي اول: اينکه تقسيم کار بين قدرتهاي غربي صورت پذيرفته است. آمريکا خود را از رهبري مخالفت خارج کرده و نقش وکالتي را به فرانسه سپرده است. براي چنين گمانه اي مي‌توان به رويکرد آمريکا در درگيريهاي منطقه اي اشاره کرد. آمريکا پس از جنگ عراق و افغانستان و در دوره دولت آقاي اوباما با تغيير رويکرد، نقش رهبري خود در جنگ‌ها را به هم پيمانان سپرد. چنانچه در جنگ ليبي نقش فرماندهي را به فرانسه واگذار نمود و خود در نقش حمايت کننده ظاهر شد و يا اينکه چندي پيش در آستانه تهاجم غرب به سوريه نقش فرماندهي را به انگليسي سپرد و البته با مخالفت انگليسي‌ها عمليات مورد نظر ناکام ماند. حال در صحنه سياسي احتمال چنين تقسيم کاري در ارتباط با پرونده هسته اي ايران دور از واقعيت نيست.

سناريوي دوم: فرانسه خواسته است با اين ساز مخالف، قامت خود را به رخ بکشاند و استقلال خود را نسبت به آمريکا به نمايش بگذارد. تا کنون تصور بر اين بود که اروپا نقش طفيلي سياست‌هاي آمريکا را ايفا مي‌کند و اگر در منازعات بين‌الملل با آمريکا توافق صورت بپذيرد در حقيقت با کل غرب توافق شده است. در سالهاي طولاني مذاکرات 1+ 5 در پرونده هسته اي همواره اروپائي‌ها معتقد بودند که اگر مذاکره رو در رو و مستقيم بين ايران و آمريکا صورت پذيرد، شرط اصلي در حل منازعه محقق شده است. حال که اين مهم اتفاق افتاد و آمريکائيها به ظاهر کوتاه آمده اند و آماده امضاء تفاهم نامه مي‌باشند به غيرت و غرور فرانسوي‌ها بر خورده و براي اثبات هويت مستقل خود اقدام به مخالفت نموده اند.

سناريوي سوم: اينکه فرانسه اين مخالفت را به نمايندگي از رژيم صهيونيستي ايفا کرده و مي‌خواهد جلب حمايتهاي صهيونيستي، ترمزي بر سير نزولي محبوبيت آقاي اولان باشد.سناريوي چهارم: فرانسه به نمايندگي از آلمان وارد چنين فازي شده است. دليل اين احتمال اين است که آلمان نقش رهبري معنوي اروپا را بر عهده دارد و در مسئله شنود مکالمات صدر اعظم از دست دولت آمريکا عصباني است و براي رو کم کني از دولت آمريکا در صدد زور آزمايي بر آمده است. و از آنجا که اين کشور عضو دائم شوراي امنيت نيست و مخالفتش با متن توافق نامه نمي‌توانست بر قطعنامه‌هاي شوراي امنيت در خصوص تحريم‌هاي ايران تأثيرگذار باشد بر همين اساس اين نقش را به فرانسه که جزو اعضاء دائم شوراي امنيت مي‌باشد وا گذاشته است. بر اين اساس مسئله به منازعات دروني برمي گردد و بخاطر تحقيري است که اروپائي‌ها شده اند، بر مي‌گردد.

سناريوي پنجم: عربستان سعودي با امتيازات بي شمار توانسته است دولت فرانسه را بخرد و خواست نامشروع خويش را از طريق اين دولت اعمال نمايد. اين گمان با علائم و قرائن موجود مورد تأييد وبه واقعيت نزديکتر است.خلاصه هر کدام از سناريوهاي ذکر شده که دليل بر خطاي راهبردي تيم مذاکره کننده ايران نيست. بلکه راهبرد کنوني دولت باعث شده تا توپ در زمين 1+ 5 باشد و دنيا متوجه حسن نيت ايران و آمادگي و جديت کشور براي پايان بخشيدن به بحران پرونده ي هسته اي شده است. به نظر نگارنده فضاي افکار عمومي اجازه نخواهد داد که بيش از اين وقت کشي شود. بنا بر اين پيش بيني توافق اوليه در اجلاس بعدي دور از انتظار نيست. اما اتفاقات ژنو نشان داد که راه چقدر پر پيچ و مشکل و طاقت فرساست. اما اميد، کليد حرکت آينده مي‌باشد.

نگاهی می اندازیم به ستون یادداشت روزنامه حمایت که مطلبی را با عنوان«نماز سیدالشهدا (ع)الگوی جاودان عزاداران حسینی»به قلم سید محمد موسوی به چاپ رساند:


وقتی قرآن کریم در بزرگترین و کوچکترین سوره خود یعنی بقره و کوثر به صراحت بر لزوم به پاداشتن نماز تاکید کرده و آن را نشانه بارز اهل ایمان توصیف می‌کند، به یقین باید هم در مرام و سیره حسین بن علی (ع) که قرآن مجسم و ناطق است این موضوع دارای بالاترین جایگاه‌ها باشد. ظهر عاشورا در بحبوحه جنگ، یکی از یاران امام (ع) در وقت نماز نزد سیدالشهدا (ع) رفت و گفت: «یا اباعبدالله، جانم به فدایت! سپاه دشمن به تو نزدیک شده و به خدا سوگند من باید پیش از تو کشته شوم. اما دوست دارم قبل از اینکه خداوند را ملاقات کنم، نمازی را که اکنون وقتش رسیده، با تو بخوانم» امام (ع) در این هنگام سر به سوی آسمان بلند کرد و فرمود: «نماز را به یادم آوردی، خداوند تو را از نمازگزاران و ذاکران قرار دهد. آری، وقت نماز است.» آن‌گاه فرمود: «به دشمن بگویید مهلتی دهد تا نماز بگزاریم». از جمله درس‌های ماندگار حماسه عاشورا، توجه و عنایت خاص سید و سالار شهیدان و یاران با وفایش به نماز به عنوان اصیل‌ترین ارتباط میان انسان و خدا و مهم‌ترین عبادت انسان ساز است.

این حقیقت از مجموع کلمات و سیره امام (ع)، بویژه عنایت ایشان به این فریضه بزرگ الهی در برابر انبوهی از لشکریان یزیدی کاملا مشهود و هویداست.حضرت در شب عاشورا نیز در پی مأموریتی که به برادر بزرگوارشان ابوالفضل العباس(ع) می‌دهند، از دشمن فرصتی می‌خواهند نه برای رایزنی و یا تجهیز به سلاح‌های مادی بلکه برای اقامه نماز و عبادت الهی در نیمه‌های شب، چه آنکه همان نماز، نور چشم و محبوب‌ترین عمل در نزد حضرت سیدالشهداست. بنابراین بی دلیل نیست که در زیارت حضرت یکی از فرازهای مهم آن اختصاص به این موضوع دارد؛ «اشهد انک قد اقمت الصلوة» در این باره البته به لطف انبوه روایات و احادیث وارده همچنین سیره و سلوک حضرات معصومین (ع)، سخن بسیار است اما آنچه مهم‌تر است تحقق این امور در وادی عمل است چه آنکه بی شک آنان که در رفتار و زندگی خود، دستورهای خدا و توصیه‌های ائمه اطهار (ع) را مدنظر قرار می‌دهند رستگاران واقعی‌هستند و نه آنان که فقط خوب صحبت می‌کنند و گاه آن را چاشنی شعار بی عمل می‌کنند! امید آنکه ما در تبعیت و پیروی عملی از سیره مقدس سیدالشهدا (ع)، مایه خشنودی و رضایت آن حضرت باشیم و در پیشگاه حضرت باری تعالی نه در این دنیا و نه در وادی عقبی، شرمسار نباشیم.

و در آخر،علی ودایع مطلبی را با عنوان«نان سوخته فرانسوي»در ستون سرمقاله روزنامه مردم سالاری به چاپ رساند که در زیر به آن میپردازیم:
 
 مصاف ديپلماتيک فرزندان انقلاب اسلامي ايران با جامعه جهاني به سوژه داغ رسانه‌هاي جهان تبديل شده است. کشورهاي مختلف با حساسيت مذاکرات تهران با غرب را در ژنو پيگيري مي‌کنند. رويکرد ظريف و متفاوت ديپلماسي يازدهم همه معادلات در هم تنيده را به شکلي باور نکردني تحت تاثير خود قرار داده است.بسته پيشنهادي ايران در گام نخست طرف مذاکره کننده ايران را شوکه کرد و مقامات عالي رتبه آنها را بدون برنامه قبلي به ژنو کشاند. 72 ساعت چانه زني فشرده وزير امور خارجه ايران با غربي‌ها شکافي عميق در ديوار بلند تحريم‌هاي خصمانه عليه ملّت ايران ايجاد و صف بندي‌هاي جديدي تعريف کرده است.

همان طور که قابل پيش بيني بود چين و روسيه با اکراه و تاخيرآمدند. آنها در ميان بيم و اميد به مذاکرات مي‌نگرند. از يک سو اين نگراني در دل آنها وجود دارد که هرگونه تنش نظامي ميان ايران و غرب مي‌تواند به شعله ور شدن جنگي مهار نشدني در خاورميانه منتهي شود و شعله‌هاي آتش دامن آنها را نيز بگيرد. از سوي ديگر اين دو کشور که ميراث دار بلوک شرق سابق هستند به ايران منزوي و تحريم شده از سوي جامعه جهاني علاقمند هستند تا بتوانند منافع اقتصادي و حتي سياسي خود را به ايران اسلامي تحميل کنند. روسيه و چين نشان داده‌اند به عنوان معامله گراني حرفه اي در مواقع حساس با قيمتي مناسب حاضر به فروش تهران هستند.

نماينده قاره سبز کاترين اشتون وغربي‌هاي طرف مذاکره با ايران؛ بريتانيا، آلمان و در راس آنها آمريکا علي رغم اختلافات جدي با تهران تمام قد پاي مذاکره آمدند. ايالات متحده براي برقراري رابطه با ايران با احتياط و موضع گيري‌هاي دوپهلو جلو آمده است ولي در نهان جان کري خود را به آب و آتش مي‌زند تا به نمايندگي از کاخ سفيد دل ايراني‌ها را به دست آورد.در جريان مذاکرات پراميد ژنو،اين فرانسوي‌ها بودند که همه را بهت زده کردند. کت آبي‌ها که خود را مهددموکراسي در جهان مي‌دانند دست به دلالي ديپلماتيک براي اسراييل و اعراب زدند. غرب مي‌توانست با تهران به يک تفاهم تاريخي برسد اگر اليزه در راه صلح کارشکني نمي‌کرد.

فرانسوااولاند که در داخل فرانسه با بحران شديد مالي و احتمال شکست در انتخابات آينده اين کشور دست به گريبان است براي انحراف اذهان عمومي به سياست خارجي تهاجمي روي آورده است. فرمانده کت آبي‌ها در راستاي احياي امپراطوري فرانسه توجه خود را معطوف به مستعمرات اليزه کرده است. او ابتدا براي مقابله با القاعده آفريقا فرمان حمله به قلب قاره سياه را يکجانبه صادر کرد تا ظاهرا نشان داده باشد اين کشور همچنان يک قدرت نظامي محسوب مي‌شود. آنها در ميان جنگ داخلي سوريه نيز روياي ميدان داري حمله به بشار اسد را در سر مي‌پروراندند؛ فرانسه همراه با سناريوي استفاده از بمب‌هاي شيميايي توسط دمشق آماده حمله به خاک مستعمره سابق خود شده بود. گفته شده زماني که جنگنده‌هاي اين کشور در آسمان درياي مديترانه آماده حمله بودند؛ تماس تلفني باراک اوباما از واشنگتن مانع از حمله شد. مشخص نيست در مکالمه کاخ سفيد و کاخ اليزه چه گذشته اما آنچه محرز است به نوعي اولاند امروز در پي انتقام ماجراي سوريه است.

درهمين حال شايعاتي وجود دارد مبني بر ورود شرکت‌هاي اقتصادي و نفتي آمريکايي به ايران،اتفاقي که کار مطالعاتي آن از 3ماه پيش آغاز شده است،حال آن که غول‌هاي اقتصادي فرانسه همچون پژو،سيترون،رنو به همراه مشاوران نفتي، ايران را مدت‌ها پيش ترک کرده‌اند.فارغ از دلخوري شخصي رئيس جمهوري فرانسه، اقتصاد عامل مهمي در خباثت پاريس عليه تهران محسوب مي‌شود. در روزهايي که اولاند مي‌توانست تغيير موضع آمريکا را همراهي کند ترجيح داد اعراب حاشيه خليج فارس و اسراييل را همراهي کند.

فرانسوي‌ها امروز راهي را مي‌روند که ترکيه رفت و بازگشت؛ آنکارا که گمان مي‌کرد به يک ابرقدرت ديپلماتيک تبديل شده است بي مهابا به همه جا از جمله جنگ سوريه سرک کشيد اما در نهايت کباب آنها سوخت. حالا اليزه شروع به پخت نان فرانسوي براي دشمنان صلح در خاورميانه کرده است،حال آن که نان آنها هنوز نپخته سوخته است و راه به جايي نخواهند برد. اعراب و در راس آنها عربستان از چرخش آمريکا به سمت ايران به خشم آمده اند؛فرانسه با کسب حمايت آنها قصد دارد قراردادهاي نظامي کلان عملياتي کند و در اين راه حتي ناوگان دريايي خود را به خليج فارس اعزام کند.

رد پذيرش کرسي شوراي امنيت سازمان ملل از سوي رياض موضوعي نيست که از کنار آن بتوان بي تفاوت گذشت. عربستان با اقدام خود به نوعي جامعه جهاني را به چالش کشيد و حالا براساس خبرهاي منتشره سعودي‌ها قصد تحويل گرفتن موشک‌هاي اتمي خود را از پاکستان دارند و در اين ميان فرانسوي‌ها نيز قصد همراهي شورش هسته‌اي رياض را دارند.عربستان که مهد القاعده محسوب مي‌شود اين روزها تبديل به اطاق فرماندهي جنگجويان چند مليتي سلفي شده است که در بلند مدت برنامه احياي جنگ‌هاي صليبي و لشگرکشي به اروپا در سر مي‌پرورانند تا «امارت بزرگ اسلامي» را از غرب چين تا ماوراي آفريقا و از شمال تا قلب اروپا تاسيس کنند. اين موضوع کابوسي است که سازمان‌هاي اطلاعاتي و امنيتي اروپا و حتي آمريکا را يک لحظه آرام نمي‌گذارد.

از اعراب خشمگين تر ،اسراييلي‌ها هستند؛کاخ سفيد اگرچه در ظاهر و کلام به دل‌نگراني‌هاي تل آويو در سرزمين اشغالي بها مي‌دهد اما در عمل همه مسائل از نگاه آنها بر وفق مراد تهران است. بنيامين نتانياهو،مذاکرات ژنو را «معامله بزرگ» مي‌نامد و باعصبانيت در مقابل رسانه‌ها ظاهر شده و ديپلماسي ايران را «يک تفاهم بد، بد، بد» مي‌خواند و ادامه مي‌دهد «ايراني‌ها هيچ چيزي ندادند و همه چيز گرفتند، اين يک تفاهم بد است». واژگاني که ردپاي آن را در کلام وزير امورخارجه فرانسه در جريان مذاکرات ژنو به خوبي مي‌توان مشاهده کرد.صداي لرزان نخست وزير رژيم صهيونيستي شيريني ديپلماسي ظريف تيم مذاکره کننده ايراني را بيشتر مي‌کند. نتانياهو به قدري آشفته و متزلزل بود که با چهره اي پلشت در مقابل دوربين‌ها ظاهر شد تا عمق فاجعه را به صورت ناخواسته فاش کرده باشد.

در اين ميان يک سوال مطرح مي‌شود؛ چرا کابوس رژيم صهيونيستي در تهران توسط برخي رسانه‌هاي مکتوب و رسانه ملي منعکس نشد تا رسانه مساله داري همچون بي بي سي روايت گر موضوع شود.برخورد گزينشي با خبرها و تحليل‌هاي يکسويه، کارشکني‌هاي فرانسه را در جريان مذاکرات همراهي مي‌کند. در جهان غرب ديپلماسي رسانه اي به مثابه يک بازيگراستراتژيک که موفقيت ديپلمات‌ها راتضمين مي‌کند،نگريسته مي‌شود. آزادي بيان و تفسيرآزادانه مباحث موضوعي است که بايد محترم شمرده شود اما سانسور و انعکاس هدفمند خبرها موضوعي است که اعتماد مخاطبين را نابود مي‌کند و نگاه آنها را به سوي رسانه‌هاي خارج نشين سوق مي‌دهد.
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار