ديباچه ي عشق و عاشقي باز شود
دلها همه آمادهی پرواز شود
با بوي محرمالحرام تو حسين
ايام عزا و غصه آغاز شود
قيامت بي حسين غوغا ندارد
شفاعت بي حسين معنا ندارد
حسيني باش كه در محشر نگويند
چرا پروندهات امضاء ندارد؟
عالم همه قطرهاند و درياست حسين
خوبان همه بندهاند و مولاست حسين
ترسم كه شفاعت كند از قاتل خويش
از بس كه كَرَم دارد و آقاست حسين
عالم همه محو گل رخسار حسين است
ذرات جهان درعجب از كارحسين است
دانيكه چرا خانهی حق گشته سيهپوش
يعني كه خدای تو عزادار حسين است
ماه خون ماه اشك ماه ماتم شد
بر دل فاطمه داغ عالم شد
فرا رسيدن ماه محرم را به عزادارن راستينش تسليت عرض ميكنم
پرسيدم:ازحلال ماه، چراقامتت خم است؟
آهي كشيدوگفت:كه ماه محرم است
گفتم: كه چيست محرم؟به ناله گفت:
ماه عزای اشرف اولاد آدم است
اردوي محرم به دلم خيمه به پا كرد
دل را حرم و بارگه خون خدا كرد
محرم آمد و ماه عزا شد
مه جانبازی خون خدا شد
جوانمردان عالم را بگوييد
دوباره شور عاشوار به پا شد
يه جائيه تو دنيا همه براش میميرن
تموم حاجتا رو همه ازش میگيرن
بين دو نهر آبه، يه سرزمين خشکه
شميم باغ و لالهاش خوشبو ز عطرمُشکه
شباي جمعه زهرا زائر اينزمينه
سينهزن حسينه، يل امالبنينه
کاش بوديم آن زمان کاریکنيم
از تو و طفلان تو یاری کنیم
کاش ما هم کربلايي میشديم
در رکاب تو فدايی میشديم
السلام عليک ياابا عبدالله ...
كربلا لبریز عطر یاس شد
نوبت جانبازی عباس شد
نازم آن آموزگاری را که در یک نصف روز
دانشآموزان عالم را همه دانا کند
ابتدا قانون آزادی نویسد بر زمین
بعد از آن با خون هفتاد و دو تن امضا کند
دل را اگر از حسين بگيرم چه كنم
بي عشق حسين اگر بميرم چه كنم
فردا كه كسی را به كسي كاری نيست
دامان حسين اگر نگيرم چه كنم
باز محرم رسيد، ماه عزای حسين
سينهی ما میشود، كرب و بلای حسين
كاش كه تركم شود غفلت و جرم و گناه
تا كه بگيرم صفا، من ز صفای حسين
فرشتهها از امشب صبوی غم مینوشن
دوباره اهل جنت پيرهن سياه میپوشن
با آب طلا نام حسين قاب کنيد
با نام حسين يادی از آب کنيد
خواهيد مه سربلند و جاويدشويد
تا آخر عمر تکيه بر ارباب کنيد
فرا رسيدن ماه محرم تسليت باد
هر دم به گوشم میرسد آوای زنگ قافله
اين قافله تا كربلا دیگر ندارد فاصله
نام من سرباز کوی عترت است
دورهی آموزشیام هيئت است
پــادگــانم چــادری شــد وصــلهدار
سر درش عکس علي با ذوالفقار
ارتش حيــدر محــل خدمتم
بهر جانبازی پي هر فرصتم
نقش سردوشي من يا فاطمه است
قمقمهام پرگشته ز آب علقمه است
رنــگ پيراهــن نه رنــگ خاکی است
زينب آن را دوخته پس مشکی است
اسـم رمز حملهام ياس علــي
افسر مافوقم عباس علي (ع)
ارباب صدای قدمت می آید
هنگامه اوج ماتمت می آید
خیمه ماه محرم زده شد بر دل ما
باز نام تو شده زینت هر محفل ما
جز غم عشق تو ما را نبود سودایی
عشق سوزان تو آغشته به آب و گل ما