شب که می‌شود حوصله‌ها مانند سایه ماه کوتاه است و کمرنگ. داستانک، قلقلکی کوتاه برای فکر و روحمان است تا در ساعات پایانی شب، لحظات کوتاه امروز را با خواندن جملاتی کوتاه بهتر و بیشتر قدر بدانیم.

چندين مهمان ناخوانده به خانه شخصي وارد شدند. صاحبخانه که انتظار اين تعداد آدم را نداشت، به پسرش گفت: «تفنگ را بردار و برو پشت بام و چند تير هوايي شليک کن». پسر دستور پدر را اجرا کرد. مهمانان ترسان و لرزان پرسيدند: «چه خبر شده؟» صاحبخانه گفت: «خبري نيست اين همسايه ماست، من پارسال دو تا از مهمان هاي او را کشته ام حالا آمده تلافي کند اما اگر راست مي گويد بيايد داخل و به طرف شما تيراندازي کند به جان خودم بعد از اين يک نفر مهمان برايش باقي نمي گذارم.» مهمان ها با شنيدن اين حرف همگي به سرعت خانه را تخليه و فرار کردند.
برای مشاهده مجله شبانه اینجا کلیک کنید
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار