"مامور قطار" دو داستان را برای ما بازگو می‌کند:اول جنایاتی که در جنگ جهانی دوم رخ داده است و دوم تاثیراتی که این جنایت‎ها و خشونت‌ها روز ذهن و روان انسان داشته است.

باشگاه خبرنگاران- تضادها تراژدی می‌سازند؛اما این تراژدی با تمام شدن جنگ به پایان نمی‌رسد.جنگ بر روی آدمی تاثیراتی می‌گذارد که همیشه او را همراهی می‌کند و خلاص شدن از این تاثیرات راحت نیست.فیلم‌های زیادی دیده‌ایم که جنبه‌های مختلف جنگ را روی پرده‌ی نقره‌ای بررسی کرده است:بعضی روایت جنگ تن به تن بوده است،بعضی روی تاثیرات روانی جنگ تمرکز کردند،بعضی هم تاثیراتی که سال‌های سال بعد از جنگ با آدمی است را شرح می‌دهند.

"مامور قطار" دو داستان را برای ما بازگو می‌کند:اول جنایاتی که در جنگ جهانی دوم رخ داده است و دوم تاثیراتی که این جنایت‎ها و خشونت‌ها روز ذهن و روان انسان داشته است.با جدا کردن توجه فیلم به دو بخش،فیلم نتوانسته روی هیچکدام از موضوع‌ها مسلط شود. 

این فیلم براساس داستان واقعی ساخته شده است."مامور قطار"سال 1980 انگلستان را نشان می‎دهد.اریک لوماکس با بازی کالین فیرث،افسر سابق انگلیس و اسیر جنگی بوده است.

ابتدا با اریک سالخورده آشنا می‌شویم و می‌فهمیم که او عاشق راه‌آهن است.او نقشه‌ی راه‌ها و خط‌‌‌‎‌‌‌ آهن‌های زیادی را بلد است،روزهای بی‌شماری را صرف لوکومتیورانی در انگلستان کرده است.

در طی یکی از این سفرها با زنی به نام پاتریکا(نیکول کیدمن)آشنا می‌شود و خیلی زود ازدواج می‌کنند.روز عروسی‌شان، پاتریکا به اتاق خوابشان می‌رود  تا اریک را صدا کند اما اریک روی زمین افتاده است و بی‌اختیار فریاد می‌زند.گویی خاطرات اسیر بودنش را به یادآورده است.
اریک خاطراتی که در کمپ اسیران جنگی داشته است را تعریف نمی‌کند،پس پاتریکا از دوست اریک،فینلی،می‌خواهد خاطرات اسیری‌شان را تعریف کند.

فینلی هم با اکراه می‌پذیرد.فیلم صحنه‌ها جنگ را نشان می‌دهد،جرمی ایرواین نقش اریک جوان را بازی می‌کند.اریک را از زان تسلیم شدنش تا اسارت و آزادی نشان می‌دهد.به جای آوردن فلش‌بک‌های بی‌خط در طول فیلم،کارگردان "جاناتان تپلیتزکی" کل نیمه‌ی دوم فیلم را به نماش سال 1940 اختصاص داده است.


اجرای بازیگران "مامور قطار"خوب است،اما تماشاگر زمان کافی برای شناخت اریک سالخورده و پاتریک ندارد و این فهمیدن رابطه‌ی این دو را سخت خواهد کرد.آشنایی و ازدواج آنها پنج تا ده دقیقه طول خواهد کشید.فیرث و کیدمن کاری که از دستشان بر‌آید را انجام داده‌اند اما بودن وقت کافی نمی‌توانیم رابطه‌شان را بفهمیم.مثلا وقتی اریک زندگی با پاتریکا را نمی‌خواهد،تماشاگر با آنها همدردی نمی‌کند و فقط شاهد اتفاقات بین این دو می‌شود.ایرواین در نقش اریک جوان خوب ظاهر شده است ایرواین بی عیب و نقص لهجه‌ی فیرث را تقلید می‌کند.

بازی نقش اول در قسمتی از فیلم کار دشواری است اما اجرای ایرواین آنقدر قوی است که توجه ما را به خودش جلب می‌کند.چون تماشاگر روی کاراکتر ایرواین حساب باز می‌کند پس تپلیتزکی توجه‌اش را از صحنه‌های جنگ برمیدارد و حالا تماشاگر بلاتکلیف سعی می‌کند اریک جوان . اریک سالخورده را یکنفر بداند.

فیلم "مامور قطار" با یک داستان و یک تصویر دوپاره،فیلم کاملی نیست.دو قسمت فیلم اصلا با هم جور در‌نمی‌ایند.وقتی فیرث به دنبال اسیرکننده‌اش می‌رویم اصلا سر از کارش درنمی‌آوریم.کیدمن هم آنچه را که در توان داشته انجام داده است.کاراکتر او فرصتی به فینلی میدهد تا بتواند فلش‌بک‌ها را بسازد.فیرث خوب بازی کرده است و در نمایش تاثیرات بلند مدت اختلال استرس بعد از سانحه عالی بوده است.اما زمان زیادی برای شناخت کاراکتر او نداریم.

وحشت و خشونت جنگ زخمهایی به جا می‌گذارند که هیچ‌وقت خوب نمی‌شوند.تپلیتزکی موفق به نمایش خشونت و بی‌رحمی جنگ و تاثیرات بعد از آن نشده است.وقتی از چیزی صحبت می‌کنیم که هم سخت است و هم عمیق مثل زخم‎های جنگ،پس شاهد صحنه بودن کافی نیست./ي2

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.