اما او هنوز به پای مامان و بابا آویزان میشود که میخواهم در خانه بمانم و نمیخواهم به مدرسه بروم.
تا حالا چند بار وسایل مدرسهاش که منظم و مرتب توی کمدش چیده شده بود، گم شده و مامان کلی خانه را گشته تا آن را پیدا کرده است. بیخبر از اینکه حسین به امید این که وقتی وسایل نباشد به مدرسه راهش نمیدهند آنها را پنهان میکرده است.
مامان نمیداند علت ترس حسین چیست. او در مهدکودک و پیشدبستانی هیچ مشکلی نداشته، اما حالا نمیخواهد به مدرسه برود و میگوید بگذارید بیسواد باشم.
بیایید با مامان حسین فکر کنیم چه چیزهایی میتواند حسین کوچولو را بترساند؟
ترس از بچههای بزرگتر
مامان تحقیق میکند و متوجه میشود در میان بچههای مجتمعی که در آن زندگی میکنند یک پسر کلاس سومی هست که بر سر موضوعی با حسین دعوایش شده و او را تهدید میکند.
وقتی میپرسد که این بچه کدام مدرسه میرود متوجه میشود او هم مدرسهای پسرش است. حسین هیچ چیز نمیگوید، اما شاید وقتی آن پسر زورگویی کرده و حسین زیر بار نرفته، تهدید کرده باشد که در مدرسه تلافیاش را سرش در میآورد.مامان تصمیم میگیرد برای جلوگیری از این ترس حسین او را برای چنین شرایطی آماده کند.
با او به مدرسه میرود و به او یاد میدهد اگر اعتراض یا شکایتی داشت به چه کسانی و کجا مراجعه کند. او به حسین یاد میدهد با بچههای بزرگتر به جاهای خلوت نرود و خصوصا اگر با کسانی که او را تهدید میکنند تنها ماند سریع محل را ترک کند.مامان به حسین یاد میدهد اگر زورش نمیرسد، اگر کسی به او حمله کرد فرار کند و هم زمان با فریاد از دیگران کمک بخواهد.
مادر به کودک اطمینان میدهد با ناظم مدرسه صحبت کرده و از او خواسته حواسش به حسین باشد. مادر او را آماده میکند، اما همزمان حواسش هست که او را متقاعد کند میلیونها کودک دارند درس میخوانند و بیرون از خانه آنقدر هم که او میترسد ناامن نیست.مادر برای مراقبت بیشتر از حسین، او را خود به مدرسه میبرد و میآورد.
ترس از بزرگشدن
مادر به خاطر میآورد یک بار که در مورد بزرگشدن او و رفتنش به مدرسه صحبت با هم کردهاند حسین گفته نمیخواهد به این زودی بزرگ شود. او هنوز کودک است و نمیتواند مثل پدر هر روز سر کار برود!
شاید حسین از بزرگشدن و جدیشدن مسائل واهمه دارد. به همین دلیل مادر او را به مدرسه میبرد و همه جاهایی را که برای تفریح و ورزش بچهها تجهیز شده است به او نشان میدهد. او از دوستان جدیدی صحبت میکند که در مدرسه پیدا خواهد کرد و روزهایی که دیگر دلش برای خانه تنگ نمیشود بلکه برای مدرسه و دوستان و معلمانش دلتنگ خواهد شد.
ترس از رها شدن
یک روز مریم و مادرش به خانه حسین آمده بودند و بچهها با هم بازی میکردند. مریم مدام اسباب بازیهای حسین را به مادرش نشان میداد و میگفت باید از این برایم بخری.مادر مریم یک دفعه گفت: کی بشه بری مدرسه از دست تو یکی هم خلاص بشم.
مادر حسین به یاد آورد که حسین وقتی این حرف را شنید توی فکر رفت و مادر مریم میگفت مریم میگوید: شما دیگر مرا دوست ندارید و میخواهید مرا بفرستید مدرسه که از دستم خلاص شوید!
مادر حسین با خودش میگوید: نکند حسین هم همین فکر را میکند؟ به همین دلیل از حسین میخواهد بازی را کنار بگذارد و کنار او بنشیند و به همراه پدرش برای او تعریف میکنند وقتی کوچک بود چقدر ضعیف و ناتوان بود و چقدر وقت زیادی باید صرف میکردند تا از او مراقبت کنند و به او گفتند که کمکم بزرگتر شد و مدرسه رفتن اولین قدمی است که مستقل برمیدارد و بابت این موضوع بابا و مامان خیلی خوشحال هستند چون او حالا بچه عاقلتر و مستقلتری شده است نه این که کلا مستقل شده باشد یا رهایش کرده باشند.
مادر او را سخت در آغوش میکشد و میگوید: تو پیر هم که بشوی پسر عزیز خودمی.
پای صحبت مشاور
مادر نکاتی را نیز از مشاور مدرسه کودکش میآموزد. او میگوید: مدرسه، ناظم و معلم را وسیله تهدید کودک قرار ندهید.
سعی کنید علت اصلی ترس کودک را پیدا و آن را حل کنید.
از سرزنش و مقایسه و تحقیر فرزندتان پرهیز کنید و دوستداشتن او را مشروط به مدرسه رفتن نکنید و به او نگویید مدرسه رفتن عامل دوست داشته شدن اوست و اگر مدرسه نرود مادرش نمیشوید.
دلیل مدرسه رفتن را برای کودک میتوان یک قانون اجتماعی بیان کرد.
با او در مورد مشکلات مدرسه نرفتن یا به دست نیاوردن شغل مناسب در صورت مدرسه نرفتن، صحبت
نکنید.
به او توانایی مراقبت از خود را در مدرسه بیاموزید و سعی کنید حتی اگر کودک سردرد و سایر علائم اضطراب را نشان داد، او را از مدرسه رفتن معاف نکنید چون به زودی این علائم از بین میرود، اما در خانه ماندن این حالت ها را تثبیت میکند.
وقتی کودک از مدرسه به منزل برمیگردد، حتما باید یکی از اعضای خانواده در کنار او باشد.
اجازه
دهید کودک درباره احساسش در مورد مدرسه صحبت کند. اگر لازم شد والدین
ساعاتی را در دفتر مدرسه بمانند تا کودک میان ساعات کلاس با دیدن آنها
آسوده شود و کمکم این حضور کاهش یابد. میتوان ساعات حضور کودک را در
مدرسه کمکم افزایش داد./جام جم