کشوری شهیدی از تبار آزادمردان/2
کشوری شهیدی از تبار آزادمردان/2
به گزارش
خبرنگار دفاعی - امنیتی باشگاه خبرنگاران، شهید کشوری در تیرماه ۱۳۳۲ در خانوادهای متوسط به دنیا آمد. دوران دبستان و سه سال اول دبیرستان را به ترتیب در «کیاکلا» و «سر پل تالار» دو روستا از روستاهای محروم شمال و سال آخر را در دبیرستان (قنه) بابل گذراند.
دوران تحصیلش را به خاطر استعداد فوق العادهای که داشت، به عنوان شاگردی ممتاز به پایان رساند. وی ضمن تحصیل، علاقه زیادی به رشتههای ورزشی و هنری نشان میداد و در اغلب مسابقات رشتههای هنری نیز شرکت میکرد. یکبار هم در رشته طراحی در ایران مقام اول را به دست آورد. در رشته کشتی نیز درخششی فراوان داشت.
در سال ۱۳۵۱ وارد هوانیروز ارتش شد. از همان آغاز جنگ داخلی خصوصا غائله کردستان چنان از خود کیاست و لیاقت و شجاعت نشان داد که وصف ناکردنی است؛ به همین خاطر
باشگاه خبرنگاران برای حفظ یاد و خاطره آن شهید والامقام گوشههایی از خاطرات این شهید را منتشر میکند.
هوش بالا
هوش و استعداد فراوان ايشان باعث میشد تا دورههای تعليمات خلبانی بالگردهای «كبرا» و «جت رنجره» را با موفقيت به پايان برساند.
صوت دلنشين
حاصل صوت زيبای شهيد كشوری و علاقه زيادش به مجالس مذهبی اين شد كه از دوران تحصيل، فعاليتهای مذهبي خود را در مسجد و مدرسه آغاز كند.
صدای پر سوز و گدازش روح تازهای به مجالس و مراسم میبخشيد و شور خاصی در ميان جوانان ايجاد میكرد.
گلاويز با استاد
دوران تحصيلمان با احمد در خارج از كشور بود.
روزی در حال تمرين پرواز توی هلیكوپتر نشسته بوديم. احمد سكاندار بود. استاد آمريكايی پروازمان، نگاهی به او كرد و گفت: اگر الان بخواهم تو را پرت كنم بيرون چه طور ميخواهی از خودت دفاع كنی؟
احمد به قدری از نيروهای بيگانه و خلق و خوی ضد اسلامی آنان بدش میآمد كه نگاهی به استاد كرد. وقتي لبخند شيطنتآميز و تحقير كننده استاد را ديد. يقه او را گرفت و گفت: من بايد تو را از اين بالا پرت كنم پايين.
با استاد گلاویز شد. سرهنگ میگفت: استاد با زبان انگلیسی شروع کرد به التماس کردن. صورتش سرخ شده بود. از احمد خواستیم که یقه او را رها کند و مواظب باشد تا هلیکوپتر سقوط نکند و او هم قبول کرد.
وقتی به زمین نشستیم، استاد به قدری از جسارت احمد و جرات او یکه خورده بود که به همه ما گفت: بعد از این استاد شما احمد کشوری است.(سرهنگ بابا جانی)
باتوم شيرين
با شیرودی برای براندازی رژیم شاه فعالیت میکرد. پایگاه شکاری خاطرههای بسیاری از دلاوری این دو یار را دارد که چه گونه بیهیچ هراسی خطر را به جان میخریدند.
بارها تحت بازجویی ساواک قرار گرفت ولی هر بار از دست آنها فرار کرد. اتفاق میافتاد که در جریان تظاهرات کتک میخورد. میگفت: این باتومی که من خوردم، چون برای خدا بود، شیرین بود. من شادم از این که میتوانم قدمی بردارم و این توفیقی است از طرف پروردگار.
مسلمان واقعی
در زمان تحصیل، فعالیت مذهبی زیادی داشت؛ با صدای پرسوزش به مجلس و مراسم مذهبی شور خاصی میبخشید. در ایامی نظیر عاشورا با مدیریت و جدیت بسیار، همواره مرثیهخوانی و اداره بخشی از مراسم را به عهده میگرفت.
در این برنامهها، تمام سعی خود را برای نشان دادن چهره حقیقی اسلام و بیرون آوردن آن از قالبهایی که سردمداران زر و زور و اربابان از خدا بیخبر برای آن درست کرده بودند، به کار میبرد.
معتقد بود انسان نباید یک مسلمان شناسنامهای باشد. بلکه باید عامل به احکام اسلام باشد، و چون در این فکر بود که اسلام را از روی تحقیق و مطالعه بپذیرد، در دوران دبیرستان مطالعاتش را وسعت داد و تا هنگام اخذ دیپلم علاوه بر کتب مذهبی، کتابهای بسیاری درباره وضعیت سیاسی جهان مطالعه کرد و در سال آخر دبیرستان با دو تن از همکلاسان خود، دست به فعالیتهای سیاسی- مذهبی زد.
همصدا با مردم
احمد قبل از انقلاب، در کرمانشاه بود و با دستههای مردم، راهپیمایی میکرد. به خلبانان دیگر میگفت: از پایگاه بیایید بیرون با مردم همصدا شوید تا دردشان را بفهمید. ببینید چه میخواهند!
تعدادی از خلبانها، تحت تاثیر او در تظاهرات، شرکت میکردند.(سرهنگ حميدرضا آبی)
فعاليت سياسي
با آغاز زمزمههای انقلاب در پایگاه هوانیروز کرمانشاه با شهید کشوری آشنا شدم و در این ایام با وی هم گردان بودم؛ احمد کشوری در گروهان یک بود و بنده در گروهان دو؛ به عنوان خلبان شکاری کبری فعالیت میکردم.
بعد از گذشت سالهای زیادی به همراه پور مددکار، شهید شیرودی، شهید حمید سهیلیان، همافر بیگیثانی و تعداد زیادی از دوستان، ما را دعوت کرد تا در منزل حاج آقا موسوی که نماینده امام خمینی(ره) در غرب کشور بود، تحت عنوان هیئت دور هم جمع شویم.
در این جلسات در مورد برخی از اعلامیهها صحبت میکردیم و از ما میخواستند که اخباری را در خصوص آمریکاییها به آنها ارائه دهیم تا این که پس از چند سال فعالیت سیاسی- مذهبی، ساواک، بچهها را از طریق ضد اطلاعات شناسایی کرد.(ايرج ميرزايی)
جان بر كف
در زمان بختیار با چند تن از دوستانش طرح کودتایی را برای سرنگونی این عامل آمریکا ریختند و آن را نزد آیتالله پسندیده، برادر امام بردند.
قرار بر این شد که طرح به نظر امام خمینی(ره) برسد و در صورت موافقت ایشان اجرا گردد. اما خوشبختانه با هوشیاری امام و بیباکی امت، انقلاب اسلامی در ۲۲ بهمن پیروز گردید و احتیاجی به این کار نشد.
ادامه خاطرات شهید امیر سرتیپ خلبان احمد کشوری در فواصل زمانی مشخص در سايت باشگاه خبرنگاران منتشر میشود.انتهای پيام/