دوران حکومت پهلوی بر ایران یکی از سخت ترین و سیاه ترین دوران زندگی ایرانیان است که در آن مبارزان انقلابی پیرو خط امام، برای دفاع از وطن، مبارزه با حکومت پهلوی به انجام عملیات های گوناگون می پرداختند.

به گزارش خبرنگار فرهنگي باشگاه خبرنگاران، شهید سید علی اندزگو در سال 1316 هجری شمسی در یکی از مناطق جنوب تهران در خانواده ای متدین چشم به جهان گشود. وی از همان کودکی آثار بلوغ از چهره اش هويدا بود او پس از گذراندن دوره ابتدایی برای کمک به معیشت خانواده با رها کردن تحصیل و ورود به بازار کار در یک کارگاه نجاری مشغول به کار شد او پس از مدتی برای آموختن دروس حوزی در مسجد محل نزد استادانی مانند آیت الله بروجردی،  حجت السلام و المسلمین حاج علی اصغر هرندی دوره مقدماتی حوزوی را گذراند و پس از رفتن به قم راهی نجف شد. 
 
اندرزگو مدت زیادی پس از بازگشت به قم در محضر آیت الله مشکینی و مکارم شیرازی با فراگیری اخلاق و تفسیر و قوانین و لمعه نزد آقای دوزدوزانی برای ادامه تحصیل به مدرسه چیذر در تهران رفت و پس از مراجعت به تهران هم جواری با حضرت امام رضا(ع) را برای ادامه تحصيل برگزید  و در کنار تحصیل به تدریس جامع المقدمات پرداخت.

او در 27 سالگی با معرفی شخصی به نام مهدی عراقی به خواستگاری دختر حاج رضا خواجه محمد علی رفت. اما این وصلت نوپا، پس از قتل حسنعلی منصور و  فشار زیاد ساواک روی خانواده همسرش دوام نیاورده اندرزگو با وجود هشت سال سرگردانی و بدون خانواده بودن سرانجام با وساطت حجت الاسلام موسوی امام جماعت مسجد چیذر و حجت الاسلام سید علی اصغر هاشمی سرپرست حوزه های علمیه چیذر با نام مستعار شیخ عباس تهرانی به خواستگاری دختر آقای عزت الله سیل سه پور رفت حاصل این  ازدواج چهار پسر به نام های سید مهدی، سید محمود، سید محسن و سید مرتضی بود.

*مبارزات شهید اندرزگو تداوم جریان مبارزات ضد پهلوی

این شهید بزرگوار در جریان واقعه قیام 15 خرداد از کار آمدان و مسببان تظاهرات بود که همان شب با دریافت کتابی از حضرت امام خمینی (ره) مورد تقدیر واقع شد. پس از این واقعه، ساواک با وجود  دستگیری و شکنجه های سخت نتوانست اطلاعات مفیدی از او به دست آورد. وی با توجه به سطح فکری باز، بینش عمیق  و مشاهده ی گرفتاری های مردم وارد میدان مبارزه با رژیم شاهنشاهی شد اندرزگو  در دوران نوجوانی پس از تشکیل گروه فداییان اسلام و آشنایی با شخصیت شهید نواب بصفوی، علاقه مندی به وی شد و با تاثیر پذیری زیاد از او  پس از عضویت در این گروه همراه آنان مبارزات مسلحانه ای ضد رژیم پهلوی را آغاز کرد وی در جریان حوادث انقلاب نقش تاثیر گذاری در حمایت از امام راحل انقلاب و بسیج داشت و یا تغییر چهره برای تبلیغ، آگاهی دادن به مردم و تهیه و توزیع سلاح سفرهای زیادی را به مناطق مختلف  داخل و خارج کشور انجام می داد. 
 
شیخ عباس تهرانی پس از پیوستن به شاخه نظامی جمیعیت های موتلفه اسلامی تصمیم گرفت تا نخست وزیر وقت حسنعلی منصور را ترور کند اندرزگو در این ترور وظیفه کند کردن اتومبیل حامل نخست وزیر وقت را بر عهده گرفت و محمد بخارایی از اعضای موتلفه اسلامی پس از گلوله به گلوی نخست وزیر وقت شهید اندرزگو نیز با شلیک گلوله ی دیگری به وی از مهلکه گریخت. در پی این اقدام، ساواک با وجود جست و جو برای پیدا کردن عاملان ترور و نیافتن اندرزگو وی در دادگاهی به طور غیابی محاکمه و به اعدام محکوم کرد آموزش نظامی چریکی در لبنان اندرزگو پس از بازگشت به ایران مدتی به سوریه و لبنان رفت او در لبنان پس از تماس با نماینده امام خمینی (ره) در سازمان فتح و گذراند دوره های  آموزش نظامی، شیوه استفاده از سلاح های سنگین را نیز آموخت. 

*تصمیم اندرزگو برای ترور محمدرضا پهلوی  
 
اندرزگو پس از  گذراند دوره های آموزشی نظامی در سازمان فتاح در لبنان در یک برنامه شش ماه با کمک شخصی برای نظارت بر رفت و آمد های محمد رضا پهلوی در کاخ سلطنتی قصد داشت که با وارد کردن مواد منفجره از فلسطین، را ترور کند اما با شهادتش این اقدام وي به سرانجام نرسيد. اين شهيد نقش بسزايي در ترور عوامل رژيم شاه، مزدوران آمريكايي و انگليسي به شيوه‌ي مستقيم و غيرمستقيم ايفا كرد و حتي نقشه‌ي ترور شخص شاه را با وجود افتادن پيكره‌ي رژيم شاه آماده كرده بود و لذا سالهاي دستگيري و شهادت وي به يكي از مأموريت‌هاي ويژه‌ي ساواك و عوامل امنيتي در تمامي كشور تبديل شده بود. 

*بازگشت مجدد اندرزگو به مبارزات ضدپهلوي

بسياري از كساني كه در دوران حكومت پهلوي با اندرزگو همكار، دوست و هم‌مسلك بودند تا مدت‌ها او را نديدند زيرا پنهان شدن او به مدت يكسال زمان برد و در اين مدت تنها با برخي از يارانش تماس گرفت. او از سال 1324 دوباره به عرصه‌ي مبارزات خود برمي‌گشت و يكي از كارهايش در اين مدت فرستادن پيغام و تماس با افرادش از طريق زيرزمين مغازه‌ي يكي از دوستانش به نام "صالحي" در تهران بود كه پس از انجام اين كارها به قم بازگشت. اندرزگو در اين سالها تا سال 48 و 49 علاوه بر تحصيل در قم و ارتباط مستقيم با دوستانش در تهران به شدت درگير اقدامات مبارزاتي به ويژه گسترش دامنه‌ي نهضت امام خميني(ره) بود. 

او پيوسته در ماه محرم و رمضان اغلب براي موعظه و تبليغ به روستاهاي جنوب آبادان مي‌رفت و مي‌كوشيد تا علاوه بر انجام كارهاي تبليغي و مذهبي به مطالعه‌ي وضعيت منطقه و تبليغات سياسي نيز بپردازد. او هنگام تبليغ تلاش مي‌كرد كه با كنار زدن پرده‌ي غفلت از جلوي چشمان مردم محروم آنان را با حقايق اطرافشان آشنا كند و گاهي نيز خطاب به مردم مي‌گفت كه چرا خواب هستيد چرا بيدار نمي‌شويد؟، چرا توجه نداريد؟ چرا متوجه نمي‌شويد و تا كي بايد براي شما مطلب گفت كه زير سر شما لوله‌هاي نفت را براي دشمن شما مي‌برند و شما اين جا آب و زندگي نداريد و شهيد "اندرزگو" به اين شيوه طنين تكان‌دهنده‌ي سخنان حضرت امام(ره) را به دور افتاده‌ترين روستاهاي محروم آبادان مي‌رساند. اين روستاها محل چند ساله‌ي "اندرزگو" بود و بيشتر مردم به سبب فقر شديد اقتصادي و فرهنگي به قاچاق اجناس مصرفي روي آورده بودند. 

"اندرزگو" پس از طرح آشنايي با برخي قاچاقچيان زبده در قبال پرداخت بهاي مناسب از آنها براي تدارك احتياجات مبارزاتي خود و يارانش و وارد كردن اسلحه از آن سوي مرزها بهره گرفت.

بنابراين يكي  از كارهاي با اهميت "اندرزگو" خريد اسلحه از قاچاقچيان حرفه‌اي، انتقال آنها به قم و توزيع بين مبارزان ضد حكومت پهلوي بود.

رژيم پهلوي هرگز "اندرزگو" را فراموش نكرده بود به گونه‌ايي كه شهرباني كل كشور با تصور اينكه او پس از چندي دوري از خانواده‌اش در روزهاي عيد به ديدن آنها خواهد آمد اقدامات گسترده‌اي از آغاز آن سالها براي دستگيري وي تدارك ديد و شنبه ششم فروردين مأمور مراقبت‌ شهرباني با مراجعه به منزل وي و پدر همسرش چيزي نيافت و تنها توانست سيد "محمد" برادر "اندرزگو" و "رضا خواجه" پدر همسرش را كه احتمال مي‌داد از محل پنهان شدنش آگاهي و با وي همكاري داشته باشند را دستگير كند.

اين وضع تا قبل از لو رفتن موقعيت "اندرزگو" در قم ادامه داشت و در اين سال‌ها او علاوه بر مشاركت در كارهاي مذهبي و تبليغي و تحصيل در قم، حوزه‌هاي كار سياسي را نزد ياران مبارزاتي امام در قم گرمي مي‌بخشيد و تقويت و گسترش نهضت امام(ره) با وارد كردن اعلاميه‌ها و پيام‌ةاي ايشان و چاپ و توزيع گسترده‌ي آنها از دل‌مشغولي‌هاي هميشگي وي بود. "سيد علي اندرزگو" سرانجام در 2 شهريور ماه سال 1357 مصادف با 19 ماه مبارك رمضان هنگام رفتن به خانه يكي از دوستانش در تهران پس از شناسايي از سوي ساواك در يك درگيري مسلحانه نزديكي ميدان "ژاله" مورد اصابت گلوله‌ي ساواك قرار گرفت. او هنگامي كه ديد نمي‌تواند از مهلكه بگريزد برخي از اسناد همراهش را با آغشته كردن به خون خود بلعيد. مأموران ساواك نيز پس از اطمينان از نبود مواد منفجره همراه اندرزگو با نزديك شدن به وي او را روي برانكارد گذاشتند اما "اندرزگو" با تكاني خود را به داخل جوي آب انداخت و به شهادت رسيد و روح ملكوتي اين سرباز فداكار اسلام به اجداد طاهرينش پيوست. خانواده‌ي شهيد "اندرزگو" از شهادتش خبر نداشتند تا اين كه پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايران از طريق حضرت امام خميني(ره) از اين موضوع آگاه شدند. 

از شهيد "اندرزگو" به عنوان چريك تنهاي انقلاب ياد مي‌شود. مزار اين شهيد والامقام در قطعه‌ي 39، رديف 72،‌ شماره‌ي 5 بهشت زهرا(س) قرار دارد./ي2
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.