در آستانه عيد عابدان، خواهان ساغر فطريم و تا ميکده عفو، غزل خوان و اميدوار با پاي دل مي رويم و در مصلاي صالحان به لشکر شکر و سپاه سپاس پيوسته و از جرگه نابخشودگان به در مي آييم.

 مجله شبانه باشگاه خبرنگاران؛

يا ربي الذي ليس لي رب غيره لايکون هذا الوداع مني له وداع فناء و لاآخر العهد مني للقاء...(1)

آخرين فرحت افطار، فطر است و بازگشت به فطرت.

اي نگار نورآگينان! از عطش به عطا رسيديم، از صيام به صله و از شکيبايي به شکر.

اميد آن داريم که براي ما محتاجان عنايت يار، نهايت رمضان، رضوان باشد و سرانجام امساک، مسک.(2)

خدايا! صداي دل انگيز منادي ات را شنيديم که به ميهماني ملکوت و ضيافت عفو و عطشناکي عشق مي خواندمان.

لياقت حضور نداشتيم؛ لطف تو زبان مان را به اجابت گشود و سلسله مهرت، پاي سفره رحمت کشانيدمان.

ماه صيام و غفران، آفريده نوراني توست؛ عشوه اش چه ها مي کند، کرشمه امساکش غوغاي آمرزش است و سياهي شب هايش سپيدترين بخت بالندگي. سَحرش، سِحر فرعون نفس را با اعجاز نيايش و شوق باطل مي کند.

خدايا! اگر ماه سرخ ولايت، محرم را نيافريده بودي، وداع ماه هدايت، رمضان، عاشق کشي ها مي کرد. حسرت فرقت رمضان، تمهيد ورود اندوه عظيم عاشورا در نهانخانه دل مي کند.

نماز عيد صائمين، بيعت حسينيان عطش آگين با مواليان معصوم عرصه عصمت و هدايت است؛ «الحمد لله علي ما هدينا و له الشکر علي ما اولينا.»(3)

صيام ما مقدمه قيام است و پيوند با قائمين نينوا؛ «قل انما اعظکم بواحده ان تقوموا لله.»(4)

سجاده دل و رحل انديشه گشوده ايم و امشب با قاريان قوم قيام، قنوت قربت مي گيريم و آيات وصال را زمزمه مي کنيم.

بر نگاه شهر، بهت فراق يار، حکايت دوري از ليلي ليالي رمضان و هجران روزهاي روزه داران است و فطر، زيباترين بدرقه سفر کرده اي است که هزاران هزار قافله دل، همره اوست و هنوز بانگ رحيلش فرو ننشسته است که آواي انتظار مکرر از ناي انيسان او به سوي آستان رمضان آفرين اهل کبريا و عظمت و جود و جبروت و عفو و رحمت و تقوا و مغفرت، مي خيزد.

خدايا! مونس ماه زيبايت بوديم و مباد که حق صحبتش ادا نکرده باشيم و هلال و بدر و محاقش از ما به نزد تو مليک مقتدر، شکوه کند.

خدايا! قدر ليله القدر ندانستيم و زمزمه هاي مولا را در کنار چاه تنهايي اش نشنيديم.

خوشه اي از شاخه نخل نيايش نچيديم و با تنهاترين نيايشگر نخلستان کوفه، هم آوا نشديم و اينک هجران يار، غم افزاي محفل مان شد؛

شنيده ام سخني خوش که پير کنعان گفت

فراق يار نه آن مي کند که بتوان گفت

حديث هول قيامت که گفت واعظ شهر

کنايتي است که از روزگار هجران گفت

نشان يار سفر کرده از که پرسم باز

که هرچه گفت بريد صبا پريشان گفت(5)

در آستانه عيد عابدان، خواهان ساغر فطريم و تا ميکده عفو، غزل خوان و اميدوار با پاي دل مي رويم و در مصلاي صالحان به لشکر شکر و سپاه سپاس پيوسته و از جرگه نابخشودگان به در مي آييم.

بکوشيم که در دام اشتياق، گرفتار شده و اسير لبخال يار شويم که هلال عيد، ابروي دلجوي اوست.

از نفس هجرت کنيم و به نفيس برسيم.

سياهي سپهر دل بزداييم و در فجر فطر، طلوع کنيم.

فطر، گشودن صدف امساک و استحصال گوهر بندگي است.

کمال استعانت و ايصال صبر و صلات و التقاي انتظار و لقا را در ژرفاي بحر فطر بجوييم؛ «استعينوا بالصبر و الصلوه.»(6)

فطر، عطيه فاطر سماوات به اهل ارض، خجسته باد.

پي نوشتها:

1- دعاي وداع با ماه رمضان

2- سوره مطففين، آيه 26

3- ذکر مخصوص روز عيد فطر

4- سوره سبا، آيه 46

5- لسان الغيب حافظ شيرازي

6- سوره بقره، آيه 45


برچسب ها: رمضان ، عد ، فطر ، توریع ، باگاه ، شبانه
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار