به گزارش
خبرنگار دانشگاه باشگاه خبرنگاران، تراژدی پدیدآوردن موجودیتی به نام اسراییل را به تنهایی نمیتوان به حساب مشترکات دینی گذارد، اما میتوان پررنگترین و قویترین انگیزه مهاجرت یهودیان به سرزمین قدس را، بزرگنمایی مشتركات دینی دانست؛ اگرچه تردیدی نیست عوامل سیاسی، اقتصادی و ژئوپلتیك هم از شاخصهای تأثیرگذار بودند كه گذر زمان نقش و اهمیت موارد اخیر را برجستهتر کرد.
زمانی که قیمومت انگلیس بر فلسطین در 15 مه 1948 به پایان رسید ، در واقع تمامی نهادهای سیاسی فلسطینی از بین رفته بود و هیچ سازمانی برای پر کردن خلاء موجود وجود نداشت، صهیونیستها که بر نواحی کشور یهود در قطعنامه تقسیم مسلط بودند یک شورای موقت حکومتی مرکب از 38عضو تأسیس کردند که به نوبه خود یک کابینه 13 نفره را انتخاب کرد. همان روز «دیوید بن گوریون» که بعداً مقام نخست وزیری و وزارت دفاع را به عهده گرفت، تشکیل دولت را اعلام کرد و بلافاصله بعد از این اعلام، دولتهای ایالات متحده آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی سابق ، اسرائیل را به رسمیت شناختند.
اگر بخواهیم دقیقتر بگوییم اشغال فلسطین نتیجه فرایندی بود که در سال 1897 میلادی در شهر بال سوئیس شروع شد و طی مراحلی با قیمومیت انگلستان بر فلسطین و صدور اعلامیه شوم بالفور در سال 1917 میلادی مقدمات حضور صهیونیستها در فلسطین و واگذاری این سرزمین به آنها فراهم شد و پس از آن سازمان ملل متحد در تاریخ 29 نوامبر سال 1947 میلادی نزدیک به یک سال قبل از وقوع فاجعه دردناک اشغال فلسطین در سال 1948 قعطنامه شماره 181 خود را در مورد فلسطین صادر کرد و این کشور را میان یهودی ها و اعراب تقسیم کرد.
نکته اساسی این بود، از آنجایی که یهود قومی پراکنده بود، سران آن به این فکر افتادند که یک کشور مستقل یهودی نشین تشکیل دهند تا از وضع موجود نجات یابند و برای این کار بهترین مکان را سرزمین فلسطین دانستند.
شاید بتوان سهم انگلیس را در این امر، بسیار بالا دانست چرا که در چندین سال سرپرستی فلسطین توسط این کشور، یهودیان بسیاری به فلسطین وارد شدند. اکرم زعیتر، نویسنده کتاب سرگذشت فلسطین می گوید: «در 10 سال اول حکومت سرپرستی انگلیس (1918ـ 1928 م.) 112000 نفر یهودی از اطراف عالم وارد فلسطین شدند که بیشتر آنان جوانان جنگاور و مسلح بودند.»
غصب و تصرف زمینهای فلسطینیان همراه با خشونت و درگیری، تبدیل به ابزاری برای هویت بخشیدن اجباری به یهودیان مهاجر به سرزمین قدس شده بود. تصرف زمینهای مردم روستای دیریاسین در 10 آوریل 1948 همراه با کشتن تمامی ساکنین آن، اخراج مردمان 13 دهکده در منطقهای موسوم به «وادی عری» در 5 ژوئن 1951، ویران کردن خانههای روستای ام الفرج و آواره ساختن مردم در سپتامبر1953،بیرون راندن قبائل بدوی عرب به کشورهای اردن،مصر و سوریه در سال 1959 ، تنها نمونههای کوچک از جنایات صهیونیستها و تحمیل جغرافیایی در سرزمین فلسطین است.
نکته جالب توجه نگاشتههای موجود در تاریخ است که با واقعیات همخوانی و سنخیتی ندارند. بدین معنی که همراه با تحمیل جغرافیا، تحریفی تاریخی برای زدودن چهره مذموم رژیم صهیونیستی صورت گرفته است.
اما مسئله اصلی اینجاست، برخلاف ادعای صهیونیستها درمورد سابقه تاریخی مالكیت آباء و اجدادی آنان بر اراضی اشغالی، به روایت تاریخ كهن، فلسطین از عصر حجر مسكن و مأوای قوم «فیلیستین» بود كه از آسیا آمده بودند و وجه تسمیه فلسطین نیز از همین نام است.
نکتهای كه «تورات» هم بر این واقعیت صحه گذارده و تصریح كرده است قبایل عرب كنعانی در این دیار مسكن داشتهاند و سجیه و كیفیت عربی فلسطین از عهد عتیق مستمر و مداوم بوده است.
آنچه امروز جهانیان به وضوح در سرزمین فلسطین نظاره میکنند چیزی جز غارت، جنایت، غصب اراضی از سوی صهیونیستها نیست که محصول اندیشه استعمارگران تاریخ برای ایجاد حفرهای در کانونیترین منطقه جهان، خاورمیانه است تا هر آن که لازم بدانند از این رژیم برای تامین منافع خود استفاده کنند.
یادداشت از: سجاد مصطفی پور، کارشناسی ارشد روابط بین الملل
انتهای پیام/