به گزارش خبرنگار باشگاه خبرنگاران اراک ، هر مرحله سنی زندگی کودک همراه با کسب توانمندی ها و مهارت های جدید در بعدهای مختلف شناختی، فکری، اخلاقی، حرکتی، زبانی و ارتباط های اجتماعی است اما به دلیل اینکه سنین ۷ ۵ سالگی، سن شروع مدرسه و ورود کودک به زندگی اجتماعی و آغاز آموزش های ساختاریافته است و از سوی دیگر برای بسیاری از والدین و کودکان شروع مدرسه اولین تجربه جدایی از یکدیگر است و هر دو می آموزند باید فاصله عاطفی خود را از یکدیگر زیاد و هیجان ها و احساسات?شان را کنترل کنند تا بتوانند راحت تر این مرحله را بگذرانند از این رو این مرحله از سن کودک نقش اساسی ای در شکل گیری آینده او خواهد داشت.
با وجود چه ویژگی هایی می توان فهمید کودک توانمندی های موردنیازش را دارد یا نه؟
والدین باید متوجه باشند کودکشان در ارتباط با سایر کودکان می تواند از حق خود دفاع کند، می تواند ارتباط قاطعانه (نه پرخاشگرانه و نه منفعل) با کودکان دیگر برقرار کند؟ به وسیله کودکان دیگر مورد اذیت و آزار قرار نمی گیرد؟ می تواند ساعت های طولانی دور از والدین دوام بیاورد؟
می تواند از نظر آموزشی متناسب با کلاس درسی عمل کند؟ می تواند با معلم خود ارتباط مناسب برقرار کند؟ آیا می تواند در سایر فعالیت های گروهی مثل فعالیت های ورزشی شرکت کند یا برخی کارها را مستقل از والدین انجام دهد؟ مثلا می تواند با حفظ حریم خصوصی خود بدون کمک والدین به دستشویی عمومی برود؟
برای کودکانی که تجربه جدایی امن از والدین را در سنین پایین تر داشته اند، مثلا بدون والدین در خانه اقوام و آشنایان مانده اند یا تجربه رفتن به مهدکودک داشته اند، شروع مدرسه راحت تر است اما برای کودکانی که هرگز تجربه جدایی از والدین را نداشته اند، این تغییر استرس زاست و مدت بیشتری طول می کشد تا خود را با شرایط تطبیق دهند. چنانچه این مدت زمان، طولانی شود و بیش از یک ماه طول بکشد و شدت رفتارها و علایم اضطرابی کودک به حدی باشد که در مدرسه و ارتباط با والدین تاثیر بگذارد، به مداخله روان شناسی و مشاوره نیاز است.
در سنین پایین تر، معمولا کودکان احساس خودمحوری دارند، چگونه این خودمحوری جای خود را به پذیرش دیگران می دهد؟
با رشد و گسترش مهارت های زبانی، کودک که تا قبل از این مرحله فکر می کرده در مرکز هستی است و هرچه او فکر می کند و می بیند درست است، نمی تواند نظرهای دیگران را درک کند اما با شروع مدرسه، تعاملات اجتماعی باعث رشدش می شود و می تواند بفهمد نظرها و افکاری غیر از نظر و فکر او وجود دارد. حتی بین ۶ و ۷ سالگی کودک می تواند استدلال کند و اصول منطقی اولیه را به کار ببرد و به تدریج تفاوت بین واقعیت و خیال را درمی یابد.
از نظر هیجانی، در سنین پیش دبستانی بچه ها ترس هایی دارند مثل ترس از رویا و خواب های وحشتناک یا ترس از پدیده های طبیعی مثل طوفان و رعد و برق ولی به تدریج با افزایش سن، این ترس ها کمتر می شود. در سنین مدرسه، ممکن است کودک بترسد آسیبی به بدنش برسد. برخی بچه ها هم از روابط اجتماعی و حتی ارتباط با همسن و سالانشان می ترسند که باید به تدریج این ترس ها کاهش یابد.
اگر به فرزندمان بگوییم تو دیگر بزرگ شدی و باید این را بدانی، در او احساس گناه ایجاد کرده ایم چون حس می کند می گوییم تو تشخیص نمی دهی چه کاری باید انجام دهی! در حالی که این برای سن او انتظار بیش از اندازه ای است. باید در هر سنی انتظارهایی به اندازه سن کودک از او داشت، نه بیشتر از سنش. مثلا خیلی مواقع می گوییم تو دیگر بزرگ شدی نباید این طور گریه کنی، نباید مثل بچه ها عصبانی شوی اما باید در نظر داشته باشیم که هرکس در هر سنی ممکن است گریه کند و احساس عصبانیت و ناراحتی داشته باشد!
باید پس از آموزش کارها از او توقع داشته باشیم آنها را انجام دهد و سپس او را مسوول اعمالش بدانیم. باید در ازای درست یا نادرست انجام دادن کارها برایش تشویق یا تنبیه مناسب در نظر بگیریم. در این صورت است که مسوولیت رفتارش را می پذیرد و به تدریج درک می کند هر کاری عکس العملی از سوی والدین و دیگران خواهد داشت./س