به گزارش
باشگاه خبرنگاران، بعد از شروع بهار عربی، "ترکیه" با رویای جهانیشدن جنبش "اخوانالمسلمین"، سیاستش را در شرق مدیترانه شکل داد و شروع به موضعگیری بر اساس همین رویاپردازی کرد. برنامه "ترکیه" این بود که نظم منطقهای جدیدی با دیگران بازیگران سنی منطقه ایجاد کند. این رویکرد استراتژیک مستلزم این بود که "ترکیه" نقشی پررنگتر در حد مهره تعیینکننده بازی ایفا کند. سیاستگذاران عرصه سیاست خارجی در آنکارا این رویاپردازی را در کلام و در عمل نشان میدادند. گفتگوی زیرپیرامون ارتباط "ترکیه" با "اخوانالمسلمین" و مرسی با "حسین رویوران" کارشناس و تحلیل گر مسائل جهان اسلام است.
علت واکنش منفی "ترکیه" به جابجایی قدرت در مصر و نگرانی آن از عزل مرسی در شرایطی که خیلی از همپمانانش در جهان عرب و غرب با این وضعیت کنار آمدهاند چیست؟
حزب "عدالت و توسعه" در "ترکیه" جزئی از اخوانالمسلمین است و عزل مرسی یعنی عزل اخوانالمسلمین از قدرت است به طور طبیعی "ترکیه" مخالف این تغییرات است دلیل اصلیاش این است که همبستگی تشکیلاتی با هم دارند از طرف دیگر حذف اخوان در مصر و تلاش برای حذف اخوان در تونس (الان یک جنبش تمرد در تونس در حال شکلگیری است) و اعتراضاتی که در "ترکیه" است به هر حال حزب عدالت و توسعه را تا حدی نگران کرده است مصوبهای که اخیرا در ارتباط با ارتش در "ترکیه" تصویب شده مبنی بر اینکه ارتش نمیتواند در امور سیاسی دخالت کند این نشاندهنده نگرانیهای دولت "ترکیه" است زیرا ممکن است شرایطی که در مصر رخ داد در "ترکیه" نیز تکرار شود. لذا من تصور میکنم این نگرانیها از یک طرف به همبستگی تشکیلاتی و از طرف دیگر به نگرانی دولت "ترکیه" نسبت به آیندهاش باز میگردد.
"ترکیه" تا چه زمانی به همین رویکرد مخالفت آمیز خودش با دولت موقت مصر ادامه میدهد آیا یک روزی میرسد که "ترکیه" به نحوی با این قضیه کنار بیاید؟
تا زمانی که اخوانیها در صحنه هستند "ترکیه" میتواند به این موضع کنونیاش ادامه دهد اما میبینیم که روز به روز این حضور اخوانیها در صحنه اعتراضات در حال کمرنگتر شدن است لذا اگر اعتراض اخوان هم به پایان رسید دیگر آن موقع "ترکیه" دلیلی برای این موضعگیری خودش نمیتواند داشته باشد بهر حال بحث پیرامون قضیه مصر است و طرف مصری حتما باید در صحنه باشد تا اینکه "ترکیه" به اتکای آن بتواند موضع سیاسی خودش را ترغیب کند اگر آن طرف در صحنه سیاسی، خودش مدعی نبود دیگر "ترکیه" نمیتواند کاری از پیش ببرد.
"ترکیه" با توجه به اتفاقاتی که طی چند هفته اخیر رخ داده به نوعی در منطقه تنها شده است آیا این درست است؟
قطعا "ترکیه" بعد از حوادث مصر تا حد زیادی در منطقه تنها شده است "ترکیه" احساس میکرد موج به قدرت رسیدن اخوان در منطقه شروع شده و چون حزب عدالت و توسعه بخشی از اخوان است یک همبستگی تشکیلاتی در منطقه پیدا خواهد کرد به همین دلیل یک مقدار مغرورانه کار کردند ولی از زمانی که جابجایی قدرت در مصر صورت گرفت ما میبینیم "ترکیه" وضعیت متفاوتی پیدا کرده و در نهایت من تصور میکنم "ترکیه" الان به سمت یک نوع بازگشت به وضعیت طبیعی دور از آن غرور و تکبر میرود.
"ترکیه و "اخوانالمسلمین" چگونه میتوانند دوباره خودشان را بازیابند؟
به هر حال "ترکیه" یک تجربه حکومتی است که در ابعاد اقتصادی موفق بوده اما در ابعاد ایدئولوژیک ناموفق، به دلیل اینکه نتوانسته بسیاری از ارزشها را اجرا کند شعار اصلی اخوان "الاسلام و الحل" است یعنی اسلام راهحل همه مشکلات است در حالیکه در ابعاد اجتماعی "ترکیه" جامعه خودش را کاملا سکولار کرده است و اسلام را راهحل نمیداند.
در مصر استفاده از زمینههای فکری "ترکیه" برای مدیریت اجتماعی و اقتصادی به نتیجه نرسیده و منجر به جابجایی و سرنگونی قدرت شد این وضعیت یعنی شکست این الگو در برخی از کشورها. بنابراین موفقیت تنها در جنبه اقتصادی در برخی از کشورها و عدم موفقیت در سایر جنبهها، اخوان را به یک بازنگری قوی در بسیاری از مفاهیم خودش وادار خواهد کرد و از همین الان چنین درخواستهایی در بین اخوانأالمسلمین مطرح است.
تا چه اندازه شکست مرسی نشاندهنده شکست گفتمان اسلام مد نظر "ترکیه" در منطقه و جهان عرب است؟
من اگر بخواهم برای اسلام "ترکیهای" اسم انتخاب کنم میگویم "اسلام آمریکایی" که هم اسلام است و هم با اسرائیل و هم با آمریکا در ارتباط است بنابراین نوع اسلام الان در مصر شکست خورد یعنی مردم با روی کار آمدن اخوان به دنبال این بودند که یک تفاوتی را احساس کنند مبارک با اسرائیل رابطه داشت و زیر سلطه آمریکا بود اگر اخوان هم زیر سلطه آمریکا باشد و با اسرائیل هم رابطه داشته باشد مردم باز هم به میدان میآیند و علیه این دولت قیام میکنند مردم دنبال این هستند که یک تفاوتی در این دولت ببینند لذا تجربهای که اخوان در مصر انجام داده شکست خورده است اگر قرار باشد اخوان در آینده بیاید باید در بسیاری از این مسائل بازنگری کند که چرا سقوط کرد؟ چرا در مقابل اسرائیل نمیتواند تصمیم بگیرد؟ چرا در مقابل آمریکا تسلیم پذیر است؟ آیا اساسا این الگو میتواند مورد پذیرش مردم باشد؟ الان تجربه نشان داده که نمیتواند مورد پذیرش مردم قرارگیرد این سیاست ها مردم را به شدت علیه این الگو به صحنه آورد و به سرنگونی این الگو منجر کرد.
انتهای پيام/
منبع: سياست ما