به گزارش
باشگاه خبرنگاران، برای درک بهتر وضعیت جديد "ترکيه" باید ابتدا نگاهی به زنجیره بحرانها بکنیم و از جدیدترینشان شروع کنیم. این یک واقعیت است که سیاست خارجی کشورهایی که در یک موضوع خاص طرف مستقیم نیستند، بسته به دامنه مواضعی که اتخاذ میکنند تحت تاثیر تحولات مثبت یا منفی قرار میگیرد. کودتای اخیر در مصر که ضربهای استراتژیک به سیاست خارجی "ترکیه" بود، در همین چارچوب قابل تحلیل است. "ترکیه" به خاطر مواضع ایدئولوژیک و سیاسیاش در قبال بهار عربی ، چنین ضربه سختی را از ناحیه کودتای مصر دید.
سیاستگذاران عرصه سیاست خارجی در "آنکارا" این رویاپردازی را در کلام و در عمل نشان میدادند. "ترکیه" اساس اخلاقی همکاری و مشارکت خود با مصر تحت حکومت اخوانالمسلمین را با ارزشهایی چون دمکراسی، حقوق بشر، برابری و آزادی تعریف نمیکرد که اگر چنین میکرد با خود مصر وارد تعامل میشد نه با اخوان به عنوان یک جریان یا جنبش یا حزب.
اگر روابط "ترکیه" با مصر بر اساس منافع مشترک و دوجانبه بود، این رابطه بعد از برکناری اخوان هم ادامه مییافت و آسیبی نمیدید. "ترکیه" و حزب حاکم آن یعنی حزب عدالت و توسعه هیچ گاه از اخوانالمسلمین حتی به طور غیرمستقیم انتقاد نکرد و از تصمیمات و سیاستهای غیردمکراتیک آن خورده نگرفت. موضع ایدئولوژیک "ترکیه" اجازه چنین انتقادی را نمیداد.اگر "آنکارا" "محمد مرسی" را به چالش میگرفت اکنون قاهره بعد از کودتا دولت "ترکیه" را چنین محکوم نمیکرد و آن را اینچنین دشمن نمیدانست، "ترکیه" همه سرمایهگذاری خود در رابطه با مصر را بر روی اخوانالمسلمین انجام داد.
اگر "داووداوغلو" و "اردوغان" سیاست خارجی سکولاری در پیش میگرفتند که مذهب بخشی از آن بود نه همه آن، اکنون کارشان راحتتر بود. کودتا در مصر همچنین به همپیمانی که نخستوزیر و وزیر خارجه "ترکیه" در پی آن بودند تا اسلامگرایان و گروههای سنی را گرد هم آورند و نوعی سیاست عثمانی را در بسیج علیه سوریه در پیش بگیرند، آسیب جدی وارد کرد.
در تابستان سال 2011 "آنکارا" یکی از درخواستکنندگان اصلی برای سرنگونی حکومت "سوریه" و جایگزینی یک دولت تحت کنترل اخوان به جای آن بود. دو محور دیگر این همپیمانی "عربستان سعودی" و "قطر" بودند. اکنون که "ترکیه" و "عربستان" به خاطر تحولات مصر رو در روی هم قرار گرفتهاند، این اعتماد برای رسیدن به هدف مشترک در سوریه میانشان از بین رفتهاست.
تحولات مصر بدون شک همپیمانی میان "ترکیه، عربستان و قطر" را متزلزل کردهاست. از سوی دیگر درحالیکه "اردوغان" و حزب حاکم "ترکیه" مشغول مقابله با اعتراضها "میدان تقسیم" بودند، جابهجایی قدرت در قطر، علامت سوال بزرگی پیش روی سیاست خارجی مشترک این محور ضد سوریه قرار داد. "شیخ حمد" امیر پیشین قطر از حامیان اصلی ارسال پول و سلاح برای مخالفان سوریه بود.
اکنون نشانههایی وجود دارد حاکی از اینکه جانشین او یعنی پسر جوانش "شیخ تمیم" به اندازه پدرش در این مسیر تند نمیرود. به ویژه آنکه در ابتدای کارش با ضربهای چون برکناری دولت اخوان در مصر روبهرو شدهاست. اما اولین نقطه عطف در انزوای منطقهای "ترکیه" به قبل از کودتای مصر و برکناری دولت مرسی برمیگردد. اولین ضربه به سیاست خارجی "ترکیه" به ماجرای سوریه مربوط میشود. وقتی جنگ در سوریه بالا گرفت، نوعی تنش از نوع جنگ سرد در منطقه درگرفت و رابطه "ترکیه" با همسایگانش از جمله ایران و عراق دچار تنش شد. رابطه با اسرائیل هم که از قبل پرتنش شده بود. اکنون تنها دوست "ترکیه" در شرق مدیترانه "حماس" است.
در بینالنهرین هم تنها دوستش دولت خودمختار عراق است. اکنون "ترکیه" مرد تنهای خاورمیانه است. بعد از پایان جنگ سرد، موقعیت و قدرت "ترکیه" در خاورمیانه تا این اندازه تضعیف نشده بود. این وضعیتی است که سیاست خارجی ایدئولوژیک "داووداوغلو" برای "ترکیه" ایجاد کرد. طی 4 سال گذشته رابطه سیاسی "ترکیه" با اتحادیه اروپا تیره شده و دورنمای عضویتش در این اتحادیه تضعیف شده است.
واکنش تند و سرکوبگرانه دولت "ترکیه" علیه اعتراضهای میدان تقسیم این رابطه را تیرهتر هم کرد. رابطه "ترکیه" با "آمریکا" که همیشه برای دو طرف بسیار مهم بوده و هست، دچار مشکلاتی است. یکی از آنها تنش میان "آنکارا" و "تلآویو" است. "سوریه" هم بخشی از مناسبات میان "آمریکا و ترکیه" را شکل میدهد. حتی اگر رهبران "ترکیه" بتوانند با مهارت این بحران را مدیریت کنند، "ترکیه" به این زودی از این شرایط دشوار خارج نمیشود. تنها راه "ترکیه" این است که هر چه زودتر سیاست خارجی مبتنی بر ایدئولوژی خود را کنار بگذارد.
انتهاي پيام/
منبع: تابناک