به گزارش
مجله شبانه باشگاه
خبرنگاران، هفته نامه پنجره در جدیدترین شماره خود نوشت: سالها از شکلگیری انقلاب اسلامی ایران گذشته بود و هنوز وزارت اطلاعات تأسیس نشده بود. نخستوزیری، سپاه پاسداران، ارتش و دادگستری از نهادهایی بودند که در زمینه مسائل امنیتی فعالیت میکردند و هرکدام برای خود تشکیلات مجزایی داشتند.
عدم هماهنگی این نهادها، اوضاع آشفته و نابسامان امنیت کشور ناشی از خرابکاری و ترورهای دشمنان و از سوی دیگر نفوذ دشمن به مراکز حساس از مسائلی بود که بیش از پیش ضرورت تأسیس یک نهاد امنیتی واحد را نشان میداد.
حجتالاسلام ریشهری نیز درباره مخالفتها با تشکیل وزارت اطلاعات نقل میکند که برخی نیروهای انقلاب که از شکنجههای ساواک در امان نمانده بودند از ترس تکرار تجربه ساواک با تأسیس یک نهاد امنیتی مخالف بودند. نتیجه این وسواسها و ضرورتها چیزی نبود جز تأسیس یک نهاد امنیتی در قالب وزارتخانه اطلاعات.
در طول انقلاب این وزارتخانه بعضا دچار خطاهایی شد که دشمنان انقلاب به سرعت به بزرگنمایی آنها پرداختند. برخی جریانات سیاسی قدرت خود را ضعف این نهاد امنیتی تعریف کرده بودند و تضعیف نهادهای انقلابی از جمله وزارت اطلاعات در دستور کار قرار داشت و همین رویکرد منجر به پرونده سازی آنها و اتهام زنی هایی به این وزارتخانه شد که به ذکر برخی از آنها می پردازیم:
پروژه قتلهای زنجیرهایدر جریان قتل برخی نیروهای در حاشیه و مخالف نظام در دهه هفتاد بسیاری متهم این واقعه را وزارت اطلاعات معرفی کردند و وزیر اطلاعات وقت را مجبور به استعفای اجباری کردند. این موج زمینهساز سوژه مطبوعاتی نشریات زنجیرهای شد و به خودکشی سعید امامی متهم ردیف اول پرونده و شکنجه همسر وی توسط عوامل سیاسی آن ایام منجر شد.
* پروژه زمستان 77پس از اجرای سناریوی قتلهای زنجیرهای، در زمستان 1377ﻫ. ش پروژه دیگری برای تضعیف و بیاعتبار نمودن نظام، عملیاتی شد. پس از تشکیل انصار حزبالله و بهدنبال بهوجود آمدن اختلاف در این تشکل، تیم طراح از طریق یک سرپل به یکی از اعضای طلبه آن که گرایشهای خاصی نیز از خود بروز داده بود نزدیک شدند و القائات مورد نظر خود مبنی بر دست داشتن نظام و نهادهای انقلابی را در ماجرای قتلهای زنجیرهای بهصورت مخفیانه از زبان وی ضبط میکردند. متن بر کاغذ آمده، با تحریفات زیادی در دانشگاههای سراسر کشور توزیع شد.
* پروژه کیانوش مظفریکیانوش مظفری- یکی از متهمین به ضرب و شتم عبدالله نوری و عطاءالله مهاجرانی- در ابتدا توسط دو عضو انجمن اسلامی دانشگاه امیرکبیر ایزوله میگردد. آنها القائات مورد نظرشان، مبنی بر انتصابات خشونت به افراد حزباللهی، نهادهای انقلابی و ارکان نظام دینی را از زبان وی و بهصورت مخفیانه ضبط کرده، در 15 دی ماه 77 در روزنامه صبح امروز به چاپ میرسانند.
طراحان این پروژه با این بهانه که پس از انتشار این مطالب تو را خواهند کشت، کیانوش مظفری را به وزارت کشور برده، به او تضمینهای لازم را میدهند. کیانوش مظفری بعدها عنوان کرد که در این مدت با «بهزادیان» (معاون وقت وزیر کشور) «عبدالله رمضانزاده»، «اکبر گنجی»، «عباس عبدی» و «رضا تهرانی» (سردبیر روزنامه صبح امروز) دیدار داشته است.
این پایان ماجرا نبود؛ در ماجرای کوی دانشگاه، فرد ناشناسی به کیانوش مظفری تیراندازی میکند تا روزنامههای زنجیرهای بتوانند با توجه به آدرس القایی و زمینهسازی فوقالذکر در افکار عمومی، فتنه کوی دانشگاه را به نهادهای انقلابی و ارکان نظام منتسب نمایند.
* پروژه شنود از هاشمی رفسنجانی!علی شکوریراد عضو حزب منحله مشارکت در سال 90 در گفتوگو با ماهنامه نسیم بیداری خبر از شنود دفتر رئیسجمهوری ششم داد و در توضیح این ادعای عجیب خود گفت: «در اواخر دولت دوم آقای هاشمی و در نماز ظهر نهاد ریاستجمهوری، یک درگیری بین محمد هاشمی و علی فلاحیان صورت گرفت که دلیل آن، این بود که اطرافیان آقای هاشمی متوجه شدند در دفتر خود آقای هاشمی هم شنود کار گذاشته شده است!»
* پروژه کوی دانشگاهمطرح شدن اصلاحیه قانون مطبوعات در مجلس پنجم، یکی از دلایل حادث شدن غائله کوی دانشگاه بود. یک روز پیش از مطرح شدن اصلاحیه قانون مطبوعات در مجلس شورای اسلامی، روزنامه سلام، سند محرمانهای منتصب به وزارت اطلاعات منتشر کرد و با تیتر بزرگ نوشت: «سعید اسلامی پیشنهاد اصلاح قانون مطبوعات را داده است». انتشار این نامه توسط روزنامه سلام، تعجب همگان را برانگیخت.
روزنامه نشاط – ارگان غیررسمی نهضت آزادی- در اینباره نوشت: «خطر ریسک (انتشار نامه محرمانه وزارت اطلاعات) به اندازهای بود که حتی سعید حجاریان نیز صلاح را در آن دانست که چنین بازی خطرناکی را به موسوی خوئینیها بسپارد... سعید حجاریان به سردبیرشان توصیه کرده بود که فتیله را پایین بکشند و اگر خبری یا نامهای افشاگرانه در دست دارند، آن را به همکاران دیگری که احتمالا حاشیه امنیتی قویتری دارند بسپارند.»
* پروژه «X»بسیاری از صاحبنظران و آگاهان مسائل سیاسی که رخدادهای آن زمان را دنبال میکردند، بر این باور بودند که با هدف قرار گرفتن سیستم امنیتی و نظامی در قتلهای زنجیرهای و ماجرای کوی دانشگاه، پروژه بعدی سپاه را نشانه خواهد رفت.
پروژه «X» باید بهگونهای طراحی میشد که با ایجاد انفعال و ناکارآمدی در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، این نهاد انقلابی را از صحنه دفاع از دستآوردها و ارزشهای انقلاب خارج نماید و با سلب اعتماد مردم از سپاه، برآیند جداسازی مردم از نظام دینی را فعال کند.
این پروژه در کتاب «جنگ در پناه صلح» اینچنین تشریح شده است: «س. ح» که پیش از این تشریح کرده بود «باید درگامهای بعدی به سراغ مدیریت سپاه، نیروی انتظامی و صدا و سیما برویم… ساختار فعلی این دو نیرو آنها را به مانعی بر سر راه توسعه سیاسی تبدیل کرده است» یک ماه پس از واقعه کوی دانشگاه در یک جمع محفلی میگوید:
«… در کشور ما نمایش نامهایی در حال اجراست که سه پرده دارد و الآن دو پرده از آن اجرا شده است. پرده اول قضیه قتلهای محفلی بود، پرده دوم آن حادثه کوی دانشگاه بود و پرده سوم در راه است.
پرده سوم چیزی شبیه کودتاست یا همان پروژه محرم سابق خودمان، باید از پرده اول و دوم، سناریویی که برای پرده سوم چیده شده است را حدس بزنید. در قضیه اول بستر و میزبان وزارت اطلاعات بود. در دومی تحت پوشش نیروی انتظامی یک محفل شکل گرفت. در پرده سوم معلوم است که چه نهادی میزبان و بستر محفل خودسر است.»
استحاله و فروپاشی حاکمیت دینی مستلزم ایجاد انفعال و سلب اعتماد مردم از نهاد سپاه بود. به همین دلیل تجدیدنظرطلبان هواخواه لیبرالیسم در صدد برآمدند با متهم نمودن سپاه به خشونت، کودتا و ترور، سرافرازان دفاع مقدس را بهعنوان یک نیروی سرکوبگر به افکار عمومی معرفی نمایند.
«س. ح» تصریح میکند«پرده سوم در سپاه انجام میشود هرچه از پرده اول به سوم نزدیک میشویم شبکه محفل بزرگتر میشود. در پرده سوم یک هنگ از یک لشگر کافی است در پرده اول تمام دگراندیشان، روشنفکران با نظام پدرکشتگی پیدا کردند و مشروعیت نظام پیش آنها به صفر رسید. در پرده دوم تمام دانشجویان یا حداقل قسمت اعظم آنها از نظام جدا شدند. در پرده سوم تمام مردم را از نظام جدا خواهند کرد و مردم اعتمادشان از بین خواهد رفت… در پرده سوم هدف اسقاط و براندازی کل نظام است.»
* پروژه ترور سعید حجاریانبا ترور حجاریان، عوامل نفوذی ضمن نشانه رفتن انگشت اتهام بهسوی نهاد سپاه، تلاش کردند بخشی از اهداف مورد نظر در پروژه «X»را احیا نمایند. آنان با این امید که سلب اعتماد مردم از سپاه و منفعل شدن این نهاد انقلابی با استحاله و فروپاشی جمهوری اسلامی همزاد خواهد بود، پروژه قهقرایی دیگری را عملیاتی کردند.
روزنامه الشرق الاوسط که خط فریب سرویس جاسوسی انگلیس را در خاورمیانه دنبال میکند، طی خبری به نقل از یک منبع نزدیک به اصلاحطلبان نوشت: «طرحی برای سرنگونی دولت سید محمد خاتمی و متوقف ساختن روند اصلاحگرایی در ایران کشف شده است… شماری از مسئولان سپاه و اطلاعات سپاه، طرح یک کودتای نظامی علیه دولت قانونی خاتمی را بهطور جدی مورد بررسی قرارداده بودند.
مدیرمسئول روزنامه توقیف شده سلام با اظهارات خود، پروژه جدید را کلید میزند. وی میگوید:
«اگر هرچه زودتر ضاربان حجاریان دستگیر نشوند، ذهنیت جامعه انگشت اتهام را بهسویی دراز میکند که در آغاز قتلهای زنجیرهای به آن سو اشاره کرده بود.»
اکبر گنجی نیز با صراحت ترور حجاریان را به سپاه نسبت میدهد و میگوید:
«تاریکخانه اشباح چند شاخه دارد: 1. محفل اطلاعاتی؛ 2. گردان انتظامی؛ 3. توان به کارگیری یک هنگ نظامی جهت کودتا؛ 4. گروههای فشار. 5. بخش رسانهای.»
در ادامه اینروند، ستاد طراح هدایتکننده پروژه به ریاست «خ. ت» تلاش میکند با دستآویز قراردادن فرود هواپیمای ایرانی در فرودگاه کراچی پاکستان، ضمن پیچیده جلوه دادن ابعاد ماجرای ترور، با استفاده از این حربه برای هجمه به سپاه و امکان مدیریت نسبتا طولانی افکار عمومی مدعی میشود که عوامل ترور از کشور فراری داده شدهاند!
سلب اعتماد مردم از ارگانهای امنیتی، انتظامی و نظامی و منفعل نمودن آنها، شباهت بسیار زیادی با طرح فروپاشی شوروی دارد.
* پروژه ترور حجاریان و نوار تهدیددر بیست و سوم اسفند 1378 ﻫ. ش – یک روز پس از ترور آقای حجاریان – رئیس وقت شورای شهر تهران از کشف نواری خبر میدهد که در آن آقای سعید حجاریان تهدید به ترور شده بود. وی گوینده نوار را از همفکران و مرتبطین با افراد اصولگرا و فرماندهان نظامی معرفی نمود. تهیهکننده نوار، جوانی بیست و یک ساله به نام رضا احمدی بود و از آنجا که نشانی خود را در نوار اعلام کرده بود، یک روز پس از تحویل نوار به شورای امنیت ملی – در تاریخ بیست و پنجم اسفند – دستگیر و به مدت 100 روز در بازداشت بهسر برد.
اما یک ماه پس از ترور حجاریان، پروژه نوار تهدید توسط خانم صدیقه وسمقی – یکی از اعضای شورای شهر و عضو کمیته تحقیق و پیگیری ترور حجاریان – آغاز میشود. وی با اشاره به نوار تهدید میگوید:
«قرار است این نوار در جلسه امروز پخش شود و پس از پایان جلسه نیز نوار تکثیر شده به هرکدام از خبرنگاران اختصاصی شورا تحویل میشود.»
با پخش دقایقی از نوار تهدید شورای شهر تهران، به علت درگیری لفظی میان اعضا، از ادامه پخش آن جلوگیری شد و خانم وسمقی که از برخی اخبار پشت پرده نوار تهدید بیاطلاع بود، همچنان بر ادامه پخش آن اصرار میورزید. در بخشی از متن گزارش که توسط روزنامه صبح امروز منتشر شده بود آمده است:
«اینجانب رضا احمدی، عضو گروه فدائیان اسلام و همچنین عضو هیئت مؤسس حزب سازمان فدایی ولایت فقیه (هستم) جناب آقای سعید حجاریان! جنابعالی از نظر حزب جوانان فداییان ولایت فقیه و فدائیان اسلام، به دلایل زیر محکوم به ضدیت با ولایت فقیه و مرتد هستید و سابقه شما نشان میدهد با ولایت فقیه ضدیت دارید...» رضااحمدی پس از آزادی از زندان به نوار تهدید اشاره کرد و گفت: «جلسه بعد (دوم) هم در شورای شهر بود که چون هماهنگ شده بود، بیشتر مرا تحویل گرفتند و در همین جلسه بود که آقای حجاریان بحث نوار را مطرح کرد و گفت شما هرچه اندیشیدهاید در نوار بگویید. در جلسه سوم گفت: حرفهای من را هم در نوار بگو، حرفهای خودت را هم بزن.»
وی در خصوص مطالب مورد نظر حجاریان تصریح کرد: «حجاریان به من گفت: در نوار من را تهدید کن. به او گفتم آیا مشکلی برای من پیش نمیآید؟ او گفت: نه باقی با من. البته ممکن است انصار حزبالله تو را با تیر بزند ولی اطلاعات و... با من!»
* پروژه امیرفرشاد ابراهیمیاین سناریو توسط یک تیم شش نفره شامل شیرین عبادی، الهه شریفپور، الهه هیکس - عنصر مرتبط با بنیاد ضدانقلابی پژوهشهای زنان ایران - و منوچهر گنجی، حمید مرعشیزاده -عنصر وابسته به گروهک منافقین، دو عنصر حزب مشارکت و به پیشنهاد و درخواست محسن رهامی طراحی شد. گستره این پروژه از پیش طراحیشده، شامل انبوهی از اتهامات بیاساس و کذب بود که نهادهای انقلابی و افراد اصولگرا و معتقد به نظام دینی را در برمیگرفت.
القائات تیم طراح توسط امیرفرشاد ابراهیمی در مقابل دوربین فیلمبرداری بازگویی شد و نوار ویدئویی آن توسط الهه هیکس به خارج از کشور منتقل شد. پس از چندی محتویات این نوار بر روی کاغذ آمده و برای علیرضا نوریزاده – همکار سرویسهای اطلاعاتی آمریکا و انگلیس- و روزنامه الشرقالاوسط ارسال گشت.