به گزارش
خبرنگار سیاست خارجی باشگاه خبرنگاران، آمریکا و کشورهای غربی این روزها نقش عمدهای در جنگهای منطقهای به خصوص در حوزه خاورمیانه ایفا میکنند.
آمریکا نمیخواهد با حضور فیزیکی در کشورها به مقصود خود برسد بلکه قصد دارد تا با دخالت در سیاست کشورهای منطقه به نام دموکراسی منافع خویش را دنبال کند.
تاکنون آمریکا با جنگهایی که در کشورهای مختلف از جمله عراق، افغانستان، پاکستان و کشورهای دیگر داشته، تنها به موجي از درگیریها و آشفتگی منطقه دامن زده و نتواسته با ادعای دموکراسی خود کاری از پیش ببرد.
یکی از مناطقی که آمریکا در تحولات و درگیریهای آن دست داشته است مصر است.
اما محتملترین سناریوها و درسهایی که از این تحولات گسترده در مصر گرفته میشود چيست؟ با نگاهي به وضعيت استراتژايك اين كشور در خاورميانه به برخي از موارد اشاره ميشود.
اهمیت مصر برای استرتژی آمریکا در خاورمیانه
منطقه شمال افریقا و خاورمیانه مکمل ژئوپلیتیک، ژئواستراتژیک و ژئواکونومیک آمریکاست، نکته مهم اینکه این مکمل استراتژیک، حداقل تا چند دهه آینده غیرقابل جایگزین بوده و از اینرو مصر به همراه عربستان، پس از رژیم صهیونیستی بزرگترین متحد استراتژیک آمریکا در منطقه هستند. بیشترین کمکهای نظامی، سیاسی و اقتصادی آمریکا از سال ۱۹۸۱، یعنی از زمان ترور انور سادات تاکنون یعنی طی ۳۰ سال گذشته به رژیم مصر(به خاطر امضاء قرارداد کمپ دیوید) بوده است. این کمکها تقریباًمعادل ۳میلیارد دلار کمک بلاعوض سالانه بوده که حدود ۲ میلیارد دلار آن به ارتش مصر واگذار میشد.
فهم اهمیت مصر و تحولات این کشور برای ایالات متحده را بدون در نظر گرفتن نظم موجود خاورمیانه نمی توان فهمید. از اینرو در نمودار الگوی نظم منطقه ای و بازیگران مهم عوامل سازنده این نظم مشخص شده است. مصر در حقیقت پایه مهم جناح سازشگر و نقش کنترل گر جنبشهای مقاومت در حوزه مدیترانه را به عهده دارد. این نقش با توجه به اهمیت گذرگاه رفح در مرز با فلسطین اشغالی(نوار غزه، با مدیریت حماس)، در گسترش یا کنترل گرایشات تحول خواه و مقاومت در منطقه موثر است.
با توجه به این شرایط مهمترین موارد اهمیت مصر در استراتژی آمریکا در خاورمیانه عبارتند از:
1.پیشگام در پذیرش موجودیت رژیم صهیونیستی و تلاش برای تسری این رویه به دیگر کشورها
2.تقویت مالی و لجستیکی جناح سازش در فلسطین
3.کمک اطلاعاتی و امنیتی به ایالات متحده و غرب درجلوگیری ازتهدیدات احتمالی علیه منافع حیاتی آمریکا در شمال آفریقا و منطقه خاور میانه
4.شکل دهی محور سازش(مصر-اردن – عربستان) در مقابل محور مقاومت(ایران-سوریه-حزبالله/حماس)
5.کنترل جنبش مقاومت و همکاری با اسرائیل در نابودی آنها با بستن گذرگاه رفح
6.تلاش برای تحمیل صلح اجباری/اسرائیلی به حماس در گفتگوهای سازش فتح/حماس
7.حمایت مصر از گروههای معارض سنی در عراق برای بی ثبات سازی دولت شیعی عراق
8.ایجاد و گسترش گفتمان ایران هراسی و شیعه هراسی با همکاری ملک عبدالله اردن در بحث هلال شیعی.
با توجه به موارد فوق هرگونه تغییر ساختارهای سیاسی-امنیتی مصر منجر به فروپاشی نظم منطقهای و ضرورت بازسازی آن از سوی آمریکا خواهد شد. طبیعی است که در چنین روندی ایالات متحده در ابتدا از هرگونه تغییری ساختاری حمایت نکرده و برای اجتناب از تناقض دفاع از مبارک با شعارهای اعلامی لیبرالی خود، نوعی اعلام حمایت از تغییر سیاسی و در عمل، سیاست انحراف تحولات اجتماعی مصر و تبدیل آن به یک تغییر فرمالیستی را در پیش گیرد. در بخش بعدی به سناریوهای رفتاری ایالات متحده در مورد تحولات مصر پرداخته میشود.
آمریکا و تحولات مصر/ از غافلگیری تا کنترل تحولات؛ سناریوهای مختلف آمریکا
هفته اول شروع انقلاب سیاسی-اجتماعی مردم مصر، از نظر اطلاعاتی و سیاسی توام با غافلگیری استراتژیک آمریکا بود. از هفته دوم تلاش آمریکاییها برای مدیریت بحران سیاسی- اجتماعی مردم مصر و انحراف آن به سمت منافع دلخواه خود و صهیونیستها شروع شد. این تلاشها با کمک عوامل داخلی مصر و عوامل منطقهای همراه بود. در این مرحله به نظر میرسد که آمریکاییها توانستند چند سناریو را مدنظر داشتند؛ سناریوی اول آمریکا در تحولات مصر: حفظ مبارک به اضافه حفظ نظام سیاسی مصر؛ سناریوی دوم حذف مبارک و جایگزینی عمر سلیمان به همراه حفظ و تقویت عمر سلیمان و حفظ نظام سیاسی مصر؛ سناریوی سوم حذف عمر سلیمان و جایگزینی ارتش از طریق یک کودتای نرم به اضافه تغییرات جزیی در قانون اساسی مصر بدون تغییرات اساسی در سیاست خارجی مصر خصوصاً در ارتباط با معاهداتی چون کمپ دیوید که مصر با صهیونیستها دارد و در نهايت سناریو چهارم كه در اين سناریو ممکن است به علت عدم اطلاع از آینده
مصر احزاب اسلامی و مخالف بتوانند به طور وسیع شرکت کنند و یک رئیس جمهوری
که منتخب واقعی مردم مصر است را انتخاب کنند.
براساس اين گزارش؛ به نظر میرسد که عامل اجرایی سناریوی سوم یعنی کودتای نرم، توسط شورای نیروهای مسلح مصر انجام گرفت. زیرا ارتش مصر از نظر فرهنگی، آموزشی، تجهیزاتی و پشتیبانی کاملا آمریکایی است و فرماندهان ارتش چون طنطاوی و عمر سلیمان هر دو عامل و مجری منافع آمریکا هستند. درمقابل این روند یعنی بدست گرفتن سرنوشت کشور توسط شورای نظامی و فرماندهی ژنرال طنطاوی، مردم نیز یک شورای ائتلاف انقلاب خشم ایجاد کردند. به عبارت دیگر شورای ائتلاف انقلاب خشم، با شرکت ۲۴ نفر از سوی گروههای سیاسی در مصر تشکیل شد که از بین آنها طارق البشری به عنوان رئیس کمیته تعدیل قانون اساسی برای انتقال قدرت انتخاب گردید. وی از یکسو با شورای نظامی ارتباط دارد و از سوی دیگر مسئولت تعدیل قانون اساسی در بازه زمانی کوتاه و آماده سازی آن برای رفراندوم عمومی است.
در شرایط کنونی، با پیگیری اقدامات آشکار و نهان آمریکا، سناریوی سوم از سوی این کشور در مورد تحولات مصر در جریان است و این سناریو انحراف و کنترل انقلاب سیاسی- اجتماعی مردم مصر و تغییر آن به سمت یک رفورم سیاسی و داخلی بدون تغییرات بنیادین در ساختارهای سیاسی است. نکتهای که همچنان نباید از نظر دور داشت این است که هرچند اکنون مردم به خانههای خود برگشتهاند اما خشم انقلابی مردم مصر برای تغییرات اساسی همچنان مانند آتش زیر خاکستر باقی مانده است.
درسها و نتایج قیام مردم مصربا توجه به تحولات صورت گرفته در هر منطقه رهبري واحد براي کنترل و مهار مسائل نياز است. پس مصر نيز پس از موج بيداري اسلامي مي توانست با داشتن رهبري قدرتمند سرنوشت بهتري را داشته باشد. رهبری، مردم و ایدئولوژی سه رکن اصلی و اساسی برای پیروزی انقلابهای بزرگ هستند. بدون رهبری و ایدئولوژی پیروزی در انقلابها کاری بس دشوار است.مردم مصر انقلاب کردند ولی خلاء رهبری که حول آن با هم متحد گردند، وجود ندارد.
از جايي که اکثر انقلابها در مناطق مختلف به دست مردمانش صورت ميگيرد؛ نقش دخالت نيروهاي نظامي بايد خيلي کمرنگ باشد. پس حضور ارتش مصر در زمينه تحولات اين کشور نميبايست برجسته باشد. نیروی نظامی آخرین سنگر است. هانتیگتون در کتاب موج سوم می گوید که اگر نیروهای مسلح تکلیفشان مشخص نشود، همانها قدرت را به دست میگیرند. به عقیده من نیروی نظامی آخرین سنگر است و در صورتی که تسلیم یا منهدم نشوند، انقلابهای مردمی به پیروزی نخواهند رسید. آمریکاییها در کشورهای وابسته به خود، سیاسیون و نظامیها را با هم دارند. مثل زمان شاه که آمریکاییها شاه و ارتش را به طور هم زمان با هم داشتند.
سقوط مبارک نشان داد که حکام مستبد و وابسته به آمریکا بایستی بدانندکه آمریکا به دنبال حفظ منافع خود است نه حفظ حکومتهای آنها. در مواقع ضرورت، آمریکا اقدام به قربانی کردن آنها خواهد کرد. از اینرو ما باید منتظر قربانی بعدی در منطقه خلیج فارس، خاورمیانه و یا شمال آفریقا باشیم. الان چندین روز است که مردم بحرین اقدام به اعتراضات خیابانی نموده اند که چندین نفر در این روزها کشته شده اند. الان در لیبی مردم نیز اعتراضات گسترده ای در جریان است که تاکنون کشته های زیادی برجای گذاشته است.اینکه قربانی بعدی چه کسی یا چه دولتی است جای تامل دارد.
در نهايت مي توان با بررسي تاريخ و سرگذشت انقلابها و نقش نيروهاي استعمارگر غاصب، به اين نتيجه رسيد که در نبرد سرنوشت ساز آینده بین ملتهای خاورمیانه و شمال آفریقا با حاکمان مستبد و وابسته به آمریکا و صهیونیسم، پیروزی نهایی از آن ملتهاست. این سنت لایتغیر الهی و تاریخی است.
كارشناسان سياسي در مورد رفورم سياسي مصر چه ميگويند؟فواد ايزدي در گفتگو با
خبرنگار سياست خارجي باشگاه خبرنگاران، در مورد رفتار شناسي آمريکا گفت: مصر در جهان عرب و اسلام کشور بزرگي است و اين که چه کسي براين کشور حکومت ميکند براي آمريکا مهم است. آمريکا به چند دهه حکومت انورسادات و مبارک که کاملا با آنها هماهنگ بودند عادت داشت و مبارک نيز نقش گروهباني براي اسرائيل ايفا ميکرد.
وي افزود: کودتاي اتفاق افتاده در مصر آمريکايي بوده و مرسي نسبت به آمريکا نگاه کدخدايي داشته است جناحي که اکثرا قبل از کودتا در اخوان بودند با توجه به قدرت آمريکا در جهان خود را ملزم به تعامل با آن ميدانستند و اين روند را اعتدال ميناميدند ممکن است آمريکا بخواهد به صورت مقطعي زماني که امکانات ديگر جوابگو نيست از اخوان استفاده ابزاري داشته باشد اما مشکل آمريکا اسلام سياسي است و اين تفکر جزو ارکان اخوان است.
ايزدي تصريح کرد: آمريکا به دنبال فرصت بود تا سيستم را به زمان مبارک برگرداند و افراد سکولار و غرب گرايي که در زمان مبارک روي کار بودند به قدرت برگرداند. مرسي نيز در اين زمينه چه در حوزه سياست خارجي و داخلي به آنها کمک کرد. کودتا که معمولا نظامي است در مصر جنبه مردمي پيدا کرده نتيجه اين شد که پنجرهاي براي آمريکا باز شد تا بتواند اين کودتا را انجام دهد.
اين کارشناس سياست خارجي اظهار داشت: ارتش مصر کاملا هماهنگ با آمريکاست و دولت آمريکا سالانه يک و نيم ميليارد به ارتش مصر کمک کرده و آن را مديريت ميکند به صورت ميانگين 500 نفر از امراي ارشد مصر با آمريکا رفت و آمد دارند و نبايد ترديد داشت که هر عملکردي از سوي ارتش مصر با هماهنگي دولت آمريکا صورت ميگيرد.
ايزدي در پايان خاطر نشان کرد: در نتيجه بيداري اسلامي روابط آمريکا با مصر مختل شد و مرسي ميتوانست از انقلاب ايران درس بگيرد. با توجه به نظر امام خميني(ره) که در حوزه مقاومت و مقابله با آمريکا فقط اشاره به بعد سياسي و ايدئولوژيکي نداشته است و این تنها روشي بود که حکومتهاي اسلامي ميتوانستند با آن به حکومت ادامه دهند. هماهنگ شدن با طرف غربي به معني بهتر شدن وضعيت اقتصادي و سياسي نيست و تفکر مقاومت تفکري است که از لحاظ ايدئولوژيک با اسلام هماهنگ است که اگر هر کشوري در اين تفکر ضعيف شود وضعيتي مانند مصر پيدا ميکند.
در همين زمينه احمد بخشي استاد دانشگاه و كارشناس مسايل سياسي در مورد رفتارشناسي آمريکا
گفت: اين روزها بحث در مورد مصر و روندهاي پيش روي آن بسيار مطرح ميشود و
به
نظر ميرسد كه روندهاي اين كشور به دو سمت الجزايري شدن يا تركيهاي شدن در
حركت است اما بايد گفت كه مصر خود ميتواند جريان ساز باشد هرچند تحولاتي
كه ما اينك شاهد آن هستيم مانند اتفاقات الجزاير است.
وي ادامه داد: دولت آمريكا تلاش كرد تا طرح خاورميانه بزرگ را با اصلاحاتي مورد بازنگري و
اجرا قرار دهد، اين برنامه مبتني بر اين بود كه زمينه براي ورود
اسلامگرايان افراطي كه خارج از سياست هستند به سياست مهيا شود تا به سمت
حركات افراطي گرايش پيدا نكنند و اين در حالي است كه قبل از تحولات اخير خاورميانه شاهد
آن بوديم كه مثلا شاخه القاعده از عراق و افغانستان به مغرب اسلاميكشيده
شد در نتيجه آمريكاييها تلاش كردند كه فرآيند دموكراتيزاسيون(دموكراسيسازي) را براي حفظ منافع خود به اجرا درآورند.
اين استاد دانشگاه تصريح كرد:نقش آفرینی آمریکا در انحراف انقلاب
سیاسی-اجتماعی مردم مصر و تغییر آن به یک رفورم سیاسی موثر بوده و برای
بررسی ابتدا به اهمیت مصر در استراتژی خاورمیانهای آمریکا در چارچوب نظم
سیاسی-امنیتی موجود پرداخت و سپس به رفتارشناسی آمریکا در مورد تحولات مصر
اشاره شود و تلاش آمریکا در سناریوهای مختلف در انحراف انقلاب اجتماعی مصر
به یک انقلاب سیاسی صرف(تغییر فرمالیستی) بررسی میشود.
با توجه به بررسی صورت گرفته و نظر کارشناس سیاست خارجی در خصوص رفتار شناسی آمریکا در مصر؛ و از آنجا که انقلاب مصر در راستای بیداریاسلامی صورت گرفته است، می توان به این نتیجه رسید که مصر می تواند با تدبیر درست و استفاده از تجربه حضور مخرب آمریکا در کشورهای منطقه، چه فیزیکی و چه سیاسی، و با نگاهی به انقلاب های انجام شده از سوی مردم هر کشور، راهی مناسب را برای پیروزی پیدا کند.
همچنین عناصر حاکم بر دولت مصر می توانند با برنامه ریزی صحیح، با توجه به رویکردهای کشور خود و مطالبات مردم مدیریت این کشور را بدون دخالت عوامل بیگانه در دست بگیرند.
گزارش: مريم السادات دژوند
انتهاي پيام/