به گزارش سرويس بين الملل باشگاه خبرنگاران به نقل از شبکه سی ان ان ؛ دیوید میلر ، کارشناس و پژوهشگر مرکز تحقیقاتی بین المللی ویلسون در ادامه مقاله خود با اشاره به آنچه طی ماههای اخیر در خاورمیانه رخ میدهد نوشت : نگاه دقیق تری به آنچه بیش از دو هفته در مصر روی میدهد نشان دهنده این حقیقت است که موج تنفر از آمریکا و سیاست های این کشور در میان کشورهای عرب و مسلمان در خاورمیانه به سرعت در حال پیشروی است .
نیازی به تلاش کشورهای مخالف آمریکا نیست تا بخواهند با تبلیغات رسانه ای یا اقدام سیاست هایی ضدآمریکایی وجهه این کشور را در منطقه تخریب کنند چراکه دولتمردان آمریکایی خود نهایت تلاش خود را برای نابودی تدریجی خود انجام میدهند . نگاهی به وضعیت کنونی سوریه و مصر بخوبی این گفته را اثبات می کند .
ملت های عرب نیز همانند مردم در هر نقطه ای از جهان خواهان استقلال کشور خود هستند . آنها می خواهند سیاستمداران خود را در حالی انتخاب کنند که بدانند تصمیم گیری ها و سیاست گذاری های آنان در راستای منافع ملی بوده و نه دستوری از کشوری دیگر که باید از سوی آنها اجرا گردد . سالها از انجام اقدامات مستقیم و غیرمستقیم آمریکا برای ایجاد آشوب ، فتنه یا استعمارگری در کشورهای مسلمان می گذرد و امروز کوهی از نفرت در قلب این ملت ها از دولت آمریکا ایجاد شده است .
وی در ادامه مقاله خود تاکید کرد : با مشاهده اقدامات واشنگتن در خاورمیانه به تلاشی که برای از دست رفتن هرچه سریعتر وجهه خود در میان کشورهای مسلمان پی می برید .
قانون در سیاستمداری جهان می گوید باید ابتدا مشروعیت خود را برای عقل های مردم اثبات کنید و بدنبال آن احساسات آنها نیز پیرو و حامی شما خواهد بود . ایالات متحده باید برای جبران سقوط آزادی که در محبوبیت خود در کل دنیا ایجاد کرده از همین روش استفاده کند . گام نخست این اصلاح نیز روابطش با رژیم صهیونیستی است .
این رژیم بیش از شش دهه به اشغالگری ، قتل ، غارت ، ترور، فتنه گری ، جاسوسی و جنگ افروزی در سایر کشورها بخصوص در منطقه خاورمیانه مشغول است و واشنگتن همواره حمایت بی شائبه و علنی خود را از این اقدامت تل آویو عنوان کرده است . واشنگتن باید برخوردی جدی با شهرک سازی های غیرقانونی اسرائیل در مناطق فلسطینیان و تریب خانه های آنان داشته باشد تا بتواند بخشی از مقبولیت از دست رفته خود را در میان مردم فلسطین بازگرداند .
همچنین دولت آمریکا باید با راهکاری سنجیده قطعنامه صلح میان اسرائیل و فلسطین را بطور عدلانه _ و نه آنگونه که سردمداران صهیونیست می خواهند _ پیگیری کند . روابط آمریکا با اسرائیل باید مانند یک هم پیمان باشد نه یک مورد خاص، استثنایی و جداگانه که تمامی قوانین داخلی و خارجی برای آن زیر پا گذاشته شود .
اقدام دیگری که دولت آمریکا برای اصلاح نسبی وجهه خود می تواند انجام دهد قطع حمایت های همه جانبه خود از حاکمان دیکتاتور در برخی کشورهای عربی است . مردم این کشورها بخوبی می فهمند که کشوری مانند ایالات متحده که مدعی احراز دموکراسی و حقوق بشر در جهان است از حکومت هایی حمایت میکند که بیشترین و وحشیانه ترین جنایات و نابرابری ها را علیه شهروندان خود اعمال می کنند . واشنگتن ناچار است منافع خود را همراستا با منافع ملت ها کند تا بتواند همچنان از سوی آنان مورد قبول واقع شود .
دو سال از سقوط دیکتاتور مصر " حسنی مبارک" توسط مردم این کشور می گذرد . محمد مرسی بعنوان رییس جمهور این کشور انتخاب شد ولی ارتش همچنان (همانند دوران دیکتاتوری مبارک) قدرت اصلی این کشور باقی ماند . کاخ سفید در این مورد نیز نتوانست طوری اعمال سیاست کند که از دیدگاه عمومی مردم پذیرفته شود . بگونه ای که اکنون که "مرسی" نیز بدست مردم و البته ارتش از قدرت برکنار شد بازهم شعار های ضدآمریکایی از راهپیمایی های آنان شنیده می شود . مصریها از اینکه مرسی نیز همانند مبارک گوش به فرمان های نادرست آمریکا بود خشمگین بودند !
نویسنده در ادامه مقاله خود اظهار داشت : وقتی سیاست آمریکا در خاورمیانه بیش از پنج دهه تنها جنگ ، ناآرامی و بی ثباتی بوده اکنون نمی توان انتظار چندانی برای مقبولیت واشنگتندر این منطقه یا برقراری عدالت و رعایت حقوق بشر در میان این ملت ها را داشت . حتی مقامات آمریکایی نیز اکنون بخوبی نمی دانند تصمیم یا قادامی را که درباره مصر یا سوریه می گیرند درست است یا نه .
دولتمردان آمریکایی در قبال مصر همانند سوریه تنها دورخود می چرخند بدون آن که بدانند سیاست صحیح یا تصمیم مناسب در این برحه زمانی و درمورد این کشور چیست . حمایت همزمان از مرسی و ارتش مصر نمونه بارزی از این سخن است .
واشنگتن مدعی است از "مرسی " حمایت می کند چراکه با برگزاری انتخابات ، بر اساس آرای مردم و طبق اصول دموکراسی به قدرت رسیده است . از سوی دیگر از ارتش این کشور حمایت می کند چراکه دارای منافع مشترکی با آن است که اصلی ترین آن تداوم معاهده مصر با رژیم صهیونیستی (کمپ دیوید) است . معاهده ای که ملت مصر تمایلی به وجود یا تداوم آن ندارند . بنابراین باید از یکی از این دو سو حمایت کرد که کاخ سفید توانایی انتخاب آن را نداشت . همین ناتوانی موجب خشم فراگیر مصریان از آمریکا شده است .
گزینه دیگری که دولت آمریکا در برخورد با وقایع جهان عرب در آن شکست خود دورویی در قبال بیداری اسلامی و انقلاب های مردمی است . آمریکا از خیزش های مردمی در مصر حمایت می کند اما همین نوع خیزش در بحرین یا عربستان مورد انتقاد تند مقامات دولتی آمریکا قرار میگیرد . واشنگتن همواره تلاش کرده با حمایت های مالی ، کلامی و تسلیحاتی خود آل سعود و آل خلیفه را به سرکوب هرچه شدیدتر اعتراضات مردمی و ایجاد خفقان در جامعه تشویق و ترغیب کند .
عربستان ، سوریه ، بحرین ، لیبی و یمن از مناطق فوق العاده نفت خیز و ثروتمند در خاورمیانه محسوب شدخ بنابراین واشنگتن در این کشورها تمایلی به اجرای عدالت ، حقوق بشر و دموکراسی حقیقی ندارد بلکه تنها باید به هر روش ممکن منافع خود را از آنها تامین کند .
در انتهای این مقاله آمده است : آمریکا در لیبی مداخله نظامی انجام می دهد چرا که آن را آسان میبیند اما در سوریه این استراتژی ناممکن است چراکه دولت "بشار اسد" و هم پیمانانش قدرتمند هستند بنابراین از سیاست فتنه گری ، جنگ فرقه ای و اعزام تروریست های چندملیتی برای تداوم جنگ درازمدت داخلی استفاده کرده است .
"ایران" گزینه دیگری است که می توان آنرا مصداق بارز پارادوکس در سیاست خارجی آمریکا دانست . انرژی هسته ای ایران بارها از سوی کارشناسان آژانس بین المللی انرژی اتمی "صلح آمیز" عنوان شده است . با این حال سخت ترین دور های تحریم علیه ایران از سوی آمریکا و اتحادیه اروپا اعمال شده است .
این در حالی است که رژیم صهیونیستی _که سالهاست مورد حمایت های همه جانبه واشنگتن قرار دارد _ دارای دهها زرادخانه و بیش از 200 کلاهک هسته ای است و بعنوان تهدیدآمیزترین فعالیت هسته ای در جهان شناخته شده می باشد . شاید واشنگتن و سردمداران آن اگر تصمیمی برای اصلاح وجهه آمریکا در جهان داشته باشند باید بسیاری از سیاست های کلی خود را در قبال مسائل داخلی و خارجی تغییرات اساسی دهند .