به گزارش
مجله شبانه باشگاه
خبرنگاران،«يك هنرمند واقعي با حرفهايي برگرفته از سالها تجربه » توصيفي است از بهزاد فراهاني، بازيگري كه هنرآفرينيهاي او را در آثاري چون «راز كوكب»،«شيدا» «خاكستري»،«طوطيا»، «سگكشي»، «پرچم قلعه كاوه» ،«پوست موز» و... در يادهايمان همراه داريم.
وي فعاليت هنري را با بازي در تئاتر آغاز كرد و در سال 49 به سينماي حرفهاي وارد شد.بهزاد فراهاني جدا از آنكه بازيگري فعال بوده خانوادهاي هنرمند دارد. روزنامه ایران با او درباره بازیگري و مسائل پيرامونياش گفتوگو كرده كه ميخوانيد.
آقاي فراهاني، از ديدگاه شما به عنوان يكي از پيشكسوتان بازيگري سينماي ايران كه اين هنر را از پايه و اساس ميشناسيد «بازيگري» در فضاي كنوني سينماي ما در چه سطحي است؟احساس ميكنم كه از بازيهاي علمي دور شده است، آنچه به عنوان معناي سينما باب شده بود و اصل سينما است در دنياي سينماي ايران اكنون ديده نميشود.
از ديدگاه شما سينما بايد بر چه ستوني استوار باشد كه بتوان به آن يك سينماي حرفهاي و تخصصي گفت؟روند بازيگري سينما در جهان اين بشارت را ميدهد، نيازي نيست كه من بگويم. كافي است نگاهي به اين سير بيندازيم آنگاه مسير رشد سينماي مدرن و تخصصي دنيا را مي بينيم. وقتي به «برادوي» نگاه كنيد متوجه ميشويد ريشههاي بازيگري علمي و سالم از كجا شروع شده است.
تا آنجا كه ما ميدانيم بازيگري علمي از دوره استانیسلاوسکی ساماندهي شده و بعد از او رسيده به بازيگري از نوع مايا گردا بريج، بعد از آن رسيده به بازيگري نو در لويال آكادمي لندن و اينها همه مدارجي داشته، قانونمنديهايي كشف شده و روند كشف اين قانونمنديها همين طور رو به جلو رفته تا به جايي رسيده كه اكنون ما براي يك بازي خوب معنا و دلايلي را ميتوانيم براساس آنها بشماريم يعني كه اين بازي به اين دلايل بازي خوبي است.اما اكنون بازيگري ما بازي عروسكهاست، درواقع بازيگري معناي خود را گم كرده است.
يك بازيگر چه مراحلي را بايد بگذراند تا بشود به او گفت يك بازيگر حرفهاي است؟در گفتار غيرتخصصي و در بياني عام براي مردم مي توان گفت، در ابتدا بايد مسائل علت و معلولي مشخص شود، مسائل نسبشناسي و روانشناسي مورد بررسي قرار گيرد، موارد فرهنگي و اقليمي، از همه اينها گذشته تواناييهاي فيزيكي و بياني و بسيار موارد اساسي و گسترده اي است كه بايد مورد توجه قرار گيرد تا يك بازيگر را بتوان يك بازيگر موفق نام داد.
بازيگر خوب از نظر من در وهله اول كسي است كه سواد داشته باشد. ثانياً به ميهن خود تعلقاتي داشته باشد، به روانشناسي و مردمشناسي آگاه باشد.شعر و ادبيات بداند، بايد هنر را بشناسد هنر را با تمام زواياي آن درك كند و او بايد با هنر و آثار هنري زندگي كند.
از ديدگاه شما كشف و ورود بازيگران تازه و جوان به سينماي ما تا چه حد ضرورت و نياز امروز است؟از ديدگاه من اين پديده نيازي به كشف ندارد بلكه يك حرفه علمي است كه بايد رفت و آن را به طور آكادميك و تخصصي آموخت و سپس وارد عرصه بازيگري شد. پديدهاي كه به پديده «خاك صحنه» معروف است، مسأله كوچكي نيست، بدين شكلي كه يك نفر يكباره وارد سينما و تئائر و تلويزيون ميشود صحيح نيست و آخرش به اين شرايطي مي رسيم كه الان بر فضاي بازيگري حاكم شده است كه پراز ضعف است و خطا.
اينكه كارگردانان اين جسارت را داشته باشند كه از بازيگران مستعد اما ناشناس يا كمتر شناخته شده در آثار خود استفاده كنند، تا چه حد در رشد و نوآوري سينماي ما تاثيرگذار خواهد بود؟راستش من اين سيستم را قبول ندارم. چهره جديد بايد چهره تعليم يافته جديد باشد.اينكه يك فرد را ببينيم از نظرمان چهره خوبي داشته باشد و او را به عرصه سينما وارد كنيم درست نيست. من اعتقاد ندارم يك بازيگر بدون آموختن تكنيك هاي بازيگري آن هم در سطح علمي و تخصصي بالا بتواند به جايگاه مناسبي از هنر آفريني دراين عرصه هنري برسد.
تا چه حد مناسبات خانوادگي در ورود اعضای خانواده شما به صحنه سينما موثر بوده است؟در خانه من هم مانند خانه يك كارگر زحمتكش همان دعواها وجود دارد. همان مشكلات اقتصادي و اخلاقي وجود دارد، ما نيز همانند آدمهاي ديگر جامعه هستيم، منتهي من به همه فرزندانم - چه آنها كه فرزندان خودم بودند و چه فرزنداني كه وارد خانه ما شدند به ما درسهاي زندگي آموختند - هيچ كدام را وادار به كاري نكردم جز واداركردن به خواندن.
من به فرزندانم نگفتم چه رشتهاي را برگزينند، آنها خود مسير زندگي خود را انتخاب كردند. پسرم با اينكه تصور ميكردم توان بازيگري خوبي دارد به سوي موسيقي رفت و به طور تخصصي اين راه را ادامه داد و از ديدگاه من در عرصه موسيقي مدرن توانا است.
در زندگي ما در خانه ما، اطراف فرزندان من پر بود از رفت و آمدهاي هنرمنداني چون جمشيد مشايخي، داوود رشيدي، عزتالله انتظامي و ...آنها در فضاي اين رفتوآمدها و دنياي زندگي حرفهاي راه خود را انتخاب كردند.
چرا فرزندان سينماگران اغلب بازيگر ميشوند چرا حرفههاي فني مثل تدوين، صدابرداري و ... برايشان به اندازه بازيگري جذاب نيست؟فرزندان من تمام رشتههاي مربوط به سينما را علمي آموختند و در نهايت انتخاب كردند. در خانه ما هيچ كس نيست كه قلم به دست نباشد و ننويسد، همه نوع ساز موسيقي درخانه ما هست و فرزندانم نواختن اغلب آنها را آموختهاند و مينوازند آنها شعر، نقاشي را هر يك تاحدي ميدانند يا ميخوانند.
خانه ما محلي براي خواندن است. كتابخانه من بيش از100هزار جلد كتاب دارد، كتابهايي كه همه افراد خانواده اغلب آنها را خواندهاند، تاكيد من تنها به خانوادهام خواندن و دانستن تازهها است. ما با خواندن زندگي ميكنيم.