باشگاه خبرنگاران؛ رسم عاشقي ميان من و تو، رسم پيوست به درياي بخشش و سيل آمرزش خواهي من است، آمرزش خواهي كه نه از ترس و نه به اميد بهشت كه از سر مهر است، مهري كه تو نسبت به خود در جانم كاشته اي و مگر مي شود جز مهر تو چيزي خواست و از چيزي نوشت.
راستي گندم زار گناهم را با خرمن بخششت درو كن، اين روزها، گندم گناهم هوس درو شدن به دست ترا دارد، دستان تو كه فراتر از مهر وليكن ما آدميان است مهري بي منتها و تمام نشدني.
راستي در كدام قصه تاريخ، دنبال مهرت بگردم مهري بي انتها كه از ابتداي آفرينش آدم آغاز نموده و تاكنون ادامه داده و نمي دانم تا كجا، تا ابد است.
راستي من جزء آدمهايي بودم كه با تو پيمان دوستي در ازل بسته ام. بارالها كمك كن، ياري ام ده بر سر پيمان ازلي خود استوار بمانم باز هم مي گويم تمام اينها را نه از سر ترس، نه به اميد بهشت كه بخاطر مهر فراوانت مي خواهم، وقتي تو و مهرت باشيد تمام جهان پوچ و بي معنا در برابر آن است./ص
يادداشت از: محدثه محمدپور