باشگاه خبرنگاران- بيتا (الهه حصاري) دختر جواني است كه پدرش را از دست داده و به تازگي در يك مطب دندانپزشكي به عنوان منشي مشغول به كار شده است.
مادر بيتا (فريبا كوثري) به طور مخفيانه به عقد موقت مردي به نام ناصر آقا (مجيد مشيري) در آمده كه صاحب سوپر ماركت همان محل است يك روز يكي از بيماران دندانپزشكي به همراه پليس وارد مطب شده و ادعا ميكند كه سه عدد تراول چك پنجاه هزار توماني از او به سرقت رفته. تراولها در كيف بيتا پيدا ميشود و امير (حامد بهداد) كه همكار بيتا درهمان دندانپزشكي است پيگير كارهاي او براي آزادياش ميشود اما در نهايت ميفهميم كه سارق تراولها خود امير است و...
بعد از ديدن اين فيلم بايد به كارگردان آن توصيه كنيم در يك كلاس مباني فيلم سازي شركت كند و احتمالا در آنجا متوجه خواهد شد كه سينما دستور زبان دارد، قانون دارد، اصول دارد و در كلاس اول آن هر كس را با اصطلاحاتي آشنا ميكنند مثل دكوپاژ و ميزانسن و... اين كه ما دوربين را روشن كنيم و از مكالمهي دو نفر به سبك روي دست و شلخته فيلم بگيريم معني فيلمساز بودن نميدهد بلكه حداقل بايد كاري انجام داد كه يك كارگر ساختماني، يك مهندس برق، يك پزشك و يا يك راننده تاكسي بلد نباشد و گر نه تمام دنيا را ميتوان كارگردان دانست.
(بي تابي بيتا) فيلمي است كه انگار بدون حضور كارگردان ساخته شده و حتي فيلمبردار هم كه به طور خود جوش و سر خود سر ميچرخانده تا هر كس را كه در حال ديالوگ است شكار كند، حتي او هم كمي سليقه به خرج نداده.
نبايد گفت قاب بنديهاي اين فيلم غلط بود چون به مفهوم قاب توهين ميشود بلكه بايد گفت اين فيلم قاب بندي نداشت. نبايد گفت ميزانسنها غلط بود چون به مفهوم ميزانسن توهين ميشود بلكه بايد گفت اين فيلم ميزانسن نداشت، نبايد گفت...دكوپاژ نداشت، نبايد گفت... بازي نداشت، نبايد گفت... اصلا فيلمي در كار نبود! ماكه چيزي نديديم، شما هم براي حفظ آبروي سينماي ايران لطفا اگر ديدهايد-نديده بگيريد.
در بيتابي بيتا ما با سه جوان مواجهيم(بيتا، بهاره، امير) كه هر سه بيپدر هستند و گرگ صفت بار آمدهاند حتي خود بيتا اين يعني جوان نسل امروز همين است ولاغير، اما چرا؟
چطور به چنين نتيجهاي رسيديم؟ مادران اين جوانها هر كدام فرزندانشان را مثل خيار به يك مرد هوسباز ميفروشند و مردهاي اين فيلم هم همه يك مشت هوس بازند كه وقتي زني را به كابين خود ميبرند، حتما بايد بيرحمانه و وحشيانه فرزند حتي دختر او را از خانه بيرون كنند و فقط مادر امير فرزندش را به يك مرد هوسباز نفروخته، كه البته نتوانسته چون ظاهرا هشتاد سال سن دارد و كسي طالب او نيست.
حتي آدمهاي فرعي قصه هم آنرمال و عجيب وغريبند، چون نويسنده نميتوانسته درام را به طور طبيعي پيچيده كند و به ناچار كاراكترها بايد با انگيزههاي خل و چل وار و فراتر از غلو قصه را به سمت جلو هل بدهند.
بدين ترتيب شخصيتها بر بستر قصه پيش نميروند يا آب بر بستر رودخانه پيش نميرود بلكه آب راكد مانده و اين بستر رودخانه است كه حركت ميكند. اين يعني سازندهي اثر به جاي اين كه آب را حركت دهد كرهي زمين را حركت داده و نظم دنيا را بهم زده
توجه كنيد؛
ما با چه جهاني در اين فيلم طرف هستيم؟ آيا اين اثر آئينه ايست كه واقعيت جامعه را به ما بنمايد؟ آيا جامعهي ما چنين است؟ (پليس خوب خوب است و اين قضيه باج به مميزي نيست، كار هست، ارزاني هست، قانونهاي حمايتي هست و... فقط اين خود آدمهايند كه مريض و رواني و اخلاگرند، به جان هم ميافتند، همديگر را ميخرند، همديگر را ميفروشند، دنيار را به هم ميريزند و خراب ميكنند و...
اسم اين اثر را گذاشته بودند (بيتابي بيتا) لابد يعني بيتا ناراحت و بيتاب است اما در اصل تمام افراد قصه چنين بودند و نه فقط بيتا. مقصر هم جبر زمانه بود نه عاملي اجتماعي. بنابراين نميتوان ساختهي آقاي فريد را اثري منتقدانه در باب اجتماع و مسائل آن دانست بلكه بايد از چرخ مكار و فلك كج مدار گله مند بود و از زمانهي ناسازگار و به عبارتي سر راستتر و خودمانيتر از شانس و اقبال بد.
از طرفي شخصيتهاي قصه آنقدر عميق نيستند كه اگر اثر را اجتماعي ندانستيم نقد آن را فلسفي بدانيم آدمهاي اين قصه يك مشت آنرمال و رواني هستند كه انگيزههايشان با هم تضارب پيدا ميكند و يكسري اتفاق نپذيرفتني را باعث ميشود.آدمهاي اين قصه در حقيقت آدم نيستند بلكه پيتهاي كوچك و بزرگياند كه سازندهي اثر از كنارشان رد شده و به هر كدام لگدي زده تا به سمتي برود. اين پر تاب شدگي همان است كه در نام و ادعاي فيلم بيتابي خواند شده و ما براي اصلاح نام فيلم بايد آن را (يتابي پيتها) خطاب كنيم./ي2
يادداشت از ميلاد جليل زاده .