باشگاه خبرنگاران- یکی از مهمترین مسایلی که انتخابات ایران را در کانون توجهات قرار داده، مسئله جنگ است.
جبهه شمالی دنیا به سرکردگی آمریکا و معاونت اروپاییان، به خصوص دول اروپایی غربی، مرتب تأکید می کنند که گزینه حمله نظامی به ایران روی میز برنامه ریزی هاست، گرچه زیر میز یا روی میز بودن این گزینه به هر حال فرقی ندارد و کشورهای پرمدعای باختری تا بحال ثابت کرده اند که جدی گرفتن تهدیدات آنها کار عبثی است اما با توجه به صحبت هایی که این روزها در فضای انتخاباتی ایران انجام می پذیرد، بد نیست که این گزینه تقریبا خیالی را کمی بیشتر بررسی کنیم چون حالا نوبت آن رسیده که دنبال پاسخ یک سؤال قدیمی در این باره بگردیم؛ اگر آمریکا به ایران حمله کرد چه کسی قرار است جلوی "آرنولد" را بگیرد؟
با این مردک عضلانی چه کنیم؟ این سؤال قسمت قابل توجهی از فضای ذهن ما را اشغال کرده و ما را از رسیدن به پرسش های مهم دیگری واداشته است. باید توجه داشت که تنها مشکل ما آمدن "آرنولد شواتزینگر" به ایرن برای نبرد با ما نیست بلکه یک شخص دیگر بنام "سیلور استالونه" هم در نوع خود می تواند به معضلی جدی بدل شود، او که در قالب اسم های مستعاری چون "راکی" و "رمبو" سابقه خطرناکی از خود به جای گذاشته، یکی از مشکلات اساسی ما در این جنگ خواهد بود. افراد دیگری هم می توانند برای ما دردسرساز باشند نظیر "استیون سیگال"، "ژان کلود وندام"،"بوریس ویلیس"،"دولف لاندا" و... همچنین شخصیت های تازه نفس تری مثل "جیسون استتهام"،"وین دیزل" و "داوین جانسون" و افراد دیگری که می توانند در آینده نزدیک به این لیست اضافه شوند.
در ضمن اخیرا چین هم در هیئت یک کشور خبیث، تا حدودی با سیاست های آمریکا همراه شده و ممکن است در حمله به ایران، شیطان اکبر را همراهی کند. با توجه به اینها واقعا باید نگران بود که فرضا جلوی تمام غول تشن های آمریکایی را گرفتیم، با "جکی چان" و "جت لی" چکار کنیم که مثل گربه تر و فرز هستند و کاملا غیرقابل کنترل به نظر می آیند.
آخر با یک "جمشید هاشم پور" که نمی شود جلوی همه اینها را گرفت.
تهاجم نظامی قبل از اینکه زمینه های فرهنگی آن فراهم آمده باشد، امکان پذیر نیست و آمریکا اگر مردمی را برای حمله نظامی اش از نظر روحی آماده نکرده باشد به محض ورود به خاک آن کشور با یک دفاع چریکی نفسگیر روبرو خواهد شد، نظیر همانچه که برایش در ویتنام رخ داد یا برای شوروی در افغانستان.
اگر "حسین فهمیده" به سینما آمده بود امروز می توانستیم مطمئن باشیم که "آرنولد" فرار خواهد کرد و یا زمین گیر می شود، اگر عباس دوران را به سینما آورده بودیم، "استالونه" و "سیگال" و "وندام" و بقیه آن لات و لوت ها جگر مقابله با ما را نداشتند.
یک نفر می گفت در دوران جنگ و در خط مقدم به یک پسربچه 13 ساله برخوردم که داشت پسته می خورد. از او پرسیدم: دوست داری که شهید شوی؟ گفت: بله، پرسیدم چه وقت شهید خواهی شد؟ و پاسخ او بیچاره ام کرد. نوجوان 13 ساله به من پاسخ داد: هر وقت این پسته خوردن هم برای خدا باشد و جالب است که یک نیمروز بعد از این گفتگو به وجه الله نظر کرد و شهید شد؛ اگر کاراکتر همین نوجوان عارف مسلک در سینمای ما حضور داشت دیگر چه کسی از سینمای هالیوود می ترسید؟ دیگر چه کسی دنبال عرفان خشن "شائولین" می رفت؟ چه کسی جرأت می کرد از حمله به ما صحبت کند؟ آیا "حسین فهمیده" امروزی شده؟ آیا او از حد و قد شعار و افسانه در آمده و ویژگی های ارزنده شخصیتی اش به عنوان یک آرمان گرای صادق، مردم دوست و پرتلاش به میدان هنر امروز ما قدم گذاشته است که ما دیگر از ابوالهل هایی مثل "آرنولد" و ... نترسیم.
ایام، ایام انتخابات است و بحث ها اکثرا حول محورهای اقتصادی می گردند، این روزها تأکیدات فراوانی وجود دارد.
مبنی بر اینکه اقتصاد را باید تابعی از سیاست خارجی دانست و در این راه آنچه که از منطق مهمتر و راهبردی تر است قطعا عامل قدرت است. پس باید گفت سیاست خارجی را هم تابعی از مسئله فرهنگ در داخل کشور بدانید تا به اهرم قدرت برای تکان دادن این سنگ بزرگ از سر راهمان دست پیدا کنیم چون اگر خدایی نکرده روزی برسد که برای فیلمی مثل "آرگو" داخل خود ایران سوت و کف بزنند، فردای همان روز گرگ های جبهه شمال برای این گوش گربه (نقشه ایران) دندان طمع تیز خواهند کرد.
يادداشت از :میلاد جلیل زاده