يك كمدي منرس يا همان كمدي رفتار، عملكردهاي اجتماعي رايج را به نقد و چالش مي كشد و به همين دليل به آن كمدي رفتار مي گويند.

باشگاه خبرنگاران- ما با چه فيلمي طرف هستيم؟ يك كمدي منرس يا همان كمدي رفتار، عملكردهاي اجتماعي رايج را به نقد و چالش مي كشد و به همين دليل به آن كمدي رفتار مي گويند. در اين نوع كمدي به خصوص از عادات زشت بزرگ زادگان و اشراف پرده برداشته مي شود و به علاوه معمولاً (لاودوئل) يا همان نزاع عشقي هم وجود دارد كه تمام اين ها را در "چه خوبه كه برگشتي" مي بينيم؛ اما يك مسئله اساسي باعث مي‌شود كه نتوانيم فيلم مهرجوئي را ذيل عنوان منرس بررسي كنيم و آن افكت كميك آن است يعني تأثير شادي بخش آن.
در كمدي منرس ديالوگ هايي كه بين افراد كند ذهن رد و بدل مي شود باعث خنديدن مخاطب خواهد شد اما "چه خوبه كه برگشتي" فاقد كمدي كلامي است و پر از اكت هايي است كه مربوط به كمدي فارسي مي‌شود يعني كمدي هايي مربوط به همان دوره كه هم سينما را يك تفريح سخيف مي دانستند و از اطلاق عنوان هنر به آن ابا داشتند حتما بعضي از فيلم هاي آن دوره از تاريخ سينما را ديده ايد فيلم هايي پر از پرتاب كيك به صورت هم، زد و خورد، شكلك و ادا و ...


از طرفي ديگر فيلم مهرجويي تأثيراتي از فيلم هاي راكيومنتري هم گرفته يعني فيلم هايي كه محوريت آن ها موسيقي راك است اما اين تأثير در حد علاقه به ريتم پرتحرك موسقي راك محدود مانده كه صرفاً در ادامه علاقه مهرجويي به شلوغ بازي و جيغ و هوراي كمدي فارسي اش تعريف و شناخته مي شود يعني علاقه اي كه جديداً و در دوران كهنسالي سراغ اين فيلمساز آمده، فيلمسازي كه سابق بر اين يك كاروان ادعاي فلسفه و انديشه را يدك مي كشيد راكيو منتري ها معمولاً به طبقه اشراف نمي پردازند و به طور كل تفكر راك توجيه و تئوريزه كردن زندگي هيپي هاست.


با اين اوصاف كه گذشت ظاهراً هنوز اين سؤال جواب كاملي نگرفته كه ما با چه فيلمي طرف هستيم؟  
دو نفر از دو نسل متفاوت يعني داريوش مهرجويي از نسل قديم و همسر جوانش وحيده محمدي فر از نسل جديد با همكاري هم فيلمي ساخته‌اند كه البته بايد غلبه ذهن مهرجويي بر فضاي فيلم را هم مد نظر داشت.




ما با چه فيلمي طرف هستيم؟ بگذاريد خودمان را راحت كنيم و بگوييم ما با خود مهرجويي طرف شده‌ايم و البته اين بار صريح تر و برهنه تر هر بار ديگر.
فيلمسازي كه قبلاً ماركسيست مشرب بود و فهرست بلند بالايي ازمطالبات اجتماعي وعرفي او را در فيلم‌هايش به خاطر داريم، امروز رسماً از آرمان سابقش دست شسته و به يك زندگي لذت محور و ناصرالدين شاهي سلام مي كند.
حتي اگر فيلم را نديده‌ايد از خلاصله داستاني كه آمد واضح است مهرجويي درپي تبليغ چه چيزي است؟ او حتي در خلال ديالوگ هاي فيلمش كار را تمام كرده و  وقتي مهندس اختلاف سني دكتر با حوري را به او يادآوري مي كند، پاسخ دكتر - بخوانيد مهرجويي- اينست كه در آمريكا مرد هفتاد ساله دست عروس جوانش را مي گيرد و به عشق و حالش مي رسد. فيلمساز وقتي حرفش را كامل مي كند كه در آخر فيلم دختر جوان با انگشت اشاره دوستي كه يافته را نشان مي دهد، مرآتي، همان وكيل هفتاد ساله! يعني هر چه سن وسالش بيشتر به نتيجه گيري اثر نزديك تر...





در اين فيلم روي يك بيت شعر از خيام نيشابوري هم خيلي تأكيد مي شود "دوزخ شرري ز رنج بيهوده ماست/  فردوس دمي ز وقت آسوده ماست" جا دارد اشاره كنم اين برداشت هاي سطحي از رباعيات خيام را يك مستشرق فرنگي باب كرد كه از ادبيات رمزي در ايران اطلاع كافي نداشت و بعضي از غرب‌زده‌هاي قرن پيش در كشور خودمان، تفسير فرنگي ها از آباء و گذشتگان ايران را از تفاسير بزرگان خودي و داخلي صائب تر مي‌دانستند و لذا نه تنها مقابل آن كج فهمي‌ها موضع نگرفتند بلكه به استقبالشان رفتند و تا امروز هم باقيمانده آن تلقي و تفكر در ميان بسياري از ما هنوز وجود دارد، اما بايد گفت "وقت آسوده"اي كه خيام از آن صحبت مي كرد هنگامه اطفاي غرايز و مشتهيات نبود بلكه دمي عرفاني مد نظر او بوده و به علاوه دقيقاً بر عكس آنچه منظور آقاي مهرجويي است، منظور خيام از "رنج بيهوده" دغدغه مندي آرمان خواهانه نيست بلكه غصه ماديات و دنياي دو روزه را خوردن مد نظر او بوده./ص

 يادداشت از :ميلاد جليل زاده
برچسب ها: فیلم ، سینما ، اکران ، اجتماع
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار