الهی، یك شوریده، جهانی را میشوراند؛ این شوخ دیده را شوریدهتر كن!
الهی، نبودم و خلعت وجودم بخشیدهای؛ خفته بودم و نعمت بیداریام عطا كردهای؛ تشنه بودم و آب حیاتم چشاندهای؛ متفرّق بودم و كسوت جمعم پوشاندهای؛ توفیق دوام در صلاتم هم مرحمت بفرما كه «الّذین هُم علی صَلواتِهِم دائِمُون»[8]، كامروا هستند.
الهی، مصلّی كجا و مناجی كجا؛ تالی فرقان كجا و اهل قرآن كجا؛ خنك آن كه مصلّی مناجی و تالی فرقان و اهل قرآن است!
الهی، عارف را با عرفان چه كار، عاشقْ معشوق بیند نه این وآن.
الهی، توانگران را به دیدن خانه خواندهای، و درویشان را به دیدار خداوند خانه؛ آنان سنگ و گل دارند، و اینان جان و دل؛ آنان سرگرم در صورتند و اینان محو در معنا؛ خوشا آن توانگری كه درویش است!
الهی، قیس عامری را لیلی، مجنون كرد، و حسن آملی را لیلی آفرین؛ این آفریننده دید، و آن آفریننده را در آفریده؛ بر دیوانگان آفرین!
برای مشاهده مجله شبانه اینجا کلیک کنید