به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران، با توجه به این که يكي از درخواستهاي مردم جامعه به ويژه نسل جوان، بينش و آگاهي و كسب شناخت نسبت به فرقه وهابيت ميباشد ترجیح می دهیم قسمت اول این مطلب را به همین موضوع اختصاص دهیم.
اين نياز با توجه به آنچه امروز در برخي از كشورهاي اسلامي همچون سوريه و عراق از عملكردهاي خونبار و وحشيانه اين فرقه ميگذرد و در همان حال خود را تابع اسلام ميدانند، بيشتر رخ مينمايد. بر اين اساس بايد در انتقال بينش و آگاهي نسبت به افكار و عملكردهاي وهابيون كوشيد.
پيدايش وهابيت عوامل شكلگيري فرقه وهابيت مانند برخي از فرقههاي ديگر، ريشه در مباني و عملكرد رهبران و بنيانگذاران آن دارد. براين اساس لازم است مباني و عملكرد بنيانگذار اين فرقه بررسي شود.
اين فرقه منسوب به "محمدبن عبدالوهاب"از مردم "نجد" است كه در سال 1115 ق در شهر عيينه متولد شد كه پدرش در آن شهر قاضي بود. وي از كودكي به مطالعه كتابهاي تفسير و عقايد و حديث سخت علاقه داشت و فقه حنبلي را نزد پدر خود كه از علماي حنبلي بود آموخت. محمدبن عبدالوهاب از آغاز جواني، بسياري از اعمال مذهبي مردم "نجد" را زشت ميشمرد.
او در سفري كه به زيارت خانه خدا رفته بود، بعد از انجام مناسك حج به "مدينه" رفت و در آن جا توسل مردم به پيامبر را كه نزد قبر حضرت انجام ميدادند، انكار كرد. سپس به "نجد" مراجعت نمود و از آن جا به بصره رفت و مدتي در آن شهرماند و با بسياري از اعمال مردم آن شهر نيز مخالفت نمود. مردم بصره وي را از شهر خود بيرون كردند.
در اين هنگام كه 1139 هجري بود، پدرش عبدالوهاب از "عيينه" به "حريمله"انتقال يافت. وي با پدرش همراه شد و كتابهايي را نزد پدر فرا گرفت و به انكار عقايد مردم "نجد" پرداخت. به اين مناسبت ميان او و پدرش نزاع و جدال در گرفت. همچنين بين او و مردم "نجد" منازعات سختي رخ داد و اين امر چند سال دوام يافت. تا اين كه پدرش "عبدالوهاب"در سال 1153 از دنيا رفت.
وي پس از مرگ پدر علنا به اظهار عقايد خود پرداخت و قسمتي از اعمال مذهبي مردم را انكار نمود. جمعي از مردم حريمله از وي پيروي كردند و كار وي شهرت يافت. وي از شهر حريمله به شهر عينيه رفت. رئيس شهر عي?نه در آن وقت عثمان بن حمد بود. عثمان عقايد شيخ را پذيرفت و او را گرامي داشت و قول داد كه وي را ياري كند.
شيخ محمد نيز اظهار اميدواري كرد كه همه اهل نجد از عثمانبن حمد حمايت كنند. خبر دعوت شيخ محمد و كارهاي او به امير احسا رسيد. وي نامهاي براي عثمان نوشت كه سرانجام، عثمان عذر شيخ را خواست و او را از شهر بيرون كرد. شيخ در سال 1160 پس از آن كه از عي?نه بيرون رانده شد، رهسپار درعيه از شهرهاي معروف نجد گرديد.
در آن وقت امير درعيه، محمدبن مسعود جد آل سعود بود. وي به ديدن شيخمحمد رفت و به وي عزت و نيكي را بشارت داد. شيخ محمد نيز غلبه و قدرت محمدبن سعود را بر همه بلاد نجد بشارت داد.
بدينترتيب ارتباط ميان آن دو شكل گرفت. حمايت محمدبن سعود از شيخ محمد موجب شد كه وي بر عقايد و افكار خود پافشاري كند. هر كدام از مسلمانان كه از عقايد وي پيروي نميكردند،كافر محسوب ميشدند و براي جان و مال و ناموس آنان ارزشي قايل نبود.
جنگهايي كه وهابيان در نجد و خارج از آن از قبيل يمن و حجاز و اطراف سوريه و عراق ميكردند، بر همين پايه قرار داشت. هر شهري كه با جنگ و غلبه بر آن دست مييافتند، براي آنها حلال بود. كساني كه با عقايد او موافقت ميكردند، بايد با وي بيعت نمايند و اگر كساني به مقابله برميخاستند، بايد كشته شوند و اموالشان تقسيم گردد.
طبق اين رويه مثلا از اهالي يك قريه به نام فصول در شهر احسا سيصدمرد را به قتل رساندند و اموالشان را به غارت بردند! سرانجام شيخ محمدبن عبدالوهاب در سال 1206 درگذشت و پس از وي پيروان او به همين روش ادامه دادند، مثلا در سال 1216 اميرسعود سپاهي مركب از بيست هزار را مجهز كرد و به كربلا حملهور شدند.
سپاه وهابي جنايات بسياري در شهر كربلا انجام دادند، از جمله پنج هزار تن و يا بيشتر (تا بيست هزار گفتهاند) را به قتل رساندند. آيين وهابيت براساس عملكرد، عقايد و باورهاي شيخ محمدبن عبدالوهاب شكل گرفت. امروزه نيز اين فرقه بر عقايد شيخ محمد و ديگر رهبران آن پافشاري مينمايند.
ادامه دارد...